روایتی از چندین حجره وچندین مرد در زنجیر…

٢٢ عقرب (آبان) ١٣٩٠

"کیفر"، نام شعری از "احمدشاملو" است که درسال1336 خورشیدی در زندان"قصر"سروده شده است. این شعر، با روایتی از زندان آغاز می شود. این روایت با مهندسی واژه ها در ساختار زبان شکل می گیرد  وسپس مخاطب را زندان به زندان، نقب به نقب، حجره به حجره می برد وبا مردانی در زنجیر بسته شده آشنا می سازد:

 

" در این جا چار زندان است

به هر زندان دو چندان نقب،در هر نقب چندین حجره، در حجره چندین مرد درزنجیر…"

 

سه نقطه در انتهای مصرع (…) نشانه ی ادامه ی روایت (برای شناسایی بیشترازسرنوشت زندانیان) است:

"ازاین زنجیریان، یک تن، زنش را درتبِ تاریکِ بهتانی به ضربِ دشنه یی کشته است.

ازاین مردان،یکی، در ظهرِ تابستانِ سوزان،نانِ فرزندانِ خود را، بر سرِ برزن، به خونِ نان فروشِ سختِ دندان گردآغشته ست.

از اینان، چند کس در خلوتِ یک روز باران ریزبرراهِ ربا خواری نشسته اند.

کسانی در سکوتِ کوچه از دیوارِ کوتاهی به روی بام جَسته اند

کسانی در سکوتِ نیم شب، در گور های تازه دندان طلای مرده گان را می شکسته اند.

 

من اما هیچ کس را در شبی تاریک وتوفانی نکشته ام

من اما راه برمردِ ربا خواری

                                    نبسته ام

من اما نیمه های شب

                   زبا می برسر بامی نجَسته ام.

 

مشخصه ی کارشاملو در "کیفر" این است که او تنها روایتگر است. وظیفه ی او دراین شعر صرفن نشان دادن است ونه قضاوت کردن.

ویژه گی شعر خوب در هنگام روایت، نشان دادن عاری از حُب وبُغبض وضعیت است؛ زیرا بازگویی روایت، نیاز به نشان دادن صادقانه ی وضعیت دارد مانند: ارایه دو روایت مختلف با بیان شاعرانه از فضای چارزندان وسرنوشت متفاوت آدم هایی در زنجیر که هرکدام به جرمی متهم شده اند:

 

"ازاین زنجیریان،یک تن زنش را درتبِ تاریکِ بهتانی به ضربِ دشنه یی کشته است.

از اینان،چند کس در خلوتِ یک روزِ باران ریز برراهِ ربا خواری نشسته اند. "

که تا مصرع " کسانی در سکوت نیم شب …" این تفاوت در نوع اتهام وگونه ی جرم نشان داده می شود.

اما این نشان دادن ها با آوردن مصرع " من اما راه برمردِ ربا خواری …" پایان می یابد وشاملو  برمعصومیت خودش که نمادی ازمعصومیت انسان جامعه اش تلقی می شود، تأکید می کند.

پس از آن بازهم همین شگرد نخست را در پاره ی دوم شعر، گسترش می دهد وباتکرار بند نخست از پاره ی اول شعر، روایتش را ازسرمی گیرد:

 

"دراین جا چارزندان است

به هرزندان دوچندان نقب در هرنقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد درزنجیر…

دراین زنجیریان هستند مردانی که مُردارِ زنان را دوست می دارند.

دراین زنجیریان هستند مردانی که در رؤیای شان هرشب زنی دروحشتِ مرگ ازجگر برمی کشد فریاد.

من اما، درزنان چیزی نمی یابم- گرآن هم زاد را روزی نیابم نا گهان، خاموش-

من اما، دردلِ کهسارِ رؤیاهای خود، جز انعکاس سردِ آهنگِ صبورِ این علف های بیابانی که می رویندو می پوسند و می خشکند ومی ریزند، با چیزی ندارم گوش.

مرا گرخود نبود این بند، شاید بامدادی، همچو یادی دورولغزان، می گذشتم ازترازِ خاکِ سردِ پست…

جرم این است!

جرم این است ! " (1)

تکرار مصرع نخستِ" دراین جا چارزندان است…" درپاره ی دوم، افزون براز سرگیری روایت، به منظور تداعی بیشتر مفهوم وقرار دادن مخاطب در فضای روایتی شعراست تاخواننده (ویاشنونده) بتواند باانسجام ذهنی بیشتر، پابه پای روایت در شعر گام بردارد.

 

توضیح دوشگرد موسیقایی در شعر:

1- لا به لانمودن روایت ها:

 از شگردهای ویژه ی موسیقایی درشعرکیفر شاملو، یکی هم لا به لا نمودن روایت ها است مانند: "دراین جا چار زندان است+ به هرزندان دوچندان نقب، درهر نقب چندین حجره، در هرحجره چندین مرد در زنجیر…" که همین تک تک روایت کردن ها وبه گونه یی لا به لا نمودن آن ها - باتوجه به رویکرد وزنی آن-، سبب تولید موسیقی در شعر می شود.

2- طولانی بودن سطرها وچیدمان واژه های هم قافیه در برخی مصرع ها:

طولانی بودن سطرها ازویژه گی های دیگرآفرینش عنصرموسیقایی در شعر کیفر است. توجه کنید به سطر های زیر:

-"ازاین مردان، یکی در ظهرِ تابستانِ سوزان، نانِ فرزندانِ خودرا، برسرِبرزن به خونِ نان فروشِ سختِ دندان گرد آغشته ست…"

-"دراین زنجیریان هستند مردانی که در رؤیای شان هر شب زنی در وحشتِ مرگ از جگر برمی کشد فریاد."

-" من اما، دردلِ کهسارِ رؤیا های خود جز انعکاسِ سردِ آهنگِ صبورِ این علف های بیابانی که می رویند ومی پوسند ومی خشکند ومی ریزند، با چیزی ندارم گوش."

کاربرد این شگرد (طولانی بودن سطرها) درمصرع های دیگر این شعر نیز دستیاب است.

چیدمان واژه های هم قافیه در سطرهای شعر نیز گاهی سبب ایجاد موسیقی در فضای ساختاری آن می شود وبیشتر هم این موسیقی در هیأت صوری زبان شکل می گیرد مانند: " مردان، تابستانِ سوزان، نانِ فرزندان".

 

ونیزدرسطر چهارم پاره ی نخست، شعر کیفر" نبسته ام ونجَسته ام (سطر های یازده وسیزده)، می رویند ومی پوسند ومی خشکند ومی ریزند (سطر بیست،) وهم چنان بامدادی ویادی (در سطر بیست ویک این شعر) سبب می شود تا رویکرد موسیقایی در شعربرجسته تربنماید.

 

زندان ها، نقب ها، حجره هاومردانی در زنجیر:

زندان های چهارگانه، نقب ها، حجره ها ومردانی در زنجیر، هر کدام نماد هایی اند که فضای ذهنی شاعررا احاطه کرده اند. سرنوشت متفاوت مردانی که در زنجیر بسته شده اند، سرنوشت متفاوت -اما تاحدی مشترک- همه یی مردمانی است که آزادی شان در ازای اتهاماتی که برآن ها وارد شده، حراج گردیده است.

 اما از دید شاملو در میان این همه مردانی که در حجره ها زندانی اند، مردانی هم اند که جرم شان مشخص است. مثلن "یک تن ازاین مردان، زنش را درتبِ تاریکِ بهتانی به ضربِ دشنه یی کشته است." ، "کسانی هم درنیمه شب ها دندان طلای مردگان را در گور های تازه می شکسته اند" وسرانجام در میان این زندانیان" هستند مردانی که مُردار زنان را دوست می دارند".

همان گونه که گفتم ویژه گی شعر کیفر(درجنبه های روایی آن) این است که تنها روایت کننده است ونه قضاوت کننده. کارشاملو در جنبه های روایتی این شعر، صرفن تصویر آفرینی ونشان دادن فضا است؛ بازگویی یک وضعیت بسته است و سوگسرودی برای آزادی ماست.

زندان ها، نقب ها، حجره ها ومردانی در زنجیر بازگویی یک روایت دردل روایت دیگراست وبه نحوی حرکتی ست گام به گام برای شرح دادن سرنوشت انسان های متعددی که هر کدام شان از نعمت آزادی (بنابر عواملی) محروم شده اند؛ اما این تنها فقط اوست که در دلِ کهسارِ رؤیا های خود

انعکاسِ آهنگِ صبورِ روییدن، پوسیدن، خشکیدن وریختنِ علف های بیابانی" رامی شنود وبه جرمِ شنیدن ودیدن این همه، مجرم پنداشته شده وآزادی اش سلب می شود.

شاملو از مهم ترین شاعرانی است که بارویکرد منحصر به فرد، می تواند شخصی ترین تجربه هایش را در شعر به تصویر بکشد. "کیفر" نیز از منظر مفهومی شعریست که از یک تجربه ی شخصی (فردی) آغاز می شود و سپس به تجربه ی عمومی (جمعی) بدل می گردد.

احساس شاملو در شعر کیفر"، احساس کاذب وانتقال یافته شده از تجربه های دیگران نیست. شاملو در شعر "کیفر" با احساس خودش در پشت هرواژه وهرسطری ایستاده ونفس می کشد. تجربه شاملو در این شعر(کیفر) تجربه ی جمعی نسلی ست که به تعبیر خودش با "درد مشترک"، از حنجره ی مشترک، فریاد می شود .(2).

پانوشت:

1- احمد شاملو، مجموعه ی آثار، دفتریکم: شعر های 1378 -1323 ، انتشارات آگاه، چاپ پنجم 1383، ایران، صص 334 - 333

2- "من درد مشترکم

مرا فریاد کن. "(احمدشاملو)







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ه25.12.2018 - 12:05

  عالی
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



جاوید فرهاد