آقای خلیل زاد باز چه گلی را به آب خواهد داد؟
١٤ عقرب (آبان) ١٣٩١
در این روزها جناب خلیل زاد از لا بلای رسا نه ها ومطبوعات درون مرزی و بیرون مرزی کشور سر وصداهای را به راه انداخته اند تا در اوضاع وشرایط پیچیده ی سیاسی ونظامی کنونی برای نجا ت افزارهای سیاسی دوران سفارت ایشان درکابل ، گامهای نوینی برداشته شود واز زوا ل شتابنده ی هوادارا ن قبیله سالاری جلوگیری صورت گیرد و برای تداوم مناسبات فرتوت باردیگر دست به دامان میراثخواران استعمار بریتانیای کبیر دراز شود واین بار قدرت روبه زوال حقانی و طالبان خیره چشم دوسوی خط دیورند ، درافغانستان ومنطقه احیا گردد .قبل ازهمه قابل تذکر می دانم آقای خلیل زاد این امریکای " افغان تبار" همراه باگروپ همتباران خویش در دوجهت عمده واساسی فعالیت خویش رادرمنطقه خصوصآ افغانسان در این مدت دنبال و پیگیری مینمایند:
1 . فعالیت در تحقق و تأمین منافع امریکا ، که اساسی ترین وعمده ترین خواست اصلی دولت امریکا می باشد را در برمیگیرد.
2 . بخش دیگر فعالیت شان با استفاده از شرائط موجود همانا تقویه قوم وهم تباران خویش درابقآ قدرت می باشد که نباید آن را نادیده گرفت و نیز از نظر پنهان هم نمانده است.
لذا آقای خلیل زاد توانست بادر نظر داشت استفاده از امکانات در دو مرحله اساسی هم تباران پشتون خویش رااز مشکل اسا سی ضعف قدرت نجات دهد:
مرحلۀ اول زمانیست که بعد از چندین قرن انتقال حاکمیت تک قومی از یک قوم ( پشتون) به ملیت غیر پشتون تعلق می گیرد دولت ها قدرت های مداخله گر جهان نتوانست با دولتمردان آنزمان زبان مشترک پیدانماید ،همان بود قدرت های زورگو طرح تشکیل گروهی به نام طالب را که بتواند دولت آنزمان را سرنگون نمایند بوجود آوردند ، که همان هم شد وخلیل زاد توانست ازا ین فضای بوجود آمده استفاده اعظمی خویش را نماید. قابل تذکر می دانم که مردم شریف این سرزین هنوز فراموش نکرده اند وخوب هم می دانند که تهداب گزار اصلی بدبختیی - سرزمین بلاکش ما به ویژه در حدود دو دهه اخیر، مبتکر اصلی تشکل گروه خانمانسوز مشهور به طالبان بدون ترس از اشتباه آقای خلیل زاد ویاران امریکایی افغان تبار ش می باشند که حاصل تلاشهای آشکار وپنهان ا یشان برای مردمان آزاده ی ما همان " زمین سوخته " بود که میهن ما را در وحشت و دهشت تا کی پاک بسوخت ، نسخه های وارداتی و بی ارزشی که حاکمان اشغالگر توسط آقا ی خلیل زاد ودیگر نماینده گان برجسته ا یشان عملی نمودند نتیجه اش همان شد که جهان ومنطقه هنوز دراین آتش خانمانسوز میسوزد.
مرحلۀ دوم . حاکمیت سختگیرانه طالبان و موقعیت دشوار بوجودآمده از یک طرف که جهان تاب تأمل این گروه دهشت افگن را دیگر از دست داده بودند ، موجودیت چنین گروه قسی القلب بی فرهنگ دیگر زمانش به آخر رسیده بود. واز طرفی هم طراحان و سیاستگزاران اصلی به مرحله دیگر یعنی لشکر کشی که همانا یکی ازخواست های بسا دیرینه شان به حساب می رفت اقدام کردند. بنآ شرائط شکست این گروپ به شکل مؤقتی که خلاف میل یک تعداد کشور بود آماده گردید . همان بود که کنفرانس نامیمون اول بن را بازیگران اصلی چاره بینی نمودند وخلیل زاد باز بار دیگر وارد صحنه می گردد. ولی مسئله اینجاه خاتمه نمی یابد.لذا اینبار به صحنۀ سازی دیگری رو می آورد یعنی اینکه کوشش می نماید درظاهر امر درقدم اول حد اقل با دیگر ملیت ها اولآ از طریق سیاست مدارا پیش آید ، ولی یک اصل برایش خیلی مهم بود وآن اینکه قوم محبوب خودش ( پشتون ) باید به رهبری کشور گماشته شود،ونمی خواست هرگز نامی از دیگر اقوام وملیت ها دیگر درمورد رهبری آینده بشنود.وخواست تفکرقبیلوی خویش را که هیچ همخوانی با حقائق جامعه نداشت بالای چند نفر سست عنصر وبی بنیاد بقبولاند . موجز اینکه پس از سقوط دولت نجیب الله وا نتقال پیاپی قدرت سیاسی به حضرت صبغت ا الله مجددی وسپس به پروفیسور ربا نی ، سیاست بازان کهنه کار "افغان تبار امریکایی " در راء س آقای خلیل زاد سفیر کبیر قبلی امریکا - برای تصرف قدرت سیاسی از پروفیسور ربا نی دو مین رهبر تاجیک تبار افغانستان وانتقال آن به جنا ب حامد کرزی پشتون تبار قبیله ی درانی، اینک بفکر و ذ کر تصرف مجدد حاکمیت ملی از حامد کرز ی وانتقال آن به ا افغان تبار امریکایی یا اروپایی دیگری افتاده اند وتلاش تب آلود دارند - تا خنجر دیگری را برسینه ی نیروهای طرفدار مردمسالاری وجبهه ی ملی هوادار حکومت پارلمانی بکوبند.
مرحلۀ سوم . درحال حاضر مردم ما در اساسی ترین وتعیین کننده ترین مرحلۀ بسیار مهم و سرنوشت ساز قرار داریم .
چرا این مرحله مهم وحیاتی است؟
به دلیل اینکه : تجربه تلخ ده سال اخیر حکومت فاسد قبیله های افغان دربیرون مرزها ی کشور ، طرح ریزی شده بود دقیقآ نشان داد که همه چیز دیگر به آخر خط رسیده است واین حکومت پوسیده است و درحالت جان کندن بسر می برد وبرای بقای خویش از هرحالت ممکن به شکل دیوانه وار استفاده می کند. به همین منظور است که باز آقای خلیلزاد یکجا با دیگر رییسان قبیله های واجب الاحترام درینجا و آنجا درخفا وارد میدان شده اند تا گروپ قصر نشینان و هم قطاران قبیله های پراگنده را باردیگر در ارگ جمهوری متحد بتوانند و از شکست نجات بخشند. ونتیجه ی این توطیه ی ممکن، هما نا شکست حصار نیم بند ائتلافهای در حال گسترش، یا سرکوب خونین احزاب ملی- دموکراتیک هوادار دموکراسی پارلمانی و اقوام به پا خاسته ی طرفدار جبهه ی متحد ملی خواهد بود.ناگفته نباید گزاشت که آقای خلیلزاد دروضع کنونی ازامکانات همکاری وسیع دولت و قبا یل افغانستان و از پشتیباتی محافل سیاسی لبنان و اسرائیل نیز برخوردار می باشند زیرا درلبنان تحصیلات عالی خودرا به پایان رسانیده اند در حزب جمهوریخواهان امریکا نیز موضع استواری دارند وبدش هم نمی آید که به تعهدات خویش درقبال قوم وقبایل خویش وفا دارباشد وتعهدات خویش را به هرقیمت ممکن انجام دهند.
هموطنان شرافتمند؛بیائید بااستفاده از امکانات موجود در مقابل این سلطه جوی ها چون دیوار محکمی بیستیم تا باشد دیگر همچو تفوق طلبی های قومی وقبیلوی نتواند ارزش های اصلی وانسانی این سرزمین راپا یمال سازد.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
عبدالاحد | 07.11.2012 - 16:34 | ||
بلآخره اقوام غیرپشتون بعد ازین همه تجارب تلخ تاریخی باید به مسئلۀ مهم ومشکل خراسان پی برده باشند. این مسئله کوشش دائمی وابستگان استعمار انگریز وامریکابه استحکام فاشیزم افغان ملتیست که توسط اشخاص مختلف وکشورهای مختلف وشناخته شدهۀ چون امریکا ، انگریز وبسیاری از ممالک عربی وپاکستان حمایت میشوند. خلیل زاداین بازیگر سیاسی برای دوام فاشیزم افغان ملتی را در حمایت تام بسیاری از ممالک غربی وامریکاباید بشناسیدوبه سوگند وتغییر جهت مؤقتی وگفتار فریبنده اش فریب نخورید. ایکاش این قوم دوستی وفداکتاری که خلیل زاد برای قومش انجام میدهد در ما اقوام هزاره ،تاجیک وتُرک هم بیه وجود می آمد تا از تجاوز مردمی بر مردمان دیگر جلوگیری به عمل می آمد. آیا برای جلوگیری از فاشیزم اوغانی زمان فاشیزم قومی دیگر اقوام خراسان فرا نرسیده است ؟ |