گفتگوی عزیز آریانفر با مرکز بین المللی مطالعات صلح، "روابط دوشنبه - کابل و چشم انداز فرارو"

١٨ جدی (دی) ١٣٩٠

در دو دهه پس از  استقلال جمهوری تاجیکستان از شوروی، هر چند این کشور درگیر مسائل درونی خود همانند جنگ داخلی نیز بوده اما با توجه به پیوندهای نژادی، زبانی، فرهنگی و ... نگاه ویژه ای به افغانستان داشته است. در این حال، جدا از برخی از دوره ها همانند دوران طالبان در افغانستان، روابط دو کشور در وضعیت خوبی قرار داشته است. در این راستا، برای درک بیشتری از دامنه روابط، چشم انداز، تهدیدها و چالش های آینده، به گفتگویی با  عزیز آریانفر، سفیر پیشین افغانستان  و رئیس سابق مرکز مطالعات استراتژیک وزرات خارجه افغانستان پرداختیم. ایشان  نویسنده و دارای نوشته ها و کتاب های  زیادی در حوزه مسائل تاریخی و سیاسی در  افغانستان هستند .    

پرسش: اخیرا 25 سند همكاری میان دولت‏های افغانستان و تاجیكستان در جریان سفر اخیر قسیم فهیم معاون اول رئیس جمهوری افغانستان به امضا رسید. در این حال، اگر مقایسه ای بین روابط کنونی و یک دهه قبل دو کشور داشته  باشیم این روابط را چگونه ارزیابی می کنید؟

پاسخ: روشن است روابط مردم افغانستان با مردم کشور همسرزمین، همتاریخ، همفرهنگ، همنژاد و همزبان ما تاجیکستان همواره خوب، نیک و بر پایه حسن همجواری یا همسایگی نیک و بر پایه ارجگذاری متقابل و در یک سخن روابط میان دو برادر بوده، است و خواهد بود.

آن چه مربوط به روابط میان دولت های دو کشور می گردد، این روابط هم پیوسته خوب و در همه زمینه ها رو به گسترش و پیشرفت و امیدبخش بوده است.

اگر منظور از یک دهه پیش، دوره حکومت مجاهدان شمال به رهبری پروفیسور برهان الدین ربانی باشد، روشن است این روابط در تراز بالای حسن اعتماد متقابل قرار داشت  و اگر منظور از حاکمیت طالبان باشد، هویدا است که اداره طالبان و دولت تاجیکستان هیچ روابطی نداشته اند. چون دولت تاجیکستان هیچ گاهی طالبان را به رسمیت نمی شناخت و دولت پروفیسور ربانی را به عنوان ممثل قدرت دولتی افغانستان به رسمیت می شناخت.

ولی اگر منظور از دولت های موقت و انتقالی به میان آمده پس از آمدن نیروهای آیساف به افغانستان باشد، روشن است از آن هنگام تا کنون به گونه غیر قابل مقایسه یی در همه زمینه ها رشد و گسترش داشته است. به خودی خود، امضای سبدِ پر اسناد که در بر گیرنده زمینه های بسیار است، گواه بر تراز بسیار بالای روابط و پیوندهای ژرف دو کشور است.  

روی هم رفته، روابط دو کشور بیشتر در زمینه های بازرگانی، حمل و نقل و ترابری و انرژی بیشتر از دیگر زمینه ها توسعه یافته است.

          

پرسش: نگاه مقامات  تاجیكستان به مساله امنیت در افغانستان، فرایند بومی سازی امنیت و حضور ناتو  و امریکا  در افغانستان چیست؟

روشن است افغانستان و تاجیکستان همسایه هم اند و ناگفته پیداست که تاجیکستان به یک افغانستان آزاد، مستقل، بیطرف، آرام، باثبات و رو به رشد در همسایگی خود ذینفع است. چون امروزه امنیت بیشتر به شکل منطقه یی تعریف می گردد و بسیار دشوار است بتوان امنیت ملی یک کشور را تنها در چهارچوب مرز های بین المللی اش محدود ساخت، از این رو، امنیت ملی جمهوری تاجیکستان به میزان شایان توجهی با امنیت و ثبات در کشورهای منطقه و به ویژه افغانستان گره خورده است. با توجه به این ها، می توان با قاطعیت گفت که مساله تامین امنیت و ثبات در افغانستان، از رئوس سیاست خارجی تاجیکستان است.

می دانیم که شگوفایی کشورهای منطقه و بسط و گسترش روابط اقتصادی در گستره آن، در گرو آرامش و ثبات در منطقه است و اگر یکی از کشورهای منطقه- آن هم کشور همسایه و همجوار آن، در آتش جنگ بسوزد، روشن است امنیت سراسر منطقه را با خطر وچالش رو به رو خواهد گردانید.

به خودی خود، این فاکت که جناب آقای امام علی رحمان- رییس جمهور تاجیکستان با بهره گیری از هر مناسبتی می کوشد در مجامع بین المللی به نحوی مساله افغانستان و یافتن راه حل خردورزانه برای گشایش گره کور بحران این کشور را مطرح سازد و این که به ابتکار ایشان تا کنون چندین همایش و نشست بین المللی در باره افغانستان در کشور تاجیکستان برگزار گردیده است، گواه بر تمایل و احساس مسوولیت تاریخی دولت تاجیکستان به سرنوشت مردم افغانستان به عنوان مردم یک کشور دوست و برادر است.

از سویی، روشن است که نیروهای ائتلاف بین المللی که بر پایه فیصله شورای امنیت سازمان ملل در افغانستان حضور دارند، باید در سال 2014 به حضور خود در افغانستان پایان ببخشند. هر گونه حضور در سایر فارمات ها بدون قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و هماهنگی با کشورهای منطقه، بی چون و چرا به فاجعه خواهد انجامید و به دامنه یابی چالش ها خواهد افزود. مقامات جمهوری تاجیکستان این مساله را نیک می دانند و درک روشنی از آن دارند و روشن است از همین رو، با توجه به این که به پرتنش شدن اوضاع در افغانستان ذینفع نیستند، می بایستی متمایل به بومی شدن امنیت در این کشور باشند.

باید توجه داشت که تاجیکستان به عنوان یک کشور مستقل، مطلقا با توجه به منافع ملی خود سیاست های راهبردی اش از جمله در مساله افغانستان را طرحریزی می نماید و از سویی هم عضو پیمان امنیت دسته جمعی و عضو سازمان شانگهای و نیز عضو جامعه کشورهای مستقل همسود است و روشن است موقف آن کشور در قبال تداوم حضور نیروهای امریکا و به ویژه پایگاه های هوایی آن کشور در افغانستان باید در هماهنگی با سایر کشورهای عضو تدوین شود. از این رو، باید به مواضع اعلامی سازمان شانگهای و پیمان امنیت دسته جمعی در قبال افغانستان توجه داشته باشد و سیاست های خود را در همین چهارچوب تنظیم نماید. چون بیرون از آن، غیر قابل تصور است.

 از سوی دیگر، جمهوری تاجیکستان شریک راهبردی کشورهایی چون روسیه و ایران است و روشن است در هر مساله یی از مسایل بین المللی و منطقه یی، باید منافع ملی این کشورهای دوست خود را نیز ملحوظ بدارد. همین گونه، با توجه به همسایگی با چین و داشتن روابط گسترده با این کشور، روشن است تاجیکستان مواضع خود را پیوسته با مواضع آن کشور هماهنگ و بازتعریف می نماید.

در پهلوی این ها، سیاست خارجی اعلامی کشور تاجیکستان، یک سیاست چند محوری است و با توجه به روابط رو به گسترش این کشور با امریکا و کشورهای جامعه اروپایی، تاجیکستان منافع این کشورها را در مسایل منطقه هم در نظر می گیرد.

با توجه به این که مواضع اعلامی سازمان شانگهای و پیمان امنیت دسته جمعی، مخالف با حضور پایگاه های دایمی امریکا در افغانستان می باشد، به رغم آن که جمهوری تاجیکستان موضعگیری هایی مشخصی در زمینه ابراز نداشته است، با این هم می توان گمان زد که موقف آن کشور باید همانند سایر کشورهای این سازمان ها باشد.

روی هم رفته، می توان گفت که جمهوری تاجیکستان در کل، خواستار حل و فصل سریع و مسالمت آمیز مساله افغانستان زیر چتر سازمان ملل و سایر سازمان های بین المللی، همکاری کشورهای منطقه و جوانب درگیر در بحران داخلی افغانستان است و به برقراری هرچه سریعتر صلح و ثبات و آرامش پایدار در افغانستان ذینفع می باشد.    

 

پرسش: با توجه به  اینکه بخش عمده مرز 1344 کیلومتری تاجیکستان و افغانستان از  منطقه ای  کوهستانی عبور می کند، تامین امنیت این مرز و  مساله ورود فزاینده مواد مخدر به تاجیکستان تا چه حدی تهدیدی برای تاجیکستان و کشورهای آسیای مرکزی است ؟

پاسخ: بی گفتگو، مساله سرازیری سیل بنیاد برانداز مواد مخدر از افغانستان به سرزمین تاجیکستان تهدید بزرگی هم برای خود جمهوری تاجیکستان و هم برای سایر کشورهای منطقه و جهان، به ویژه روسیه است. تاجیکستان روشن است توجه ویژه یی برای تامین امنیت در مرزهای افغانستان دارد. به گونه یی که آگاهی دارید، افغانستان بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان است که بیش از 90 درصد هیرویین جهان در آن تولید می گردد. همین اکنون در خود افغانستان بر پایه آمار رسمی بیش از یک میلیون نفر به هیرویین معتاد شده اند. شمار معتادان در پاکستان سر به سه میلیون نفر و در ایران به دو نیم میلیون نفر زده است. البته، آمارها بسیار دقیق نیستند و نیاز به تدقیق دارند.

گذشته از این ها، ایران تا کنون چندین میلیارد دلار هزینه بستن مرزها و مبارزه با قاچاقچیان و بازرگانان مرگ نموده است و شمار بسیاری از جوانان خود را از دست داده است.

در روسیه بسنده است بگوییم که تنها شمار قربانیان سالانه مواد مخدر وارداتی از افغانستان سر به 30 هزار نفر می زند. هرگاه این گونه محاسبه نماییم که همه قربانیان جنگ شوروی در افغانستان در طول نزدیک به یک دهه تقریبا 14 هزار نفر بود، و شمار قربانیان مواد مخدر را در ده سال گذشته 300 هزار نفر برآورد نماییم، می توان سخن از یک جنگ تریاک تمام عیار به میان آورد.

روشن است تاجیکستان نیز مبارزه بی امانی را با قاچاقچیان مواد مخدر در مرزهای افغانستان به راه انداخته است که بی گفگتو هزینه بسیاری بر می دارد. با توجه به همه این ها، می توان از یک نوع طاعون و وبای مواد مخدر در سراسر منطقه سخن گفت که جان ده ها هزار جوان را می رباید و سرمایه هایی را که باید در راستای توسعه کشورها هزینه شود، برای جلوگیری از سرازیری سیل مواد مخدر  می بلعد.

 پرسش: نگرانی از حضور طالبان و حرکت اسلامی ازبکستان در شمال افغانستان و تهدیدهای ناشی از آن برای آسیای مرکزی چه تا چه حدی در سیاست ها و راهبردهای دوشنبه به مساله امنیت مرز های اففانستان با تاجیکستان موثر بوده است؟

 

پاسخ:کشورهای آسیای میانه و از جمله تاجیکستان، درست مانند همه کشورهای منطقه در خط مقدم مبارزه با آن چه که تروریسم بین المللی خوانده می شود، قرار دارند و روشن است که از پویایی های همه نیروهای دهشت افگن و شیادان رنگارنگ تبهکار زیان می بینند و روشن است نگرانی های به جا و قابل درکی دارند.

حضور طالبان و دیگر گروه های به اصطلاح اسلامی طراز وهابی و سلفی در منطقه، روشن است تهدید جدی یی برای امنیت ملی همه کشورها از جمله تاجیکستان است. در همین رهرو، دولت تاجیکستان و رهبران مذهبی این کشور، راهبرد بسیار به جا و به موردی را روی دست گرفته، پویایی های همه گروه ها و دسته های وهابی و سلفی را در قلمرو کشور خود قدغن و ممنوع و غیر قانونی اعلام داشته اند. 

 از دید من، پویایی های ویرانگرانه گروه های تندرو مذهبی وهابی و سلفی که هیچ وجه مشترکی با ارزش های اسلام راستین ندارند، در قلمرو کشورهای آسیای میانه از جمله تاجیکستان، کدام خطر راهبردی را متوجه این کشورها که منجر به سرنگونی دولت ها و یا راه افتادن انقلابات و کودتاها و رویدادهایی از  قماش و نحله آن چه که در افغانستان روی داد، نمی گرداند. چون در صورت بروز چنین خطرهایی، بیگمان نیروهای پیمان امنیت دسته جمعی وارد میدان خواهند گردید و جلو هرگونه رخدادهایی از این جنس را گرفت.

اما با این هم، خطر را نباید دست کم گرفت. زیرا اگر به موقع جلو این جریانات تباهکن و ویرانگر گرفته نشود، احتمال برخی از ناآرامی ها، عملیات خرابکارانه، درگیری های محدود محلی و در یک سخن نا آرامی ها و شورش های هر چند هم با بسامد کوچکتر، از دست آن چه که چند سال پیش در اندیجان ازبیکستان روی داد، می رود.    

 با توجه به این که خطر بازگشت طالبان دست کم به بخش های جنوبی و خاوری افغانستان در آینده بالا است، روشن است کشورهای آسیای میانه با دقت تحولات افغانستان را دنبال می کنند و مطمئنا در قبال آن مواضع بایسته اتخاذ خواهند کرد. گذشته از آن، باشندگان شمال افغانستان هرگز به حاکمیت طالبان تن در نخواهند داد و با دریافت کمک از کشورهای آسیای میانه، روسیه و ایران؛ به مبارزه بی آمان با آنان خواهند پرداخت.

در یک سخن، هرگاه طالبان به کمک پول های باد آورده نفتی و گازی عربستان و قطر و پشتیبانی پاکستان و برخی دیگر کشورها حتا بتوانند سرتاسر افغانستان را مانند سال های دهه نود سده بیستم اشغال نمایند و خطر جدی یی را برای کشورهای آسیای میانه با صدور بی ثباتی به این کشورها بیافرینند، در آن صورت، بر پایه مفاد قرار دادهای پیمان امنیت دسته جمعی، نیروهای این پیمان در مرزهای کشوری که مورد تهدید جدی قرار بگیرد، مستقر خواهند شد و مرزها را خواهند بست. یعنی از دید من، هیچ گونه خطر استراتیژیک از ناحیه نیروهای تندرو و دهشت افگن این کشورها از جمله تاجیکستان را تهدید نمی کند.

از سوی دیگر، در این کشورها بستری برای پذیرش طاعون طالبان هموار نیست. یعنی مردم رژیمی مانند رژیم تند رو طالبان را نمی خواهند و در صورت بروز خطری از ناحیه آنان، حاضرند از تمامیت ارضی و استقلال و منافع کشور خود دفاع نمایند.

در یک سخن، کشورهای آسیای میانه از جمله تاجیکستان از ثبات سیاسی و اقتصادی شایان توجهی برخوردارند و به رغم یک رشته مشکلات، در وضعیتی مانند افغانستان قرار ندارند که گروه های بی سر و پایی چون طالبان بتوانند بر آن حاکم شوند.

با این هم، تاجیکستان شاید در آینده ناگزیر گردد، توجه بیشتری به امنیت مرزهایش با افغانستان به خرج دهد. این جدا از گسترش روز افزون روابط میان دو کشور است که با ساختن چندین پل بر سر رود آمو، بسط و نوسعه بیشتری یافته است.

  پرسش: نگاه احزابی چون افغان ملت و پان پشتون ها در افغانستان به  گسترش روابط افغانستان با تاجیکستان چیست؟

پاسخ: باید حساب گروهک ها و دسته های اولتراناسیونالیستی یی مانند افغان ملت و دیگر تندروان ملیت پرست را از کتله اصلی باشندگان پشتون افغانستان جدا دانست. چنین گروهک ها و سازمان های بیمار، هرگز در افغانستان از پشتوانه مردمی گسترده برخوردار نبوده اند و نخواهند بود.

نگاه اکثریت مردم افغانستان به تاجیکستان چیزی کمتر از یک کشور دوست و برادر و همسایه نیک نیست. این موضوع ربطی به پشتون بودن یا تاجیک بودن ندارد. من ده ها تن از پشتون ها را می شناسم که به سرزمین تاجیکستان عشق و علاقه فراوان دارند و به آهنگ های خوانندگان و هنرمندان آن مهر می ورزند و آن را با اشتیاق می شنوند و از آن لذت می برند.

 البته، روشن است که پارسی زبانان افغانستان، اعم از تاجیک ها، قزلباقشان، هزاره ها، ایماق ها، پارسی وانان و دیگر تیره ها به دلایل مختلف نزدیک تر به باشندگان تاجیکستان هستند و این طبیعی است.

مگر فراموش نباید کرد که همو سرزمین گهربار تاجیکستان- پامیر و بدخشان و دره های سر سبز و شادان و خرم آن، خاستگاه نیاکان همه ایریایی ها (آریایی ها) از جمله پشتون ها بوده است و روشن است که هیچ کسی به سرزمین آبایی خود بی میل و کشش نیست.

بنا به پژوهش های علمی بزرگترین خاور شناسان جهان از جمله ریجارد نلسون فرای امریکایی و پروفیسور بارتلد روسی، از دیدگاه تیره شناسی و زبان شناسی، هیچ تفاوت ریشه یی یی میان تاجیک ها، پارس ها و پشتون ها نیست و هر سه گل های یک بستان اند و شاخه های یک شاخسار.

پارس ها، پرسوها یا پرس ها (پرث ها) یکی از شاخه های ایریایی (اریایی) تبار بوده اند که از سرزمین هایی چون پامیر و بدخشان و بلخ به هرات (آریا، اریا یا هری ) و از آن جا به سوی باختر فلات یا پشته ایران کوچیده و در آن جا تمدن ها و شاهنشاهی های بزرگ جهانی را به میان آورده اند.

شاخه دیگری از همین پرس ها یا پرسو ها (پرثوها)، از همین وادی آریا یا هرات به سوی جنوب به سرزمین کنونی قندهار و منطقه مرزی افغانستان و پاکستان کنونی کوچیده اند که با گذشت زمان خود را پشتون  (پشتو+ ان به شکل جمع آن) خوانده اند. یعنی به گمان غالب، پرسو یا پرثو به مرور زمان به پشتو مبدل شده باشد که جمع آن پشتون می شود.

از دیدگاه نژادشناسی، تبارشناسی و زبان شناسی هم، پشتون ها یکی از اصیل ترین تیره های ایرانی و زبان شیرین پشتو هم یکی از ناب ترین شاخه های زبان ایرانی بوده است و پشتون ها در درازای تاریخ هماره از اصلی ترین باشندگان سرزمین گهربار ایرن به شمار بوده اند.

در درازای تاریخ، پشتون ها هماره با تاجیک ها و پارس ها  دوشادوش هم زیسته و با هم پیوندهای

گسست ناپذیری داشته اند. برای نمونه، بزرگترین شهر پشتون نشین- پیشاور در گذشته به نام پورشاپور یاد می شده است که یکی از شهرهای بزرگ کابلستان بوده و در گذشته دست کم بخش بزرگی از باشندگان آن را تاجیک ها تشکیل می داده اند. همین گونه، شهرهای قندهار و جلال آباد و گردیز و...

بنا بر این، هیچ دلیلی برای این که پشتون های افغانستان، نگران توسعه مناسبات افغانستان با جمهوری تاجیکستان باشند، موجود نیست. از سوی دیگر، دنیا به سوی جهانی شدن و منطقه یی شدن پیش می رود و هیچ انسان خرد ورزی نمی تواند مخالف توسعه روابط با کشورهای همسایه باشد.  می گویند انسان نمی تواند پدر و مادر و همسایه های خود را برگزیند. این دترمینیسم جغرافیا است. بخواهی، نخواهی باید با همسایگان در صلح و صفا بسر برد. در غیر آن، خود بیشتر از دیگران زیان خواهی دید.

 

البته، گروه های بیمار و افسار گسیخته اولتراناسیونالیستی چون افغان ملت و مانند آن روشن است که از همگرایی فرهنگی میان کشورهای پارسی زبان رنج می برند و با آن مخالفت می ورزند. بگذار در این آتش عذاب بسوزند. چون هیچ نیروی در جهان توان این را ندارد که در درازمدت جلو بسط و توسعه روابط میان کشورهای دوست و برادر افغانستان، پاکستان، ایران، تاجیکستان ترکمنستان و ازبیکستان را بگیرد.

شاید برخی از موانع سیاسی در کوتاهمدت بتوانند مشکل ساز باشند. مگر پیوندهای تاریخی، فرهنگی و اقتصادی کشورهای منطقه به گونه یی بافت خورده و درهم تنیده است که در دراز مدت به سود هیچ کسی نیست که سد راه آن واقع شود.

برای مثال، افغانستان وابستگی راهبردی روز افزونی به نفت و گاز و برق و گندم  کشورهای آسیای میانه و ایران دارد. حال کسی دوست داشته باشد یا نه، ناگزیر هستیم با این کشورها روابط بازرگانی و اقتصادی و همین گونه در سایر عرصه ها پیوندهایی داشته باشیم.

این که چند گروهک تندرو تبارگرا و ملیت پرست چه دیدگاهی دارند، نمی تواند نقش تعیین کننده یی در روابط میان کشورهای همسایه و دوست داشته باشد.

بیگمان آینده افغانستان از آن کسانی خواهد بود که هوادار تشکیل کشور- ملت بر پایه فرمول شهروندی و دمکراسی و یا دست کم در چهارچوب یک جامعه مولتی کلتورال یا چند فرهنگی با ارجگزاری به حقوق انسانی و برابری سایر برادران خود برپایه ارزش های والای انسانی، آرمان های بلند و دیدگاه های خردورزانه  باشند. نه هوادار همگون سازی یا اسیمیلاسیون اجباری و زورمندانه با تکیه به نیروهای فرامنطقه یی در محور یک قوم. راهکارهایی از این نحله، دیر زمانی است که به بایگانی تاریخ سپرده شده است.

 

پرسش: در سال های اخیر به نظر می رسد  تجارت بین افغانستان و تاجیكستان 20 برابر افزایش یافته است در این بین آینده روابط اقتصادی دو کشور را چگونه ارزیابی می کنید؟

پاسخ: از دید من، پتنسال بازرگانی دو کشور، بارها بزرگتر از آن چه است که کنون می بینیم. باور دارم که در آینده، روابط بازرگانی و پیوندهای اقتصادی میان دو کشور باز هم گسترش بیشتر خواهد یافت. برای نمونه، پتنسیال تاجیکستان در عرصه هایی چون انرژی برق، جهانگردی، کشاورزی، دامداری و آموزش و پرورش و هنر و فرهنگ بسیار پر جاذبه است و افغانستان می تواند در همه این عرصه ها با تاجیکستان همکاری های سودمندی داشته باشد.

در یک سخن، هنوز کار بسیار بزرگی در پیش رو است. به امید شگوفایی هر چه بیشتر کشورهای منطقه.

 

پرسش: چشم انداز روابط  سیاسی و امنیتی دو کشور را در کوتاه مدت و بلند مدت چگونه مورد بررسی قرار می دهید ؟

پاسخ: بی تردید در دراز مدت، مناسبات میان دو کشور به گونه روز افزونی در عرصه های گوناگون رو به گسترش خواهد بود. افغانستان و تاجیکستان عضو سازمان های اکو، کنفرانس اسلامی، سازمان ملل، سازمان سیکا و ... اند. هر چند هنوز افغانستان در سازمان شانگهای به عنوان مهمان حضور دارد، تاجیکستان عضو اصلی و دایمی آن است.

با توجه به این که امنیت دو کشور به دلیل همسایه بودن به هم گره خورده است، روشن است همکاری های امنیتی به ویژه در مرزها و مسایلی چون مبارزه با تولید و قاچاق مواد مخدر توسعه بیشتری خواهد داشت.

البته، چیزهای بسیاری مربوط به تحولات سیاسی آینده افغانستان در کوتاهمدت است. یک بحث آن است که نیروهای امریکایی در افغانستان ماندگار شوند و بحث دیگر آن است که بیخی آن را ترک گویند. در هر دو مورد، ترتیبات تازه یی در منطقه رونما خواهد گردید و آرایش خواهد یافت.

یک بحث این است که طالبان بر سراسر افغانستان چیره شوند و در پی صدور بی ثباتی به آسیای میانه برآیند و بحث دیگر این است که تنها بر جنوب و خاور افغانستان مسلط شوند و در شمال مجاهدان روی کار بمانند.

در صورت چیره شدن طالبان بر سرتا سر افغانستان که احتمال آن بسیار کم می رود، روشن است مناسبات دو کشور تا عادی شدن ریشه یی اوضاع، برای مدتی شاید دچار کاهش و افت شدید شود. مگر هرگاه در شمال مجاهدان بر سر قدرت بمانند، برعکس، روابط گرم تر از پیش خواهد بود.

البته، یک گزینه دیگر هم نباید از نظر دور انداخته شود و آن این که در صورت بیرون رفتن کامل نیروهای ناتو، در صورت وخامت بیش از حد اوضاع به گونه یی که امنیت سراسر منطقه را با تهدید جدی رو یه رو کند، شاید سازمان شانگهای ناگزیر شود تامین امنیت افغانستان را به دوش بگیرد.

همین گونه، اگر ناتو و شانگهای در زمینه حل باهمی مسایل افغانستان به تفاهم برسند، نقش کشورهای منطقه از جمله تاجیکستان در حل و فصل مسایل افغانستان برجسته تر خواهد شد.

البته، همه این گمانه زنی ها در کوتاهمدت مطرح بحث است. در دراز مدت، افغانستان صرف نظر از این که چه نیروهایی در آن روی کار باشند، تشکیل دولت فراگیر ملی با مشارکت همه اقوام و اقشار مردم افغانستان امری ناگزیر خواهد بود و توسعه روابط با همسایگان در صدر دکترین سیاست خارجی هر دولتی که سکان رهبری را در دست داشته باشد، قرار خواهد گرفت.  







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فرزاد رمضانی بونش