بازداشت پرتو نادری ناتوانی عملکرد حقوقی دولت است
٢٠ دلو (بهمن) ١٣٩١
بازداشت پرتو نادری ناتوانی عملکرد حقوقی دولت است
تلاش برای بازداشت پرتو نادری، فعال جامعه مدنی، شاعر و نویسنده توانا از سوی دادستانی کُل را چگونه میتوان تفسیر حقوقی کرد؟
فصل دوم قانون اساسی افغانستان، آزادیهای شهروندی را حق مسلم هر شهروند این کشور دانسته است. کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی- که یکی از منابع بااعتبار برای سیستم حقوقی ما بهشمار میآید- نیز در مادهی بیستویکم خویش، آزادی شهروندی از جمله آزادی بیان را تضمین میکند. پیوند حقوق ملی با حقوق بینالمللی در رابطه به حقوق شهروندی، جوهر نظام حقوق بشر بینالمللی را شکل داده که دولت افغانستان به آن متعهد و ملحق گردیده است؛ اما ساختارهای سیاسی نظام در افغانستان، بهگونهای شکل گرفتهاند که در بسیاری از موارد، ارزشهای حقوقی را در چنبره خواستهای سیاسی خویش محصور میکنند و زمینه را برای قانونمندشدن روند اصلاحات در کشور محدود میگردانند. بدون تردید، حمله بر قلم و اندیشهی یک مرد سرافراز سخن به مانند پرتو نادری، نمونهی خوبی از این ناهماهنگی سیاست و حقوق در نظام سیاسی افغانستان را به نمایش میگذارد. هفتهي پیش، در برنامه گفتمان تلویزیون طلوع در بحثی با پرتو نادری شرکت کرده بودم. او را خسته و ناتوانتر از همیشه یافتم. روح سرشار از شادابی و طراوت پرتو را خستگی و دلشکستگی درنوردیده بود. انگار برخورد ناسالم حقوقی را پیشبینی کرده بود. نویسندهای که برای مشروعیت نظام، با شهامت تمام قلم زد، حرفهای جالب و پرشنونده گفت و هزاران جوان را برای شگوفایی افغانستان جدید ترغیب کرد، اکنون شلاق بیقانونی را بر سر میخورد. نوشتهي پرتو را که سبب بازداشت او شده است، مرور کردم. در این نوشته، وی کوشیده است تا همانند یک نویسنده و فعال جامعه مدنی، بر کاستیهای کلان نظام که مشروعیت ارزشی آن را صدمه میزند، درنگ کند. درنگ پرتو، هم از دید حقوقی بهجا است و هم از دید سیاسی. وی بر عملکرد نظام و شهروندان نظام نسبت به تخطیهایی که قیمت بالایی برایش پرداخته شد، انگشت انتقاد میگذارد. او از گفتههایش، منابع دقیقی ارایه میدارد که به هیچ شکلی مغایرت با ارزشهای حقوق ملی ندارد. از دید حقوق بینالمللی نیز وی حرفهای نادرستی نگفته است. پرتو به مثابه یک شهروند رسالتمند، دولتش را به نقد سازنده کشانیده است. و این رابطه سازنده شهروند در برابر دولت، از سوی ماده نوزدهم اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهایی ناشی از آن بهرسمیت شناخته شده است. از اینجا است که من او را یک منتقد سازنده مینامم؛ منتقدی که بر ارزشها تاکید دارد و نقض آن را آسیبی بزرگ برای سرنوشت یک ملت میپندارد.
اما اگر من بر حق نباشم و تمام این دلایل حقوقی برخلاف ارزشهای قانونی در کشور باشد، در این صورت نیز نحوه برخورد با پرتو، اشکالات حقوقی داشته است. انگار پرتو از ارزشهای حقوق مدنی در کشور تخطی کرده باشد؛ در این صورت، گونهی برخورد با تخطیگر نیز متفاوت از آن است که با پرتو صورت گرفته است. برای بررسی از تخطیهای حقوق مدنی، ساختارهای نظارتی وجود دارند که این ساختارها تفسیر از تخطی را عهدهمند میگردند و در صورت بهرسمیتشناسی تخطی از ارزشهای حقوق مدنی به بخش پیگرد حقوق مدنی دادستانی کل معرفی میگردد. این ساختار در افغانستان، کمیته بررسی تخطیهای رسانهای نام دارد- کاری که صورت نگرفته است.
چنین بهنظر میرسد که با پرتو نادری برخورد غیرقانونی توسط نهادهای عدلی، قضایی و تنفیذ قانون صورت گرفته است. چنین برخوردهایی متناقض با ارزشهای حقوق مدنی شهروندان سبب میگردد که دولتها خود به تخطیگران حقوق بشری شهروندان خویش مبدل گردند. این در حالی است که پروتوکول اختیاری سال 1967 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی، به شهروندان دولتهای الحاقشونده این حق را میدهد تا با مراجعه به دادگاه بینالمللی حقوق بشر، دولتهای تخطیگر حقوق بشری را به دادگاههای بینالمللی بکشانند.
بنابراین، در گام نخست پیشنهاد میکنم تا نهادهای قضایی کشور هرچه زودتر از برخورد نادرستشان با پرتو نادری پوزش بخواهند. دوم اینکه جریان و تعامل حقوقی میان نجفی و پرتو، در پرتو ارزشهای قبولشدهی نظام مدنی ملی و بینالمللی مورد بحث و بررسی گرفته شود. و سوم اینکه رسانههای کشور پیامد این تعامل حقوقی را دنبال کنند و با شفافیتی تمام، شهروندان و بهویژه نهادهای مدنی را در جریان قرار دهند.
اگر چنین برخوردهایی ادامه یابند، روند همگرایی ارزشها و هنجارها در افغانستان آسیبمند میشود و شهروندان افغانستان در برابر عملکرد دولت خویش نسبت به نخبگان کشور بیباورتر از پیش عمل خواهند کرد.
پرتو نادری یکی از فعالترین شهروندان افغانستان در پیوند به نضجگیری جامعه مدنی در کشور است. تمام نهادهای مدنی کشور مسوولیت دارند تا از پرتو دفاع کنند و اراده محکم خویش را به تمثیل گذارند.
برگرفته از ٨ صبح
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته