نستوه نادری به ضمانت سر رها شد
٢١ ثور (اردیبهشت) ١٣٩١
سلام به تمام قبیلهء بزرگ و مقدس قلم، سلام به آنان که هیچ گاهی مروارید کلام را در پای خوکان زمانه نریخته اند، بلکه از واژگان شلاقی ساخته وبر فرق استکبار کوبیده اند. در این روزهای پریشانی متوجه بودم که دوستان زیادی در داخل و خارج کشور به زندان کشیدن غیر قانونی نستوه نادری را نکوهش کردند و به حمایت از او پرداختند. دوستانی هم به گفتهء مردم چنان خود را به کوچهء حسن چپ زدند که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است، از این دوستان نیز تشکر می کنم که اگر حمایتی نکردند، سکوت راهم قدر داشتند، به گفتهء شاعر سکوت سرشار از نگفته هاست. از دوستان و یارانی که بر پاره یی از کارهای نستوه نادری انتقاد کردند و بر چگونه گی وشگرد های برنامه سازی او انگشت انتقاد گذاشتند، نیز سپاسگزاری می کنم.
تا انسان وجود داشته تفاوت دیدگاه وجود داشته اشت. اگر این امر دریک جهت سبب پیشرفت جامعه شده در جهت دیگر بدبختی های بزرگی را نیز سبب شده است. چه بسا انسان هایی که به سبب دیگر اندیشی که داشته اند ، سر بر سر آن کردند. این همه از آن جهت است که هرکس جهان را از زاویهء دیگری می بیند، کسانی تمام رخ، کسانی نیم رخ و کسای هم شاید بخواهند تا دیده بر روی هر چه حقیقت است ببندند. من به انتقاد دوستان حرمت می گذارم.
در این میان کسانی هم دشنام های فرستادند و حرمت واژگان را پاس نداشتند. شاید روزی که خداوند واژه ها را در میان بنده گان خود قسمت می کرد به این دوستان چنین واژه های رسیده باشد. برای من بسیار شگفتی انگیز بود که کسی خواهان اعدام نستوه شده بود، من به دادخواهی این دوست حیرت زده شدم که ای دوست بامیانی اگر خواهان عدالتی چرا اعدام آن هایی را نمی خواهی که تا سخن می گویند از نفس های شان بوی خون می آید از دستان شان بوی خون می آید، در چشمان شان خون موج می زند و به هیچ چیزی جز منافع خود و خانوادهء خود فکر نمی کنند. اگر منافع آنان ایجاب کند که دوست عزیز کشته شوی به خاطر داشته باش که یک شبه چنان کشته می شوی که آب از آب هم تکان نخواهد خورد. حال اگرژورنالیستی مطابق به میل تو یا کسانی دیگر سخن نگفته است، باید اعدام شود!!! ما همه گان انسانیم و می دانی که اشتباه و نادانی خصیصهء انسان است. اگر انسان اشتباه نکند وعیب نداشته باشد او دیگر انسان نیست. انسان مجموعه یی از خوبی ها و بدی هاست. حال میزان ارزش این خوبی و بدی در نزد همگان یک سان نیست. نمی دانم شما با وابسته گی با کدام مرجع بزرگ سخن می گویید که این گونه با قاطعیت خواهان اعدام کسی می شوی که گاهی هم شاید سخنان رکیکی به نشانی چند قلدر بی فرهنگ فرستاده است. این سخنان به این مفهوم نیست که از اشتباهات نستوه در برنامه سازی اش دفاع می کنم، نه به هیچ صورت؛ من این شهامت را دارم تا از آن شمار هم وطنان ارجمندی که به اشتباه در برنامه های نستوه مورد انتقاد های شدید و آزار دهنده قرار گرفته و روان شان خدشه دار شده است، پوزش بخواهم؛ اما نه از قلدران، رهبران حلقه های مافیای، آلوده گان با فساد که هزار بار نفرین خدا بر آنان باد! عدالت تو هموطن برای من بسیار نگران کننده است که با چنین عقدهء بزرگی که داری، اگر روزی به جایگاهی برسی، دمار از روزگار انسان های این سرزمین به در خواهی آورد!
این پرسش در نزد شماری از دوستان وجود داشت که نستوه نادری چرا زندانی شده است. دو برنامه در پیوند به فساد اداری شهردارکابل و فساد اداری نجفی وزیر ترانسپورت بهانه به دست انتقام جویان داد تا او را به زندان اندازند. در این بر نامه از پارهء عوامفریبی های شهردار پرده برداشته شده است. شهرداری که تا سرک می سازد از شش ماه تا یک سال، دیگر به خندق زار بدل می شود و روز تا روز بلند منزل های غیر قانونی است که در شهر قامت می افرازند و اتفاقاً به سنگر بلند انتحاری ها بدل می شوند. کسی که ملیون ملیون کمک های جهانی را زیر نام باز سازی شهر کابل به خاک و ریگ بدل کرده است، چنین کسی هم که مورد انتقاد قرارمی گیرد سخن از این می گوید که او اهانت شده است. اخیرا در چند بر نامهء تلویزیونی، در روزنامه ها و دربحث های مجلس نماینده گان خواسته شده است که نواندیش شهر دار کابل نه تنها باید از کار برکنار شود؛ بلکه باید به لوی سارنوالی معرفی گردد! حال با پارلمان چه می توان کرد و با مردم چه می تواند کرد! آیا شهر دار می تواند این همه را به زندان اندازد. به گمانم تصور کرده است که زمان برگشته و دستگاه جهنمی خاد دوباره زنده شده و یک شبه می تواند چندین و چندی تن را سر از تن جدا کند.
من نمی خواهم در پیوند به فساد اداری نجفی چیزی بگویم، کار روایی او در زمان تصدی اش در کمسیون انتخابات بر همه گان روشن است. باری یکی از روزنامه های کابل از یک گفتهء پنهانی او پرده برداشت که گفته بودکه: «من کرزی را رییس جمهور ساختم!»
این دو تن مستقیماً به شخص لوی سارنوال شکایت کرده بودند و سارنوالی بیدرنگ نستوه را به گونهء غیر قانونی بازداشت کرد. در کدام قانون است که کسی را به بهانه یی به سارنوالی بخواهند و بعد بدون پرسان به زندان بیفگنند که در مورد نستوه چنین کردند.
تاسف بار ترین کار خاموشی و بی اعتنایی وزیر اطلاعات و فرهنگ مخدوم رهین در این ارتباط بود. او به چگونه گی زندانی شدن نستوه کوچکتری اعتنایی نکرد. حال مهم نیست که چه کسی گرفتار شده است؛ این چگونه گی وشیوه بازداشت است که باید آن را نکوهش کرد. با این حال ده روز پس از گرفتاری نستوه او جلسهء کمسیون نام نهاد تخطی رسانه ها را دایر کرد، چیزی که کرد این بود که آروز های یار شب نشینی های آن چنانی اش شهر دار را تحقق بخشید. چیزی که نو اندیش و نجفی می خواستند. مخدوم تایید کرد که در برنامه های نستوه تخطی رسانه ای صورت گرفته واین دو شخصیت بزرگ!!! اهانت شده اند.
نستوه نادری در حالی از زندان به گونهء موقت رها شده است، که حلقاتی از بلند ترین رده های دولت تا پارلمان افغانستان به شدت می خواستند که او هم چنان در زندان بماند. شماری آنان آن قدر دیده درا بودند که حتا به خود من می گفتند خیر است بگذار که چند وقت در زندان بماند تا خوب شود. من نمی دانم که این خوب شدن از نظر آنان چه مفهومی دارد. خبر شدم که روزی چند زن پارلمانی به نزد لوی سارنوال رفته و از او خواسته بودند تا نستوه نادری را همچنان در بند نگهدارد. انگیزهء چنین کاری کاملاً روشن است. او را در حالی زندانی کردند که دو هفته از عروسی اش نمی گذشت و تقریباً با سالگرد شهادت علی سینای من برابر بود. حاکمان جبار وحلقات مافیایی زجر دهنده ترین زمان را برای دستگیری او انتخاب کرده بودند.
در نزدیک به سه هفته که نستوه در نظارت خانه بود، از او حتا یک ورق هم پرسشی نکردند با این حال دوسیه یی ساختند و آن دوسیه تا چند روز دیگر به محکمه فرستاده می شود! آن ها این دوسیه را چنان شمشیر دموکلس بر روی سر آو آویخته اند. یا آن را به کلهء گرگ بیربل بدل کرده اند.
می خواهم به همه آن رسانه هایی که خود را به بیخبری زدند و خاموشی اختیار کردند، به آن خبر نگارانی که نمی توانستند حتا خوشحالی خود را از زندانی شدن نستوه نادری پنهان کنند و هم چنان به آنانی که این مساله سبب شد تا با فرستادن دشنام ها و سخنان ناجوانمردانه و رکیک عقده گشایی کنند، بگویم که این سیلاب استبداد و افزون خواهی و برتری جویی و مافیایی در زیر نام دموکراسی سر باز ایستادن ندارد، امروز نستوه فردا تو و پس فراد کس دیگری است که قربانی می شود. در یک جمله ما همه گان قربانی استبدادی هستیم که زیر نام دموکراسی جریان دارد. این جا یک مسالهء انسانی و اجتماعی مطرح است، نه این که تو از نستوه نفرت داری و یا هم عقده یی. باید کوشید که پنجره های گشوده را دوباره نبنیدم. دوستان عزیز نستوه هنوز به حمایت شما نیاز دارد.هر چند فساد اداری شهردار روزتا روز بیشتر وبیشتر به وسیلهء رسانه ها افشا می شود، با این حال او هنوز در تلاش انتقام گیری است و به همین گونه نجفی که وزارتش از نام آوران فساد است.
یک بار دیگر از همه دوستان بزرگوار سپاسگزارم!
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
احسان سلام | 10.05.2012 - 09:11 | ||
درود بر پرتو گرانمایه و ارجمند «... ما همه گان قربانی استبدادی هستیم که زیر نام دموکراسی جربان دارد.» این خطرناکترین چتری است که زیرش ایستاده ایم. نستوه با هنجارشکنی هاو تابو ستیزی هایش نماد مقاومت فکری در برابر این استبداد است. در پناه خداباشد. از رهاشدنش حوشحال شدیم. امیدوارم همکاری فرهنگیان سبب شود تا نستوه در این نبرد پیروز شود. برای شما ـ که هم پدر هستید و هم مدافع فرهنگ و ارزش هاـ روز های دشواری است. "دعاست مایۀ حمعی که دست شان خالی است." |