فرا خوان سراسری میهنی - طرح اعلام جهاد فرهنگی در برابر رژیم دست نشانده - ۴ بازگشت برویۀ نخست

 

به نام آفریدگار توانا

 

از چه خواهد شد؟،  به سوی  چه باید کرد؟

 

ناگفته پیداست که در کشورهای پیشرفته جهان، همواره هنگامی که سخن بر سر تصمیمگیری های جدی و تعیین سرنوشت ملی باشد، پیوسته این پرسش مطرح می گردد که چه باید کرد؟

 

 دردمندانه و سوگوارانه در کشور آشوب زده و سیه روز ما هماره این مساله باژگونه و وارونه بوده است و بیشتر مردم دست زیر آرواره نهاده و چشم انتظار به راه می دوزند که چه خواهد شد؟

 

روشن است مادامی که مردم ما در همچو موارد سرنوشت ساز مردانه کمر همت برنبندند و هم آواز و هماهنگ یک تصمیم آگاهانه و جدی و آینده ساز نگیرند، هر گونه امید بستن به این که دستی از غیب برون آید و کاری بکند، تا ما را از توفان های سهمگینی که از چهار سو به سوی سرزمین ها سرازیر اند، نجات بخشد؛ توهمی بیش نخواهد بود.

 

در اوضاع و احوال کنونی نیز دو سناریو قابل پیش بینی است:

1-    سناریوی سنتی- چه خواهد شد؟

در این سناریو، در کشور خدا داد ما همه چیز رو به راه است– به قول معروف خیر خیریت است. حاجت به پیشگویی، رمالی، فال بینی و غیب گویی نیست. جناب آقای کرزی که تخت و بخت شان برقرار! و برادران والاتبارشان به گونه «قانونی» مطابق ارزش های قانون اساسی! با بهره گیری از امکانات گسترده شهریاری و همایونی و در آمدهای سرشار مشروع و حلال باد آورده، از پیش کارروایی خود را کرده اند.

همه وزیران، معینان، والی ها، ولسوال ها، علاقه داران، سفیران و فشرده سخن همه دگر اندیشان و حتا کسانی را که گمان برده می شد کمترین تمایلی به ایجاد دگرگونی های بنیادی و ریشه یی در کشور دارند، پیش از پیش بر اساس فهرست تهیه شده کنار زده و با جاروب دستگاه دولت از  منتقدان، مخالفان و رقیبان حتا احتمالی راه را برای بازگشت و جلوس دو باره فراهم گردانیده اند.

همه چیز به فضل خداوند بزرگ خوب است. چنان زمینه چیده شده است که از وزیران گرفته تا تراز کدخدایان و حتا پیشنمازان مساجد روستاها و دیهه ها از پیش خریداری شده و دست اندر کار تبلیغات کمپاین برای جناب ایشان می باشند.

 

کمیسیون برگزاری انتخابات هم شکر همه از خود هستند و خریده شده اند. دست کم همه آنانی که جناب رییس کمیسیون را از نزدیک می شناسند، می دانند که جناب رییس جمهور امانت ملی یی در این تراز را به دستان «پاک» چه  کسی سپرده است!

از همین اکنون صندوق های پر از رای در پسخانه ها و پستوهای کمیسیون به نام نامی جناب ایشان ریزرف شده آماده است. به خودی خود 16 میلیون کارت توزیع شده گویای این حقیقت است که کمیسیون از پیش خریده شده  از همان آغاز در پی دستکاری و کارگردانی درامه انتخابات کذایی است.

 

تازه پژواک فریاد جناب ایشان در سراسر جهان بازتاب یافته است که هوادار برگزاری یک انتخابات شفاف، دمکراتیک و دادگرانه هستند!  زهی سعادت!

 

حال از این می گذریم که جناب رییس با همه سرکرده های باندهای قاچاق مواد مخدر، جنایت کاران جنگی و ناقضان حقوق بشر، رهبران بزهکار و بدنام، عناصر معامله گر و روسپی های سیاسی، از پیش وارد معامله و زد و بندهای ناروا گردیده و میلیون ها دالر از بیت المال را به عنوان پیش پرداخت به ایشان پرداخته و صدها و هزاران کرسی دولتی  را از همین اکنون پیش تقسیم فرموده است.

 

ده ها تن از نامزدان رنگارنگ انتخابات هم به امید بند و بست و داد و ستد  و معامله در برابر دروازه ارگ شاهانه صف بسته اند و در کمین تا دیده شود از این خوان یغما به آنان چه خواهد رسید؟

 

در تراز بین المللی هم از هیچ زد و بند و معامله با شرق و غرب و یهود و نصارا و گبر و ترسا و وهابیون و .... به سود ماندن به کرسی فرمانروایی کشور خداد داد دریغ نشده است. چنانچه به عنوان پیش پرداخت سرقفلی کشور خدا داد از سوی وزیر خارجه جمهوری اسلامی افغانستان قرار داد اسارتبار و ننگین همکاری های استراتیژیک هم به امضا رسیده است. به امید دم و دعا گرفتن و آستان بوسی به کاخ سفید هم شتافته اند (هر چند دشوار می نماید که اداره اوباما به این پیمانه سهل انگار باشد که در پی تکرار یک تجربه ناکام باشد و آزموده را بیازماید و با پای خود به لبه پرتگاه برود و آبروی خود را در تراز جهانی برباد دهد). همچنان امید می رود با پادرمیانی وزیر خارجه «سبز» روشنفکرماآب، لاییک و آته ییست، مدافع حقوق بشر و فیمینسم و هوادار پروپا قرص و چهار آتشهنشهآتشه دمکراسی و آزادی از جامعه اروپایی مدعی مدافع حقوق بشر و زنان به نمایندگی از بانو مرکل و آقای اشتاین مایر هم برای ابقای تیم زیر پا کنندگان و ناقضان حقوق بشر، دم و دعا  و فتواگرفته شود.

 

با طالبان کرام هم که سردار قیوم کرزی به نمایندگی از سرکار اعلی در بارگاه خادم حرمین شریفین در حضور نواز شریف و پنجاه چلی و آخند دیگر عهد و پیمان بسته اند و  ذات شهریاری هم از همه مراجع بین المللی مانند سازمان ملل و دیگر مراجع دفاع از حقوق بشر خواسته اند تا نام رهبران طالبان کرام از جمله بردار مجاهد- جناب مستطاب ملا محمد عمر آخند غازی را از فهرست سیاه خط بزنند.

 

این که در ده، دوازده سال اخیر، چندین هزار از مردم بی دفاع و بی پناه ما از اثر موشک باری های کور و انفجارات طالبان کرام به خاک و خون کشانیده شدند، این که ایشان با دستان بت شکن خود بزرگترین ارثیه فرهنگ و تمدن باستانی ما- بودای بامیان را را نابود کردند چه باک!

 

در مورد برادران مجاهد حزب اسلامی هم اندیشیده شده است. پیشاپیش چندین کرسی وزارت و ولایت و وکالت در اختیار آنان گذاشته شده است و برای آینده هم وعده های دیگری هم سپرده شده است. 

 

سازمان ملل و سایر مجامع بین المللی همه شکر خدا از خود است و در پشت پرده کمیدی اهریمنی هم کارگردان زبردستی نشسته است که هر آن می تواند از اهریمن فرشته و از فرشته اهریمن بتراشد. چه فرقی دارد. دیروز ملا عمر آخند، دهشت افگن و جنایت کار و متهم به حقوق بشر بود. اگر به توفیق پروردگار بتواند در راستای ابقای جناب کرزی برای پنج سال آینده گام بردارد، یک شبه نام مبارک شان از فهرست پاک شده و چه بسا در در برابر چشمان شگفتی زده ما و شما فردا طی مراسم دعا و پناه در دارالخلافه ارگ شاهی کابل و یا دارالاماره قندهار به عنوان وزیر ارشد یا مشاور ارشد یا کدام مقام دیگر در کنار برادر مجاهد دیروز شان- کاتب پیشین حضرت صاحب بنشینند. بسنده است چند گوسفند قربانی شود. چند آیت از کلام الله مجید تلاوت شود و چند شیخ شکم گنده از عربستان و چند چوردی و وهابی شیاد هم از پاکستان و چند مولوی مفلوک مانند مولوی صاحب تره خیل و... در مراسم حضور به هم برسانند و چند دست هم به عنوان دعا به درگاه پروردگار بی نیاز به سوی آسمان بلند شود.

 

وجه المصالحه هم دم دست است. کافی است رنگین جان را که دیگر مدت مصرف ابزاری و عصر گفتار های زیبا و رفتارهای ناپسند شان به پایان رسیده است، در سیمای سفیر کبیر دولت جمهوری اسلامی افغانستان رهسپار ترکیه بسازند تا شعار قدیمی ایشان که وزارت خارجه به هیچ وجه نباید کسانی را که در کشوری تحصیل کرده اند، به عنوان سفیر در آن کشور بفرستد!، تحقق پیدا کند و ایشان نیز بتواند در آن جا به پاس چاکری های بی آلایشانه خود به طیب خاطر چند روزی بیاسایند و به کامگاری بپردازند تا باشد آموزه های دبستان فرانکفورت به یاد ایشان بیایید و زمینه برای عسل تمعید  روشنفکرنمایی فراهم!. 

 

این گونه هم خلق و هم خدا خشنود می شوند و همه چیز سر به راه می شود!   

 

فشرده همه چیز رو به راه است و وفق مراد و ایام هم به کام. تنها بایسته خواهد بود تا دو، سه سخنرانی با آب و تاب انجام شود. از درک رسانه های گروهی جهان آزاد هم خاطر تان آسوده باشد. خواهی نخواهی تعبیرها و تفسیرهایی دست و پا می کنند و با ماست مالی و زرنگی صدتا دلیل و بهانه و توجیه و تحلیل می تراشند. چه تفاوتی دارد. شاید دو، سه بار نکوهش کنند. از سرزنش های مراجع بین المللی هم چه باک. شاید چند روزی خرده گیری و ابراز نگرانی و ناخشنودی نمایشی کنند. این هم می گذرد و فراموش  می شود. هر چه کنند، آب از آب تکان نمی خورد.

 

تنها پرسشی که مطرح می گردد این است که چرا عده یی سر مبارک خود را به درد می آورند که چه خواهد شد؟

البته، این که باز هم سرنوشت ما برای پنج سال آزگار دیگر به دست کسانی می افتد که ناتوانی آنان در پیشبرد اداره و کشور برای همه جهانیان به اثبات رسیده است، چه باک.

این که کشتی بشکسته کشور در گرداب حوادث به ژرفای دریا فرو خواهد رفت، چه باک.

این که صدها هزار جوان ما معتاد به هیرویینی ن شده اند، چه باک.

همه چیز خوب است، خدا مهربان است. کل مشکل در این است که حامد جان تنها برای پنج سالک دیگر ابقا گردند. دنیا گل و گلزار می شود.

 

شاید یک عده یاد شان نرفته باشد که جناب رییس، بار نخست هنگامی که به یاری صندوق های پر از رای آورده شده در نیمه های شب از سوی دوستان بین المللی به ریاست جمهوری «برگزیده شدند»، با آواز بلند داد زدند و سوگند خوردند که اصل شایسته سالاری را رعایت خواهند فرمودند. چه فرق می کند در آن هنگام شاید از ذوق بسیار سرمست از باده پیروزی نتوانستند مانند دیگران به چهره خود و معاونان خود بنگرند تا متقاعد شوند که چه درست و به جا جا فرموده اند و مردم خوش باور ما هم فی المجلس به گفته ها و سوگند ایشان باور نمودند. این بار هم باز هم برای یک لحظه چشمان مبارک خود را می بندند و باز هم همان سوگند را تکرار می کنند.

 

فردای آن روز هم یک دوجین وزیر و وزیر مشاور برگزیده شده  در چهارچوب جیره بندی های تباری، مذهبی و سمتی و ده ها ملاحظات و مصلحت های ناروای دیگر را بر سر نعش خونین دولت می آورند و باز هم مطابق همان نسخه داد و دهش و بده و بستان و جیره دهی و تقسیم غنایم، خاتم بخشی می نمایند و باز هم به پارلمان که وکیلان آن این بار با تردستی بیشتر از پیش دست چینی شده و خریداری شده اند، با پخش چند میلیون دالر جیزه و باج،  تیر می کنند و دنیا گل و گازار می شود.    

 

داستان ما در همین جا برای کسانی در اندیشه چه خواهد شد؟، هستند پایان می یابد و نیازی نیست که دیگر سر مبارک خود را بیشتر برای خواندن نوشته های ناتراتش و ناخراش بنده به درد بیاورند.

 

مگر، برای کسانی که در سر شان این اندیشه است که چه باید کرد؟ جا دارد نخست به این پرسش ها پاسخ بدهند:

 

1-    آیا گزینش و تحمیل آقای کرزی از سوی جامعه حهانی به عنوان رهبر افغانستان در پی نمایشنامه ناکام بن و انتخابات نمایشی دست کاری شده «دمکراتیک» نامنهاد یک اقدام درست بوده است؟

2-     آیا تیم رهبری کنونی در هفت سال و اندی که گذشت، موفق بوده است؟ آیا ایشان توانسته اند در هفت سال و اندی گذشته به فساد اداری و بحران مدیریت پایان بخشند و یک دولت پاکیزه، کارا و پذیرا بسازند؟

3-    آیا آقای کرزی توانستند با بهره گیری از این همه امکانات گسترده دست داشته در سیمای یک رهبر ملی، زعیم سیاسی در تراز کشور تبارز نمایند؟

4-    آیا ایشان توانستند یک جنبش سراسری وفاق ملی را در کشور به راه اندازند؟  

5-    آیا ایشان توانستند در این هفت و اند سال یک تیم کاری آگاه، مجرب، توانمند گرد آورند؟

6-    آیا ایشان توانستند در هفت سال و اندی که گذشت، با بهره گیری از کمک های چند میلیارد دالری بین المللی کشور ویرانه را بازسازی نمایند؟

7-    ایا ایشان توانستند در این مدت به تولید و قاچاق مواد مخدر پایان دهند و یا حد اقل آن را کاهش دهند؟

8-     آیا مردم و جامعه جهانی از عملکردهای ایشان و تیم شان در سطوح گوناگون راضی هستند؟

9-    آیا ایشان در این سال های فرصت های برباد رفته توانسته اند در برابر طالبان و دیگر تند روان پیروزمندانه مبارزه کنند؟آیا ایشان این توانمندی را دارند تا طرز تفکر طالبی پدرود گویند؟

10-                      آیا ایشان و تیم شان و باندهای مافیایی همکار شان می توانند در برابر چالش هایی که رویاروی کشور قرار دارد، مبارزه و آن را مهار کنند؟

11-                      آیا ایشان حاضر هستند از انحصار قدرت و استبداد دست بکشند و نظام سیاسی کشور را نامتمرکز بسازند و با تقسیم قدرت زمینه را برای مشارکت مردمی در کشور فراهم بسازند؟

12-                      آیا ایشان حاضر هستند در قانون اساسی بازنگری جدی نمایند و نظام ریاستی را به صدراتی تعویض نمایند؟ ایا ایشان به انتخابات ارگان های محلی قدرت باور دارند؟

13-                      آیا  ایالات متحده مطمین است که با ابقای ایشان  استراتیژی جدید کاخ سفید به پیروزی می رسد؟

14-                      آیا ایشان توانمندی تامین امنیت در کشور و ایجاد نیروهای مسلحی را که انگیزه رویارویی با طالبان را داشته باشد، دارند؟

15-                      آیا مطمین هستید که ایشان خواهند توانست چالش هایی را که کشور و مردم با آن رو به رو هستند، مهار کنند؟

16-                      ایا انتخاب ایشان برای یک دوره پنج ساله دیگر مقرون به مصلحت ملی است؟

17-                      آیا با آمدن دگر باره شان امیدی برای بهبود و بهروزی و پیروزی است؟ آیا ابقای ایشان برای پنج سال آزگار دیگر گام درستی در راستای برونرفت از بحران هایی است گریبانگیر کشور شده است؟ آیا با ابقای ایشان آرامش و صلح و ثبات به کشور باز خواهد گردید؟

18-                      آیا سیاست های ناپخته، ناسخته و تنگ نگرانه شان در زمینه داخلی در هفت سال و اندی پیش، کشور را به سوی وحدت و وفاق و همبستگی رهنمون گردانیده است؟

19-                      آیا با ابقای جناب ایشان و  باندهای مافیایی هوادارن شان عدالت در کشور تامین خواهد شد؟ ایا امیدی خواهد بود تا از چنگ این اهریمنان رهایی یابیم؟

20-                      آیا امیدی است که  با ابقای ایشان ماموریت نیروهای ائتلاف بین المللی در کشور شکست نخورد و بار برآمدن این نیروها و قطع کمک ها کشور بار دیگر به سوی جنگ های خونبار دهه نود نشتابد؟

 

پاسخ همه این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر از این دست، تنها یک کلمه است- نه! .  مگر نه، از قدیم ها می گفتند که یک نه و صد جان خلاص!

 

تنها یک پرسش دیگر می ماند. آن این که آیا می توان برای برچیدن گلیم این معرکه مضحکه یک نه تاریخی، سرنوشت ساز و شکوهنده گفت؟

تنها پاسخ- آری! است. چه سخنوری فرهیخته و والاگهر فرموده است که «نشاید کوفت آهن جز به آهن»!

در برابر این همه نه، باید تنها یک نه گفت. نه در برابر رژیم دست نشانده، نه در برابر رهبری ناکام و درمانده، نه در برابر باندهای مافیایی مسلط بر سرنوشت ما، نه در برابر بی عدالتی و بی قانونی، نه در برابر  فرهنگ ناروای ملاحظه، مصلحت و معامله، نه در برابر سیاهی و تباهی، نه در برابر قانون شکنی، سرکشی و خودکامگی، نه در برابر  تاراجگری و یغما ....، نه در برابر .... نه در برابر... نه در برابر .....و....

 

2-    سناریوی نوین چه باید کرد؟

در این سناریو، رسالت تاریخی همه نیروهای بالنده، آگاه و پیشاهنگ جامعه این است که خود سرنوشت خود را به دست گیرند و نگذارند تا بار دیگر کیان امور کشور دستخوش هوا و هوس یک مشت آدم های خود فروخته و آبرو باخته، اوباش و تنگ نگر و یاوه سرا و باندهای قلچاقچی مواد مخدر گردد.

روشن است برای تحقق این سناریو، کشور و جامعه ما به یک تولد دو باره  و رستاخیز شکوهنده نیاز دارد. برای تحقق این آرمان ها، به دگردیسی ها و تحولات بنیادین و ریشه یی نیاز داریم که نخستین گام آن تعویض رهبری است.

برای این کار بایسته است تا: همه با هم همه توان و نیروی خود را بسیج نماییم و تبلیغات گسترده و سراسری یی را به راه اندازیم و روند روشنگری و روشنی افگنی را به یک برنامه ملی مبدل گردانیم و شعارهای به کرزی رای ندهید! و رای دادن به کرزی و باند مافیایی اش خیانت ملی و جنایت تاریخی است! را به شعارهای بالنده و شکوهنده روز مبدل گردانیم و این گونه مسیر تاریخ را عوض نماییم و چشم انداز روشنی را به روی مردم زجر کشیده و درد دیده خود بگشاییم و میهن را از چنگ نیروهای اهریمنی و تیکه داران سرنوشت و خوشبختی خویش به در آوریم.

به امید پیروزی و بهروزی !



عزیز آریانفر
9 اپریل 2009
  
  
بخش یکم
بخش دوم
بخش سوم
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net