دیدار اوباما از افغانستان؛ سفر در تاریکی، خبر از روشنایی!
١٤ ثور (اردیبهشت) ١٣٩١
باراک اوباما رییس جمهوری ایالات متحده ی امریکا شام نا وقت روز سه شنبه/12 ثور در سفر از پیش اعلام نشده، به افغانستان آمد و در نیمه های شب با حامد کرزی رییس جمهوری افغانستان دیدار و موافقت نامه های همکاری درازمدت میان دو کشور را به امضا رسانید؛ اواخر شب در بگرام به مردم امریکا سخنرانی تلویزیونی کرد؛ و بامداد زود، افغانستان را ترک گفت.
رییس جمهوری امریکا، در حالی که بر تقبل مسوولیت ماموریت نظامی کشورش در افغانستان تا پایان پیروزمندانه ی این ماموریت و حمایت از نیروهای امنیتی افغانستان تاکید ورزید، گفت که امریکا قصد ایجاد پایگاه های نظامی دایمی در افغانستان راندارد.
سفر اخیر باراک اوباما به افغانستان مصادف است با نخستین سالگرد کشته شدن اسامه بن لادن رهبر شبکه ی القاعده . این سفر همچنان در آستانه ی نشست شیکاگو و در جریان تبلیغات انتخاباتی حزب دموکرات درامریکا انجام شده است.
در مورد سفر اخیر اوباما به افغانستان تحلیل های زیادی در رسانه ها مطرح شده است.
در بعد امنیتی، سفر غیرمترقبه، کوتاه و شب هنگام رییس جمهوری امریکا به کابل، از روی این واقعیت پرده بر می دارد که هنوز هم افغانستان محل مناسبی برای پذیرش یک رهبر خارجی نیست؛ هنوز تهدیدات امنیتی بسیار بالاست و در سنجه های امنیت محور، افغانستان زیر استناندرد های معمولی قرار دارد.
اما سفر رییس جمهوری امریکا در شرایط کنونی در چارچوب امضای توافق نامه های همکاری درازمدت دو کشور بیشتر قابل تحلیل به نظر می رسد.
با این حال، جدا از ارزش و اهمیتی که امضای پیمان راهبردی با امریکا برای افغانستان دارد، سفر آقای اوباما به کابل از اهمیت به سزایی برخوردار است که نمی تواند زیر سایه تهدیدات امنیتی موجود قرار گیرد- هرچند که تروریستان ساعاتی پس از خروج رییس جمهوری امریکا از کابل به این شهر هجوم آوردند و چندین غیر نظامی را به کام مرگ فرستادند.
حساسیت های منطقه یی امضای پیمان راهبردی میان افغانستان و امریکا کم نیست. چنانچه برخی از آگاهان سفر آقای اوباما به کابل را نمادین توصیف کرده اند، این سفر می تواند پیام روشنی را به همسایه گان افغانستان بفرستد که هنوز هم افغانستان در سیاست خارجی امریکا از متن به حاشیه کشانیده نشده است.
تاکید امریکا بر تداوم حمایت اش از افغانستان پس از 2014 و تعهد آن کشور به آوردن ثبات پایدار برای افغانستان نمی تواند از چشم حسود کشور های مغرض منطقه بافتد.
به نظر می رسد که سفر آقای اوباما به افغانستان یکبار دیگر بحث محور بودن افغانستان در قضایای بین المللی دهه ی دوم هزاره سوم میلادی را پیش می کشد و پرداختن به چند و چون رابطه ی این دو کشور را توجیه پذیر می سازد.
گرچه به باور غالب آگاهان، دولت افغانستان در سطحی از کارآیی و ظرفیت قرار ندارد، که بتواند در چارچوب موافقت نامه های همکاری با امریکا به شکل بایسته اش به نفع افغانستان بهره برداری کند، اما دلچسچی امریکایی ها به امضای این گونه اسناد با افغانستان، دستکم در حال حاضر این امیدواری را ایجاد می کند که افغانستان در معادلات جهانی قدرت برای امریکایی ها از اهمیت ویژه یی برخودار است و جامعه ی جهانی خیال به حال خود رها کردن این کشور را در آینده های نزدیک ندارد.
از سوی دیگر سفر اوباما به افغانستان می تواند برگ برنده ی باشد برای حامد کرزی در معادلات درون ساختاری قدرت که تا کنون به پندار غالب، حامد کرزی از داشتن آنان محروم بود.
رابطه ی کرزی-اوباما از آوان به قدرت رسیدن باراک اوباما در امریکا چندان خوب نبوده و برخی ها به این باور اند که آقای اوباما از سر ناگذیری با حامد کرزی کنار آمده است. چنان که رییس جمهوری امریکا سال پار نیز به افغانستان آمد و با یک توقف کوتاه در بگرام در نزدیکی کابل، با سربازان کشورش دیدار کرد اما از دیدار با حامد کرزی در ارگ ریاست جمهوری سر باز زد.
حامد کرزی نیز بار ها از ادامه ی کشتی نرم با امریکا سخن گفته و در سال های اخیر بیشترینه مواضع حتا ضد امریکایی را اتخاذ نموده است.
اکنون به نظر می رسد که زمان سردی روابط کابل- واشنگتن به سر رسیده و سفر آقای اوباما به افغانستان طلیعه ی دور جدیدی از مناسبات دوستانه میان دو کشور ویا دستکم بهبود روابط میان حکومت های برسر اقتدار دو کشور است که تا کنون به این شکل وجود نداشته است. چه این که باراک اوباما نیز در سخنرانی تلویزیونی اش در بگرام از پایان تاریکی ها و طلوع روشنایی در پیوند به افغانستان سخن گفت.
با این وجود هنوز هم نقاط تاریک و باریک زیادی در روابط افغانستان وامریکا وجود دارد که امضای موافقت نامه های همکاری میان این دو کشور فقط می تواند بخشی کوچکی از این تاریکی ها و ابهامات را تعریف و تبین کند.
هنوز بحث جنجالی چگونگی پایگاه های نظامی امریکا در افغانستان روی میز مذاکره نیامده؛ هنوز واکنش های نه چندان غیر قابل پیش بینی همسایه گان افغانستان به امضای اسناد راهبردی این کشور با امریکا، به سنجش نیامده؛- هرچند نشانه هایی بسان زیر نظارت در آمدن دیپلومات های سفارت افغانستان در تهران، در این زمینه به مشاهده رسیده اند. هنوز چگونگی حمایت امریکا از نیروهای امنیتی افغانستان به صورت درست روشن نشده؛ هنوز چگونگی استفاده ی امریکا از خاک افغانستان در معادلات نظامی- استخباراتی منطقه یی روشن نشده؛ هنوز بسیاری از گروه های مذهبی در افغانستان تبلیغات خود را با استفاده از باور های دینی مردم علیه حضور درازمدت امریکا شدت نبخشیده اند؛ هنوزرابطه ی اسلام آباد- واشنگتن از تیره گی بی پیشنه اش بیرون نشده؛ هنوز برنامه ی مصالحه و مذاکره با گروه های شورشی به نتیجه ی ملموس و فیصله کننده یی نرسیده؛ هنوز سرنوشت ماندن و رفتن اوباما در کاخ سفید و کرزی درارگ ریاست جمهوری افغانستان روشن نشده؛ هنوز بحث چگونگی خروج سربازان بین المللی از افغانستان مشخص نشده؛ هنوز توانایی و ظرفیت دولت افغانستان در مدیریت روابط استراتیژیک با امریکا در بته آزمون قرار نگرفته؛ و... این ها همه می توانند در تعمیق و بهبود و یا برعکس در خرابی و از هم پاشی روابط امریکا و افغانستان اثر گذار باشند.
هرچند رییسان جمهوری امریکا و افغانستان به دنبال امضای موافقت نامه های همکاری، از بی زیانی این موافقت نامه ها برای منطقه سخن گفتند اما به نظر نمی رسد که بتوان به نگرانی های منطقه یی از این بابت، صرفا در حرف پاسخ داد. کشور های مخالف امریکا در منطقه و به ویژه آنانی که مخالف تعمیق روابط کابل- واشنگتن اند، تصامیم خود را در پیوند به این موضوع نه از روی بیانات رسمی مقام های امریکا وافغانستان بلکه از روی چگونگی عملکردی خواهند گرفت که پس از امضای اسناد راهبردی، این دو کشور در چارچوب آن عمل می کنند.
آن گونه که از اظهارات مقام های امریکایی وافغانستان برمی آید، امریکایی ها تا کنون در چارچوب اسناد همکاری های دو جانبه خود را ملزم به دفاع اتوماتیک از افغانستان در برابر تجاوزات بیرونی نکرده واین موضوع را به شرایط وزمانی واگذار کرده اند که در آن افغانستان از سوی یکی از کشورهای همسایه مورد تجاوزقرارگیرد. هرگاه افغانستان از سوی یک کشور سومی مورد تجاوز قرار گیرد، بر اساس در خواست کمک افغانستان از امریکا، مقام های امریکایی تصمیم گیری می کنند که آیا ازافغانستان در برابر تجاوز کشور سومی دفاع تمام عیار نمایند یا خیر؟
این موضوع هم افغانستان را در موقعیت انعطاف پذیر از منظر تعریف تجاوز و چگونگی در خواست کمک از امریکا قرار می دهد و هم امریکایی ها را در موقعیتی قرار می دهد که در عین بی تعهدی در قبال دفاع از افغانستان همواره نبست به امنیت این کشور و تهدیدات بالقوه ی اش حساس باشند.
در عرصه ی اعطای کمک های اقتصادی و مالی نیز وضع به همین منوال است. امریکا مبلغ مشخصی را برای کمک های سالانه به افغانستان تعیین نکرده و متعهد شده است که افغانستان را در رسیدن به صلح و ثبات و پیشرفت اقتصادی کمک می کند. در اینجا نیز چگونگی کمیت و کیفیت کمک های مالی امریکا به افغانستان به چگونگی کارآیی دولت افغانستان و چگونگی رابطه اش با افغانستان منوط ساخته شده است. رهبری متعهد به دوستی با امریکا که از توان وهوش دیپلوماتیک بالایی برخوردار باشد، می تواند سیر کمک های امریکا به افغانستان را در گذر زمان صعودی بسازد و در صورت عکس قضیه این سیر نزولی خواهد بود.
این که رویکرد این چنینی خواست و تمایل کدام طرف موافقت نامه بوده و در آینده پیامد های چنین رویکردی به نفع و زیان کدام طرف تمایل می یابند، شاید که سوال و جواب آینده باشد اما قدر مسلم این که این وضعیت ظرفیت و توانمندی بیشتری از افغانستان می طلبد که در دورنمای میان مدت دست یابی افغانستان به این توانمندی دشوار به نظرمی رسد- کما این که در حال حاضر و در ده سال گذشته رابطه ی افغانستان وامریکا از چنان الگویی پیروی می کرده است.
شاید خوبی چنین رابطه یی که می توان آن را مجذوبانه، پیچیده و دمدمی مجاز تعریفش کرد، این باشد که افغانستان به خاطر کسب حمایت مالی امریکا کارآیی خوبی از خود به نمایش بگذارد و در مسیر تلاش دایمی برای پیشرفت وتوسعه قرارگیرد، اما همزمان این عیب را دارد که جانب امریکایی را نیز از تکلیف الزامی حمایت از افغانستان می رهاند و به سیاست مداران امریکایی این فرصت را می دهد که تحت هر شرایطی، شرایط جدیدی برای ادامه ی کمک های کشور شان به افغانستان وضع کنند و به این ترتیب به قول حامد کرزی کشتی نرم همواره میان سیاست مداران دو کشور دوام یابد و چه بسا که زمینه های مداخله ی همه ی وقته ی امریکا در امور داخلی افغانستان را نیز برای آن کشور توجیه پذیر نماید.
این در حالی است که مردم افغانستان بیش از هر مردم دیگری در دنیا، با الگو های رفتاری ثابت، ساده و بی پیرایه یی آشنا اند که از میزان صرف حوصله در رسیدن به اهداف از طریق آنان آسان تر باشد. مردم افغانستان می خواهند به بزرگترین اهداف شان از کوتاه ترین و ساده ترین راه دست یابند!
دورنمایی روابط استراتیژیک با امریکا دستکم در این مورد خاص نوید خوبی به مردم افغانستان بوده نمی تواند. این رابطه پیچیده تر از درک مردم افغانستان خواهد بود حتا پیچیده تر از درک نخبه گان سیاسی و دست اندرکاران دستگاه دیپلوماسی این کشور!
اوباما در تاریکی شب از افغانستان دیدار کرد و به زودی برگشت اما از آینده ی روشن برای افغانستان در پرتو امضای پیمان راهبردی با واشنگتن سخن گفت. اما نیاز به زمان است که تا حقیقت این مدعا به اثبات برسد!
فرستنه: جاوید روستاپور
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته