دری را دربانیم: نوشته ها دربارۀ ستیز حکومت با زبان ملی کشور
١٤ حوت (اسفند) ١٣٩١
زبانها و لهجههای بیگانه یعنی چه؟
نویسنده: عید محمد عزیزپور
چندی پیش (٢٦ فبروری ٢٠١٣ یا ٨ ماه حوت (اسفندماه) ١٣٩١) شورای وزیران افغانستان در جلسهای با حضور حامد کرزی رئیس جمهوری، تصمیمش را به رسانه ها اعلان کرد مبنا بر اینکه شورای وزیرا افغانستان استفاده از "زبانها و لهجههای بیگانه" را در رادیو و تلویزیون ممنوع کرده است.
هرچند تصمیم شورای وزیران با کلمه های بی معنا، مجرد، نامشخص، نامفهوم، به ظاهر دلسوزانه به زبانهای ملی روپوش یافته است، اما با یک نگاه سطحی، دید سرسرکی و نظر رویکی فهمیده میشود که هدف چیزی دیگری است. آن هدف محدودسازی زبان فارسی دری در مهد (گهواره، برخاستگاه) این زبان است. این تصمیم یک تلاش سازمانیافته، یک کوشش سامانمند است برای جلوگیری از رشد، رویش و بالندگی زبان فارسی در افغانستان.
این تصمیم هیچ زبانی دیگر را هدف قرار نداده است به جز از زبان فارسی، هیچ لهجه و لهجه های دیگر را هدف قرار نداده است بدون لهجه های زبان فارسی، هیچ گویشوری را در افغانستان هدف قرار داده است به جز از گوشوران زبان فارسی. به سخن دیگر، مراد و هدف زمامداران افغانستان جلوگیری از روند رشد زبان فارسی و سرکوب آن در قدم نخست است. اگر این حاصل نشود کم از کم باید در دراز مدت، ازین زبان در افغانستان یک انگلوفیشن (زبان مملو از واژه های بیگانه، یک زبان خودباخته و یک زبان بی پایه) بدست آید. این است هدف مقامهای پالایشگر افغانستان.
این هدف را نه تنها در کردار بلکه در گفتار دولتمردان افغانستان میتوان دید. این واقعیت وقتی آفتابی روشن، آشکارا و نمایان میگردد که معاون وزیر اطلاعات و فرهنگ رژیم کابل اعتراف میکند که ما از واژههایی که در کشورهای فارسیزبان مفهوم است، نباید استفاده کنیم. به عبارت دیگر گویشوران فارسی زبان منع میگردند تا بجای واژه های فارسی در کشورهای فارسی زبان از واژه های پشتو، اردو، انگلیسی، عربی و غیره در افغانستان استفاده کنند.
به سخن دیگر فارسی زبانان افغانستان نباید از دستاوردهای زبان فارسی در کشورهای همسایه استفاده کنند. اما باید از زبان فارسی همانگونه استفاده کنند که بیسوادان ارگ به آنان دیکته میکنند.
این تصمیم مثل این است که به فارسی زبانان بگویند که باید خوراکی را که میخورند، خود شان نجوند (با جود اینکه آنان دندان دارند، زبان دارند، دهن دارند) بلکه خوراک را دیگران باید بجوند، ولی اینان ناجویده بخورند. چه خنده ناک و کودنانه تصمیمی!
طوریک در بالا اشاره شد، دینمحمد راشدی، معاون وزارت اطلاعات و فرهنگ، به رسانه ها چنین گفته بود: "امروز زبان دری هم مشکلاتی پیدا کرده و زبان پشتوهم مشکلاتی پیدا کرده و حق افغانستان است که بتواند زبانهای خود را هم از نظر واژهها و هم لحاظ لهجهها پالایش کند." اما جناب راشدی از دادن مثال مشخص در زمینه زبانهای و لهجه های بیگانه خودداری کرد و سپس گفت "اگر ما از واژههایی استفاده کنیم که در کشورهای فارسیزبان مفهوم است ولی برای مردم افغانستان مفهوم نیست"، درست نیست. "این کار حق مردم افغانستان است که از واژههایی استفاده کنیم که در زبان مردم افغانستان موجود است."
اینجاست که دانسته میشود برنامه های واقعی رژیم کابل چه است و برای چه استفاده میشود. این تصمیم شورای وزیران را نمیتوان چیزی دیگری تلقی کرد به جز از یک تلاش تعصب آمیز، دیوانه وار، نا بخردانه، ناسخته و نا سنجیده، کورکورانه ولی مذبوحانه بر ضد زبان فارسی دری، زبان بیشترین مردم افغانستان.
این تصمیم یک اهانت آشکار و توهین نابخشودنی بر فارسی زبانان افغانستان است از سوی یک گروه مافیایی، متعصب، عقده یی و بیکاره در درون و بیرون ارگ.
باید گفت که هراهل زبان خودش این حق را دارد که در بارۀ زبان خود تصمیم بگیرد. هیچ منطق نمیپذیرد که یک «پاپااویی» از اقیانوس آرام برای سرخپوستان قارۀ امریکا تعیین کند که به زبان خود کدام واژه ها را به کار ببرند یا نبرند، یک هندو به پشتونها دیکته نمی کند که به زبان پشتو، کدام واژه ها مانوس است و کدام نیست یا یک کشمیری به تاتارها مشوره نمی دهد که کدام کلمه یا لهجه در زبان تاتاری باید استفاده شود یا نشود. در داخل افغانستان نیز یک پشتون نباید به ازبکها یا به فارسیوانها بگوید که کدام کلمه یا لهجه ها را در زبان خویش استفاده کنند و یا نکنند، همین قسم ازبکها، ترکمنها، بلوجها، نورستانی ها و فارسی زبان به پشتونها این فرمان را نمیدهند. نویسندگان و اهل زبان خود میدانند، چه بنویسند و چگونه بنویسند و برای چه بنویسند.
یک اشتباه محظ است که به استفاده از قدرت سیاسی به این کار دست زده میشود. این عمل یک سوء استفادۀ محظ از قدرت دولتی است. سوء استفاده از قدرت دولتی، با این حد بی شرمی و ادعای بی اساس. اما زمامداران کشور بر این کار شان ابرو خم نمیکنند. گذشته ازین، این تصمیم شورای وزیران نه تنها قانونی نیست، بلکه عملی هم نیست.
علاوه بر آن در چنین اوضاع خطرناک که بودن و نا بودن افغانستان در جغرافیای گیتی مطرح است، دامن زدن به تضادهای زبانی از سوی حکمرانان سخت زیانبار برای این کشور است. لازم است تا زمامداران ما همه سعی و تلاش را در راستای وحدت ملی به خرچ دهند، نه در راه بربادی و تجزیه و نابودی کشور، نه با توسل به تصمیمهای بی بنیاد فارسی ستیزی که مردم را در برابر حکومت میخیزاند. نباید با کارهای اشتباه آمیز تضادهای قومی، زبانی و ملی را براه اندخت. حکومت رسالت تاریخی دارد که درین برهۀ سرنوشت ساز برای کشور، وحدت واقعی ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور را که در کرانۀ نابودی و نیستی قرار گرفته است، از نابودی نجات دهد. زبان فارسی طی بیش از هزار سال یگانه عامل یگانگی و وحدت میان مردمان منطقۀ ما به صورت عام، در کشورما بصورت خاص بوده است. این عامل مهم و تنومند را نباید از میان برداشت، جلو رشد آن را نباید گرفت، گویشوران این زبان را نباید، به مقاومت برانگیزاند. تیشه را نباید به ریشه خود زد. دولت افغانستان صدها مشکل و معضلۀ دیگر را باید حل کند. مشکل آفرینی ساختگی به نفع کشور و مردم نیست.
این در حالی است که شورای وزیران و دولت افغانستان بصورت کل تا کنون هیچیکدام از وظایف مهم، حیاتی کشور را نتوانسته انجام دهند و ناکام اند. پرسیده میشود که شورای وزیران کدام یک ازین وظیفه های خود را به موفقیت انجام داده است:
- نابودی فساد ادارِی را؟ نه. هیچ نه.
- مبارزه با کشت و قاچاق مواد مخدررا؟ نه. هیچ نه.
- مبارزه با اختطاف هارا؟ نه. هیچ نه
- مبارزه با غاصبان زمین را؟ نه. هیچ نه
- امنیت کشور را به صورت کل؟ نه. هیچ نه
- امور بازسازی را؟ نه. هیچ نه
آیای منع مردم به استفاده از واژه ها و لهجه های خود وظیفۀ شورای وزیران است؟ نه. هیچ نه.
نابودسازی لهجه های زبان فارسی دری به بهانۀ زبان معیاری، جلوگیری از بالندگی و رویندگی زبان فارسی خیانت است از سوی شورای وزیران نه وظیفۀ شورای وزیران. قانون اساسی و مردم افغانستان به حکومت وظیفه داده است تا به راستای رشد، بالندگی و رویندگی زبانهای ملی در افغانستان کمک کنند، نه جلو گیری و سرکوب آن.
پرسش پدید میاید که کدام لهجه و زبان در افغانستان معیاری است؟
به گفتۀ آقای راشدی رسانه ها بهتر است که به لهجهای باشد که مردم کابل به آن تکلم میکنند." پس پرسش این است که آیا لهجه و زبان کابل معیار لهجه و زبان فارسی دری است؟ آیا باید ما بعد ازین «اس» بگوییم و بنویسیم بجای «است»؟ «بیادر» بگوییم و بنویسیم بجای «برادر»؟ «اشتوک» بگوییم و بنویسیم بجای «کودک»؟ وغیره و غیره؟
بگذار که مردم به هر لهجه و زبانیکه میخواهند، سخن بگویند. براساس این فرمان فردا مردم بنام واژه و لهجه معیاری و غیر معیاری، مفهوم نا مفهوم به جان هم خواهند افتاد. هر هراتی، غوری، بادغیسی، فراهی، نمروزی و غیره متهم به استفاده از واژه ها و لهجه های ایران خواهند شد، زیرا این مردم سالهاست که با لهجه های فارسی مناطق غربی افغانستان گپ میزنند. هرقدر به سوی غرب نزدیکتر شوی به لهجۀ خراسانی ایران نزدیک تر میشوی. تا جای که حتا مردمان نوار مرزی را نمیتوان با لهجه از هم فرق کرد. اگر ایرانی اند یا افغانستانی.
بزودی مردمان بدخشان، تخار، قندوز و مناطق شمالی کشور متهم به استفاده از واژه ها و لهجه های تاجکستانی خواهند شد. مردم مناطق مرکزی کشور متهم به استفاده از واژه ها و لهجه های غیر مانوس و نامعیاری خواهند شد. آنانیکه سالها در در ایران یا تاجکستان مهاجر بودند یا زیسته اند و به وطن بر میگردند، متهم به استفاده از واژه ها و لهجه های بیگانه خواهند شد. اما جنابان ارگ نشین که حتا در ارگ شاید به انگیسی با هم سخن میگویند، به دیگران فرمان استفاده از لهجه و زبان درست و نادرست را صادر میکنند.
به نوشتۀ یکی از روزنامه نگاران افغانستان: فساد، جنایت، خیانت، اختطاف، تجاوز درپولیس محلی به اوج خود رسیده و جامعه جهانی را به شدت نگران ساخته است، طالبان تا وردک و لوگر پیشروی نموده و به دروازه های کابل رسیده اند، ولی شورای وزیران علیه زبان فارسی دری فرمان صادر نموده شهروندان افغانستان را به نام های مختلف به جان هم می اندازد.
حالا پرسش پدید میاید که کدام زبانها و لهجهها در افغانستان بیگانه اند:
هر فرد بشری اگر گنگ نباشد به یک زبان سخن میگوید. امروز در جهان آدمان به ٥٦٥١ زبان و لهجه تکلم میکنند که ازآن جمله ١٥٠٠ زبان لهجه تا کنون مورد مطالعه و آموزش قرار گرفته است. پاپااو- گوینایی نو از لحاظ زبان و لهجه ها جای نخستین را دارد. در آن کشور مردم به یکهزار و ده (١٠١٠) زبان و لهجه سخن میگویند. بعد ازآن هندوستان با داشتن ٨٤٥ زبان و لهجه جای دوم را در جهان بدست می آرد و کامیرون باداشتن ٢٦٠ زبان و لهجه جای سوم را در جهان میگیرد.
در افغانستان نیز ده ها زبان و لهجه وجود دارد. از سرشت، شمار لهجه ها از تعداد زبان ها بیشتر است. در افغانستان نیز چنین است. هم زبان پشتو و هم زبان فارسی در افغانستان دارای های لهجه ها اند. با زبان ازبکی و ترکمنی آشنا نیستم که از لهجه بدانم. بصورت کل هیچ زبانی پیدا نمیشود که در آن لهجه ها وجود نداشته باشد. پس زبان و لهجه یکی نیستتند. یک زبان چندین لهجه دارد.
لهجه به انواع تلفظ یک زبان اطلاق میشود. یعنی، اگر گویشوران یک زبان از نظر دستوری و لُغوی با یکدیگر یکسان باشند ولی نوع تلفظ آنان تا حدی متفاوت باشد که بتوان اقامتگاه آنان را تشخیص داد، آنان دارای لهجه هستند.
مثلاً در یک شهر که همه به یک زبان حرف میزنند، اگر لهجهٌ هر جایی با محلهٌ دیگر تا حدی تفاوت داشته باشد که یک فرد آشنا به آن محل، با شنیدن نوع گویش هر یک از اهالی آن شهر بفهمد که او اهل کدام محله است، آنها دارای لهجه هستند.
و همینطور در کشوری که همه به یک زبان حرف میزنند، اگر لهجهٌ هر شهری با شهر دیگر تا حدی تفاوت داشته باشد که یک فرد آشنا به آن کشور، با شنیدن نوع گویش هر یک از اهالی آن کشور بفهمد که او اهل کدام شهر است، آنها دارای لهجه هستند.
زبان فارسی معیاری در هرسه کشور فارسی زبان صحبت میشود و باشندگان هرسه کشور آن را میدانند. اما گویش آنان فرق میکند. این زبان برای هرسه کشور واحد است. اما درین کشورها نیز مردم به مناطق محتلف با لهجه های مختلف سخن میگویند. لهجه در واقعیت، از غنای زبانی یک زبان حکایت میکند. هیجیک از لهجه های رایج در افغانستان بیگانه نیستند، برای گویندگان آن نامأنوس و نا مفهوم هم نیستند. حتا لهجه های فارسی خارج از افغانستان برای مردم افغانستان نامفهوم نیستنند. ممکن برخی نامهای اشیأ و پدیده ها به گونۀ دیگر باشند، اما در کل هر لهجۀ فارسی به فارسی زبان دیگر مفهوم است.
از سوی دیگر، زبان فارسی نیز در افغانستان زبان بیگانه نیست. این زبان زبان اکثریت مطلق مردم افغانستان است. زبان فرهنگ، سیاست، علم و تجارت (بازرگانی، سوداگری) است.
پس کدام زبان زبان بیگانه است؟
ازبکی؟ ترکمنی؟ نورستانی؟ بلوچی؟ پشتو؟ پشه یی؟ براهویی؟ انگلیسی؟ روسی؟ اردو یا هندی؟ عربی؟ فرانسوی؟ آلمانی؟ فارسی؟ از جملۀ زبانهای یادشده ازبکی، ترکمنی، نورستانی، بلوچی، پشتو،،پشه یی، براهویی که هیچوقت زبانهای بیگانه شمرده نمیشوند، چون یک قسمت یا پارۀ از مردم افغانستان به این زبانها تکلم میکنند. میماند زبان فارسی دری. این زبان از نظر زمامداران افغانستان به شرطی بیگانه تلقی نمیشود که مهجور، ساکت و راکد بماند و زندگی بیمارگونۀ خود را به قرار فرمان از بالا ادامه دهد تا مادامیکه مرگ حتمی به سراقش بیاید و یا انگلوفیشن شود. در غیر آن با پذیرش واژه های فارسی از حوزۀ فرهنگی فارسی زبانان یک تاپۀ زبان بیگانه به سرش میخورد. این است آنجه که زمامداران افغانستان از ما و از زبان فارسی دری میخواهند.
اما آیا زبانهای که واقعن بیگانه اند (انگلیسی، روسی، اردو یا هندی، عربی، فرانسوی، آلمانی) در افغانستان منع میشود؟ نه، این زبانها در افغانستان منع نمیشوند. این تصمیم اصلن کاری به زبانهای دگر ندارد هدف زبان فارسی است. زیرا مدیر کل بخش بینالمللی تلویزیون ملی، گفته است که احتمالاً تصمیم اخیر شورای وزیران عمدتاً بر موضوع منع استفاده از لهجههای بیگانه متمرکز است و شامل منع پخش برنامه به زبانهای خارجی نمیشود. او گفت که برعکس در نظر است که بخش بینالمللی رادیو تلویزیون ملی گسترش یابد و در آینده برنامههایی به زبانهای عربی و روسی هم از این رسانهها پخش شود.
در جلسه شورای وزیران رئیس جمهور کرزی وزارت های اطلاعات و فرهنگ، تحصیلات عالی و معارف را موظف ساخت تا در حفظ اصالت لهجه ها وهویت زبان های ملی توجه خاص نمایند. این امر در واقعیت به این معناست که دمار از روزگار زبان فارسی برآورده شود. دیده میشود که هدف مهار کردن زبان فارسی است. همانطور که متل مردمی میگوید: گپ به سر لحاف ملا نصرالدین است.
این داستان تازگی ندارد. سالهاست که گروهی از تنگنظرترین، متعصبترین، عقده مندترین کسان با استفاده از قدرت دولتی این روند را به پیش می برند:
- آقای کرزی به قانون اساسی دستبرد میزند و مفهوم مصطلحات ملی را در مادۀ شانزدۀ قانون اساسی داخل میکند.
- اقای خرم استفاده از واژه های دانشگاه و دانشجو و نگارستان را جرم پنداشته و آنرا غیر اسلامی میداند.
- به مسعود ترشتوال، رئیس موسسات تحصیلات عالی در وزارت تحصیلات عالی افغانستان در رابطه به کاربرد کلمه دانشگاه و دانشجو حمله فیزیکی میشود
- دادگاه عالی بر اساس ماده ساختگی ١٦ قانون اساسی دولت را در حفظ مصطلحات علمی و اداری ملی که تنها به زبان پشتو و یا عربی است مکلف می گرداند، مانند مصطلحاتی چون پوهنتون، پوهنځی، پوهیالی، پوهنیار، پوهنمل، پوهندوی، پوهـنوال، پوهاند و امثالهم که باید استفاده کنند.
- شورای وزیران استفاده از "زبانها و لهجههای بیگانه" (یعنی فارسی) را در رادیو و تلویزیون ممنوع می کند.
حال اینک زبان فارسی نیز زبان ملی افغانستان است. چرا استفاده از واژه ها و دانشواژه های این زبان ممنوع میشود، داستانی است که هنوز ادامه دارد.
اما ما به پارسی می خوانیم، به پارسی می نویسیم، به پارسی می گوییم، پارسی می میریم.
عید محمد عزیزپور
٣ فبروری سال ٢٠١٣
*****************************
هر واژه یک شهروند است
نویسنده: پرتو نادری
پیوند:
http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?&id=1633
به پندار من واژگان دو گونه از زبانی به زبان دیگر راه پیدا می کنند. نخست با فشارهای سیاسی واژه های یک زبان را بر زبان دیگر تحمیل می کنند که این کار بیشتر به همان شهرک سازی یهودیان در سرزمین های فلسطنیان می ماند یا هم به آن هایی می ماند که می خواهند به گونۀ غیر قانونی و بدون هرگونه مدرکی وارد سرزمین دیگری شوند. چنین امری را نمی توان گونه یی ازداد و ستد زبانی وفرهنگی گفت. دو دیگر در جریان داد و گرفت زبان ها و فرهنگ ها واژگان از یک زبان به زبان دیگر راه پیدا می کنند. البته زبان های پیشرفته بیشتر واژه دهنده اند تا واژه گیرنده؛ با این حال در تمام گیتی نمی توان زبانی را یافت که از زبان های دیگر واژگانی را نپذیرفته باشد! حتا پیشرفته ترین زبان ها نیز گاهی واژگانی را از زبان های دیگر می پذیرند. زبان انگلیسی از آن جهت مهم و بزرگ نیست که زبان سچه است، نه بلکه همه ساله شماری واژگان زبان های دیگر را در نظام واژگانی خود می پذیرد. اهمیت این زبان در آن است که زبان اقتصاد است است و بازار، زبان سیاست، علم و ادبیات است و می توان گفت هم اکنون بزرگترین زبانی است که مردمان و اقوام گوناگون جهان را با هم پیوند می زند. چنین است که امروزه این زبان با وجود داشتن واژگان بیگانه بزرگترین گنجینه های دانش، سیاست، ادبیات و فرهنگ بشری را در خود دارد. با این همه نمی توان گفت که انگلیسی زبانی است بی نیاز از زبان های دیگر. انگلیسی همان گونه که چیز های را به زبان ها و فرهنگ های دیگر داده از آن ها نیز چیز های را پذیرفته است. این جریان همیشه گی یک زبان و فرهنگ است. یک زبان و فرهنگ زمانی می میرد که جریان داد و گرفت آن با زبان ها و فرهنگ های دیگر قطع شود. این قانون بقای زنده گی است. یک موجود زنده نیز زمانی می میرد که جریای داد و ستد مواد در آن قطع شود.
این که زبان انگلیسی چگونه به چنین جایگاهی رسیده است، اگر هزاران دلیل سیاسی اقتصادی و علمی داشته باشد، یکی هم توانایی های ذاتی این زبان در زمینۀ واژه سازی است. زبان های که توان گستردۀ ترکیب سازی و واژه سازی را نداشته باشند زبان ها در سراشیب نا بودی اند. در میان زبان های ملی کشور من می پندارم که فارسی دری از بزرگترین قدرت تر کیب سازی واژگانی برخوردار است. شاید همین امر بود که فارسی دری عربی را از این حوزه پس زد. اگر چنین نمی شد و عربی می توانست فارسی دری را به مانند بسیاری از زبان های قارۀ افریقا از میان بر می داشت، امروزه زبان عربی به هستی بسیاری از زبان ها در این حوزه پایان داده بود.
این نکته را هم باید گفت، واژگانی که در جریان داد و ستد فرهنگی از یک زبان به زبان دیگر آمده اند، مانند شهروندانی اند که از یک سرزمین به سرزمین دیگر پناهنده شده اند. این شهروندان ناگزیر اند که از قانون سرزمین دوم پیروی کنند تا بتوانند به زندهگی خود ادامه دهند و امتیاز شهروندی سرزمین تازه را به دست آورند.
زبانی که قانونمندانه واژگانی را از زبان دیگر می پذیرد، به آن واژگان حقوق شهروندی می دهد. من زبان عربی نمی دانم واین یکی از بزرگترین کمبود زندهگی فرهنگی من است و این جا هم هدف پشتی بانی از زبان عربی نیست؛ می خواهم بگویم که واژگان عربی از هزارو اند سال بدینسو در اورنگ گسترده ای زبان فارسی دری زیسته و زیبا ترین مفاهیم شاعرانه، علمی و فلسفی را از گذشتهگان نسل در نسل به ما رسانده است، حال ما چگونه می توانیم یکی ویک بار آن ها را مانند خریطه یی از لوبیا یا نخود فاسد شده در گودالی فرو ریزیم. دو دیگر این که بیشترینه این واژگان عربی در فارسی دری به آن مفهومی به کار گرفته نمی شوند که در عربی. یعنی بخش بیشتر از واژگان عربی که امروز در فارسی دری به کار برده می شوند، دیگر آن مفهوم پیشین خود را از دست داده اند. یا این واژگان با واژگان فارسی دری آمیخته و واژگان تر کیبی و تازه یی را پدید آورده اند. واژه هایی که بخشی آن عربی و بخشی دیگر آن فارسی دری است.
می خواهم در این مورد نمونۀ کوچکی ارائه کنم، این مثال را از آن می آورم که روزی یکی از گویا پاسداران زبان دری با طعنه از کسی پرسیده بود، چرا شما این قدر کلمه های ایرانی را در زبان دری رواج می دهید، مثلا این کلمۀ ایرانی « نخبه» را چرا هر روز صد ها بار در تلویزیون ها به کار می برید؟ در پاسخ به این پاسدار آهنین اراده گفته شده بود که آسوده خاطر باشید، هیجان خود خاموش سازید! برای آن که این واژۀ نه ایرانی؛ بلکه عربی است. آن زبان شناس خوش نیت! را سر خمیده شده بود!
در مورد دوم نیزهمین واژۀ نخبه را مثال می زنم . در فارسی دری جمع این واژه می شود نخبهگان.« نخبه + گان» نخبۀ عربی و گان فارسی دری. این همان آمیختهگی یک واژۀ وارد شده از یک زبان بیگانه در زبان دیگر است که حق شهروندی یافته است و شناسنامۀ زبان دوم را با خود دارد. با واژگان باید به گونه واحد های زنده برخورد کرد که از خود ریشه تاریخی دارند وگاهی مفاهیم آن ها در درازای زمان تغییر می کند. ناصر خسرو بلخی در سفر نامه در شهر بصره آن گاه که می خواهد به گرمابه برود، می گوید که می خواستیم به گرمابه برویم« تا شوخ از خود باز داریم!» در این گفتۀ ناصر خسرو « شوخ» به مفهوم چرک بدن است. واژۀ شوخ هنوز در زبان فارسی دری کار برد دارد؛ اما به مفهوم دیگری که که هیچ تناسبی با مفهوم نخستین ندارد، این واژه امروزه به مفهوم گستاخ، شاد، زنده دل، بذله گوی به کار می رود، چنان که در ترکیب های شوخ چشم، شوخ طبع ، شوخ و شنگ نیز به همین مفهوم امروزین به کار برده می شود. افزون بر این بخش بیشتر از واژگان عربی که در فارسی دری کار برد دارند، چنین کاربردی را در زبان عربی از دست داده اند. درست مانند همان پناهنده یی که زمانی حق شهروندی کشور دیگری را به دست می آورد حق شهروندی کشور خود را از دست می دهد.
می خواهم بگویم آن هایی که در پی زبان سچه اند، به مسافرانی می مانند که در سراب سوزانی در هوای رسیدن به چشمۀ گوارایی سرگردان اند که با دریغ هیچ گاهی به چنان چشمه یی نخواهند رسید. برای آن که سچه سازی به همان سرگردانی در پی چشمۀ خنک و گوارا در سرابی می ماند. زبان سچه یعنی زبانی که با هیچ گونه زبان و فرهنگ دیگر پیوندی نداشته است. زبان سچه گویی زبان مردمانی است در جزیرۀ دور انزوا. زبان مردمانی جدا از جامعۀ بشری. وقتی که دانش مشترک است این دانش مشترک خود اشتراکاتی را در میان زبان ها پدید می آورد. امروزه فن آوری خبر ها و آگاهی هایی را از چهار گوشۀ جهان به دور دست ترین دهکدهها می رساند، ادامۀ چنین آگاهی رسانی هایی خود واژگانی را در زبان های گوناگونی جهان پراگنده می سازد.
من طرفدار گسترش واژگان بیگانه در فارسی دری نیستم . حتا چنین علاقمندی را در مورد واژگان عربی هم ندارم؛ بل می خواهم بگویم، واژه یی که در یک زبان هزار سال زیسته است و حال این زبان واژه برابربا آن را هم ندارد چرا از کار برد به دور انداخته شود؟
دوستی به من گفته است که: « نگاه کن من در نوشتۀ خود واژگان عربی را به کار نگرفته ام». شاید گفتۀ این دوست درست باشد؛ اما می خواهم به دوست خود بگویم که اگر خواسته باشی چیزی در پیوند به «فزیولوژی» یا علم الوظایف، بنویسی چه خواهی کرد؟ با اصطلاحات علم فزیک و شیمی چه خواهی کرد؟ برای« پرتون » چه نام خواهی داد، شاید بگویی« ذره یی با چارچ مثبت» که این تنها یک بعد مفهوم« پرتون» است و باز هم فارسی دری نشد. زمانی که بحث اندر باب فلسفه است چه خواهی کرد؟ یا بحث نجوم، اقتصاد، سیاست و مسایل دیگر . من باور دارم که این دوست ناگزیر از کاربرد اصطلاحات و واژگانی خواهی بود که خود در برابر آن شمشیر کشیده است.
بزرگی و اهیمت زبان ها نه در تاریخ آنان است و نه هم درسچه بودن آن ها. اهمیت زبان ها در این است که چقدر توانسته اند و چقدر می توانند، دست آورد های دانش ، فلسفه، روان شناسی، فن آوری و دیگر رشته های دانش، ادبیات و فرهنگ را در خود جا دهند و به آیندهگان برسانند.
می خواهم بگویم که هیج زبانی و از آن شمار زبان فارسی دری این نیرومندی را ندارد تا تمام دانش و فرهنگ بشری را تنها با واژگان سچۀ خویش باز تاب دهد. این یک امر نا ممکن است. امروزه فن آوری و توسعۀ دانش های بشری از هر زبانی که بیاید، اصطلاحات خود را وارد زبان های دیگر می کند که ما ناگزیر از کار برد آن می شویم.
با چنین وضعیتی که وجود دارد، چه می توان کرد؟ من می پندارم دو را ه داریم. نخست این که دروازه های دانش، فرهنگ و فن آوری جهانی را به روی زبان و سرزمین خود ببندیم تا زبان ما سچه بماند؛ اما تازه روشن نیست که با این زبان سچه کدام کهکشان ناشناخته را می توانیم تسخیر کنیم. دو دیگر این که برویم برابر سازی کنیم. کار نخست به نظر من نا ممکن می آید. در پیوند به کار دوم می توان گفت که باید نهادهای زبان شناسی و فرهنگستانی وجود داشته باشد تا بر بنیاد، گنجینۀ واژگانی زبان، بر اساس قدرت ترکیب سازی زبان و واژگان پراگنده در گسترۀ گویشی زبان، واژه سازی کند!
البته اگرکسی در هر گوشه یی بر خیزد و مطابق به فهم خود دست به واژه سازی بزند، این خود می تواند سبب پراگندهگی در نظام واژگانی زبان شود. این امر در آینده خود به مشکل دیگری در زبان بدل خواهد شد.
آن چیزی که به نظر من بسیار دشوار نمی نماید، کاربرد آن شما واژگانی است که در زبان وجود دارد؛ گنجینۀ ادبیات کلاسیک فارسی دری بزرگترین زخیرهگاه واژگان پاک فارسی دری می باشد، ان های که دوست دارند تا دامنه کاربرد واژگان فارسی دری را در گفتار و نوشتار خود گسترش دهند، نا گزیر از آن انند تا آشنایی گستردهیی با ادبیات کلاسیک فارسی دری داشته و آن را به گونه همیشه گی مطالعه کنند. البته نویسنده و گویند یی که سرمایۀ اندکی از واژگان را در اختیار داشته باشد، بدون تردید نمی تواند در توسعۀ نظام واژگانی زبان سهمی داشته باشد. البته شماری هم به دلیل عربی مابی و یا انگلیسی مابی بیشتر علاقمند به کاربرد واژگان عربی و انگلیسی به جای واژگان اصیل فارسی دری اند، چنین افرادی خود نا خواسته از شمار مخالفان توسعۀ زبان اند! هم اکنون زبان فارسی دری در کشور از چنین افرادی صدمۀ سنگینی دیده اند.
حوت 1391
شهر کابل
*****************************
واژهها مرز نمیشناسند
نویسنده: نجم الدین کاویانی
پیوند:
http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=1364
در چند دههی پسین، گروههای معینیِ در درون و بیرون دولت افغانستان قلمرو گستردهی زبانِ فارسی دری را بر پایه مرزهای سیاسی پاره پاره میکنند و مرز زبانِ را در چهارچوب مرزهای سیاسی کشور محدود میسازند و در پی آن با کاربرد شماری از واژههای فارسی دری به دلیل اینکه این واژهها در بیرون از مرزهای سیاسی افغانستان استفاده میشود، مخالفت میکنند و بر آنها برچسب «بیگانه» را میزنند.
بهگونهی نمونه:
همین دو روز پیش (١۴سنبله ١٣۹١خ /۴ سپتامبر ٢٠١٢م) مخالفت چند عضو یکی از کمیسیونهای پارلمان افغانستان با کاربُرد واژه «دانشگاه» و «دانشجو» جنجال برپا کرد و در رسانههای درونی و بیرونی کشور بازتاب گسترده یافت.
بصیر بابی، خبرنگار بلخی همراه با دو کارمند ارشد تلویزیون دولتی ولایت بلخ در سال ۱۳۸۶خ/٢٠٠٨م به خاطر کاربرد واژههای «دانشگاه»، «دانشکده» و «دانشجو» در یک متن فارسی به جای واژههای «پوهنتون»، «پوهنزی» و «محصل» توسط حکومت افغانستان مجازات شد.
سه سال پیش وزیر اطلاعات فرهنگ افغانستان نام «نگارستان ملی» کشور را با حذف واژهی نگارستان به «گالری ملی» و نام «وزارت اطلاعات و فرهنگ» را با حذف واژه فرهنگ به «وزارت اطلاعات و کلتور» تغیـیر داد.
در ظاهر امر دلیل مخالفت با بهکار برد از این دست واژهها، این است که این واژهها دری نیستند، فارسی هستند و در بیرون از مرزهای سیاسی افغانستان کاربرد دارند و بیگانهاند.
پس پرسش این است که:
بهراستی این دست واژهها «بیگانه» اند؟
بهراستی واژههای فارسی را میتوان بر پایه مرزهای سیاسی از هم جدا کرد؟
در این نوشته کوشش میشود که به پرسش بالا پاسخ داده شود.
پسمنظر مسئله
در دورهی محمد نادرشاه و دودمان وی (١٣٠٨- ١٣۵٧خ/١٩٢٩- ١٩٧٨م) گروههاییِ در درون و بیرون دولت افغانستان کوشش کردند که زبان فارسی دری را در اداره و نظام آموزشی و فرهنگی کشور در موقعیت فرودست قرار بدهند. در همین راستا دولت محمد ظاهرشاه (١٣١٢- ١٣۵٢خ/ ۱۹۳۳- ۱۹۷۳م)، در سالهای آغازین دههی ۱۳۴۰ خورشیدی نام زبان را از فارسی به دری تغییر داد و آن را به همین نام در قانون اساسی ١٣۴٣خ/ ۱۹۶۴م کشور درج کرد. گروههاییِ در پی این تغییر نام، ادعای جدایی و متمایز بودن زبان دری از فارسی را کردند، در حال که فارسی و دری بر پایه متنهای کهن زبان فارسی و نظریههای زبانشناسان نامهای یک زبان واحد است.
بدین ترتیب گروههاییِ که در پی پاره پاره و محدود کردن و به انزوا کشیدن زبان فارسی دری هستند، در گام نخست مدعی میشوند که زبان فارسی، دری و تاجیکی زبانهای جدا و متمایز از هم هستند. این گروهها فارسی را از آن ایران و دری را از آن افغانستان و تاجیکی را از آن تاجیکستان میدانند و کوشش میکنند که این «نگرش» را با اندیشهپردازیهای سیاسی «تئوریزه» کنند. در گام دوم این گروهها مدعی میشوند که این واژه دری است و آن واژه فارسی است و بیگانه. با این ترفند واژههای غیر فارسی را بر زبان فارسی دری تحمیل میکنند.
بهگونهی نمونه: به نظر این گروهها واژههای «دانشگاه»، «دانشکده» و «دانشجو» دری نیستند، بلکه فارسی هستند و شناسنامهای ایرانی دارند، بنابرین کاربرد آن در زبان دری (افغانستان) «مجاز» نیست.
تحمیل واژهها
تحمیل واژههای یک زبان بر زبان دیگر کاری ژاژ و زیانبخش است. تحمیل واژهها بر دسـتگاه واژگان، زبان را بیمار میسازد و بافت آن را بههم میزند. یا به بیان دیگر «... آنوقت که روی اغراض غـیر زبانی بساط کلمات آهنگـین یـک زبان برچـیده شود و کلمات بیآهنگ تحمیلی جایگزین آنها گردد (...) نقش زیباییآفرینی زبان محکوم بـهفـنا است در حالیکه نقش زیباییآفرینی زبان بسیار ارزشمند و در واقع یکی از ارکانیست که زبان بهوسیلهی آن میایستد و قد راست میکند.»
یک نگاه کوتاه به دهههای پسین نشان میدهد که بارها جو فارسیستیزی و اخـتناق فـرهنگی و سیاسی فارسیزبانان را در فشار و تنگنا قرار داده اسـت، به نحوی که حتی آنها اجازه نداشـتند که شماری واژههـای سره و ناب فارسی دری را بهکار برند و ناگـزیر ساخته شدند که به جای آنها واژههای پشتو را استفاده کنند. میخواهم در همینجا تأکید کنم که همهی این واژههای پشتو که بر زبان فارسی دری تحمیل شده، بسیار زیبا و رسا است و همچنین معادل فارسی دری آنها نیز زیبا و رسا است. بخرادنه است که واژههای پشتو در زبان پشتو و فارسی دری در زبان فارسی بهکار برده شود. هیچ فارسیزبانی گرایش ندارد که واژههای فارسی بر زبان پشتو تحمیل شود. هیچ پشتوزبـانی نیاز ندارد که واژه دانشـگاه، دانشکـده،... را در یک متن پشتو بهکار برد، در حالیکه واژهی معادل آن را در زبان پشتو دارد، بدیهی است که فارسیزبانان نیز از چنین امری بینیاز هستند. خردورزانه و زیباست که به جای تحمیل واژهها در اندیشهی رشد و توانمندی زبانهای کشور خود شویم.
شماری واژههای دخیل زبان پشـتو در زبان فـارسی چـندان زیاد نیست، شماری از این واژهها بهطـور طبیعی وارد زبان شـدهانـد و زبان فارسی آنها را بدون تعـصب پذیرفته است و در بدنهی زبان جذب شدند. اما اینجا بحث روی داد و ستد زبانی و وامگیری واژهها بر پایه اصول زبانی که مایه رشد و توانمندی زبان میگردد، نیست، بلکه بحث روی تحمیل واژهها با پشـتوانهای سیاسی و اداری است، که آشکارا در پشت آن نیات سیاسی خوابیده اسـت و این امر دستکم بر زیبایی و توانمندی، رشد و توسعه طبیعی زبان خلل وارد میکند.
امروز زبان فارسی دری در افغانستان تحمیل واژهها را برنمیتابد. در این رابطه خودآگاهی فرهنگی و ملی بلند جمهور مردم را همراه با امکانات دنیای مجازی و رسانههای گروهیِ دستکم نباید گـرفت. امروز دنیای مجازی و رسانههای گروهیِ چنان امکانات پیشرفته را در دست فارسیزبانان قرار داده است که از صدها واژهیِ معادل زیبا، رسا و مناسب که در قلمرو زبان فارسی ساخته میشود، استفاده کنند.
داد و ستد واژهها
همه زبانهای جهان با هم داد و ستد واژگانی داشتهاند، دارند و خواهند داشت. زبانها واژگانی را که ندارند به ناچار از زبانهای دیگر وام میگیرند و وامواژهها بخشی از زبان را میسازند. این داد و ستد واژگان مایه رشـد و توانمندی، بالندگی و گستردگی زبان میگـردد، اما این وامگیری واژگان، زمانی زیانبار خواهد شد که زبان وامگیرنده برابرهایِ آن را داشته باشد.
زبان فارسی نیز مانند هر زبان زنده و رشدیابندهیِ جهان به داد و ستد با زبانهای دیگر میپردازد و بر پایه نیازهای زبانی واژههایی را از زبانهای دیگر وام میگیرد، اما نه اینکه زبانهای دیگر به زور برایش واژه «وام» بدهند.
«... وامگیری واژه به خودی خود عیبی نیست، به شرط آنکه واژه در دستگاه زبان بگردد و بتواند در بدنه آن جذب شود.»
واژهی بیگانه زمانی میتواند در زبان پایدار بماند که آن زبان در کاربرد روزانه و یا دانشی به آن نیاز داشته باشد و برابر آن را در زبان نداشته باشد و با دستور و ساختار زبان سازگار باشد. اما اگر به زبان به زور واژه «وام» داده شود یعنی بر آن تحمیل گردد، زبان سیر طبیعی خود را از دست میدهد و تواناییهای دستگاه واژگانی آن مختل میگردد و وجه زیبایی آن مخدوش میشود و به رساییِ و شیواییِ گفتار و نوشتار زبان آسیب میرسد و به ناچار چنین واژهی تحمیلی از زبان رانده میشود.
ویژگی واژهها
دانشمندانِ که در حوزهی زبانشناسی کار میکنند بر این باورند که زبان فارسی به عنوان زبانی پویا و زایا قابلیت، ظرفیت و توانایی گسترده در امر واژهآفرینی با استفاده از شیوهی واژهیابی، واژهگزینی و واژهسازی را دارد. واژهها از دید آنها در برگیرندهی شماری از ویژگیهاست. از جمله:
نخست ـ فـکری را در خـوانـنده و یا شـنونده، ایجاد کند و حامل معنا باشد؛
دوم ـ جنبهی زیـباییشناختی، خوشآهنگی و خوشترکیبی واژه، سـلامتی سـاخـتار کلام، طـعـبیت و شفافیت زبان را باید در نظر گرفـت؛ واژههای فارسی دری هرچه به دستگاه آوایی زبان نزدیکتر باشد، خوشآهنگتر است.
سوم ـ زباننگاره (خـط) فارسی به عـنوان چهره مکـتوب زبان، قانون و قـاعـدهای دارد. اصول و دسـتور دبیره و یا زباننگاره فارسی با سایر زبانها تفاوت دارد.
چهارم ـ قـلمرو فـرهـنگی زبان فـارسی فـراتـر از قـلمرو سـیاسی افغانستان است، از این رو واژهها باید برای هـمه فارسیگویان قـابـل فهم باشـد. در حالی که تحمیل واژهها و ترکیبها بر دسـتگاهی واژگان زبان فارسی دری، زبان را برای هـمه قـلمرو زبان فارسی نامفهـوم میسـازد و آن را به انزوا میکشـاند.
بهراستی واژههای «دانشگاه»، «دانشکده» و ... بیگانه هستند؟
واژههای ترکیبی دانشگاه، دانشکده و دانشجو منطبق بر قواعد، اصول و سنت ادبی زبان فارسی دری هستند، هیچنوع بیگانگی با فارسی دری رایج در افغانستان ندارند، چون هم اجزایشان فارسی دری است و هم شیوهی ترکیبشان طبق قواعد این زبان. بنابرین ادعای اینکه این واژهها بیگانه هستند پایه علمی ندارد و پیش از همه ناشی از تعصب است.
واژه «دانشگاه» و «دانشکده» ترکیبی است از واژه «دانش» و پسوندِ مکانی «گاه» و «کده». واژه «دانش»، واژهایست فارسی که در آثار و اشعار بزرگان زبان و ادب فارسی دری بسیار بهکار رفته و در افغانستان کنونی نیز رایج است.
بهگونهیِ نمونه:
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
«فردوسی»
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
«ناصر خسرو بلخی»
پسوند مکانی «گاه» و «کده» نیز پسوندی است فارسی که در دهها واژه ترکیبی بهکار رفته است.
بهگونهیِ نمونه:
آرامگاه، آریشگاه، آماجگاه، آسایشگاه، اقامتگاه، اردوگاه، ایستگاه، باجگاه، باشگاه، بزمگاه، پایگاه، پرستشگاه، پرورشگاه، پژوهشگاه، پیشگاه، خاستگاه، خوابگاه، جایگاه، جولانگاه، چراگاه، دادگاه، درگاه، درمانگاه، دستگاه، دیدگاه، زادگاه، زایشگاه، زیارتگاه، فرودگاه، فروشگاه، قبلگاه، مخفیگاه، منزلگاه، کارگاه، کشتارگاه، گذرگاه، لشکرگاه، نیروگاه، تفریحگاه، شامگاه، شکارگاه، صبحگاه، عیدگاه... آتشکده، بازیکده، بتکده، پژوهشکده، دهکده، غمکده، ماتمکده، میکده، هوسکده،...
آقای محمد کاظم کاظمی، نویسنده، شاعر و ویراستار در حوزه زبان و ادبیات فارسی مینویسد: «من فقط در دیوان دو شاعر متأخر افغانستان یعنی واصل کابلی و قاری عبدالله افغان، این ترکیبها را یافتم که با "گاه" و "کده" ساخته شدهاند: آماجگاه، بارگاه، پیشگاه، جایگاه، جلوهگاه، حربگاه، خیمهگاه، دامگاه، دستگاه، سجدهگاه، صیدگاه، قتلگاه، آتشکده، المکده، بازیکده، بتکده، زیانکده، غمکده، ماتمکده، میکده و وسعتکده.»
واژهها از آن قلمرو زبان است
واژههای کهن و نوین فارسی دری از آن قلمرو فرهنگی زبان است که گستردهتر از مرزهای سیاسی کشورهای فارسیزبان میباشد. از اینرو این مهم نیست که واژههای نوین و یا معادلهای جدید فارسی در کدام بخش از جغرافیای فرهنگی زبان ساخته شده است، مهم آن است که این واژهها از یکسو بر پایه قواعد، اصول و سنت ادبی زبان ساخته شده باشند و از سوی دیگر رسا، زیبا و فراخور زبان باشند و به نیازهای امروزین پاسخ بگویند.
بهگونهیِ نمونه:
«چرخبال» دو دهه پیش برای نخستینبار در تاجیکستان به عنوان معادل «ورتلود» (روسی) بهکار رفت، اما امروز این واژه در همه قلمرو زبان فارسی از جمله در افغانستان کاربُرد دارد.
واژه «بودوباش» بهجای «مسکن» و یا واژه «سبکدوش» بهجای «عزل» که تا یک دهه پیش در افغانستان بیشتر رایج بود، امروز در همه قلمرو زبان فارسی کاربُرد دارد.
واژههای «گفتمان»، «همهپرسی»، «آرمانشهر»، «رهیافت»، «هرزهنگاری»،... در طی سه دههی پسین توسط داریوش آشوری در اروپا ساخته شده، اما امروز این واژهها در همه قلمرو زبان فارسی از جمله در افغانستان، ایران و تاجیکستان رایج است و جایی محکم در ادبیات فارسی دارد.
آقای داریوش آشوری واژه گفتمان را که ترکیب از «گفت» و پسوندِ «مان» است به عنوان برگرداندهِ «دیسکورس» در زبان فارسی، نخستین بار در مجلهیِ «ایراننامه» در سال ١٣۶٨خ/١۹٨۹م به کار برد. اما امروز این واژه به عنوان یکی از مفاهیم بسیار پرکاربُرد درحوزهی علوم انسانی جدید و فلسفه پسامدرن در همه قلمرو زبان فارسی از جمله در افغانستان به کار بُرده میشود، در حال که داریوش آشوری در فرانسه بودوباش دارد و مجلهیِ «ایراننامه» در آمریکا منتشر میشود.
در این دهههایی پسین با گسترش شهرها و توسعه مناسبات با جهان نیاز به واژههای نوین در کشور ما فزونی گرفته است و همزمان صدها واژه بیگانه بهویژه انگلیسی بیحساب و کتاب وارد زبان ما شده. باید در برابر جریان ورود بیرویه واژههای بیگانه که بسیار خطرناک است، ایستاد و از واژههای فارسی برابر آنکه در بیرون از مرزهای کشور ساخته شده، استفاده کرد. همزمان باید کوشش کرد که واژههای فارسی دری که در افغانستان رایج است و یا ساخته شدند، زیبا و بامعنی است، به خارج کشور عرضه کرد.
بهگونهی نمونه:
واژه «شفاخانه» در افغانستان از جهاتی بر واژه «بیمارستان» در ایران و «کسلخانه» در تاجیکستان برتری دارد. واژه «شفاخانه« بنا بر حضور واژه «شفا» در آن، نوعی اثر روانی امیدبخش دارد که در «بیمارستان« و «کسلخانه» نیست.
در همينجا میخواهم تاکيد کنم، هنگامی که ما واژه رسا و با بار مثبت «شفاخانه» را داريم، نياز نيست که واژه بيمارستان و يا ... را بکار بريم. بياد داشته باشيم که شماری از واژههای که در بيرون از مرزهای کشور ما ساخته شدند، مندرآوردی، نارسا و نازيبا هستند که تشخيص آن در نبود "فرهنکستان زبان و ادب فارسی" پيش از همه به دوش روزنامهنگاران، نويسندگان و دانشمندان حوزه زبان است.
زبان فارسی دری کشور ما هنگامی میتواند سالمتر و پویاتر باشد که پا به پایِ دگرگونیهای امروزین حرکت کند و برای پدیدههای نو واژههای تازه از درونمایه خود بسازد و برابرهایی فراخور زبان بیابد و در این راستا از همه امکانات جغرافیای فرهنگی برای بالا بردن توان آفرینندگی، پویندگی و پالایش زبان استفاده کند و در عین استفاده از واژههای فارسی خارج کشور واژههای فارسی که در افغانستان رایج است و یا ساخته شدند، زیبا و با معنی است، به خارج کشور عرضه کنند. این داد و ستد احساس همزبان بودن را در میان همه فارسیزبانان جهان تقویت میکند و مجموعهی گستردهتری از گنجینهی واژگان را در اختیار فارسیزبانان میگذارد.
سخن فرجام
کشورهای زیادی در جهان وجود دارد که از زبانِ واحدِ استفاده میکنند و مرز زبانشان فراتر از مرزهای سیاسی آنهاست.
بهگونهی نمونه:
بریتانیا، آمریکا، کانادا و استرالیا از زبان واحدِ انگلیسی؛ جرمن، اتریش، سویس از زبان واحدِ آلمانی و... استفاده میکنند و آثار همدیگر را میخوانند و از واژهی نوین و بکر که در یکی از این کشورها پذیرفته میشود، در کشورهای دیگر همزمان بهکار میگیرند.
زبان فارسی دری، نیز دارای قلمرویی است گسترده. مرز این زبان را نه جغرافیای سیاسی بلکه جغرافیای فرهنگی تعیین میکند. دستاوردها و فراوردههای زبان از آن جمله پـرداختن به واژههای نوین، مربـوط به توانایی و قـلمرو زبان فارسی اسـت، نه مربوط به این یا آن جغرافیای سیاسی. مرزهای سیاسی مشخص است اما مرزهای میهن زبانیِ مشخص نیست. قلمرو سیاسی کشورها یک امر سیاسی است، در حالیکه قلمرو کاربرد زبان مسئلهای فرهنگی است. از این رو نباید قـلمرو زبان و ادب فارسی را بـه مـرزهـای جـغـرافـیـای سـیاسی محدود کرد و بـه واژههـای نو زبان فارسی برچـسـب «بیگانه» زد. واژههای فارسی دری اعم از کهن و نوین از آن میهن فرهنگی یعنی همه فارسیزبانان جهان است و از اینرو کاربرد آن کاریست مجاز و بس نیکو و درست. امروز زبان فارسی گنجینهای بسیار بزرگ از واژگان را در اختیار دارد، حیف است که تعصب مانع استفاده از آن شود.
امید بر آن است که افغانستان با برکت تکابو و همت پاسداران فارسیدری صاحب فرهنگستان زبان و ادب فارسی دری شود و ما شاهد برگزاری همایشهای منطقهای و جهانی به اشتراک همه فارسیزبانان جهان در راستای بهسازی فارسی و از جمله تهیه واژهنامهها و فرهنگهای تخصصی و همگانی مشترک بر پایه نیازهای نوین زبان فارسی برای همه فارسیزبانان جهان باشیم.
سخن پايانی اينکه: با باور با اين اصل که استفاده از واژههای زبان مادری حق مسلم هر انسان است، گونهگـونی و همزیستی زبانهــا را بپـذیریـم و با سیاست تحميل واژهها در حوزه زبان که پـیآمـدهای بسـیار ناگـوار دارد، برای هـمیشـه خداحافظی کنيم. در اين راستا نصب تابلوی دانشگاه بلخ به سه زبان فارسیدری، پشتو و انگليسی در ۱۳۸۷خ/٢٠٠٨م بر سر درب دانشگاه کاريست نيکو و خردمندانه، همزيستانه و سرمشقانه.
پايان
١۶ سنبله/شهریور١٣۹١خ
۵ سپتامبر ٢٠١٢م
******************************
دانشگاه
شاعر: فدا بختیار
پیوند:
http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=1443
"درخــت تــو گــر بــار دانــش بـگـیـــــرد به زیر آوری چرخ نـیـلوفــری را" (١)
نــهــال تـو گـــر آب جــاهـــل بــنــوشـــــد نـیــامــوزی هـــرگـز تـو آدمــگــری را
به دانــش و گاه اش حــســد مـیـبــری تــو چو در خود نـبـیـنـی نـشـــان مهتری را
حــقـــارت چـو ذهــنــت بــه آزار گــیــرد کـنـی پـیـشـــۀ خـود تـو عـقــده وری را
بـدانـی کـه چــاره بـه کــارت نــســــــــازد ز خودخواهی داری لج و خودســری را
ز مـحـمـود و شـهـرخ و شـهـزاده بابر(٢) نـیـامـُخـتـی راز جــهــان ســــروری را
جــهــان را گـشـــودنــد و لـیـکـن نـمـودند نــمــک پـاســــــــداری زبـــان دری را
به "گنج نهان" ات (٣) که جعل عیان است بـبـســـتـی دو دســتِ دوسـد مـفـتـری را
ز صفار و ســامـان و غوری و کرت (٤) چـســـان هـستی منکر؟ زهی داوری را
خـُراســــان که بودی نمــادی ز فـرهـنـگ و هــم مــهــد دانــش، هـنــرپـروری را
ســـــنــایــی و رومــی و یــمــگانی پیرش ز بــهــزاد و ســـــیــنــا و هم انوری را
چه بــســـــیــار دیگر بدین گــونه فـــرزند ســــــپـردی جـهـان را خوشا مادری را
ولـــی روزگـــارش به دســت تـو افــتـــاد دوســـــد ســـاله بــیـنـد ز بـد بـدتری را
هـمــــی خـون بریزی همی در ســتــیـزی به انـســــان و داری نکــو جـانـوری را
تـبـه کـردی مــیــهــن ز جـهــل مــدام ات و همواره داری طــلــب بــرتـــری را؟!
بـیــا و تــو بـگشــــا دو چـشـم دو گوشـــت رها کن ازین پس تو کور و کری را (٥)
که دوران دگـــر شــد جــهـان بر قمر شـد نـبـاشــــد درآن جــا، کــهـن پـروری را
چه بــیــهــوده باشـی به هر سـو تو دیـوار بــرون آ ز دیــوار و بــگشـــــا دری را
زبــان را نــســــازی به جبر و بـه فـتـنــه ز دانش غـــنــــا ده ســـخــــن آوری را
به جای ســـتــیــزش ز فـرهـنـگــش آمـوز به مهرش گــشــــــا دل چنین مادری را
دری مــادر اســـــت و زبــان تــو دخـتــر ز مــادر شــــود بـه، هــنــر دختـری را
بیا دســــت مــن گــیـر و با هم بســازیـــم به دَور دری خـود وطــن مـحــوری را
سرانجام شـــاید کـــه مــلــت بـســــــازیـم زَرَنــج و بـدخـشـــان کـنـر تا هــری را
***************************
سیم خاردارکشیدن شورای وزیران حکومت اقای کرزی پیرامون زبان پارسی دری، تحت نام لهجه های بیگانه
نویسنده: بیگ جان میرزایی
پیوند:
http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=1627
هم میهنان ودانشمندان اندیشمند وپژوهشگران روشنگر، بدانید وآگاه باشید که تاریخ درعصر امروزی با بیرحم ترین شیوه وفاشیست ترین طرز بر ما وسرزمین خورشید، توسط بازمانده های گل محمد خان مهمند وفرزندان ناخلف نادرخان، درعرصه و میدان فرهنگ وزبان تاریخی ما تکرار میشود!؟
در قدم نخست کانون فرهنگی افغانستان مقیم بلغاریا این اقدام فرهنگ ستیزانه وضد آزادی بیان وقبیله اندیشانه شورای وزیران حکومت فاسد وبدنام آقای کرزی را که هدفش محدود ساختن زبان پارسی دری است ، محکوم نموده ، چنین فرامین نا عاقبت اندیشانه را نه تنها به ضرر پیشرفت آزادی بیان دانسته ، بلکه به ضرر رشد زبان وفرهنگ پیشرونده میدانیم وضربه ایست که نسل جوان وخود یافتگان میهن عذاب کشیده وستمدیده مارا دچار نگرانی وتشویش فکر واندیشه ساخته ، جنایت فرهنگی مینامیم.
درقدم دوم از همه نخبه گان وفرهیخته گان خواهشمندیم که دراین راستا آرام نباشند وبا قلم وقدم افکار عامه را بیاگاهانند که این حکومت فاسد ، بجای کارایی وفقر زدایی دراین روزها کوشش دارد که جامعه را ومردم با فرهنگ افغانستان را بیشتر درتنگنا قرار دهد وبا فشار وضیق ساختن فضاء انسانی ، اهداف شومش را که رسیدن دوباره به قدرت است ، تحقق پذیرگرداند واز همین امروز شیوه تفریقه اندازو حکومت کن را با این فیصله نا روا شعار کاذب ونیرنگ آمیز خود قرار داده است .
سوم ، برهمگان روشن است که این فیصله ناروای حکومت فاسد ، نشانه اش واژه هایست که از بدو زایش زبان پارسی دری تا امروز با این زبان بودند وهستند وخواهند بود، میباشد؛ درد جانسوز تیم قبیله اندیش وفاشیست ، واژه زیبای دانشگاه ودانشکده ودادگاه ودادستان است که در طول تاریخ این واژه ها در رگ رگ این زبان مانند خون در بدن انسان جاری هستند ، جاری میباشند واین تیم فاسد ونا بکار قبیله اندیش میخواهد با نیرنگهای کهنه وشیوه های آب زیر کاه ، یکبار دیگر زبان پارسی دری را با محدود ساختن وفشار آوردن بر گلو وهنجره رسای این زبان ، هدف نا سالم ومریضانه خویش را در عمل پیاده سازند؛ ولی بیخبر از اینکه زمان دیگر دراختیار فاشیستها قرار ندارد ودانش ورسانه ونویسنده آنقدر دراین زبان واین زمان زیاد شده است که با چنین افکارکشنده هیچ کاری نمیتوانند وتنها کاری را که میتوانند انجام دهند رسوایی خودشان وبلی گفتن چند نفر وزیر تلقین شده ودنباله رو فاشیزم واز خود بیگانه های مشاور خواهدبود.
دو باره از فرهیختگان خواهشمندیم که منبعد درنوشته ها وگفتار خویش از واژه های ناب دانشگاه ، دانشکده ، دادگاه ، دادگستری ، دبستان ، دبیرستان وحتی پزشک وسایر وازه های که بیم فاشیزم را خلق نموده اند، کار بگیرند ، زیراکه این واژه ها در اشعار ونخبگان گذشته ما که زادگاهشان سرزمین خورشید است ، به کرات دیده شده وبیان گردیده است. حکومت فاسد ونامشروع که نه ریس جمهور مشروعیت دارد ونه قانون اساسی اش که سراپا دست خورده وتقلب گردیده است ، چگونه به خود جرات میدهد که در باره لهجه های مردم این سرزمین تصمیم بگیرد وزبان مارا با نیرنگ فاشیست منشانه محدود گرداند؟ حمله بر فرهنگ وزبان نابودی تجاوزگران خواهد بود واین بیچاره ها دچار حقارت فرهنگی شده اند وطی ده سال به همه روشن گردید که از چه فرهنگ وروش برخوردار میباشند ؟ دنیا فهمیده است وقبیله عمر خودرا سنجیده است که در محوی دیگران بقای خودرا می جوید، روی این اصل است که نوسانات تیم اقای کرزی به نوک بحران خود رسیده است ومرکز تعادلش را دارد از دست میدهد ، دست وپاچه چنین فیصله های فرهنگ ستیزانه ووحشت انگیز را صادر مینماید تاتبر اکادمی استاد رفیع را دسته دهد وباز این کاشفان بتوانند در باره اقوام این سرزمین وزبانهایشان مانندچند ماه پیش نوآوری نمایند ورسوایی دانش وشناختشان را نسبت به مردم این سرزمین با مشوره فرهنگی اسماعیل یونها پیشکش بدارند.یکبار دیگر از همه دانشجویان می طلبیم که لوحه دانشگاه را درهرات باستان ، قندوز ، بغلان ، تخار ، کابل وحتی جلال آباد وگردیز تاریخی وگندهار وهیرمند، جوزجان ، میمنه وسمنگان، بلند نمایند وبرای این تیره اندیشان پوسیده مغز نشان دهند که بدون دانش ودانشگاه نمیتوان پیشرفت کشور وفرهنگ را شاهد بود.به امید تفوق راستی بر دروغ وحق بر باطل ومهر بر ظلم وفرهنگ بر بی فرهنگی ! ایدون
هموندان کانون فرهنگی افغانستانی های مقیم بلغاریا
*****************************
باز می خواهند واژه های ناب فارسی دری را حلق آویز کنند
نویسنده: ضیا باری بهاری
پیوند:
http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=1632
در سایت خبری بی بی سی در این روز ها مطلبی زیر عنوان «چه کسی برای زبان فارسی در افغانستان تصمیم می گیرد» به نشر رسیده بود که در قسمت از آن چنین گزارش شده است (بر اساس اطلاعیه ای دفتر ریاست جمهوری [افغانستان] شورای وزیران در جلسۀ با حضور حامد کرزی رییس جمهور دستور داده است که: " رادیو ها و تلویزون ها ... از نشرات لهجه های غیر معیاری [به زعم خودشان] کلمات نا مانوس و استفاده زبان ها و لهجه های بیگانه جدأ جلوگیری کند.")
در این رابطه چند نکته را می خواهم به حضور خوانندگان محترم به عرض برسانم که اگر هر قدر فارسی ستیزی از جانب افراد نفاق افگن و حلقات شیونیستی، دامن زده شود، به همان اندازه گویندگان زبان فارسی در راستای پویایی و شگوفایی زبان خویش بیشتر تلاش نموده و از زبان پشتو دوری می گزینند. هر عمل در برابرش عکس العمل بالفعل دارد، که این به نفع وحدت ملی نیست. با اکراه و زور سر نیزه محال است که واژه ها و اصطلاحات یک زبان را بر دیگر زبان ها تحمیل کرد، اگر با این روش امکان می داشت امروز اکثر اقوام و ملیت های افغانستان به استثنای زبان پشتو زبان های مادری شان را فراموش می کردند. سده حاضر عصر ماهواره و انترنیت است، عصر گفتگوی تمدن هاست. آیا می شود آفتاب را با دو انگشت پنهان ساخت؟ زبان پارسی افزون بر فرهنگ و ادب پر بار نیاکان (فارسی زبانان و ترکتباران) پشتیبانۀ بزرگ جهانی دارد؛ امروز گویندگان و دانشمندان زبان فارسی با استفاده از انترنیت، رادیو و تلویزیون و دیگر امکانات تصویری و نشراتی در سراسر جهان صدها کتابخانه و دانشکده و دیگر کانون های بزرگ فرهنگی و پژوهشی را با هم وصل نموده اند، هزار ها جلد کتاب را از زبان های مطرح جهان ترجمه نموده و در خدمت خوانندگان خویش قرار داده اند. در حال حاضر در نتیجه کوشش های شباروزی دانشمندان و اندیشمندان زبان فارسی، این زبان با زبان های بزرگ علمی و بین المللی جهان رقابت و دادوستد سالم و سازنده دارد.
آنهای که واژه های ناب فارسی دری را بیگانه می پندارند و خصمانه می خواهند، مثل اسلاف خویش جلو رشد و تکامل طبیعی زبان فارسی دری را بگیرند، اشتباه بزرگی را متقبل می شوند. آنها در واقع با این روش و طرز تفکر جاهلانه ، آگاهانه و غیر آگاهانه از یک طرف به آموزش زبان پشتو و رشد وتکامل آن مثل گذشته ضربه سنگینی را وارد می کنند و از جانب هم بدینوسیله تخم نفاق و بد بینی را بین فارسی زبانان و پشتو زبان افغانستان می کارند، که با این عمل نا عاقبت اندیشانه و غیر انسانی یکبار دیگر خلق های شریف افغانستان را در برابر یک فاجعه بزرگ بشری قرار می دهند، که عواقب بس نا گوار و خطرناک در پیش دارد. متأسفانه در این شرایط شکننده افغانستان و اوضاع بحرانی منطقه و متشنج جهان اهمیت این موضوع را بسیاری از روشنفکران و نخبگان زبان پشتو تا هنوز طور که لازم است درک ننموده اند.
رسالت تاریخی هر انسان و فرهنگی یک ملت است تا از افتخارات و داشته های فرهنگی و زبانی خویش در برابر هر دسیسه داخلی و خارجی ایستادگی و دفاع نماید، البته این امر تنها وظیفه فارسی زبانان نیست، امید است تا فرهنگیان و کارشناسان زبان پشتو نیز با توجه با حفظ ونگهداری افتخارات زبان پشتو از دیگر زبان های ملی و رسمی افغانستان نیز حراست و نگهبانی نموده و علیه فارسی ستیزی و نفاق افگنی، دوش بادوش خواهران و برادران فارسی زبان خویش مبارزه پیگیر و سازنده نمایند، تا زمینه های بهتر و خوبترهمدیگر فهمی و اعتماد سازی بین اقوام و ملیت های افغانستان بوجود آید. وقتی که در افغانستان دو زبان رسمی به اساس قانون اساسی مقرر است، پس باید هر دو زبان اصطلاحات و واژه های خود را بکار برد، اگر سه زبان رسمی، رسمیت داشته باشد، باز هم باید هر سه زبان واژه ها و اصطلاحات جداگانه زبان خود را بکار برند. در هیچ منطقه افغانستان سراغ نداریم، وقتی که اگر یک فارسی زبان به لسان پشتو صحبت کند و به عوض اصطلاحات زبان پشتو (پوهنتون و پوهنزی) دانشگاه و دانشکده را در گفتار و نوشتار خود بکار برده باشد. بگذار هر کس واژه ها و اصطلاحات زبان خویش را طوری که معمول و معقول است به همان زبان که صحبت می کند به کار برد.
وحدت ملی و هویت ملی را صرف با شعار و حرف نمی شود تأمین کرد!
با محبت ضیا باری بهاری
*****************************
"هجوم کلمات خزنده" و لغات بیگانه در زبان؟
نویسنده: داکتر سخی سیدکاغذ
اعلامیه دفتر ریاست جمهوری را وطنداران مطالعه نمودند ودر شورای وزیران فیصله بعمل آمد که در رسانه های نشراتی اعم از اخبار رادیو وتلویزیون از لهجه های بیگانه واستعمال کلمات نامانوس وغیر معیاری جداٌ جلوگیری بعمل آید , این اعلامیه شورای وزیران مبهم است ودرست توضیح نشده که کدام لهجه درکدام زبان بیگانه است . این لهجه بیگانه صرف در زبان پشتو ویا زبان فارسی است ویا مرام این اعلامیه هردو زبان فارسی وپشتو را احتوا میکند ودر این مورد بائیستی به صراحات ازهجوم لهجه بیگانه توضیحات داده میشد .
در زبان پشتو ما لهجه کندهاری داریم (که شرین ترین لهجه زبان پشتو است وبخصوص خانم های کندهاری که به این لهجه صحبت میکنند خیلی خوش آیند است). لهجه مشرقی ننگرهاری وولهجه جنوبی کشورکه در مناطق پکتیا وپکتیکاه صحبت میشود و بالاخره لهجه پشاوری است که کلمات نامانوس اردو وانگلیسی به آن داخل شده است , مانمی دانیم که لهجه پشاوری را شورای وزیران لهجه بیگانه میگویند یا خیر ؟ واگر لهجه پشاوری تحت کتگوری لهجه بیگانه شمرده میشود پس این شش ملیون افغان های که درپاکستان از عرصه بیست وچند سال به مهاجرت زندگی واطفال این مهاجرین درخاک پاکستان بزرگ وبه لهجه پشاوری صحبت میکنند چطوراز صحبت شان به لهجه پشاوری جلوگیری بعمل خواهد آمد ؟.
واگر هدف از لهجه بیگانه در زبان فارسی باشد تقریباٌ دوصد ملیون به لهجه های مختلف فارسی دری , تاجکی, فارسی فرغانه ائی , فارسی ایرانی وفارسی آذربایجانی صحبت میکنند وکدام یک از این لهجه ها را لهجه بیگانه میگویند که از گویش آن در افغانستان جلوگیری شود وباید دفتر ریاست جمهوری افغانستان آنرا توضیحات بدهد .
درمورد اینکه اصطلاحات وکلمات فارسی را که از کتب , نشرات وموسسات فرهنگی ایران اخذ ودر نشرات فارسی دری گنجانیده شده یک تعداد از افغان های ما بصورت قهر آمیزلغات وکلمات ایرانی را بنام "هجوم خزنده لغات" در فارسی دری تذکر داده و آنرا یک نوع امپریالسم فرهنگی (به زعم خودشان) میدانند. دراین مورد بائیست تذکرداد که:
هر کشورهمسایه که از نگاه فرهنگی , سیاسی واقتصادی نسبت به کشوردیگر پیشرفته باشد خواه مخواه تحت تاثیر کلتور, زبان ورسم ورواج کشورهای همسایه قوی قرار میگیرد , افغانستان مدت سی سال است که با روسیه شوروی وبعد جنگ های داخلی وبلاخره هجوم پاکستان تحت پوشش طالبان کشور مارا بلعیده بود وهمه زیربنای اقتصادی واجتماعی ما از بین رفت وحال کشورما مانند طفلی است که تازه تولد وشیوه راه رفتن آموخته وزیاده از بیست سال است که شش ملیون افغان در پاکستان وچهار ملیون دیگر به ایران بشکل مهاجر زندگی واکثر جوانان ما در این دوکشور تولد شده اند زبان کلتور وطرز روش شان یا پاکستانی است ویا ایرانی وهرروند اجتماعی مارا مهاجرین برگشته بوطن با پاکستان وایران مقایسه میکنند واقتصادی ما تحت کنترول پاکستان وایران است وحتی سیستم معماری پاکستان در ساختمان تعمیرات رهایشی ما نفوذ نموده , ساحه وزیر اکبر خان زمانی دارای مناذل با نقشه های مدرن تعمیراتی بود ولی امروز تعمیرات به سیستم پاکستانی که دارای کتاره های رنگ سبز وسرخ بدورتعمیر بناه شده وتعمیرات بشکل یک بام بتی بالای بام بتی دیگرآباد که به کراهت منظردروزیر اکبر خان افزوده است وما مشاهده میکنیم که نتنها تغیرات در زبان فارسی بل درفرهنگ, کلتور, آداب معاشرت وحتی صنعت معماری ما نفوذ نموده است .
درزبان فارسی به هر لهجه ائی که صحبت میشود از نگاه ساختمان گرامر , صرف ونحو ,دستور وقواعدزبان تفاوتی وجود ندارد ونظر به احساس ناسیونالیستی که کشورهای هم زبان وبخصوص همسایه ودیگر تفاوت های کوچک کلتوری مانند عرف , عادات , اقتصاد وحتی مذهب میخواهند از ملیت های دیگر متفاوت باشند واحساس ناسیونالستی و حسادت کلتوری درکشورهای عقب مانده به مراتب قوی تراست نسبت به کشورهای اروپا.
هجوم به اصطلاح خزند ویا آشکار لغات بیگانه در زبان ها درپسینه سالها وجود داشته ودراثرتهاجم عرب ها درآسیای میانه درزبان فارسی تغیرات فاحش آمد که ما تا امروزقادر نشدیم که کلمات عربی رابا کلمات فارسی تعویض کنیم , زبان فارسی که قبل از تهاجم اعراب درسر زمین فارسی زبانان کشورهای آسیای میانه صحبت میشد بکلی متفاوت ازفارسی امروز است گرچه ایرانی ها سعی دارند که به قول خودشان فارسی را سچه ساخته وکلمات عربی را از زبان فارسی بردارند ویک دلیل عمده رقابت های سیاسی واقتصادی در کشورهای خلیج فارس وتفاوت های نژادی ونظریات با طنی است که بین عرب وعجم فارسی وجود دارد .
در شرایط امروز وسایل ارتباط جمعی ,اطلاعات الکترونیکی مانند انترنت, پروگرام های تلویزیون آنقدر سریع توسعه یافته ونشرات مطبوعاتی وتلویزیونی ازساحه ملی به نشرات بین الملی تبد یل وبرای وسعت ساحه شنوندگان وبینندگان خویش به رقابت برخواسته اند وسعی دارند که پروگرام های جالب ,اخبار وروش های کلتوری ,سیاسی وفرهنگی خویش را درخارج ازسرحدات کشورتوسط ماهواره های اطلاعاتی به هرکشوری که خواسته باشند میفرستند واین انقلاب الکترونیکی واطلاعاتی دیگرمفهوم سرحد ملت ومملکت را بتدریج از بین برده وخواهند برد وکشورهای دنیا ازساحه بین المللی یک قدم دیگر فراترگذاشته وروابط شان بین العرضی شده وخودبخود در زبان ها یک ارتباط بین البینی خلق وهمه از این پیشرفت اطلاعاتی , فرهنگی وآزادی اندیشه به معنی واقعی آن بخصوص کشورهای عقب مانده مانند افغانستان مستفید میشوند.
**********************************
هموطنان آزاد ی خواه سرزمین من
نویسنده: دکتر صفوی
این بار اول نیست که به ظاهر برادران ؟! قوم پرست ومتعصب خود خواه من دست به چنین جنایت تاریخی وشرمبار می زنند ، هرگاه به چند دهه قبل تاریخ دقیق نظر اندازیم ، در میابیم که سیاست خصمانه وتنفرانگیز موجود ادامه همان تفکرآتشسوزی فاشیزم دهه های گزشته است که تفنکشان سیاه دل مادر زاد اینبار به شیوه دیگر وزمان دیگربا استفاده ازکاربردهای نهایت دقیق وحساب شده ودرموجودیت معامله گران بی عزت ومیراثخوران ذلیلی که از خون پربهای هزارها انسان پاک این سرزمین تمویل می شوند صورت گرفته است. خجالت وشرمساری دیگری بر این هویت فروشان تاریخ که خودرا تیکه داران من وتو قلم داد ویا جاه زده اند افزون گردید.
هموطن عزیز، نباید تاریخ تلخ گزشته را فراموش کرد ، جریان جنایت حسابشده زمانیکه کوچه ها ، پس کوچه ها ،قریه ها ، قصبات ، شهرها ومناطق عظیمی ازشرق ، شمال وغرب کشور را برایش نام های جعلی هم مانند نام «افغانستان » گزاشتند ونامش را «افغان سازی» نهادند شروع می شود.
پروسۀ اول که تغیر نام های یک تعداد مناطق وهکذاجایگزین کردن کلمات افغانی (پشتو) به جای کلمات فارسی درنظام اداری را در بر می گرفت با روش خفاشانه ،جبروتوهین عملی گردید ودرد ومصیبتش هنوز ناله می کشد...وهیچ مرجع عدالت خواهی هم وجود نداشت که به آن رسیدگی میشد ،ومقاومتی لازم هم که می توانیست صد راه این وحشیگری ایستادگی نماید وجود نداشت وفاشیزم مؤفق کردید آنچه که میخواست کاملا عملی وتطبیق ساخت .
حالاپروسه دوم آغاز گردیده است که نامش را " پاکسازی کلمات بیگانه " نامیده اند.وشورای مزدوران دولت فاسد فرمان زمینۀ تعرض وجنایتگری دیگررا نیز صادر نمود.
این سرزمین مقدس بدست جنایتکاران تاریخ افتیده است وهرروز از روزدیگر خون گریه می کند ودر بی سرنوشتی فرورفته است ، در حالیکه یک زخمش هنوز مرحم نمی گردد ، ولی صیادان جلاد قسمت دیگر وجودش را زخمین مینمایند.
بلی هموطن ، فراموش نکنید که تاریخ پراز درد ورنج چند قرن اخیر وخصوصآ چند دهه خونبار گزشته بیانگر آنست ، زمانیکه سردمداران قبیله به هدف شوم خویش نائل میشوند فورآ دُهل برادری وهموطنی را شرینتر از هر وقت دیگربیان و می کوبند ، اما تا زمانیکه هنوز به هد ف اصلی و نامیمون خویش نرسیده اند ، سرو صداهای خطر « وحدت ملی ؟! » و «تجزیه » را به راه می ندازند واز این طریق اهداف غیر انسانی وغیر هموطنی خویش را تعقیب وبه کرسی می نشاند . که همۀ مان شاهد این وضع هستیم.
هموطنان عزیز، اگر به فکر این بوده باشیم که این ختم کار است که گویا من وتو دیگر نفس آرام خواهیم داشت وهویت ملی و فرهنگی مان دیگراز تهاجم کوردلان تاریخ حفظ ودر امان خواهد ماند وفاشیزم متعصب دیگر دندان نمی گزد ودیگربرایش کفایه است ، اما نخیر هموطن عزیز نباید اشتباه تاریخی دیگری را مرتکب شد همان که گفته اند "آزموده را آزمودن خطاست". وصادقانه برای تان یاد آور میشوم که ؛ این گروه متهجر کمر واقعی وناجوانمردانه نگبت آمیز برای از بین بردن تاریخ وهویت پرافتخار من وشما بسته اند ، تازمانیکه هستی وموجودیت باشندگان اصلی این سرزمین را نیست ونابود نکنند آرام نخواهند نشست . این گروه قبیله پرست وعظمت خواه قبلهاست که تصمیم خودراگرفته اند ، این من وشما هستیم که هنوز با کلمات فریبنده چون «برادری...» برظاهرخیلی دلچسب دلگیر شده ایم ولی عملآما نخواستیم ویا نمیخواهیم بدانیم که عمق فاجعه چقدر زیانبار خواهد بود. اگر افاده ومفهوم «برادری» و «وحدت ملی» همین است که هست؛ نفرین براین وحدت ملی توهین آمیزوبه زبان رسائ مادری ام اعلان میدارم که من ازاین برادری بیزارم. و سکوت اختیار کردن در زمینه جوابگوی وجدانی ومسؤلیت سنگین تاریخی برنسل آینده را در قبال خواهد داشت.
با عرض حرمت وارادت
دکتر عطا صفوی
3 مارچ 2013
*****************************
ای فرهنگ ستیز!
شاعر: ضیا باری بهاری
ترا دیدم بدستت تیشه داری
به قصد کندن دانش
ز دانشگاه،
و از ریشه داری
به مقصد، کندن دانش ز دانشگاه
پیشۀ تست
چرا در فرهنگ ستیزی،
تو دایم اندیشه داری؟
*******************
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
روح الله | 23.11.2020 - 18:30 | ||
پرچم سه رنگ اوغانستان نوکر ها را از کنار نام خراسان زمین بردارید |
احمد | 22.06.2018 - 05:11 | ||
من فکر میکنم زبان دری خودمان آنقدر فصیح و کامل است هیچ نیازی به واژه های بیگانه نداریم. |
عبدالواحد شاکر | 10.12.2017 - 10:26 | ||
بعضی هاچی درداخل دولت یابیرون ازدولت بشکل ادیب بالای هرلهجه ولسانی که کارکنند نمیتوانندبه آن 100فیصد صدمه بزنند اگربزنند خودصاحب همان زبان باآوردن لهجه های کشورهای همسایه امابصورت کل هیج فردی بهرقبیله ومقام که باشد نمیتواندزبان یک ملیت راتغیربدهد جون ازسالهای متمادی بااین زبان مکاتیب نوشته شده تواریخ ثابت میکند که زبان اول حکومات افغانستان خراسان وازاول آریانا قدیم بازبان دری تکلم ونوشته های معتبری دارندکه همه یی این کتیبه هادرج آرشیف های ملی ومردمی میباشدبنااند خواب است وخیالست وجنون مابهرزبان ولهجه یی احترام داریم ودوست داریم مگرمخالف شان نیستیم یکه تازی کارعاقلان نیست بلکه خودراضیف ونشان داده ازمحرومیت زبانی وفکری خود صحبت میکنند زبان شیرین پارسی یاپارتی وبلاخره دری شیرینتری وآسانتر وجامع ترین زبان کشوراست امیدوارهستیم باکلمات دیگرزبان پاک ومکمل دری خودراملوث نکنیم بااحترام عبدالواحد شاکر ازکابل |
صبور گرهزن | 05.11.2016 - 10:04 | ||
نخست این را باید بپزیریم که زبان وسیلۀ افهام و تفهیم است. لهجه های مختلف زبان دری بصورت بومی در شمال و غرب توسط تاجیک ها صحبت میشود. دری حیثیت زبان بین القومی در بین سایر افغان ها است. لهجه های مختلف دری در هرات، هزاره جات، بلخ، غور، غزنی، بدخشان، پنجشیر و کابل صحبت میشود. اما لهجۀ کابل بحیث معیاری پذیرفته شده که در نیمۀ قرن گذشتۀ میلادی توسط رادیو کابل نشر و شهرت یافته است. هر کس میتواند برای شخص خود به هر لهجۀ که میخواهد صحبت کند ولی اگر مردم زیاد را توسط رادیو ، تلویزیون ویا دیگر رسانه های چاپی مخاطب قرار میدهد نباید توقع داشته باشد که همه به لهجۀ او آشناوی داشته باشند. این کدام کار تازه هم نیست . در تمام زبان های جهان مردم لهجه ها دارند ولی در همه جایک لهجۀ قبول شدۀ معیاری هم دارند. که از طریق رسانهه ها نشرات دارند. کاش ما توان آنرا پیدا کنیم که همه موضوعات را نه از روی تعصبات زبانی و غیره مطرح کرده بلکه موضوعات را بخاطر آوردن سهولت به مردم مطرح کنیم. |
پژمان | 10.01.2016 - 12:50 | ||
تمام این کارها زیر سر استعمار است.و استعمار از این می ترسد ، که با پارسی بودن مردم افغانستان ، ممکن است که آنها به فلات ایران بزرگ پیوسته و وصل به ایران غربی ( همین ایران کنونی ) شوند و قدرت بزرگی به وجود بیاید. اینستکه با آوردن حکومتهای افغانی پشتو تبار و با کمک گرفتن از پاکستان و پول اعراب سعودی و قطر و طالبان ، میخواهند زبان پارسی که همان دری است را از بین ببرند. |
سید نقیب الله | 10.03.2015 - 02:11 | ||
من دانشجوی دوره ماستری در ایالات متحده امریکا هستم و رشته ام زبانشناسی کاربردی و تطبیقی است. یک نکته را میخواهم واضح بسازم که زبان انگلیسی بعنوان زبان بین الملی و یکه تاز بیشترین واژه های قرض را در میان زبان های دنیا دارد و ریشه بیشترینه واژه های انگلیسی در دیگر زبان ها است. از دوستان خواهشی دارم و اون اینه که پژوهشی در مورد پلان و پالیسی زبان ها در افغاستان بعد از سقوط رژیم سیاه طالبان دارم و به کمبود منابع موثق مواجه ام. اگر منابع در دست دارید با من شریک سازید ممنون احسان تان خواهم بود. |
اعتراض | 09.03.2013 - 16:53 | ||
خواننده گان عزیز: اگر انتظار دارید آقای خرم به این استدلال منطقی گردن نهد و سنت محمد گل خان مهمند این نیای صدق خویش را فرو گذارد، در اشتباهید. دست کم دربیایید این همه درونگرایی را از خود دور کنیم و اگر دیگران در برابر شیهای تاریک به ایستادند و حق خواهی کردند ما و شمادر آستانه یی سده یی بیست و یکم به خود حق بدهیم و خود را پارسی زبان بخوانیم و از این هویت دفاع کنیم. |
حبیب قویاش تالقانی | 07.03.2013 - 09:27 | ||
سلام به خوانندگان تارنمای وزین خراسان زمین إاین بار اول نیست که فاشیزم در جهت محدود نمودن ونابود کردن ارزش های فرهنگی سرزمین خورشید وخراسان ،تلاش نموده وممکن این تلاش ها چونان که ما ،شاهد ایم ،هوشیارنه در آینده ها نیز ادامه میابد واما ریشه یابی این عملکرد فاشیزم راچگونه به تحلیل میگریم ،خود پرسش دیگری است .بدین سبب میخواهم عرض نمایم که ،در شرایط موجود ؛عرض ماومن جزشلاق بروی هم زدن-شیشه ای ابرشکسته وپراگنده شدن. این پراگندگی وعدم اعتماد به خود باوری است که فاشیزم هر کاری را دلش بخواهد انجام دهد.دیدگاه باطنی "ما"یکی وهمرنگ است واما ظاهری "ما"خلاف زمان وشرایط چند رنگی إچند رنگی همانا-پراگندگی وعدم سازش واعتماد بین "من وما". وقت آن نرسیده که مرز وفاصله ای "من وما"را به مردانگی وشهامت عبور نموده وبه مایان تبدیل شده وسرانجام در برابر هجوم فاشیزم مقاومت نمود؟آری ؛زمان موجود این حرکت را از ما میخواهد إإ. |
ضیا بهاری | 06.03.2013 - 12:56 | ||
(بلند) و (و) در پیام ارسالی ام به اشتباه تایپ شده است. تشکر |
ضیا باری بهاری | 06.03.2013 - 07:59 | ||
به جواب یک دوست! شاعر نیستم، چون شاعر شدن طبع بلند و استعداد خداداد و بخصوصی کار دارد؛ اما دوست دارم که گاه گاهی شعر های نغز را با صدای بلند و دلنشین زمزمه کنم، عادت دارم (تا جایی که فهمم یاری رساند) شعر را درست بخوانم و معنای آنرا بفهمم؛ البته گاهی هم احساس سرودن شعر به سراغم می آید و مثل پژواکی به دیوار های باریک ذهن پوینده ام می کوبد و سبب آن می شود که واژه هایی را پی هم بچینم و اگر مجاز باشد، نامش را شعر بگذارم. امید در برابر شاعران گرانمایه جسارت نشده باشد. با درود ضیا بهاری |