توهم تغییر در سیاست پاکستان
٢٢ حوت (اسفند) ١٣٩١
مرگ و زندگی مساله اصلی در سیاست افغانستان است. مردم افغانستان بهشدت نگراناند که پس از سال ۲۰۱۴ چه برسر کشورشان میآید، سالی که ماموریت جنگی ناتو به پایان میرسد. دوام جنگ و شورش، این سوال را در ذهن مردم افغانستان خلق کرده است که آیا ناتو جنگ را باخته است و طالبان پیروز میشوند؟ علاوه بر این تمام اقشار مردم افغانستان، از کشاورزان روستایی گرفته تا برخی تحصیلکردگان، در مورد ماموریت امریکا در کشورشان، دچار شک و تردیداند.
مردم به این باورند که امریکاییها هردو طرف جنگ را تمویل میکنند. ایالات متحده امریکا از ارتش و پولیس ملی افغانستان در جنگ با طالبان حمایت میکند. علاوه بر آن، پاکستان نیز- کشوری که نقش کلیدی در حمایت از طالبان و شورشیان ضد ناتو دارد- کمکهای چشمگیر مالی و نظامی از امریکا دریافت میکند. این امر جوی از سردرگمی و بیاعتمادی را خلق کرده است.
همچنین این وضعیت، سبب شده که تیوری توطیه، شکل بگیرد، تیوریای که بر مبنای آن، ایالات متحده امریکا نمیخواهد جنگ به پایان برسد. همانطور که گفته شد، دلیلی که برای توجیه این نظریه آورده میشود این است که امریکا هردو طرف جنگ را حمایت مالی میکند. اما واقعیت این است که ایالات متحده امریکا، از قطع روابط با پاکستان میترسد.
اسلامآباد روی ترس کشورهای غربی و نگرانیهای کوچک امنیتیشان، سرمایهگذاری میکند. پاکستان از مدتها به اینسو، گروههای افراطی مسلح را برای رسیدن به برخی از اهداف معین حمایت کرده است. غرب این گروهها را یک تهدید امنیتی میشمارد و به همین دلیل فکر میکند که حفظ روابط با پاکستان به کنترول این گروهها کمک میکند. علاوه بر آن، تصور میشود که تقابل با پاکستان، زندگی شهروندان کشورهای غربی را خواهد گرفت. چندین کشور اروپایی جمعیت قابل توجهی از شهروندان پاکستانیتبار دارند. این شهروندان به مناطق قبایلی پاکستان مسافرت میکنند، مناطقی که پایگاه اصلی طالبان، القاعده و دیگر گروههای تروریستی بهشمار میرود.
به همین دلیل مقامهای کلیدی سازمانهای استخباراتی کشورهای غربی فکر میکنند که بدون حفظ روابط با ارتش و دستگاه استخباراتی پاکستان، خطر تکرار حملاتی شبیه حمله تروریستی یازدهم سپتامبر در این کشورها وجود دارد. به همین دلیل حفظ روابط با پاکستان برای غربیها «شرلازم» شده است.
غربیها میدانند که پاکستانیها با راهاندازی بسیاری از توطیههای تروریستی، شبیه حمله تروریستی سال ۲۰۰۸ در ممبیی که جان ۱۶۶ تن را گرفت، پیوند دارند، اما با وجود آن، این کشور بهعنوان دشمن شناخته نمیشود. جدا از نگرانیهای امنیتی، تقابل با پاکستان، بسیار پرهزینه خواهد بود. پاکستان، کشوری مجهز با سلاحهای هستهای است، مامن بسیاری از گروههای تروریستی بهشمار میرود و۱۸۰ میلیون جمعیت دارد. به همین دلیل غرب از نظر منابع و امکانات، در وضعیتی نیست که با پاکستان رسما بهعنوان یک تهدید برخورد کند. به همین دلیل است که ایالات متحده امریکا و ناتو، پاکستان را بخش استراتژیکی از یک راهحل میدانند.
غربیها فکر میکنند که تنها همکاری اطلاعاتی پاکستان کافی است تا آنان بتوانند گروههای تروریستی را ضربه بزنند و تهدیدی را که متوجهشان است، مهار کنند. غرب فکر میکرد که پاکستانیها پس از یازدهم سپتامبر بازی را عوض کنند و در سیاستهای خود تغییر بیاورند. اگر این امر تحقق مییافت، توازن قوا در منطقه تغییر میکرد. اما چنین نشد. از اثر دخالتهای پاکستان، افغانستان نتوانست، توازن قوا را به نفع خود ایجاد کند.
افغانستان، با وجود پیشرفتهای قابل ملاحظه، از قدرت نظامیای که بتواند از خود در برابر همسایههای حریص و گروههای نیابتیشان دفاع کند، برخوردار نیست. امضای اسناد همکاریهای استراتژیک با کشورهای عضو ناتو و جمهوری هند، عمق استراتژیک دفاعی برای کابل ایجاد میکند، اما این به تنهایی کافی نیست. به رغم مصرف قابل ملاحظه پول و منابع از سوی ناتو، ارتش افغانستان هنوز نیرومند نشده و به کمکهای جهانی نیاز دارد.
ارتش و پولیس افغانستان، برای دفع خطرهای داخلی، ساخته شدند، به همین دلیل این نیروها تجهیزات زمینی سنگین و نیروی هوایی قوی برای مقابله با یک تهاجم خارجی در اختیار ندارند. با وجود حضور دهساله ناتو و در آستانه خروج نیروهای بینالمللی، باید کشور من بیشتر از این نیرومند میبود. اما پرسش مهم حالا این است که چه گامهایی باید برداشته شود تا تروریزم بهطور گسترده از افغانستان رانده شود و ثبات و آرامش برقرار شود؟
دولت افغانستان مشتاق است که طالبان شکست بخورد تا تاریخ مصرف این ابزار سیاست خارجی پاکستان، به پایان برسد. اما سیاست امریکا مبنی بر ادامه روابط با پاکستان، برای اسلامآباد قوت و برتری به ارمغان آورده است. پاکستان از گروههای تروریستی علیه ناتو و کشورهای همسایهاش استفاده میکند و بهنظر نمیرسد که از این ابزار به آسانی دست بردارد. کابل میداند که نیروهای امریکایی خارج میشوند و برگشت دوباره در کار نیست. اما اگر طالبان همچنان مصمم باقی بمانند و از مذاکره با حسننیت با دولت خودداری، باید تدابیر دفاعی رویدست گرفته شود.
باید نیروهای امنیتی افغانستان، بهطور چشمگیری از سوی ناتو مجهز شوند و آموزش ببینند. حتا اگر طالبان با کابل روی میز مذاکره بنشینند، تقویت ظرفیت جنگی نیروهای امنیتی افغانستان قبل از سال ۲۰۱۴، بسیار ضروری است. در هر صورت ما فصلهای جنگی متعددی پیشرو داریم. از مناطق مهم افغانستان باید حفاظت شود. راههای مواصلاتی و شاهراهها باید همچنان باز بمانند و از مراکز پرجمعیت کشور، حراست شود. علاوه بر اینها باید فشار نظامی بر طالبان حفظ شود. این امر تداوم حیات دولت افغانستان را حفظ خواهد کرد. در غیر آن، دموکراسی به خطر میافتد و توان چانهزنی طالبان در یک گفتگوی احتمالی بهشدت افزایش مییابد.
تقویت نیروهای امنیتی افغانستان، تنها برای افغانستان مهم نیست، این امر برای ایالات متحده امریکا نیز سود دارد. استراتژی خروج ناتو باید بهگونهای باشد که از رفتن افغانستان بهسمت هرجومرج و تبدیل شدن آن به پایگاه تروریزم جلوگیری کند. یک دولت مشروع و نیرومند باید پیامد این خروج باشد. برخی از تحلیلگران میکوشند جنگ افغانستان را یک جنگ داخلی و جنگ میان خود افغانها وانمود کنند، در حالیکه چنین نیست. واقعیت این است که این جنگ، نبرد گروههای مورد حمایت پاکستان با تمام جهان است. تنها دو راهحل برای این نبرد وجود دارد، یا باید طالبان شکست اساسی بخورند یا اینکه بهصورت کامل خلع سلاح شوند و به پروسه سیاسی بپیوندند. غیر از این دو، راه دیگری وجود ندارد. ایالات متحده امریکا نیز باید یک نکته را بداند و آن اینکه ترک افغانستان و رها کردن آن در چنگ طالبان بیرحم، اشتباه بزرگ خواهد بود.
برگرفته از 8صبح
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته