مصلحت اندیشی های قومیت محور، عامل تداوم مداخله پاکستان در افغانستان

٤ جوزا (خرداد) ١٣٩١

هرازگاهی که سخن از مداخله پاکستان در امور افغانستان به میان میآید، محافل سیاسی و رسانه یی در داخل و خارج از افغانستان بیشتر ده سال گذشته را درمحوریت بحث قرار می دهند و مداخلات پاکستان در امور افغانستان را با پیدایش گروه طالبان و پس از سرنگونی آن گروه مورد بررسی به بررسی می گیرند، حال آن که مداخله پاکستان درامورافغانستان از بدو پیدایش پاکستان آغاز شده و همیشه و پیوسته در زمان های گوناگون با شکل و شمایل مختلف ادامه یافته است.

 از کودتاه پرشتاب داوود خان علیه حکومت شاهی محمدظاهر و تغییر نظام سیاسی افغانستان ازشاهی به ریاستی تا به امروز، بیش از هر زمان دیگری زمینه های مداخله ودست درازی پاکستان در افغانستان مساعد شده و به ویژه پس از حرکت خصمانه ی داوود خان در برابر پاکستان و تهدید آن کشور به حمله نظامی و جنگ تمام عیار، تضعیف حکومت کابل برای سیاست مداران پاکستانی از عمق استراتیژیک برخوردار گردید- کما این که پاکستانی ها در تعقیب و تحقق این استراتیژی به موفقیت هایی نیز نایل آمدند. چنانچه امروزه هم دولمتردان افغانستان و هم کشور های قدرتمند جهان به نقش تاثیر گذار پاکستان در حل بحران های جاری در افغانستان اذعان دارند.

داوود خان در شرایطی که از نه ازپشتیبانی وسیع سیاسی داخلی برخوردار بود و نه هم در بیرون از کشور متحدان سیاسی نیرومند داشت، در یک رویکرد عجولانه و نسنجیده، جنگ و مخاصمت با پاکستان را علم کرد و با رویکرد های شعاریک و احساساتی بحث تصفیه خط دیورند و محاسبه با پاکستان را بدون داشتن یک برنامه ی دقیق و سامانمند، مطرح کرد.

این رویکرد داووخان پاکستان را به فکرچاره جویی و پیشگیری از حمله ی افغانستان به آن کشور انداخت.

شاید نیازی به توضیح نباشد، که سیاستمداران پاکستانی از زمان زمام داری داوود خان تا کنون در اشکال گوناگون هیچ فرصتی را برای تضعیف دولت کابل و مداخله در امور افغانستان از دست نداده اند. در این میان حمایت پاکستان از گروه های مخالف نظام در افغانستان، بسان گروه های جهادی و سپس گروه طالبان، و نقش تخریبی این حمایت یک مثال همه فهم در افغانستان و حتا جهان است.

مخصامت پاکستان با داووخان نه تنها که به مرگ ونابودی وی انجامید بلکه زمینه هایی برای مداخله و خراب کاری پاکستان در افغانستان مساعد گردید که تا به امروز هر فورمول ملی و بین المللی برای حل بحرانی  که علت اصلی به وجود آمدن آن مداخلات پاکستان پنداشته می شود، نا کار آمد از آب در آمده است.

پاکستانی ها با مداخلات خرابکارانه ی پیهم شان در افغانستان تنها به تضعیف و نابودی شیرازه های نظام در این کشور دست نیافتند، بلکه آنان از بابت موشک هایی که بر آبادی های افغانستان پرتاب می کردند، پول های هنگفت، شیوخ عرب و برخی از کشور های مقتدر غربی را نیز به بهانه ی شکست روس ها به دست آوردند و از این طریق پاکستان را از یک کشور فقیر و بی همه چیز به یکی از کشور های قدرتمند و قابل محاسبه درمعادلات منطقه یی در این گوشه ی دنیا تبدیل کردند. به یک تعبیر پاکستان با خرابی افغانستان ساخته شد. این فورمول کوتاه وساده هنوز هم برای پاکستانی ها غلط به اثبات نرسیده و هنوز هم با استفاده ازهمین فورمول و مبتنی با همان ذهنیت سیاستمداران پاکستانی در قبال افغانستان سیاست می کنند.

چنانچه امروزه نیز گاه گاهی حکومت حامد کرزی از مداخلات صریح و خرابکارانه ی پاکستان درامور افغانستان سخن می زند، زمانی هم داکتر نجیب الله رییس جمهوری فقید افغانستان مکررا نسبت به مداخلات پاکستان در امور افغانستان ونقش مخرب این مداخله هشدار می داد، اما به نظر می رسید که در آن زمان هیچ گوش شنوایی در افغانستان و جهان برای شنیدن حرف های داکتر نجیب الله وجود نداشت.

 پس از ایجاد حکومت مجاهدین در سال 1371 خورشیدی در کابل با آن که تصور می شد که مداخلات پاکستان در افغانستان، پایان می یابد اما این باور نیز به زودی رنگ باخت و در عمل معلوم شد که هدف پاکستانی ها آنگونه که در زمان جهاد شعار می دادند استقرار یک حکومت اسلامی در افغانستان نبوده بلکه هدف اصلی نابودی شیرازه های نظام ودولت در این  کشور است. چنانچه این در رویکرد به جان هم انداختن گروه های جهادی درکابل برملا شد.

سرانجام نوبت به گروه طالبان رسید. این بار پاکستان از طریق طالبان قصد کشتن فرزندان صدیق اش( گروه های مجاهدین) را کرد. پاکستانی در عرصه ی سیاسی- نظامی تا اندازه یی به این مامول دست یافت.

 آنچه را پاکستانی ها در گذشته توسط تعدادی از سران مجاهدین انجام دادند با به صحنه آوردن گروه طالبان آن را  به صورت وسیع و گسترده ترش تکرار کردند.

امروزه نیز با آن که به تصور غالب پاکستانی ها باید با حکومت حامد کرزی که از متحدان متحدان پاکستان به شمار می رود، همکاری داشته باشند، اما ندارند. چرا؟ این چرا نیاز به یک پاسخ تاریخی دارد. به باور بیشتر آگاهان امور سیاسی دو دلیل عمده برای ادامه مداخله پاکستان در امور افغانستان وجود دارد. نخست، این که پاکستانی ها از این هراس دارند که ثبات درافغانستان و ایجاد یک دولت مقتدر می تواند قضیه دیورند و تصفیه حساب مرزی با آن کشور را دوباره حاد سازد. دومی، باجگیری های پاکستان از کشور های غربی به بهانه ی پیشگیری از نفوذ ورسوخ قدرت های ضد غربی در منطقه.

به نظر می رسد که انگیزه ی پاکستان برای مداخله در امور افغانستان، صرف نظر از سود هایی که این کشور از مداخله درافغانستان برده است، بر می گردد به نیات سیاست مداران افغانستان در قبال پاکستان. تا زمانی که سیاستگران افغانستان باور مند به تصفیه حساب مرزی با پاکستان باشند این باور می تواند برای پاکستانی ها خطر ناک و برانگیزاننده باشد. عمق استراتیژیک مخرب پاکستان در قبال افغانستان از ذهنیت تاریخی و خصمانه ی سیاست مداران افغانستان آب یاری می شود و تداوم می یابد. باید به پاکستان اطمنیان و تضمین داده شود که بالایش حمله صورت نمی گیرد. اگر این تضمین ارایه نشود، هرگونه بحث وتحلیل در مورد مداخلات این کشور در افغانستان و هر فشاری بر پاکستان بی نتیجه خواهد بود.

این که این تضمین توسط چه کسی و چگونه باید داده شود، باید که نصب العین برنامه ریزان و سیاستمداران اصلی افغانستان ساخته شود.

 تا کنون در افغانستان سیاستمداران جرآت این را پیدا نکرده اند که در این مورد رک و راست با پاکستانی ها صحبت کنند. زیرا می ترسند که خاک فروش معرفی نشوند. این ترس می تواند بلا های زیاد دیگری را از بابت مداخلات پاکستان متوجه افغانستان کند.

با محافظه کاری و مصلحت اندیشی های بیشترینه ناشیانه و قومیت محور که تا کنون خصیصه ی  سیاستگران افغانی در زمان های مختلف بوده است، نمی توان مشکلات کشوری خود را در قرن بیست و یکم حل کرد!







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



جاوید روستاپور