آقای دولتشاهی! کلیت هویت ما خراسانی است نه پارسی!

٢ ثور (اردیبهشت) ١٣٩١

آقای محترم دولتشاهی سلام برشما

با این طرح که : « پارسی کلیت هویت ماست » ،  با شما همنوا  نیستم  . این درست است که  در جغرافیای فرهنگی –سیاسی حوزه ، با ایران وتاجکستان دارای مشترکات دیرینه فرهنگی  هستیم ولی از یاد نبریم که اکنون  ما سه کشور  دارای استقلال سیاسی و فرهنگی با نامها ونشانهای سه گانۀ  خود هستیم . این سه گانه گی را هم فرهنگیان نیاورده اند .این سه گانه گی را استعمار کشورها و ندانمکاریهای باشنده گان این سه سر زمین پیریزی کرده اند . چه بپذیریم چه نپذیریم امروز تیکه داران زبان فارسی ما نیستیم ، ایرانیها هستند . حالا اگر کسی بخواهد خود را به گفتۀ شما بر این بدنه بپیوندد ، امکان ندارد .  امروز نه ما نه تاجکستان ونه هم ایران میخواهیم زیر یک درفش گرد بیاییم . اول اینکه این کار را جهان نخواهد پذیرفت زیرا که درانصورت نقشۀ جهان تغییر خواهد خورد و این به سود ابر قدرتها نیست ، دودیگر ، نه امام علی رحمان ،  نه خامنه یی نه هم هر کسی دیگر که در کشور ما رییس جمهور باشد نخواهند پذیرفت از نام و نشان کشورهایشان  که کم از کم دوسد سالی از گسست آنها گذشته است ،  چشم بپوشند  وبه یک ریس جمهور  تمکین  کنند . مگر آنکه این سه حوزه به یک کنفدریشن ، همپیمان گردند که درآن صورت باز هویت ملی هرکدام از اینها پابرجا خواهد ماند .  هویت ملی کشور ما کم ازکم پس از اسلام ، خراسانی بوده وهمین گونه خواهد ماند . از سوی دیگر ، این هم واقعیت است که هم  ما هم تاجیکستان خود را چنانکه شما میگویید و اصرار دارید ، پارسی نمیدانیم . زیرا هویت پارسی از گذشته تا امروز متعلق به ایران امروز بوده و هست  ؛ از ما نبود و اکنون نیز نیست ولی شما تاکید ورزیده اید که : « ما پارس استیم. زبان ما هم پارسی است » ببینیم این گفته با واقعیت تاریخی چه اندازه سازگار است :

         1-- در هیچ جا مورخان قدیم و جدید ،  پارس را با پارت ویا خراسان که شما همه را یکی میدانید  یکی ندانسته اند  . برعکس  همه مورخان عرب و عجم بدین باورند : «  در زمان هخامنشیان دولت آن زمان ایران را پارس میگفتند  » (ویدکی پدیای فارسی)  . واین پیش از اشکانیان است .( دولت پارتها ). به جزییات نمی پردازم .

روان شاد استاد جاوید در کتاب « اوستا »  . نامهای تاریخی کشور را  اینگونه برمیشمارد : آریانا یا ایران ، باکتر یا، خراسان ،تخارستان ، افغانستان . ولی نامی از پارس نمیبرد  . چون میداند که پارس ایالتی دیگر است و خراسان ایالتی دیگر . در اینجا فقط دونمونه از مورخان عرب را می آورم  : 

فتوح البلدان بلا,ذری  – عربی  : 279 -  255 ق / 892 –  868 م {8}

ص :63  چون شھر فتح گرديد، يزد گرد پسر شھريار، شاھنشاه پارس آھنگ گريز

کرد. پی {بر تختی} زنبيل وار برنشست و از کاخ سپيد مدائن برون شد. از اين

روی نبطيان وی را "برزبيلا" خواندند ..

یا : ابن فقیه به تایید بلاذری از اجزای  خراسان چنین یاد می آرد :

البلدان ابن فقيه  – عربی: 290 ق / 902 م {11  ص 171:

بلاذری گويد: خرا سان چھار جز است. جز نخستين ايرانشھر است، و

آن نيشاپوراست و قھستان و طبسين و ھرات و بوشنج و بادغيس و طوس – که نام

آن طابران است. جز دوم، مروشاھجان است و سرخس و نسا و باورد و مرورود

و طالقان و خوارزم و زم و آمل – واين دو برساحل نھر بلخ اند – و بخارا. جز

سوم، که در طرف باختری نھر است و تا نھر ھشت فرسنگ فاصله دارد، فارياب

است و جوزجان و طخارستان – عليا  و آن تالقان است – و ختل – و آن وخش

است – و قواديان، و خست و اندرابه، و باميان، و بغلان، و والج – و اين شھر

مزاحم بن بسطام است – و روستای بنک، و بدخشان – و اين ورودگاه مردم است

به تبت  – و اندرابه، راه ورود مردمان است به کابل – و ترمذ – وآن درخاور بلخ

است – و چغانيان و زم و طخارستان سفلی و خلم و سمنجان. جز چھارم ماورالنھر

است و چاچ، و طراربند، و سغد – و آن کس (کش) است – و نسف (نخشب و )

روبستان، و اس شرو نه، و سنام – دھکده مقنع – و فرغانه، و ش ،م  و سمرقند، و

ابارکت و بناکت و ترک  .. (1 )

 

در این ارکان یا اجزا دیده میشود نامی  از فارس و محلی ازآن ایالت  در خراسان ذکر نمی شود .

ابن خلکان از دوبیتی که بر سنگ گور یعقوب لیث صفاری نوشته شده است و در آن  از ایالات فتح شده توسط یعقوب نام برده شده چنین یاد می آرد : بگرفتم این خراسان با ملک پارس یکسان  + ملک عراق یکسر از من نبود رسته + بدرود باد گیتی با بوی نوبهاران + یعقوب لیث گویی در وی نبد نشسته . خراسان و فارس را دو کشور جداگانه یاد میکند .نه یک کشور .

 حالا اگر جناب دولتشاهی پارس را هم پارت تلقی میکنند .کارخودشان است .ولی این پرسش پیش می آید که اگر دولتهای پارس و پارت از هم جداست آیا مینواند  زبانهای شان یکی باشد  ؟ نه  چراکه زبان پارتها زبان پهلوانیک و زبان پارسها (از نام باستانی اش  اگر چشم بپوشیم ) ، امروزه با ساختار صرفی و نحوی جداگانه  پارسی یا فارسی نامیده میشود . که با پهلوی یکی نیست هرچند عناصری از آن را در خود دارد . چگونه میتوانیم این دو را یکی بگوییم  یکی بسته به دوهزارسال پیش  ،( آنرا پارسی باستان نام نهاده اند ) یکی بسته به امروز . .پارسی که ملتی قدیمتر است نسبت به پارتها ، ( از لحاظ تاریخی ) نام زبانشان نیز  باید قدیمتر از پارت باشد . پس چگونه از نظر ابدال واکه ها ، پارسی از پارتی  تحول یافته  ؟.. جالتر این که پارت را که نام یک قوم است نام زبان این قوم میگویند . در حالی که نام زبان پارتها پارتی نه بلکه پهلوی است . اگر در جایی پارتی به عنوان زبان به کار برده شده به دلیل انتسابش به قوم پارت است . مانند آنکه میگویند زبان بلخی  . ولی در اسناد تاریخی زبان بلخی به نام زبان( آری) یاد شده است نه به نام بلخی این نامگذاری ها اگر در گذشته وجود نداشته است  ، زبانشناسان برای شناخت اقوام و زبانهایشان نامگذاری کرده اند  . واژۀ پارتی هیچگاه بر زبان مردم و یا در ادبیات دری جاری نبوده تا آنرا مردم استحاله داده باشند . زیرا در هر جا زبانها را مردم به وجود می آورند و نامگذاری میکنند ..نامهای آریانی مستند و مشهوراینهاهستند : آری ،  پهلوانیک ، پهلوی ، دری ، پارسی ودرکتابهای الفهرست و احسن التقاسیم ومجمل التواریخ والقصص از بسا زبانهای دیگر در شهر ها و نواحی نیز  نام برده اند . من هم اگر نه  از روی احساسات ، بلکه از روی آگاهی و دانش بخواهم زبان دری یا پارسی را ابدالی ازواژۀ پارتی بدانم باید دلایل تاریخی و زبانشناسانه داشته باشم تا  دلیرانه بر آن بیایستم  . هرچند دلم میخواهد چنین باشد ولی دلیلی ندارم . آقای عصر در جایی هم مینویسند :  

« پیوند پارسی و پارتی را که اظهر من الشمس است انکار می کنند اما تلاش دارند ازان پرثوه بسازند ». از  پارسی و پارتی چگونه پرثوه ساخته اند ؟ مگر میشود کسی از دو زبان مختلف چیزی به نام پرثوه بسازند ؟ این گفته هم اشکال انشایی دارد هم دانشی . و چنین جمله را جملۀ مهمل مینامند . پرثوه نام قبیله یی بوده در ایران شرقی . یا خراسان که از همینجا  نام زبان این قوم هم پرثوی خوانده شده که در اثر تقلیب واکه ها به پهلوی تحول یافته نه به پارسی (2). متاسفانه آنچه که به گفته ایشان اظهر  من الشمس است ، خود انکار میکنند  . منابع یونانی پارس ها را (پارسه )خوانده اند . زیرا پارسها هم یکی از اقوام  آریایی هست . ولی شور بختاانه یونانیانی که با این مردم سرو کار یافته بوده اند در همه منابع از پرشیا نام برده اند  و  در باره شناختنامۀ دیگر اقوام مانند باکتری ها و سکاها و پارتها کمتر سخن رانده اند .  میتوان گفت همه افتخارات را منسوب به پارسها نموده اند .دکتر لعلزاد هم با نا خوشنودی  ازین موضوع  ، در نوشتار شان یاد کرده و نبشته اند :

 

« 4. ﮐﻠﻤﮥ ﭘﺮﺷﻴﺎ وﻳﺎ ﻓﺎرس ﺑﻴﺸﺘﺮدرادﺑﻴﺎت ﺧﺎرﺟﯽ ﻣﻌﻤﻮل ﺑﻮدﻩ ودرﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪﻩ اﻣﭙﺮاﻃﻮرﻳﻬﺎﯼ ﺑﺰرگ

وﮐﻮﭼﮏ ﺑﺎ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﯼ ﻣﺘﻐﻴﻴﺮدرﻃﻮل ﺗﺎرﻳﺦ ﺑﻮدﻩ اﺳﺖ. درﺳﺎل 1935م ﮐﻠﻤﻪ اﻳﺮان ﺑﺮﺑﺨﺶ ﮐﻮﭼﮑﯽ

ازاﻳﻦ ﻗﻠﻤﺮوﯼ ﺑﺰرگ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮد. ﺑﻌﻼوﻩ، ﭘﺎرس ﻳﺎ ﻓﺎرس ﻣﻨﺤﻴﺚ ﻳﮏ واﺣﺪﮐﻮﭼﮏ ﺟﻐﺮاﻓﻴﺎﻳﯽ

وﺗﺎرﻳﺨﯽ ﻧﻴﺰدرﮐﻨﺎرﻧﺎﻣﻬﺎﯼ ﻗﺪﻳﻤﯽ ﭘﺮﺷﻴﺎ، ﺁرﻳﺎﻧﺎ، اﻳﺮان وﺧﺮاﺳﺎن درﻗﺴﻤﺖﺟﻨﻮﺑﯽ اﻳﺮان اﻣﺮوزﯼ

وﺟﻮد داﺷﺘﻪ وﺣﺎﻻ ﺷﻴﺮازﻣﺮﮐﺰﺁﻧﺴﺖ. اﻳﻦ ﮐﻠﻤﻪ هﻢ ﺑﺎرﻗﻮﻣﯽ وﺗﺒﺎرﯼ دارد » (3)

 

من نمیدانم که مطالعات تاریخی جناب دولتشاهی در چه حد .است  ولی در این باره اندکی دچار سر درگمی شده اند . شاید علتش آن باشد که بیش ازحد به جوانان کشور دل میسوزانند و کسانی را که فکر کرده اند دروغ میبافند . یا  دارندۀ هویت مغشوش  ! هستند  و یا هویت قابل افتخاری ندارند ، برایشان خشم گرفته اند . به هر حال من از این گونه تعرضها از سوی دوسه تن ، در این یکی دوهفته بدبختانه مصوون نبوده ام .

2- دوست ما میگوید پارسی قومی نیست بلکه به سر زمینی تعلق دارد که بخشی آن افغانستان است. این چه اهمیت دارد که قومی باشد یا سرزمینی. یعنی پارسی فرا قومیست و دری فرا قومی نیست  .در حالی که دری را همه جا فراقومی گفته اند و میگویند  که وجه تسمیه اش هم به دربار میرسد به دربار اشکانیان و  سامانیان و. . ..و نه به کدام جا ومکان . هرچند برخیها مانند ملک الشعرا بهار وبه پیروی از او استاد غبار  ریشۀ زبان دری را از تخاری هم حدس زده اند که تا کنون به اثبات نرسیده است .  برعکس پارسی که به مکان معین یعنی پارس تعلق داشته و دارد .

آقای عصر زبان پارسی را پارتی گفته اند.  به باور من زبان پارتی  پارسی نیست و زبان پارسی  پارتی نی . این دو  اصطلاح جایگاه مکانی وجایگاه زمانی ویژۀ خودشان را دارند  .در اینجا من  چند اشکال میبینم .اول اینکه هیچکس به ویژه کسانی که در پی دانستن حقیقت یک مساله هستند نباید به خود حق بدهند تا با ترمینولوژی علمی  به دلخواه خود به کار بپردازد  و با آن به گونه سلیقه یی برخورد نماید و از آسمان و ریسمان چیز دلخواه خود را به دست آورد . ادعا کرده اند که از واژۀ   پارتی فارسی ، به وجود آمده است . و مثال آورده اند که ارثنگ مانی ارتنگ مانی شده است . بنابران پارتی را میتوان پارسی دانست . من این کشف را برایشان تبریک میگویم . ولی زبانشناسی و تاریخ هردو این ادعا را متاسفانه نمی پذیرند .زیرا این (ث )خود (ت) است . زیرا یونانیان واکۀ ،(ث) اوستایی را با ت (th )خود انطباق داده بودند .مانند واژه میثره = مهر = میترا = mithra  یا وازه پهلوی (دادۀ سپهر )را spithradata نوشته اند . که همان تقلیب (ت یا ث) به (ه) میباشد که درین حالت ت و ث هر  دو همخوان (دو صامت ) یعنی (ت) هستند . پس (ت ) پارتی چگونه واز کجا به (س) پارسی تبدیل شده است ؟  زیرا تا اامروزه روز در زبانهای آریانی ابدال واکۀ ( ت) به واکۀ ( س) صورت نگرفته است . مثلن واژِۀ ( درخت ) در زبان پهلوی اشکانی به درخس تحویل نیافته یا در پهلوی ساسانی  ساسان از تاتان تحول ندیده یا خواستک ، بوت (بود) ، اسواران (سواران ) ، مرت -مرتومان(مرد ، مردمان) ، خرثو (خرت= خرد ) ورثرغنه = ورهران = بهرام و هزاران واژۀ دیگر اوستایی یا پهلوی  به گونۀ تقلیب به واژه های : خواتک ، بوس یا تواران یا مرس ، تبدیل نشده اند . اگر چنین نیست لطفن بنمایند تا من سخنم را پس بگیرم . واما آن یک واژۀ ارتنگ وارثنگ ، جعلی است که  آنرا از سایت « هم میهن » گرفته اند که کسی به نام بهلول از زبان دهخدا آورده است . اگر توجه کرده بودند درمییافتند که معترضی به نام « آذین » بهلول را به اتهام بستن به دهخدا مسوول دانسته است . ودر آنجا هم به هیچ صورت کسی ادعا نکرده که( ث ) اوستایی و یا پهلوانی  ( س ) پهلوی یا دری  شده است.  به چند تا از ابدالها ببینیم که چگونه ابدال واکه های (ت) و یا  (س )به ه ، ش ، ف ، ک ، تحول دیده اند :  دثه = ده ، میسوان = همیشک = همیشه . تکش = کیش   ماس پهلوی = ماه ،  . توخشش = توختن = توزش .کَس- مَس = که – مه و . . . . 

در وجه تسمیه پهلوی آمده است که این کلمه همان کلمه –پرثوی – میباشد .که به قاعده تبدیل حروف به یکدیگر حرف( ر ) به ( ل )و حرف  ث به ه بدل گردیده و پهلوی گردیده است .

آقای عصر مینویسند : « ما پارس و پارت استیم و زبان ما پارتی یا پارسیست » بسیار خوب . این را از  کدام مرجع ومنبع  میگویند ؟. به استدلال شان توجه کنیم  : « کسانی که اندکترین دانش از زبان انگلیسی داشته باشند می دانند که در زبان انگلیسی "th"    به گونۀ "ث" عربی خوانده می شود. اگر در کلمۀ Parthia  نیز توجه شود تلفظ درست آن پارثیا است که می شود با "س" فارسی امروز هم نوشته شود و ازان پارسیا، پارسی و پارس ساخته می شود. » یعنی میفرمایند پارتیا وپارسیا یکیست . من در هیچ سند یونانی ویا پهلوی ندیده ام که پارتیا پارسیا آمده باشد . برعکس همه جا( پارت ) با (th )و ( پارس ) با (s ) آمده است و یکی با دیگری مبادله نگردیده است . اگر به انگلییسی امروز اتکا کنیم  این th آوای س را نمیدهد بلکه آواز بین ت - س را افاده میکند . من از همان کسانی هستم که به فرمودۀ شان  اندکی از انگلیسی میدانم نه زیاد . این th تقلت آواز ث عربی را ندارد بلکه  آواز بین ث و ت  است زبان  میان دندانهای بالا وپایین قرار میگیرد که  ادای آن از سوی عرب و عجم هردو  دشوار است .  برعکس آواز ( س) که زبان به بن دندان میچسپد .  از همین  جاست که نتیجه میگیرند « بنابران زبان پارسی زبان پارتی است »

 

به نظرمن بهتر بود آقای عصر  هویت خود شان را  خراسانی مینوشتند تا پارسی . چرا که این  سر زمین ، متعلق به اوست .سرزمین تقواست ، سر مین آزادیخواهان است و سر زمین آفرینش است .

 

یادداشت .

 نگاهی  به برخی از  توجیهات .

آقای دولتشاهی . مینویسند  « اما ایشان با وجود تلاش های مکرر در یک مقاله و چند پیام دیگر، هرگز نتوانستند مخالفین دیدگاه خود را قانع بسازند که پافشاری بر دری خواندن زبان ما توجیه ملی، منطقی و یا علمی دارد. » متاسفانه به گفته ایشان مخالفین ! کسانی نیستند که در پی ارایه دلیل علمی باشند . من این دو تن را که با نامهای احمد ، کامل ، میرزایی ، کامران سمرقندی ، فرنگیس تاجیک ، فرهمند ، باختریان ، علی ، احمد ، فرهاد ، سروش تاجیک ، حفیظ سبحانی ،  برات علی وغیره نوشته اند . خوب میشناسم . با ایشان یا تلفونی یا حضوری بر مسایل ملی صحبتهایی داشته ایم . آقای   عصر خود شاهدند که این دو تن جز فحاشی و بد وبیراه نثار کردن وسیاه جلوه دادن این و آن کاری ندارند . به حاشیه های مربوط نگاه کنند  آنگاه خود خواهند دانست  درد اینها چیست . شاید در نزد ایشان این سوال پیدا شود که چرا ترا هدف دشنام قرار میدهند . علتش آنست که من با این دوتن سابقه دارم .  یکی از این دو سایتکی  هم دارد  سخت پابند  ایرانگرایی است و با پیش کشیدن به اصطلاح دفاع از تاجیک ،  به  فحاشی رو آورده وبه  اصطلاح خودش از دشمنان تاجیکان  به همین شیوه غیر علمی و کوچه بازاری  انتقام میگیرد . ومن از همکاری با او دست کشیدم چون دیدم راهی که میرود به ترکستان است . این شیوه کار اکنون او را تجرید کرده و هیچکس با او همکار نیست و آنچه را هم که چاپ میکند همه اقتباسی است .زیرا کاراو  به بد نام کردن  نام گرامی تاجیکان انجامیده است .  و دیگرش کسیست که نوشتن در باره اش وقت تلف کردن است . نه دانش دارد نه سواد و آنچه را که مینویسد  از منبر نادانی پیچیده به نصیحت واخلاق است  که خود هرگز به آنچه میگوید  پابند نیست . تقیه و دروغ جز عادت اوست . و خفاشانه در دریچه های سایتها با نامهای پنهانی ابراز لحیه میفر ماید .ازین جاست که « مخالفین !» نه منتقدین ، به آنچه که به گفته آقای عصر مکرر میگویم ،  توجه نمی کنند ، هدف شان تنها آب خت کردن و ماهی گرفتن است وبس و من این دو را از خود رانده ام . من یقین دارم که جناب دولتشاهی این دو را یا کم از کم یکی ازین دو را  نمی شناسند  چون در سایتهای محترم  خراسانزمین وکابل پرس و جاودان زمینۀ این چنین خرابکاریها فراهم است . زیرا گرداننده گان گرامی این سایتها به رعایت اصل دموکراسی کارمیکنند  . این  شیادان میدانند که ماهیت آلودۀ شان برای اکثریت مردم پنهان میماند بنابر این با پوشیدن نقاب ، میتوانند بردیگران توهین کنند و به زعم خودشان  انتقام بگیرند  .  هر چند این دریچه ها یرای ابراز نظر های سازنده بازگشایی شده اند ولی چه میتوان کرد . اینها با چند نام مستعار. میتوانند فقط عقده های روانی خود را با سیاه کردن  دیگران  وتوهین روا داشتن ، تسکین دهند  . این دوتن   خودرا به عنوان تیکه داران ملت تاجیک با استفاده از الفاظ بازاری  ودشنام به شیوه افغان جرمن آنلاین ، نام یزرگ تاجیک را با ناشی گریها و  ندانمکاری هاو  بی حرمتیهایشان ، سبک ساخته اند . برای من نظر صاحبنظرانی که سر شان به تن شان می ارزد و در عرصه فرهگ  ارزش آفریده اند  ارج دارند  . نه آن  مجهول الهویه هایی که نه دانش دارند و نه تحصیلی و کارنامه های زنده گی شان هم با دستبرد زدن به آبرو وعزت دیگران و قاچاقبری وبد نامی گره خورده است .  من از آآقایان  بهاری  استاد پرتو نادری دکتر حبیب قویاش ، استاد یوسف ، بانو بها ، بکتاش پامیر ، آقای راوش  و جناب شما سپاس میدارم که بر این گفتمان  عالمانه نظر افگنده و آنرا نقد کرده اند.  چون من بر خلاف کسانی دیگر به دور خودم هالۀ قدسی  نکشیده ام و در پرده ننشسته ام . چون باور دارم که هممیهنانم از همین راه میتوانند بر فرهنگ و تاریخ و ادبیات خود بیندشند و درست و نادرست را  نقد کنند . اگر امروز موافق نباشند در آینده با سلاح آراسته  تر به پیشواز راستیها خواهند رفت . خاستگاه کارها و  کردارهای آفرینشی ما باید  نگهداری ازآبروی ملت و ارزشهای فرهنگی کشور باشد  نه چرخیدن بر گرد  خود و قبیله و طایفه خود  . بدبینیها و  خود خواهییها وحسادتها در این کار شریفانه جا ندارد  . 

         2- آفای دولتشاهی در جایی نوشته اند : « مخالفین دیدگاه خود را و پاسداران پارسی را نوکر ایران و نظام آخوندی اش شمرده اند.  . . » شنیده بودم برخیها بر مرده گان تهمت میبندند ولی اکنون میبینم به آدمی زنده چنین میشود . من هردو نوشته ام را باردگر مرور کردم چنین بی حرمتی را به جوانان روا نداشته ام . اگر به خاطر ترس از خود بیگانه گی جوانان نبود من آن دو نوشتار را نمی نوشتم . ولی فقط در یکجا عبارت « ایادی ایرانیها » را به کار برده ام . باور دارم که شما با من همباور خواهید بود در اینکه هم اکنون ایراینها و پاکستانیها و روس وانگلیس وغیره در کشور ما ایادی خود را دارند . این سخن گزافه نیست .  این را در رابطه به تاراج آثار باستانی کشور  آورده بودم  نه در رابطه با جوانان .

3-  مینویسند  « چرا که دری یک زبان است و پارسی یک هویت کلی . این هویت کلی خوشبختانه چندان قومی هم نیست بلکه بیشتر به سرزمین تعلق دارد و به همین سرزمینی که امروز بخشی ازان را افغانستان خوانده اند. »

. کاش این ( کلیت ) توضیح داده میشد که چگونه است که پارسی کلیت است  و دری یک جز آن ؟ اگر از (کلیت ) منظور نام به شهرت رسیدۀ پارسی  باشد، من موافقم و این موضوع را باربار نقد هم کرده ام  که چرا چنین است . اگر منظور  اشاره به شاهنشاهی هخامنشی باشد که  داریوش ازان به عنوان سرزمینش یاد کرده . این وافعیت تاریخی است . « ﺷـﺎﻩ ﺷﺎهـﺎن، ﺷـﺎﻩ درﭘـﺎرﺳَـﻪ (ﭘﺎرس)، ﺷﺎﻩﺳﺮزﻣﻴﻨﻬﺎ، ﭘﺴﺮوِﺷـﺘـﺎﺳَـﭙـَﻪ (وﻳﺸﺘﺎﺳﭗ)،... »                             

            پس لازم بود دوست ما این را استدلال میکرد که من این افغانستان را به رسمیت نمی شناسم .آنرا جزء کشوری میدانم که امروز وارث مدنیتی است بزرگ به نام ایران . پا پارس چون کوروش دارد ، داریوش دارد ،  انوشروان عادل دارد و قس علی هذا  . درین صورت ما هم حرفی نمی داشتیم و درین دنیای بی سر وپا آنرا هم به عنوان یک  نظر شخصی واجب الاحترا م میدانستیم .  حالا دانسته میشود چرا  دوستانی به  فارسی وپارسی اینقدر دلبسته  هستند و بر نام دری میشورند  . من از آقای دولتشاهی سپاس میدارم که علت اصلی در گیریها را روشن کردند وخاطر ما را هم آسوده . ولی لازم نبود به کسی دیگر که از یک جز ! نام ببرد و دری بگوید   و آنرا ترجیح نهد  بهانه ها بیآورند که فلان کس به دامن افغان ملت افتاده .به کریم خرم خدمت میکند  . از قوم ترک است. دکتر بیطاراست  ، زبان را پارچه پارچه میکند ، آب به آسیاب دشمن میریزد  و ازین گونه حرفهای مفت و جفنگهای شرم آور. . . . و لی کجاست آن بصیرت که ببینند کی از آبروی برباد رفته کشورش پاسداری میکند وکی راه را بر   بیگانه هموار میکند  نبایدخود را که سالار بوده ایم   ، بنده بشمریم . آقای عصر در جایی از نوشتۀ خود نوشته اند :

« این هویت کلی خوشبختانه چندان قومی هم نیست بلکه بیشتر به سرزمین تعلق دارد و به همین سرزمینی که امروز بخشی ازان را افغانستان خوانده اند. دری زبان است و پارسی یک کلیت فرهنگی و هویتی. ما تنها زبان ما را دری گفته می توانیم اما خود مان چه کسانی استیم؟ ( نمیدانیم شما بگویید شاید پارسیها ، ایرانیها  ر. )اما وقتی پارسی را نام زبان خود می پذیریم، کلیه جلوه ها و عناصر دیگر فرهنگی یی که به پارسیان متعلق است، به ما می رسد. (بلی درین صورت  بهتر است با آنها یکی شویم تا همه عناصر به ما هم برسد .دیگر چاره نیست .ر) ما پارس و پارت استیم و زبان ما پارتی یا پارسیست. پارت یا پارتیا همین خراسان است ( باز به جز بازی برگشتید .نشد . ایران بهتر بود .ر  )و زادگاه سلسلۀ اشکانی پارتی نیز همین خراسان و نواحی رود مرغاب است. پس وقتی زبان خود را پارسی بخوانیم هیچ ننگی نیست چرا که ما خود پارت استیم و مرکز پارتیا و یا منشاء پارتیا. »

 در پایان فقط می آرم که پارت یا خراسان را که آقای عصر پارس  مینامند . از نظر  کتیبۀ زیر ، خود یک جز پارس است نه برابر بااو  به کتیبۀ داریوش توجه کنیم :

 

"ﻣـﻦ دارَﻳَـﻮَﺋـﻮش (دارﻳﻮش)، ﺷـﺎﻩ ﺑـﺰرگ،

ﺷـﺎﻩ ﺷﺎهـﺎن، ﺷـﺎﻩ درﭘـﺎرﺳَـﻪ (ﭘﺎرس)، ﺷﺎﻩ ﺳﺮزﻣﻴﻨﻬﺎ، ﭘﺴﺮوِﺷـﺘـﺎﺳَـﭙـَﻪ (وﻳﺸﺘﺎﺳﭗ)،...                             

Aria

12اﻳﻨﺴﺖ ﺳﺮزﻣﻴﻨﻬﺎﻳﻲ کﻪ ﺑﻪ ﺑﺨﺸﺎﻳﺶ اهﻮراﻣﺰدا ﺑﻪ ﻣﻦ رﺳﻴﺪﻩ اﺳﺖ و ﻣﻦ دراﻳﻦ ﺳﺮزﻣﻴﻨﻬﺎ ﺷﺎﻩ

هﺴﺘﻢ: ﭘـﺎرﺳَـﻪ (ﭘﺎرس)، او ْوﺟَـﻪ (ﻋﻴﻼم)، ﺑﺎﺑﻴﺮوش (ﺑﺎﺑﻞ)، اَﺛـﻮرا (ﺁﺷﻮر)، اَرَﺑـﺎﻳَـﻪ (ﻋﺮﺑﻴﻪ)،

ﻣـﻮدراﻳَـﻪ (ﻣﺼﺮ)، ﺗْـﻴَـﺌﻲيْ ْدرَﻳَـ ْﻬـﻴﺎ (درﻳﺎﻧﺸﻴﻨﺎن)، ﺳْـﭙَـﺮدَﻩ (اﺳﭙﺎرت/ﺳﺎرد/ﻟﻴـﺪي)، ﻳَـﺌـﻮﻧَـﻪ

(ﻳﻮﻧﺎن)، ﻣـﺎدَﻩ (ﻣﺎد)، اَرﻣﻴـﻨَﻪ (ارﻣﻴﻨﻴﻪ)، آَـﺘـﭙَـﺘﻮآَـﻪ (آﺎﭘﺎدوآﻴﻪ/ﺁﻧﺎﺗﻮﻟﻲ)، ﭘَـﺮﺛَـﻮَﻩ (ﭘﺎرت)، زْرَآَﻪ

(زَرَﻧﮓ/ﺳﻴﺴﺘﺎن)، هَـﺮَﺋﻴـﻮَﻩ (هﺮات/ﺁرﻳﺎ)، اووارَزﻣﻲيْ (ﺧﻮارزم)، ﺑﺎﺧْـﺘْـﺮﻳﺶ (ﺑﻠﺦ/ﺑﺎآﺘﺮﻳﺎ)،

ﺳُـﮕﻮدَﻩ (ﺳُﻐﺪ)، ﮔَـﺪارَﻩ (ﮔﻨﺪهﺎرا)، ﺳَـﻜَـﻪ (ﺳﻜﺎ)، ﺛَـﺘَـﮕﻮش (هﻔﺖرود/ ﭘﻨﺠﺎب)، هَـﺮَﺋﻮوَﺗﻴﺶ 

(ﺁراﺧﻮزي/ﻧﺎﺣﻴﻪ ﻋﻠﻴﺎي رود هﻴﺮﻣﻨﺪ)، ﻣَـﻜَـﻪ (ﻣُـﻜﺮان/ﺑﻠﻮﭼﺴﺘﺎن)...."  (4)

 

ﻧﻈﻢ ﺗﻮﻣﯽ رود زﺧﺮاﺳﺎن ﺑﻪ ﺷﺎﻩ ﻓﺎرس           ﮔﺮﺷﻌﺮاو زﻓﺎرس ﺑﻪ ﺑﻨﮕﺎﻟﻪ ﻣﯽ رود

 

با سپاس  از شما آقای دولتشاهی  .

 

 

به احترام شما .اینک پاسخ پرسشهای تان :

1- وجه تسمیه پارسی – از واژۀ پارس آمده  است .

2-   مبنای اصلی زبان اوستایی یا زبان بلخی باستان است

3-  بلی است ولی گفتارش با نوشتارش یکیست ، فارسی امروز ایران چنین نیست .

4-     پارتی و پارسی یکی نیست . در بالا توضیح داده ام

5-     نیست

6- اگر محدودۀ امروز منظور باشد .خراسان است .یعنی افغانستان امروز ، آسیای میانه . وبخش کوچکی از ایران .

7-     معیار ها اینهاست . صرف و نحو ، گویشها . امروزه میان این سه زبان اندک تفاوتها هم در نوشته هم در گفتار وجود دارد . امروزه زبان دری لهجه های خودش را مانند : بدخشی ، کابلی ، هزاره گی ، بلخی وغیره و در زبان فارسی ایرانی هم گویشها یا لهجه ها وجود دارد. به مقدمه لغتنامه دهخدا مراجعه کنید . تاجکی هم چنین .

8-   بلی دارد  این نامگذاری بر اساس اختلاف میان اینها استوار نگشته است .بلکه تلقیات هر کشور را از تاریخ و زبان شان نشان میدهد من درین باره مفصل سخن داشته ام. لطفن به نوشتار های پیشینم  مراجعه بفرمایید  .

9-     راستش من زبان پشتو را متاسفانه به آن وسعتی که شما میدانید بلد نیستم این را از استادان ادب و زبان پشتو بپرسید . پاسختان را خواهند داد .

10- هرکسی از طینت خود میتند . برای من این نامگذاری انگیزه نشنلیستی که شاید شما ازان برداشت دارید  ، ندارد . انگیزه اش چنانکه استاد صدیق فرهنگ نوشته و یا استاد خلیلی آورده ، پاسداری از میراث نیاکان ماست . این را هم بگویم که من با پارسی گفتن و یا فارسی گفتن هیچ مخالفتی ندارم . چون هر سه نام ، سه نام نیکو برای یک دُر  ثمین است .

 

برگه نویسیها :

------------------------------

1–  دکتر لعلزاد http://www.khorasanzameen.net/history/alalzad02.pd

2-  . بهار . سبک شناسی .ص .15- 17

3- دکتر لعلزاد .همانجا

4- همانجا







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

پارسیان جهان17.01.2022 - 21:45

 پارسی یا دری یا تاجیکی هیچگونه تفاوت اساسی باهم ندارند و درواقع همگی یک زبان هستند که کهن ترین و رایج ترین نام برای آن پارسی است. سیاست های غلط همانگونه که میان سرزمین های ما مرز و دیوار کشید میخواهد بین زبان و هویت ما را تفکیک کند و بین پارسی زبانان اختلاف و تفرقه بیاندازد.

پارسیان جهان17.01.2022 - 22:09

 واژه های پوهنتون و پوهنزی متعلق به زبان پشتو هستند و به زبان پارسی یا دری هیچ ارتباطی ندارند.درحالی که واژه دانش و پسوند گاه به معنی مکان هردو پارسی یا دری هستند. گرچه هردو زبان پارسی دری و پشتو متعلق به خانواده زبان های ایرانی هستند.

خاضع05.11.2018 - 16:55

 اصلاحیه : در چهارمین دیدگاهِ پیشین دو واژۀ "پیشاوند" و "پساوند" در انتها آورده شده که منظور، "پیشاوند و پساوندِ کلمه ای" بوده و تصحیح میگردند : به ترتیب "پیش متمّم" و "پس متمّم"

خاضع04.11.2018 - 18:40

 از عبارت "آریانی دری" همزمان دو معنا برداشت میشود؛ از یکسو میرساند که گونۀ زبانیِ "دری" از زبانِ آریانی ریشه گرفته و برآمده و نیز گونه ای از آن است بنابراین واژۀ "دری" صفت خواهد بود. از طرفی نشان میدهد که مقصود از دربار(دری) همان "دربارِ آریان" است؛ در اینجا به وضوح واژۀ "دری" نقش مضاف را خواهد داشت. بنابراین کلمۀ "دری" در عبارت "آریانی دری" همزمان، "صفت" و "مضاف" خواهد بود. از آنجا که زبان "پهلوی" از زبان "آریانی" نشأت گرفته بنابراین گونه ای از آن محسوب میشود در نتیجه، واژۀ "پهلوی" نیز همچون "دری"، صفتی از "آریانی" است اما میدانیم که در متون تاریخی واژۀ پهلوی به تنهایی (بدون موصوف) بکار رفته است بنابراین واژۀ "دری" نیز به همین گونه میتواند به تنهایی بکار رود. اما از جهتِ "مضاف بودن" هیچگاه این امکان وجود نخواهد داشت که واژۀ "دری" بطور منفرد (تنها) استعمال شود زیرا در این صورت، مشخص نخواهد بود که مقصود از دربار، دربارِ کجاست؟ و معنای کاملی نخواهد داشت. بنابراین همواره باید واژۀ "دری" همراه با "مضاف الیه" بکار رود که عبارت "آریانی دری" این امر را انجام میدهد.

خاضع31.10.2018 - 10:45

  جناب دکتر روئین؛ بخشی از متن تاریخی را آورده اید: «يزدگرد شاھنشاه پارس از کاخ سپيد مدائن برون شد». پرسش: یزدگرد شاهنشاه ایالت پارس، در کاخ مدائن (تیسفون) چه میکرد؟؟؟؟!!!! بی گمان، مشاهده میشود که منظور از پارس در اینجا همانا «ایران بزرگ» است و تیسفون هم پایتخت ایرانِ بزرگ.

خاضع23.10.2018 - 17:16

 ادامۀ قبلی: البته من پیش از این، معتقد بودم که "دری" تنها میتواند صفت باشد اما باید بگویم که در عین حال، این امکان وجود دارد که نامواژۀ "دری" نقشِ «مضاف» را هم دارا باشد. در تعریفِ "مضاف" داریم: «اسم یا تمام است و محتاج به کلمۀ دیگری نیست مانندِ درس، کتاب، مرغ، جلد، باغ؛ یا ناتمام است و معنیِ آن با کلمۀ دیگر تمام می‌شود مانندِ درسِ امروز، کتابِ علی؛ اسمی که دارای متمم(تمام کننده) است، مضاف و متمم آن را مضاف‌الیه گویند». همان طور که گفته شد؛ واژۀ "درباری" با عنوان نامِ زبان، معنای ناقصی دارد زیرا مشخص نمیکند که منظور از دربار، دربارِ کدام سرزمین است؟ بنابراین باید متمّمی (کامل کننده) به این واژه افزوده شود تا معنیِ آن کامل گردد؛ چه متمّمی؟ میدانیم که زبانِ فارسی دری، اندر "دربارِ آریان" ایجاد شده است (منظور از آریان، ایرانِ بزرگ است) بنابراین متمّم، واژۀ "آریان" خواهد بود و نام زبان بدین صورت در می آید: «درباریِ آریان» یا «دریِ آریان»؛ که در اینجا واژۀ "آریان" همان مضاف الیه (متمّم) است و بدونِ آن، واژۀ "دری" معنا نیابد. در این حالت، اکنون که سرزمین آریان به سه کشورِ عمدۀ ایران، افغانستان و تاجیکستان تقسیم شده؛ متناظر با این موضوع، زبان "دریِ آریان" هم به سه زبانِ عمدۀ «دریِ ایران»، «دریِ افغانستان» و «دریِ تاجیکستان» تقسیم میشود. در نهایت، نام زبان فارسی دری از چندین جنبه و سویه بررسی شد. با عرض پوزش

خاضع23.10.2018 - 12:54

 نام زبانهای جهان، نمایانگر سرزمین یا هویت تباری استند که همگیِ آنها در زبان فارسی دری با افزودن پسوند «ی» به آخر کلمۀ "سرزمین یا هویت" ساخته شده اند همچون: عربی=عرب+ی ؛ هند=هند+ی ؛ انگلیسی=انگلیس+ی ؛ اما در موردِ دو زبانِ "دری" و "اردو" این گونه نیست. "اردو" کلمه ای ترکی به معنای "سپاه و لشکرگاه" و مربوط به عصر تیموریان است. بدین میماند که من بگویم به "زبانِ سپاهی" صحبت میکنم (تعجّب برانگیز نیست؟). خُب این سپاه، سپاهِ کجاست؟؟! وضعیتِ "دری" هم دقیقاً به همین صورت است . "دری" به معنای "درباری" است. مثلاً اگر من بگویم به "زبانِ درباری" صحبت میکنم؛ حال، این دربار، دربارِ کجاست؟؟ (واقعاً جای تعجّب است!). آیا افغانستانیها، واقعاً به زبان "درباری" تکلّم میکنند؟! بنابراین می نگرید که عبارت "دری" هیچگاه به تنهایی معنا نخواهد داشت بلکه به "پیشاوند" یا "پساوند" نیاز دارد. اگر به آن پیشاوند افزائیم آنگاه خواهیم داشت: «آریانیِ دری»؛ که در این صورت، "دری" نقشِ «صفت» را خواهد داشت. اگر پساوند اضافه کنیم آنگاه داریم: «دریِ آریان»؛ که همان معنای «زبان دربارِ آریان» را میدهد و در اینجا "دری" نقشِ «مضاف» را ایفا میکند . ادامه دارد

عطاازایران25.09.2018 - 13:10

 سلام برهمگی. پرسش: مگر "خراسان بزرگ" خود بخشی از «فارس بزرگ تاریخی» نبوده و نیست؟ مگر اعراب همهء باشندگانِ "آریان بزرگ" را "فارس" ننامیده اند؟ آیا اصلاً می توان "خراسان" را از"فارس تاریخی" جدا دانست؟ ایرادی دیده میشود که اگر هموطنان شما خود را هم "خراسانی" و در عین حال هم "فارس" و در مجموع "فارسِ خراسانی" بدانند، همان طور که «صدرالدین عینیِ» بخارائی از عبارتِ "ما فارسیان" استفاده کرد؟

عطاازایران17.09.2018 - 11:11

 سلام برهمگی.[برخواستگاهِ "فارسی" افغانستان است]: جناب دکتر روئین همانطور که خود فرمودید، تاجیکی،دری،فارسی یک زبان هستند. ولی اگر "دری" را "زبان" برشُماریم، آنگاه به ناچار "فارسی" و "تاجیکی" به زبانهائی جداگانه بدل میشوند چرا که اگر بخواهیم آن دو را گویشی از "دری" محسوب کنیم، بایستی به عنوان صفت برای "دری" بکار بروند، همچون "دریِ فارسی" یا "دری تاجیکی"، درحالیکه میدانیم به هیچ روی اینگونه نیست و شُدنی هم نیست. پس با این حساب، "دری" یک گویش است نه زبان. درست برخلاف دیدگاه های جنابعالی و استاد پرتو نادری که آن را یک "زبان"(البته نه زبانی جداگانه) پنداشته اید.پس زبانِ"دری" زبان نیست بلکه گویشی است از زبان مشترک و یگانهء "فارسیِ دری". و "دری" همان گویشِ "خاوَرانی(خاور+ایران)" یا "خُراسانی" ست. تا همین چند دههء پیش زبان این سه کشور در جهان با نامواژهء "فارسی" شناخته می شد وهم اکنون بسیاری در داخل این کشورها آنرا با عنوان "فارسی" می شناسند و می پسندند و تأکید میکنم که نخستین خاستگاهِ این زبانِ "فارسی" بر طبق شواهد و مدارکِ تاریخی به احتمال زیاد همین "خراسان بزرگِ تاریخی" یعنی "افغانستان کنونی" بوده است. بنابراین برخاستگاه زبان "فارسی" به احتمال زیاد افغانستانِ کنونی است و اتفاقاً افغانستانی ها باید بیش تر از همه این زبانِ "فارسی" را از خویش بدانند.کلیت سخنم اینست که با انتخاب واژهء "دری" خواه یا ناخواه میان زبان "دری" و "فارسی" جدایی می افتد و "فارسی" بنا بر دلایل معتبر تاریخی تنها منطبق بر ایران کنونی نیست بلکه همانطور که گفته شد، پیش از همه ازآنِ افغانستانی هاست. در عین حال، اکنون که ناگزیرانه مرزها میان سه کشورِ همزبان جدائی افکنده و این کشورها اکنون مستقل هستند، شاید کاربرد نام فارسی شائبه ایجاد کند در این حالت میتوان زبانِ رایج در افغانستان را "خاورانی(مخفّف:خاور+ایران)" یا "خراسانی" نامید که هم فارسیَت را شامل میشود وهم استقلال کشور را زیر سؤال نمی برد،والسلام. پروردگارِ پاک یاوَرتان

عطاازایران14.09.2018 - 17:52

 سلام برهمگی.باحساب آنچه که شما نگاشته اید،پس نام صحیحِ زبان دری،زبانِ خراسانی است.درست است؟

عطاازایران14.09.2018 - 21:04

 سلام برهمگی.جناب دکتر روئین، شما "فارس" را مربوط به ایران کنونی پنداشته اید در حالیکه این پنداره صحیح نیست."فارس" به معنای"آریائی و آریائی زبان" می باشد و همهء "آریائیان و آریائی زبان ها" را در بر می گیرد.این "فارس" متفاوت از استانِ(ولایتِ)فارسِ ایرانِ کنونی ست.این واژه پس از اسلام، توسطِ اعراب در "آریانایِ بزرگ" رواج یافته و درمیان آریائیان فراگیر شده ست.بنابراین "فارسیِ دری" یعنی "آریائیِ دری".از این منظر حتی میتوانیم زبان آریائیِ "اُردو"یِ پاکستان را هم "فارسیِ اُردو" بنامیم و زبان آریائی "کُردی" را "فارسیِ کُردی" بخوانیم و همچنین زبانِ "آریائیِ پشتو" را هم "فارسیِ پشتو" بنَوائیم و... .که هم اکنون زبانِ "فارسیِ(=آریائیِ)دَری"، زبان رسمیِ سه کشور تاجیکستان، افغانستان و ایران است.فارسیِ دَری، فارسیِ اُردو، فارسیِ کُردی، فارسیِ پشتو، فارسیِ بَلوچی و... همگی، زبان هائی آریائی اند.درنهایت:آریائی=فارسی و فارسی=آریائی.

داريوش07.03.2017 - 14:34

  در پاسخ به ايمان ميرزايي و سخنان دور از دانش وراستي ايشان به چند نكته اشاره مي كنم 1-ايشان نام آمل در شمال ايران را ساختگي و گرته برداري از سرزمين افغانستان كنوني دانسته اند كه در پاسخ هيچ سند و دستكي ارزشمند تر از شاهنامه نيست و به چند پاره از شاهنامه مي پردازم . در روزگار منوچهر شاه و هنگام تاجگذاري وي بزرگان كشور همانند سام و نوذر و همه مهتران به سوس درگاه شاه و شهر شاهي در مازندران روانه مي شوند....سوي بارگاه منوچهر شاه......به فرمان او برگرفتند راه...... منوچهر چون زو يافت آگهي.......بياراست ديهيم شاهنشهي ..... زساري و آمل برآمدخروش.........چو درياي چوشان برآوردجوش.... ويا در داستان انوشيروان فردوسي يادي از پايتخت كشور در زمان فريدون مي كند. زگرگان به ساري و آمل شدند.......به هنگام آواز بلبل شدند..... در و دشت يكسر همه بيشه بود .........دل شاه ايران پر انديشه بود..... ازيرا فريدون يزدان پرست........بدين بيشه برساخت جاي نشست....... واما درباره پارس و جايگاه راستين آن چند نمونه مي اورم در هنگام تاجگذاري كيقباد استخر پارس پايتخت و نشستنگه شاه است كه شهري ايراني و پارسيست وزآن جا سوي پارس اندر كشيد .........كه در پارس بد گنج ها را كليد...... نشستنگه شه به استخر بود ......كيان را بدان جايگه فخر بود........ ودرباره البرز شايان گفتن است كه چند البرز در شاهنامه داريم يكي البرز كنوني در شمال تهران ديگري البرز افسانه اي كه جاي پديداري ندارد و يكي هم بخشهايي از هندو كوش كه به فراخور داستان جايگاه البرز در شاهنامه پديدار مي شود و كوتاه سخن درباره سمنگان كه شما گفته ايد بايد بگويم كه سمنگان برپايه شاهنامه سرزميني ايراني نيست وتنها باژگذار ايران مي باشد و اين خود نشان مي دهد همانند امروز در گذشته هم همه سرزميني كه امروزه افغانستان ناميده شده است بخشي از باشندگانش ايراني بوده اند كه امروزه هم مي بينيم ايراني تباراني همانند تاجيكان و چند تيره ديگربا تيره هاي انيراني (غير ايراني)همنشين هستند پس بهتر است نوشته هايمان برپايه دانش و سند و دستك باشند واز روي كينه ورزي سخني نپراكنيم

koorosh02.07.2015 - 01:12

 ادم تو کار شما برداران افغان میمونه ناموسن پیشه خودت چی فکریدی اسم کوروش داریوش اینارو اوردی ؟؟؟؟ به نظرمن بهتر بود آقای عصر هویت خود شان را خراسانی مینوشتند تا پارسی . چرا که این سر زمین ، متعلق به اوست .سرزمین تقواست ، سر مین آزادیخواهان است و سر زمین آفرینش است . اولا تاریخ باید مطابق تاریخ باشه تاریخ ایران وان موقعه شماهم جزی ازایران بودیدواول ک ازیای ها وارد این سرزمین ها شدن ب 3دسته تقسیم میشن ماد پارس وپارت قابل توجه اینه ک میگن تاریخ از همدان شروع شده ک اشتباه است در یکی از شهرستان های استان کرمانشاه ی منطقه تاریخی پیدا شده ک معادلات تاریخیو بهم زد این شهر قدمتی 10000تا10700 سال دارد ک نشان میدهد تارخ از انجا شروع شده بعد شما حکومتب نداشتید پس اول حکومت ماد وبعد ان پاررررس سرکار میاد ک مادهاروشکست داده وپارت هارو هم شکست میده وکشور گشای های زیادی میکنن حتی در داخل چین کونونی منطقی ب اسم هخامنشیان هست داداش من خودم کوردم اما تعثبی رفتار نمی کنم اسم هایم ک اوردی واقعا باعث شرمندگیه کنار اسم بزرگانی مثه کورش وداریوش اوردی اینای ک گفتی بعد اسلام امدن اونجا وکلا باعث پس رفت ایران شدن همون فردوسی ک میگن حکیم بود درموردش تحقیق کنید خدا کمکتون کنه ما این همه تاریخ خوندیم بجایم نرسیدیم فرق ما با امریکا اینه میایم سر مثال فارسی دری اینا بحث میکنیم درحالی ک امریکا اینا درحال ساختن موشک فرستادن فضاپیما هستن

بهروز خراسانی26.03.2015 - 10:34

  با سلام چند نکته را در نظر نمیگیرید. 1-در گذشته( چند هزار سال پیش ) جنوب دریاچه ارال تا امودریا و سیر دریا و تا مرزهای سیستان قومی با خصوصیات مشترک فرهنگی زندگی میکردند که در حوزه تمدن پارتیان یکی از سه قوم اریایی ورود کننده به فلات ایران بودند بین این قوم بزرگ با پارسیان و ماد ها در غرب ایران خویشاوندی نژادی وجود داشته است در هرکدام از این قوم ها تیره های مختلفی وجود داشته و مشخصه امپراتوری های هخامنشی - اشکانی و ساسانی زندگی مسالمت امیز اقوام مختلف زیر یک پرچم بوده است ( این محدوده همان محدوده کشور هاای است که هم اکنون نوروز را گرامی میدارند) اما بعد از هجوم اقوام ترک معادلات بهم خورده است و این اقوام سه گانه هرچه بیشتر به سمت داخل مرز های ایران کنونی کوچانده شدند - من به عنوان یک خراسانی ( نیشابوری) با شما موافقم که پارس یک اسم قومیست اما همانطور که در اوستا امده ( اایریانه وایی جا = محل سکونت اریایی ها ) نام این فلات است که شامل( از شرق به مرزهای چین و تبت و تاجیکستان از شمال به قزاقستان-گرجستان - از جنوب به دریای هرمزگان و بلوچستان وخلیج فارس و از غرب به مرزهای کردستان عراق و سوریه و ترکیه) - بهتررین راه حل برای این منطقه یک اتحادیه فرهنگی همراه با حکومت های خود مختار قومیست (فدرال) که متاسفانه استبداد و استعمار این اجازه را نمیدهد

حبیب قویاش01.03.2015 - 11:55

  ازدیدگاه تان در بار این موضوع ممنون فرستنده بایفرا

علی20.04.2013 - 05:06

 کاش مرکزیت فرهنگستان زبان فارسی از طرف تمام فارسی زبانان به رسمیت شناخته می شد تا روز به روز بر شکاف زبانی بین ما همزبانان افزوده نمی گشت.

کوهستانی29.04.2012 - 12:03

 سللام به دوستان، آقای میرزایی و کامل ؟؟ که با هویت اصلی تان آشنا نیستم، فقط بسیار مختصر باید عرض بکنم که استاد رفیع شخصیت علمی، ادبی و پژوهشگر پرتلاشی استند که در راستای زبان و ادبیات کتاب های سودمندی را به هموطنان عزیز و سایر دری زبانان و یا بقول شما پارسی زبانان تقدیم نموده اند. نبشته های شان بر اساس علم و تاریخ استوار است و کتاب های شان در دانشگاه کابل، دانشگدهء زبان و ادبیات دری، تدریس میشود. با تاسف باید بگویم که از شما بزرگواران تا بحال تبصرهء یا تحلیلی در مورد زبان نخوانده ام، تمامش فقط همان عقده گشایی ها و تحقیر و دشنام و مسایل ملیت را مطرح کردن بوده و خواهد بود. تا بحال آثار استاد رفیع در ایران نیز چندین بار تجلیل شده و همکاری بسیار نزدیک با ادبای ایران دارد. آنچه که استاد رفیع در مورد زبان مانند استاد رویین نوشته است، تا کنون کسی به آن ایرادی که دلیل علمی و تاریخی داشته باشد، نگرفته. در مورد اظهار نظر تان تجدید نظر کنید. خواهش میکنم به زبان و ادبیات تان از دید فراقومی نگاه کنید. مخلص تان، کوهستانی

میرزایی28.04.2012 - 00:37

  با درود خدمت دوستان ، باید نگاشت که استاد رفیع صافی با تآسف که بیشتر بطور واهی وتکیه بر افغان نامه مطالبش را بیان کرده است ودر خطی روان است که زیادتر میخواهد دره ایجاد نماید ومانند مسعود فارانی ودیگران سخنان تکراری وبی اساس را دو باره تکرار نموده است وبا چنین شیوه نه تنها که خدمتی برای زبان ما هرگز نمیکنند ، بلکه میخواهند با نیرنگهای مهمل وبیهوده ف زبان مار پاره کنند وواژه های ناب این زبان را مربوط یک کشور خاص وانمود کنند ومارا مجبور سازند که اصطلاحات ایجاد شده توسط حبیبی ها ورفیع ها ومنلها را بپذیریم واگر واژه ای که از بیخ وبن این زبان است ، بیان گردد، متهم شویم که زبان ایرانی نا مانوس را گویا داریم بیان میکنیم وباید که با زبان دری سخن بزنیم واین زبان دری برادر کوچک زبان قبیله شده است وواژه هایش را باید از پشتو گدایی کند. زمانیکه هیچگونه فرق املایی وانشایی وگرامری وآوایی وادبی ، بین این دونام وجود نداشته وندارد ، چرا یاوه سرایی صورت میگیرد؟ هدف این یاوه گویان ودایه های دلسوزتر از مادر چه است؟ اگر دانشمندان ایران امروزی مولوی را از خود میدانند ، ماهم حافظ وسعدی وشامولو را از خود میدانیم واینکه در گهواره زبان پارسی دری ، حاکمان قبیله قدرتمند بودند وما نتوانستیم ، حد اقل نام یک جاده و دبیرستان ودانشگاه را بنام سعدی وحافط ویا رودکی ویا اقبال وبیدل میگذاشیم وامروز دچار چنین از خود بیگانگی نمیگردیدیم وایران توانست که بهترین جاده را بنام ناصرخسرو ، سنایی ومولوی در ناف تهران نامگزاری نماید وشهروندانش بیشتر آشنایی با این شخصیتها حاصل کرده اند وملیونها کتاب که نمایانگر اندیشه های آنهاست ، با پول گزاف چاپ شده اند واهل ادب ودانش را روشنگری میدارند ومارا همان لاف وگزاف بیهوده وغیرت افغانی کشته است ودست آوردی ما سخنان پوچ وبلند پروازیهای میان تهی ای بیش نیست ! من هم با فرموده ای بانو ثریا بها کاملن هم اندیشه هستم وسهلنگاریهاسبب سبک جلوه کردن ، اندیشمندان میشود واین ضررش به نظر من به خود شخص بر میگردد وفرهنگ وزبان با یک نبشته وچندین نظری که با حقیقت وفق نداشته باشند، تاثیر پذیر نخواهد بود. تندرست باشید. میرزایی

کامل27.04.2012 - 08:55

 کوهستانی عزیز ما با هویت و شخصیت جناب سمیع رفیع آشنائی داریم که چه خوانده اند و چه میکنند و بخصوص از وقتیکه به مقام عالی "صافی" ارتقا نمودند، چه گل های را به آب دادند و میدهند... ماهم جناب روئین را تا کنون مدافع زبان و فرهنگ "پارسی" میدانستیم و زمانی که میخواهند آنرا به "پارس" ها سودا کنند و در بدل آن مانند حبیبی ها، خادم ها، لایق ها و یونها برای ما "دری" را در مقابل پارسی قرار دهند و به طبل ایشان میکوبند، حرفی برای گفتن نداریم جز اینکه برایشان پیروزی آرزو نموده و منتظر میمانیم برای جلوگیری از نفوذ فرهنگی ایران و بخصوص زبان پارسی چه گامهای سودمندی را بر میدارند که دری ایشان در میدان رقابت با پارسی عقب نماند... فکر میکنم از این ببعد دیگر جای برای حرفهای علمی باقی نمانده و همه حرفها و دلیلها سیاسی است تا علمی... چون موضع گیری ایشان سیاسی است، نه علمی... درغیرآن نتنها جناب روئین بلکه تمام دارودسته افغان ملت چنین امکاناتی ندارند که جلو نفوذ فرهنگی زبان پارسی را بگیرند... زیرا همانطور که دری از ماست، پارسی را نیز از خود میدانیم و با آن افتخار میکنیم...

ثریا بهاء 27.04.2012 - 04:43

 بادرود به آقای رویین گرامی! من از نوشتۀ اخیر شما در پیرامون زبان دری و پارسی چنین برداشت کردم که متأسفانه محبوبیت سابق شما نزد نخبه های تاجیک کمرنگ گردید و خصومت دشمنان زبان پارسی علیه شما همچنان پررنگ باقی خواهد ماند.

کوهستانی26.04.2012 - 15:29

 http://www.roshanak.nl/S-Rafi%20_%20Wasif%20Bakhtari.pdf اگر به نسبت طویل بودن مقاله در اینجا به نشر رسد، در این آدرس نیز مقالهء استاد رفیع را میتوانید مطالعه کنید. با ارادت

حبیب قویاش24.04.2012 - 17:05

  همدیاران گرامی درود به شما إتاریخ وفرهنگ کشور ما،قرن ها است روبه تلاشی ومتلاشی است .لزوم نمیدارم که ،در مورد هر برگه خونابه کشور از لحاظ تاریخی وفرهنگی مکث نموده وباعث تلف وقت شوم واما،میبایست گفت که در باره مسایل بزرگ وکلان میهن گفتنی ها را برمبنای عطفی وبا ماهیت تجریدی استوار نه ساخت.برعکس ،کسیکه میخواهد روی پاره موضوعات مهیم کشور "زبان،تاریخ وفرهنگ"تماس میگرد،از روی دلسوزی باشد وشده وناشده هارا در پرتو دانش وبینش واقیعت ها حلاجی نموده وراه برون رفت را شکل بندی کرد.تماس به مسایل بزرگ وپیچیده در یک جامعه توازن در تحقیقات گسترده را تقاضا میکند ونه عاطفی واحساساتی إغالب روشنفکران کشورمان پیرامون حوادث و رویداد تاریخی جز شکایت آن هم مبنای علمی نداشته ،به روی عقده استوار بوده ومفاهیم تجردی داشته ونهایت بدور یک زاویه یعنی "خودمانی وتباری"چرخ میخورده است. جناب میرزایی إغنودن در چپ وراست ،طرد یکی وطرف دیگر ودر مجموع پند عالمانه تان پیوند به حقیقت نیست ،جلوگیری نماید،خوب میشود. کسیکه ادعای دانش ومطاله میکند ؛حد اقل تاریخ کشور اش را در قید 50 سال اخیر باشد،مطالعه نموده ودرست درک کرده ودرد ها را از هرزاویه به نقد کشد وبدبختانه این مسولیت را کمتر کسی انجام داده واغلب چون مار در شرایط ویژه پوست بدل نموده است.و،شما،به پوست بدلی رجوع ننماید.

میرزایی23.04.2012 - 11:42

  به ادامه..در این تغیرات نامها ودستبردها حاکمان قبیله با همسایه ها همنظر بودند ومردم را در بیسوادی نگاه داشتند تا خودشان را آهسته آهسته با نامها ونشانیهایشان دور سازند وبسوی افغان شدن بروند ، چنانچه دانشمند شهیر این قبیله که اقای رویین خیلی هم از ایشان تعریف میکنند وکرده اند در کتاب جغرافیای تاریخی افغانستان مینگارد : دو قرن درهمین افغانستان با قیام مردانه میرویس واحمد شاه باز به تجدید حیات ووحدت سیاسی این خاک به مفهوم افغانستان بزرگ موفق آمدند واینک ما اکنون نام های پر افتخار یکهزار وهفتصد ساله افغان وهفت سد ساله افغانیتان را مبداء افتخار ووحدت ملی وسوابق تاریخی خود می شناسیم» عبد الحی حبیبی ! حالا خود قضاوت فرمایید که این عبد الحی حبیبی برای زبان وفرهنگ دیگران ، غیر از قبیله کار کرده است واگر کرده است ، این نظر واندیشه ای پچش را چنین صراحت نمیداد ! همه تلاشها در این جهت است با تآسف که دانشمندان ما گاهی میشود که عقده های شخصی شان دامنگیر اندیشه ووجدانشان میگردد وهمه چیز را دو دسته بکام چنین انسانهای که برای ما حد حدود زبانی وگویشی تعین میدارند ، میاندازند. من سرود حبیبی را قبلن نوشته بودم که یک دوست گفت که این سرود است وهدف حبیبی چنین نبوده واو اندیشمند بود که پراگراف فوق را از کتاب خودش جنسن خدمت شما تقدیم کردم. به همین لحاظ است که میخواهند اول پیوندهای زبانی وفرهنگی مارا قطع بدارند وبعد چنانچه تا امروز به اهداف شومشان تکیه کرده اند ومارا از هر سو قیچی نموده اند ونامها ونشانی مارا زدوده اند ، بکارشان آرامتر از هر زمان ادامه دهند! ولی امروز کورخوانده اند که فرزندان برومند همه چه در داخل وچه در خارج خودشان را شناخته اند واین نیرنگها کارا نمیباشد وهرکس میداند که چه باید بکند! دانش دور از دسترس هیچکس نیست وهرکس میتواند بکوشد وراه وروش نیکو را بر گزیند واز فرهنگ وزبان خویش بدون توهین وسد راه شدن به دیگران دفاع نماید وببالد وافتخار کند . سعادتمند باشید.

میرزایی23.04.2012 - 11:23

  به ادامه..به پاکستان قاچاق شده است وکسی دراین سرزمین یافت نشد که از قبر ناصر خسرو نگهداری کند چه رسد به اینکه مجسمه ای ویا تندبی ای از این فرزند رنجور زمان یادگار بسازند وخدا نگهدار فرزند راستین بلخ ، استاد اعطا محمد نور باشد که دارد آهسته آهسته رنگ وشمایل بلخ را دوباره به یاری وهمکاری فرهنگیان دلسوز بلخ واز جمله فیاض مهر آیین میسازند وفرهنگ مهر آگین را پایه ریزی میدارند ، درود بر آنها ! حالا تاریخ میگوید که ، پارسی باستان،پارسی میانه(پهلوی واشکانی) .یارسی نو ویا فارسی دری بعد از اسلام ، این هرسه گویش یکجا شده زبان امروزی را به میان آورده است واین زبان درهیچ گونه ای گرامری فرق ندارند واگر فرقی هم است ، درگویش ولهجه است ، حالا ما حق این را داریم که ، شعاعران ونویسنده گان شهیر این زبان را در هر جای که تولد یافته اند ، از خود بدانیم؟ وبه آنها افتخار نماییم؟ تندیس فردوسی در ایران وتاجیکستان با شآن وشوکت ریهته شده است ونسل به نسل میدانند ومی بینند که فردوسی است ، در سرزمین افغانستان تا چندی پیش نام از فردوسی برده میشد ، گناه بود واز ناصرخسرو یاد بود کردن ممنوع قرار داشت ومولوی را هم بنام رومی مردم میشناختند وصرف در کتابهای ادبیات بطور کوتاه معرفی شده بودند که در فلان تاریخ تولد ودر فلان تاریخ رحلت کرده اند واز اندیشه ها واثار گرانبهای این شخصیتها کسی آگاهی نداشت. این جفاها از سوی کیها برما رسیده است واگر چند جلد کتابیکه ما فرزندان برومند خراسان را باید بیشتر بشناسیم از سوی نویسنده گان ایران امروزی بدسترس بود که مانند خرم ودوره نادرغدار وداود دیوانه وظاهر از همه چیز بیخبر وحتی دوره حزب دموکراتیک که اقای حبیب اهبل مطالعه است خود میداند که ممنوع شده بودند وما بدزدی کتاب ویا مجله های چاپ ایران را پیدا میکردیم ومیخواندیم ودرد اینجاست که آقای رویین با آمدن کتاب از ایران مخالف است ومیخواهد که شهروندان سرزمینش کور بمانند وهرچه قبیله گرایان گفتند بپذیرند وروند افغانیزه کردن را سرعت ببخشند! برای یک نویسنده وشاعر با نام ونشان کشور این سخن خیلی خورد کننده است که بگوید ، کتابهای ایران منع شوند؛! اقای ایمان عزیز! حاکمان وقت کشورت در این دزدیها دست داشته اند وتا توانسته اند نامهای تاریخی سرزمینت را تغیر داد ه اند ونام قبیله را بر آنها گذاشته است واگر ه

میرزایی23.04.2012 - 10:52

  بادرودخدمت یاران ! باید نگاشت که هدف من هم حوزه فرهنگی وجغرافیای زبانی وفرهنگی است ؛ هیچکس این نمیتواند بپوشاندکه خراسان زمین گهواره زبان پارسی دری نبوده ؛ مشکیل ما درکجا است؟ ما امروز چه نام داریم؟ واین نام ننگ آور برما از سوی کیها گذاشته شد؟ ما امروز افغان هستیم وهر نویسنده وشاعریکه از گذشته داریم ، با این نام هیچ پیوستگی ندارند، هزار بار ما بگویم که مولوی افغان است ، مولوی شناسان میگویند که مولوی افغان نیست ؛ پرابلم ودرد ما جغرافیای امروزی ایران نیست ، درد ما گسست ما از ریشه ونام افتخار بارمان است که آنرا نداریم با تآسف ! حالا ایران امروزی که هوشیاری نموده ویا نیرنگ زده است ونامی را برگزیده است که تمام افتخارات گذشته با این نام پیوند دارند ، مقصیر کیست؟ ما در کشورخودمان سبزوار داشتیم ، فوشنج .یا پوشنگ داشتیم ، بوینی قره داشتیم ، بندر قزلقلعه داشتیم وباالاخره خراسانی داشتیم ، اما اینها امروز در کجای این سرزمین هستند؟ آیا اینها را هم ایران دزدیده است ؟ ما نخست باید حق خود را از دزدان داخلی بگیریم وبعد در صدد این برایم که دزدان خارجی را افشا وحق خود را تقاضا نماییم، چنین شگردیکه دانشمندان ما اختیار نموده اند ، جز اینکه نظر وشیوه ای چند تن فاشیست قبیلوی را خشنود سازد وزبان مارا دور از دانشگاه ودانشکده ، شهرداری و زمین لرزه و بهداشت ، اندیشه وواژه ، بسازد ، دیگر چه نتیجه ای خواهد داشت؟ واز سوی دیگر منظورمن بیشتر اینست که ، نویسنده گان ویا شاعران گذشته وحال همه با زبان پارسی دری نوشته وشعر گفته اند ، ایا برای زبان میتوان سیم خار دار کشید؟ من بخاطری مثال پیشینم را آوردم که ، یکی از آذربایجان ، دیگر از شیراز ودیگری از سمرقندویکی از بلخ ودیگری از لاهور وآن دیگر از هرات ودیگری از هند با یک زبان سروده اند ونوشته اند ومولوی از ترکیه امروزی ، شما خود قضاوت نمایید که ، میتوان در این زمینه تنگ نظرانه مسله ای انحصارگری را پیشکش کرد؟ دانشمند مال دنیاست واندیشه های مولوی امروز جهانگیر شده اند وشما بگویید که چند کتاب در باره مولوی ومولوی شناختی در مکان زادگاه مولوی داریم وچند تندیسه از این شخصیتهای پر آوازه خراسان در خراسان موجود است؟ یک قبر از حصرت ناصر خسرو که خودش ساخته بود ، بجا مانده که آنرا هم چور کردند وتمام آثار وسنگ نوشته هایش را به پاکستان

ایمان میرزایی23.04.2012 - 09:30

 سلام خدمت دوستان لطفا مرا با اقای میرزایی اشتباه نگیرید موضوعی که مطرح شده اینجا اثلا درست نیست ببینید اقای دولتشاهی عزیز بله هویت ما خراسانی هست نه دری پارسی دری شیرین ترین و نخست ترین گویش پارسی است بخاطر همین همه از قدیم تا هم اکنون این گونه توصیف کرده اند بعد اینکه چرا فارسی نامیده شود ؟ سئوال بنده از شما این است شهری که امروز فارس یا شیراز نام دارد ایا یک شهر ایلامی نیست ایا پیش از اینکه بلخیان پارسی گوی به اینجا مهاجرت کنند نامش شیرازیس یا تیرازیس یک شهر ایلامی نبوده و بعد بلخیان پارسی گوی وقتی به انجا رفتند چون انها همه یک زبان ایلامی و حتی با رسم و خط و نوشتار طبری بودند انها انجا را پارسه یا پارس نامگذاری کردند و بعد با گذشت چندی با حمله عربها این پارسه یا پارس فارس نامگذاری شد چون عربها جرف پ نداشتند ایا اینگونه نیست؟ دلیل ایران امروزی میخواهد بگوید اینجا فارس است و زبان از اینجا بوجود امده و برای نخستین بار در فارس امروزی تیرازیس ایلامی سخن زده شده است که کار کاملا اشتباه و غییر قابل پذیرش است ایران امروزی نمیخواهد زبان را یکی بداند بلکه میخواهد زادگاه دروغین برایش بسازد شما خراسانیها برای بار چندم میخواهید افتخارات را ازدست بدهید البرز اصلی که در شاهنامه و اوستا بود امروز البرز جعلی در تهران نیست؟ ایا آمل که در کنار امو دریا بود در ایران امروزی نیست ؟ ایا مازندران اصلی در شاهنامه مازندران جعلی در شمال ایران امروزی نیست؟ دشت دماوند اصلی در کابلستان ایا امروز قله کوه در تهران ایران امروزی نام ندارد حالا انها در پی این است که بگویند نوروز هم از شیراز یا بهتر همان تیرازیس ایلامی انها برخاسته و انجا برای اولین بار جشن گرفته شده است همین طور در پی زادگاه زبان پارسی هستند میخواهند بگویند فارسی یکی هست و چون شهری به نام فارس دارند دنیا بگوید که بله فارسی هم از همین شهر فارس هست اینجا زادگاه ان است ایا این خیانت به تاریخ نیست منتظرم جواب بدهید دوست عزیز

حبیب قویاش23.04.2012 - 08:12

 اکه میرزایی سلام إکنج اندیشی در خور ستایش نیست.عوامل چند بعدی نوشته آقای رویین را که در عرصه "زبان"است ،شگافت.ایشان در نوشته اش پارسی را رد نکرده وهیچ دانشمندی نمتواند که بالای اسم پارسی خط بطلان کشد.همه ما ،میفهمیم که "پارسی-دری -تاجیکی "از یک جویچه سراشیب یافته وبه بحر بیکران تبدیل گشته است.هدف رویین بروی پیکر ناسینالزم محیطی استوار ومیگوید که ،95 فیصد دانشمندان ،شاعران وعارفان گذشته از دیار وخطه تمدنی خراسان برخاسته وما،حق داریم که ادعای ازخودمانی نمایم.هدف آقای رویین این است. آقای میرزایی:این شخصیت ها را نام گرفتی ،از دیدگاه ایرانی ها-کدامش به شما ویا به ما تعلق میگیرند؟این سوال از شقیقه خون آلود تاریخ وفرهنگ ما،تراوش میکند وبایستی پاسخش را دریافت. این جا؛جهت روشنای بحث بیت بیدل را میآورم که:عرض ماومن چه دارد جز بروی هم زدند=موج این دریاشکست شیشه یکدیگر است.امیدوارم که تصویر شیشه را شکل بندی نموده ودر جهت حفظ ونگهداری ابروی فرهنگ قامت راست وقیام برپا نمودإإ

ایمان میرزایی23.04.2012 - 06:46

 سلام خدمت همه دوستان فرهیخته به عرض شما دوستان برسانم که جناب رویین خیلی زیرکانه و هوشیارانه از زادگاه زبان پارسی دری و خود زبان پارسی دری پشتیبانی کرده است و همیشه انچه حقیقت است گفته است من یک سئوال دارم خدمت تمام دوستان ایا مگر شما نمیگویید فارسی امروزی و پارسی دری یک زبان است چرا از ایران امروزی درخواست نمیکنید که انها فارسی خویش را بر پارسی دری نامگذاری کنند چرا همیشه ما باید بازنده میدان باشیم اینبار میخواهند زادگاه زبان دری را فارس امروزی یا بهتر تیرازیس ایلامی عرض کنند مگر خود سه کشور نمیگویند شیرین ترین زبان یا گفتار زبان پارسی دری هست پس چرا زیبا ترین را انتخاب نمیکنید عزیزان انها در فکر این نیستند که کدام زیبا تر است برای انها زادگاه زبان مهم است تا باز مانند البرز جعلی مازندران جعلی امل جعلی دماوند جعلی اینبار زادگاه زبان پارسی جعلی درست کنند این را بدانید ما همیشه خواب بوده ایم اگر اطلاع داشته باشید چندی پبش در همه نشریات در اینترنت میگفتند نوروز را به نام کدام کشور ثبت کنند خوب خیلی واضح است انها هم خود میدانند که بلخ یعنی شهر خراسان زادگاه این جشن است پس باید به نام خراسان ثبت شود پس چرا دوباره این حقیقت را بیهوده میشمارند اگر واقعا پیروی از فرهنگ منطقه میکنند چرا اینگونه در تلاش هستند که همه چیز باید در انسو باشد شما چرا بیدار نمیشوید؟ سخننان استاد رویین خیلی به جا و باارزش است و اینجا یک اما هم دارد اما برای کسانی که اندکی برای فرهنگ منطقه دل میسوزانند شخص بنده از استاد رویین هزاران بار متشکرم که خیلی عاقلانه و زیرکانه از فرهنگ کشور پشتیبانی کرده و همیشه حقیقت را بیان کرده شما هم اگر یک بار تاریخ را مرور کنید خواهید دریافت و انگه است که بدانید چند شخصیت مانند استاد رویین بیدار است بدرود و باز هم از جناب رویین متشکرم راستی شیراز امروزی را در ویکی پدیا حتتما ببینید سپس شعر فردوسی را راجب به البرز واقعی و در کتاب اوستا هم هم چنین مازندران شاهنام را هم همچنین آمل را هم ببینید که از امو دریا گرفته شده است ناگفته ماند برای شما عرض کنم که انها جدیدا شهری جعلی دیگر به نام سمنگان در شرق کشورشان نامگذاری کردند تا زادگاه تهمینه هم انجا باشد و اینجا را یک سرزمین پوچ و خالی برای جهانیان معرفی کنند هوشیار و بیدار باشید

میرزایی22.04.2012 - 23:56

 درود بر یاران قلم بدست ! نظریات دوستان را خواندم واز اینکه درنبشته ای اقای رویین بیشتر بنا بر گمانهای که فرموده است وهمه نظر دهنده گان را در دونفر خلاصه تصور کرده است ، دوباره نظرم را خدمت شما ارایه نمایم ، دوست محتر حبیب قویاش بدون تحلیل نظریات باختریان واقای کامل ، بجای اقای رویین ایشان را مورد حمله قرار داده است وباختریان فقط گفته است که زبان پارسی ، دری است ودری همان تاجیکی است وهردو همان زبان کنونی پارسی ! اینجا کجایش ایراد دارد که شما بحث اکادمیک را پیشکش داشته اید وکجای این تعصبات به اکامیک میماند وهر قیچی سازی زبانی وخورد جلوه دادن فرهنگ تاریخی مارا شما در چوکات اکادمی نگاه میدارید وآنهم اکادمی که با اتهام بستن هموطنان وچرندیات مهمل آگنده است ، به نظر شما ، حافظ شیرازی ، سعدی ، عمر خیام ، فردوسی توسی ، گنجوی ، شاملو ، براهنی ، فروغ فرخزاد ، بهبهانی ، ملک الشعراء بهار،فریدون مشیری ، معیری و رودکی سمرقندی ، مومین قناعت، گلرخسار ، جامی ، امیر علی شیرنوایی ، بیدل ، ناصر خسرو ، سنایی ، اقبال لاهوری ، مولانا جلالدین بلخی ، حنظله بادغیسی ، دقیقی ، رابعه ، مخفی ، پور سینا وهزاران هزار دانشمند ، شاعر ونویسنده این سرزمینها ، بکدام زبان شعر سروده اند ونویسنده گی کرده اند وآثار بجا گذاشته اند؟ فرق بین سرودهای این دانشمندان چیست ؟ واین زبان را شما کدام زبان معرفی مینمایید؟ ایا پارسی باستان ، پارسی میانه ویا دری ، پهلوی واشکانی .ساسانی ، همه یکجا شده زبان امروزی پارسی دری را که شماهم میدانید وما هم ودیگران نیز میدانند وبدون ترجمان در ایران امروزی وتاجیکستان وپاره ای از پاکستان وسمر قند وبخارا وازبیکستان ، میتوانیم حل مطلب نماییم واحساس بیگانگی نداشته باشیم واز کتابهای همدیگر استفاده بریم ودر طرز نوشتاری وگفتاری چندان هم تفادت نیست واگر هم است در گویش شاید باشد که این معمول است ودر بدخشان پارسی دری در گویش با دیگر نقاط افغانستان امروزی زیاد فرق دارد وما باید بگویم که زبان بدخشی ویا تخاری ویا بلخی وهراتی وکابلی ، این زبان به چندین زبان تقسیم خواهد گردید واز سوی دیگر چرا ما برف خود را بر بام دیگران می اندازیم؟ جفا در حق فرهنگ وزبانهای بومی این سرزمین کیها نموده اند؟ تحت نام همین دری سازی بود که ، آهسته آهسته راه رشد زبان مارا بستند ودر ردیف..

میرزایی22.04.2012 - 15:13

 سرحد تاجیک زبان تاجیک است! اقای رویین هر کاری که میکنند، بازهم حس بدبینی وبیزاری که از زبان پارسی دری دارند، نمیتوانند زبان قلم را جلو گیری نمایند. سرنوشت کانون فرهنگی ویاران که در تشکل این کانون با ایشان همگام وحتی پیشگام بودند، نماینده گی از دلسوزیشان به این زبان واین فرهنگ میکند! زبان ما یکی است وآن زبان پارسی دری است ودری در هیچ متون تاریخی بنام زبان ذکر نشده است واگر شده است لطف نمایند نشان دهند وفقط صفت زبان شیرین پارسی بوده ومنشا از پارسی درباری میگیرد وبس! این جدا سازیها ریشه درتفرقه وپاره سازی زبان تاریخی ما دارد واین بهر شکل که باشد آب در جویچه های دشمن دیرین این زبان واین فرهنگ ریختن است؛ واین را هم بدانید که اگر دوستان از شما دورشده اند، علت را در وجود خود جستجو کنید که چرا دور شده اند و کانون فرهنگی در حبسگاه این تعصبات جان داد. ولی فرزندان این فرهنگ شاید به زودترین فرصت در احیای کانون فرهنگی دوباره بکوشند وبا اکثریت آراء سرنوشت کانون را بازآفرینی نمایند. این مختصر عرضم بود که خدمت یاران ودوستداران زبان و فرهنگ خویش تقدیم نمودم ودرآینده اگر خداوند بخواهد، پیرامون این نبشته ها واهمیت زبان وفرهنگ وجفاهای که بر این زبان وفرهنگ از سوی بیگانه ها وخودیهای بیگانه مجاز شده است، چیزهای درخور بنویسم ودراین راستا ادای دین نمایم. پاینده باد زبان پارسی دری، این پدیده ی بی زوال خرد آفرین وهمیشه دوستداشتنی!

حبیب قویاش22.04.2012 - 10:28

 درود به همه همیهنان گرامی إجناب کامل وآقای باختریان :شما نوشته استاد سخن وادب کشور را درست وهمه جانبه نخوانده وپیش از آب ندیده پاپوش برون آورده اید.در نوشته استاد رویین مفهوم وموضوع آکادمی نهفته است وهر دانش آموز چون شما،از دانش وبینش آکادمی برداشت کم ویاهم ندارید،بدون درک از ماهیت وجوهریت به چرنده توصل جسته اید.نوشته های جناب رویین مسایل مبرم زبان وتاریخ وفرهنگ کشور امروزی ویا خراسان دیروزی رابازتاب مینماید ودر نوشته های ایشان زادگاه وپایگاه اصلی زبان وتمدن را به بیان گرفته و در برابر دروغگویان وانحصار طلبان تاریخ وفرهنگ کشورماکه؛ایرانی ها اند،قدکشیده وقامت راست نموده وچون فرزند برومند بلخ شعار مقاومت را علیه تحریم وتقلب کاران تاریخ وفرهنگ طنین انداز نموده است.ناسیونالیزم فراتر از جغرافیه موجود کشور همان است که ،دوتربوز را بیک دست گرفتن إ واما،ناسیونالیزم که از گذشته تاریخی ،زبان،ادبیات ودر مجموع فرهنگ در کشور را قدردانی نموده واین آتش اندیشه که از سینه اش حفظ وحراست فرهنگ کشورمان شعله ور میشود ،پاسداری نمود. آقایان:شگفت زده پیرامون گفتمان حاضر سخن سرایی ننموده وبلکه کوه وکوتل این بحث را بادید جوهریت دانش واحترام در نخست شناخت ودر بعد هموار نمود که تا نسل آینده کشور در برابر سردرگمی فرهنگی که امروز ما،جفایش را در شانه های خویش خواسته وناخواسته حمل مینمایم،حمل ننمایند.این جا،مناسب حال دیدم که بیت بیدل را زمزمه نمایم که:معنی بلند من فهم تند میخواهد= سیرفکرم آسان نیست کو هم کوتل دارم.بنآفهم تند لازم است که کووکوتل تاریخ وفرهنگ غارت شده کشور خویش را سراغ وکشف ودر جهت بازیابی ودوباره یابی این کووکوتل ها را هموار ساخت.به امید آن روزإإ

خراسان زمین22.04.2012 - 10:38

 دوستان گرامی درود بر شما، از همه بزرگان خواهشمندیم تا زبان این گفتمان را دانشی نگهدارند و از کاربرد سخنان اهانت آمیز جلوگیری شود. و هم تاختن بر شخصیت کسان گفتمان را از اصل موضوع علمی آن بیرون میکند و بحث ها شخصی میشوند، که امیدواریم چنین نشود تا دیدگاه ها از نشر باز نمانند. چند دیدگاهی که دیروز و امروز به خراسان زمین رسیدند، متاسفانه چون بیشتر به زندگی شخصی نویسنده تازیده بودند تا انتقاد علمی بر نوشته کرده باشند از نشر بازماندند. اینکه تارنما های دیگر چه پالیسی دارند مربوط خودشان است و ارج میگزاریم، اما خراسان زمین میکوشد تا زبان این تارنما اکادمیک بماند. امیدواریم دوستان در این کار ما را همراهی کنند. سپاسگزاریم.

میرزایی22.04.2012 - 09:57

  از گرداننده ای گرامی تارگاه وزین خراسان زمین خواهشمندم که نظر مرا که دیشب فرستادم ، از اینکه نیمکاله است به نشر نسپارند تا نظر مکملم را خدمت شما بفرستم! شادمان باشید. میرزایی

کامل21.04.2012 - 21:23

 باختریان عزیز. پس از خواندن این مقاله جناب روئین متوجه شدم که ایشان بسیار دلسوزانه متوجه شده اند که بگفته ایشان "چه بپذیریم چه نپذیریم امروز تیکه داران زبان فارسی ما نیستیم، ایرانی ها هستند". و بهمین خاطر از عدم تیکه داری زبان دری در افغانستان رنج میبرند و میخواهند مقام شامخ این تیکه داری به ایشان اعطا گردد. در حالیکه از سال 43 باینطرف آقایان حبیبی، رشتین و... تیکه داری این زبان را به عهده داشته و حالا هم رفیع، لایق، یون، خرم، مسکین یار و... تیکه داران بسیار قوی زبان دری در داخل و خارج بوده و از برکت ایشان حالا زبان دری افغانستان از وجود واژه های بیگانه پارسی ایرانی چون دانشگاه، دانشکده و ... پاک گردیده (حتی گویندگان آن سخت مجازات شده) و در عوض مصطلحات ملی چون پوهنتون، پوهنزی و... جای واژه های پارسی ایرانی را گرفته است. ازاینکه ایشان هم میخواهند در پهلوی مسکین یار، زیار، کرگر و... خدمات بیشتری در جهت عدم نفوذ فرهنگی ایران انجام دهند، به ایشان خواستار توفیق گردیده و امیدواریم در بدل آن اجر دنیوی و ثواب اخروی نصیب شان گردد...

باختریان21.04.2012 - 19:40

 جناب آقای دکتر رویین ! بدون تبصره بر دشنام های که ازفراز «کاخ بلند» دانش به آن بخش از نظر دهندگانی که متفاوت با موضعگیری های جناب عالی ارایه شده اند وهمه نظر دهندگان رادربست با دودوست قبلی تان که اکنون با آنها اختلافات سلیقوی پیدا کرده اید به اشتباه گرفته اید؛ میخواهم نظر قبلی ام را بار دیگر به توجه شما و خوانندگان عزیز برسانم. دیده شود نظر شما وقضاوت خوانندگان عزیز در موارد مشخص ذکر شده درکمنت من چیست؟ آن ابراز نظر چنین بود: دوستان بزرگوار ! هر قدرعقب بروید، باز جلوبیا یید، ازراست به چب بلغزید واز چب به راست؛ در نهایت حرف دقیق ونهایی این است که فارسی، دری است ودری، فارسی.کما اینکه گاهی یک نام رواج داشته وزمانی آن دیگر وهم در برهۀ از زمان هردو به عین زبان اطلاق میشده است . چنانیکه آلمانی، جرمن، دوچ وتوسک هر چهار نام، به زبان آلمانی اطلاق میگردند.این جنگ قلمی برای چیست؟ اگر به عقب برگردیم، مگر ازروز اول این زبان به نام« دری» یاد میشد؟ بدون شک نه ! در همین نوشته های دوستان خواندم که این زبان زمانی « آری» بوده، زمانی « دهری یا دهاری وبعداً تخاری و...و..ودرنهایت دری» وهم خواندم که نام « پارس یا فارس» بر گرفته ازنام مردمانی است که گویا از«سرزمین ما» به موقعیت فعلی کوچیده اند. پس مشکل در چه است؟ حال که این نام (فارسی یا پارسی ویا هم فارسی دری) از دیر زمانی در تمام آثار قدما ومعاصر وگویندگان این زبان در تمام قلمرو آن نهادینه شده است؛ جدال بر سر چه است ؟؟ مگر این زبان ملکیت شخصی آیت الله ها وامرای عظمت طلب است ؟ جداسازی وتاکید برآن مخصوصاً از موضع سیاسی و« ناسیونا نیلزم سرزمینی» کدام هدف را دنبال می کند؟
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر رازق رویین