برای رضا براهنی و دوستدارانش
٢٤ قوس (آذر) ١٣٩٠
رضا براهنی
متولد جمعه21 آذر 1314 - تبریز
دكتراي زبان و ادبيات انگليسي
شاعر، نويسنده و منتقد ادبي
رئیس سابق انجمن قلم کانادا
وي هم اكنون در كانادا سكونت دارد
تولدت مبارک باد
نخست از همه هفتادمین سالګرد تولد رضا براهنی را برای خودش ، اعضای خانواده و دوستانش تبریک وتهنیت میګویم
دو - سالګرد تولدش رابرای همه دوستدارانش نیز تبریک میګویم
امیدوارم سالهای دیګر نیز قلمش بران و سخن اش جاری باشد
من دقیقن نمیدانم که هموطنانم در افغانستان با نام رضا براهنی درکدام سالها در افغانستان آشنا شده باشند - اما من به خاطر دارم که نخستین بار کتاب طلا در مس در سالهای پایانی دهه چهل خورشیدی و دهه شصت میلادی در شهر کابل دست بدست میګشت وحتی کتاب مورد علاقه زندانیان سیاسی در زندان قلعه کرنیل در دهمزنګ نیز بود .
آن روز ها در شهر کابل در منطقه پل باغ عمومی - در شروع جاده مندوی متصل به دیوار لیسه حبیببه آنروزه و لیسه عایشه درانی امروزی ومقابل دروازه مغازه حمیدی و بزازان یک غرفه کتاب فروشی موجود بود و صاحب آن غرفه را همه کتاب خوان ها کاکا اخباری میګفتند - در غرفه کتاب فروشی اخباری چند جلد کتاب« طلا درمس» رسیده بود و علاقمندان پیوسته به نزد کاکا اخباری میرفتند تا اګر کتابهایی دیګر از رضا براهنی در دسترش شان قرار ګیرد . نام رضا براهنی در آنروز ها در شهر کابل سر زبانها بود وهمه جا سخن از« طلا درمس» ونقد وشیوه نقد وی بود . درست چهل ودو سال بیش از امروز را مینویسم – سالهای ۱۳۴۸ خورشیدی را .
در آنروز ها یګان شاعر در کابل هم شعر های میګفت که به ګفته رضا براهنی شعر هایشان توللی وار بود . روزګار همچو شعرای توللی وار را« طلا درمس» رضا براهنی خراب کرده بود .
نقد ادبی و آثار رضا براهنی درخور اهمیت است . اینکه باری رضا براهنی خود شاعری بوده نیمایی وبعدن نوشته که من شاعر نیمایی دیګر نیستم - این ګفته ونوشته وطور بیان به نظرم هیچ عیبی ندارد .
اینکه زبان مادری رضا براهنی ترکی بوده است ومیباشد و تفکر مسلط در ادبیات ودستګاه حاکمه بخاطر یک زبانه ساختن کشورفارس وایجاد «ملت ایران برپایه تاریخ مشترک - زبان مشترک - فرهنګ مشترک و سرزمین مشترک » تحت تاثیر افکارو نظرشوینسم هیات حاکم در آنزمان بوده است و رضا براهنی به زبان مادری خود نه بلکه بزبان مادری من – دری وزبان ملیونها پارسی زبان نوشته است - و من خودم وهزاران انسان مانند من از آثارش آموخته ایم ووی زیر فشار سیاست فاشیستی- رضا شاهی و حاکم در ایران بزبان مادری خود نه پرداخته است ـ این خود طنزیست بسیار تلخ که درایران وجود دارد ـ خوانندګان ادبیات و آثار فارسی - دری در سراسر ایران ملیونها انسان بوده اند میباشند و نشر زبان ترکی محدود میشده به ترک زبان های همان کشور . در ترکیه اصلن زبان وآثار ترکی را بعد ازمصطفی کمال یا اتا ترک یا پدر ترک ها به رسم خط لاتین مینویسند ـ در ترکستان شوروی سابقه یا ترکستان چین یا ترکستان فغان ستان احدی بزبان مادرزی خود – ترکی و یا ازبیکی خود نمیتوانست بنویسد - رسم خط کریل در شوروی جاګزین سایر خط ها ګردید - تاجیک و ازبک وقزاق و قرقیز وترکمن به خط کریل نوشتند و مینویسند - مګر کردها - ترکمن ها ی ترکمن صحرا- بلوچ ها ی زابل و سیستان وزاهدان - عرب هادر جنوب - لور ها - وسایر اقوام در ایران بزبان ورسم خط خود شان در پنجاه سال اخیر چند اثری خلق نموده اند ؟ مګر پیروان مذاهب غیر از مذهب رسمی در ایران میتوانند به مراسم مذهبی خود به شکل علنی عبادت نمایند ؟ از اینرو اګر رضا براهنی در مورد اینکه به زبان مادری اش جفا شده است - مینویسد و به نظر من حق بجانب است - شما اګر آثار از صمد بهرنګی را بخوانید چه خواهید ګفت ؟ اګر اثار ونوشته های از اشرف دهقانی را بخوانید چه خواهید ګفت ؟من میتوانم ده ها نویسنده نامدار از تبریز را نام ببرم که زیادترین آثار شان بزبان پارسی بوده است ومیباشد .
اینکه روزګاری در مهینه ابوسعید ابوالخیر بزبان پارسی مینوشته یا نظامی ګنجوی در ګنجه یا آذربایجان امروزی یا بیدل در دهلی – هندوستان یا سیف فرغانی در استانبول یا حافظ شیرازی در البانیا یا بوسنیا خوانده میشده است و تفسیری سودی برحافظ مینوشتند یا ناصر خسرو در یمګان بدخشان بزبان ولفظ در دری مینوشته یا مولانا جلال الدین در قونیه بزبان دری مینوشته یا فردوسی در طوس ودیګران هم چنین همه میرسانند که در دوران ګذشته که سرحدات امپراتوری ها وسعت داشت – نتنها زبان رسمی دری یا پارسی دری بوده بل زبان بین الاقوامی ومراوده در داد وستد در سراسر شاهراه ابریشم زبان دری یا پارسی دری نیز بوده است . اینکه بسا آثار از ابن سینا در زبان تازی -عربی است - دلیل ایست براینکه در زمان آمیراتوری اموی وعباسی زبان مسلط زبان هیات حاکمه مسلط و فرهنګ مسلط - فرهنګ هیات حاکمه مسلط بوده است .
اما در غزنه باوجودیکه سلطان محمود خودش ترک و از خانواده تګین بوده است – در رشد و غنای زبان دری نقش ای ادا شده است که هیچ ګاه دلیل برپوشیدن تاراجګری های سومنات نمی ګردد و اینکه تاریخ مسعودی- بیهقی چه تاثیری بر زبان درسی پارسی تا هنوز دارد هرګز نمیتوان از آن چشم پوشید . دراین مورد میتوان زیاد نوشت و باشد کفته های دیګر برای روزهای دیګر تا ګفته ونوشته آید .
اما در مورد رضا براهنی :
خدمات رضا براهنی برایم قابل قدر است وبرایش سلامتی و سرفرازی آرزو دارم و ارزومندم وی بتواند تا وقتی که توان دارد برای رشد وغنای زبان مادری اش نیز نقش ای ادا نماید - اګر آثار وی به زبان مادرش اش نیز ترجمه شود - نتنها در ایران امروز بلکه در فغان ستان نیز خواننده هایی خواهد داشت و به رشد وغنای زبان مادری اش خواهد افزود ..
اګر نویسنده ای امروز در افغانستان از خود بپرسد که چرا در افغانستان نویسندګانی زیادی به زبان دری نوشته اند حالانکه زبان مادری شان دری نبوده است ، چه خواهیم نوشت ؟ زمانی همه مجبور بوده اند تا حتی درس های مکاتب را بزبان دیګربه امرسردار نعیم خان وزیر معارف- برادر سردار محمد داود خان بخوانند و زبان دری یا يارسی دری ممنوع شده بود و بازهم شاد روان حید ژوبل تاریخ ادبیات دری را نوشته بود با وجودیکه زبان مادری اش نبود .
ده ها اثربلند تراز بلندی قد علامه عبدالحی حبیبی – در زبان پارسی نوشته شده است حالانکه زبان مادری وی دری نبوده است ـ اثار ازمحمد هاشم میوندوال – عبدالر حمن پژواک – یا موسی شفیق ( عبقریان ) یا شمس الدین مجروح یا بهاوالدین مجروح مانند (اژدهای خودی ) بزبان دری وجود دارد یا شعرهای سرشار از پژواک یا طبیبی که همه موید ادعای من اند.
من قصد مقایسه نویسنده های فغانستان را به رضا براهنی ندارم – تنها وجوه تشابه را میخواهم نشان دهم که در فغان ستان هموطنانم برای اینکه خوانندګان وعلاقمندان آثارشان بیشتر بزبان دری میخواندند – همه به دری مینوشتند و زیاد تر به دری مینوشتند و در ایران نیز اګر رضا براهنی تنګ نظر میبود –به زبان پارسی ممکن نمی نوشت ـ خدمات رضا براهنی نتنها درایران بلکه در فغان ستان نیز قابل قدر است .
دراین مورد نوشتی ها زیاد است ـ من سالګرد رضا براهنی را ګرامی داشته وبرایش عمر طولانی و سلامتی آرزو دارم .
یارزنده و صحبت باقی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته