شاد روان حسن جان شهید - جنبش سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی

٣ عقرب (آبان) ١٣٩٠

یاد شهدای سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی را ګرامی میداریم

"من شوربختانه از سوم عقرب سال 1344 به این طرف فقط مجبور بوده ام که خون جوانان را ببینم و از سر وروی شان پاک نمایم.

هنوز خون حسن جان کشته شده  سوم عقرب سال 1344 پیش رویم فوران میزند. " ( انسان / تارنامه بابا /یک *)

 

چهل وشش سال پیش از امروز در سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی برابر به ۲۵ اکتوبر سال ۱۹۶۵ میلادی  بخش از قوه اجراییه دولت محمد ظاهر پادشاه سابقه ومتوفی افغانستان بروی شاګردان ومحصلان دانشګاه و شهروندان شهر کابل با زبان ګلوله و چوب وچماق و پولیس وعسکرسخن ګفت و پرده را از روی کاریکاتور «یموکراسی» که یک سال پیش در لویه جرګه سال ۱۳۴۳ خورشیدی و توشیح قانون اساسی  وعده داده بود به شکل خونین برداشت و پاره نمود .

درآن روز سوم عقرب ۱۳۴۴ خورشیدی سه تن از جوانان شهر کابل به شهادت رسیدند که نامهایشان :

فرید

حکیم

و

 حسن

بود وعده زیادی  از محصلان  ومظاهره ګننده ګان را پولیس به رهبری بها الدین سرمامور پولیس و قوای ویژه سردار محمد ولی که قومندان فرقه ریشخور بود ،  زخمی ساختند و عده ای را درزندان دهمزنګ زندانی ساختندو بزرګترین آسیب را با ګلوله ها به در ودروازه وشیشه های صنوف لیسه جبیبیه وارد کردند که  ګلوله های روی دیوار ها و شکسته شدن شیشه ها و لت وکوب شدن مدیر لیسه حبیبیه آقای عبدالرحمن عبادی تاهنوزپیش چشمانم مجسم میباشند .

در مورد سوم عقرب و بازتاب آن در کتابها وجراید زیاد نوشته شده است . من نمونه ای از جریده ۲۳ ثور – ارګان اتحادیه عمومی محصلان وافغانهای خارج از کشور را دراینجا اقتباس مینمایم :

« سوم عقرب یکی از روزهای تاریخی جنبش ملی ودیموکراتیک مردم ما بوده ونقطه عطف ایست در جنبش بورژوا دیموکراتیک کشور ما .

محصلان ، شاګردان و بسیاری از اهالی شهر کابل دراین روز تاریخی سوم عقرب در دوره صدارت دکتور یوسف همچو سیل خروشان به کوچه وبازار سرازیر شده و تظاهرات عظیمی برپا داشتند که چندین تن شهید و زخمی و صد ها تن زندانی ګردیدند . خاطره تابناک این روز تاریخی در دل تمام انقلابیون کشور زنده بوده و به روی صفحه تاریخ مبارزات پرشکوه مردم ما با خط زرین حک ونقر شده است » ( ۲۳ ثور شماره ۳۸ سال هفتم ۱۳۶۲ خورشیدی )

درهمین شماره ۲۳ ثور میخوانیم که :

« یاد حسن وتمام ګلګون کفنان سوم عقرب و راه آزادی ګرامی وجاویدان باد !

« حسن ګلګون کفن درسال ۱۳۱۸ خورشیدی درشهر کهنه کابل در یک خانواده پیرمرد شیرفروش دیده به دنیا ګشود . او تعلمیات ابتدایی خود را در یکی از مکاتب کابل فراګرفته وبرای ادامه تعلمیات  ثانوی شامل لیسه حبیبیه شد . حسن که فرزند شیر فروش فقیری بود و در آمد پدرش تکافوی احتیاجات اولیه شانرا نمی کرد ، در حین متعلمی ستم نظام ارتجاعی حاکم را با ګوشت و پوست خود احساس کرده وبرای شانه دادن با پدر خویش در امر اعاشه خانواده ، به دکان خیاطی به شاګردی مشغول بود .

جبر روزګاروضعف اقتصادی پیشرفت امور تعلیمی وی راسد شد . حسن ګلګون کفن مجبور به ترک مکتب شده و پیشه خیاطی را اختیار نمود . وی از ایام جوانی به مسایل اجتماعی – سیاسی علاقمند ګردیده و با الهام پذیری از رهبران جنبش دوره هفتم شورا چون دکتر عبدالرحمن محمودی ، سرور جویا ، برات علی تاج و.... به مبارزه علیه نظام حاکم ودرد ورنج اجتماعی پرداخت . وی جوانی بود پرشورو انقلابی تا اینکه به روز سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی – مورد اصابت ګلوله دشمن ( رژیم منهوس ظاهرشاهی ) قرار ګرفته ونهال آزادی کشور را با خون خود آب یاری نمود. یادش ګرامی باد!» (همان شماره ۲۳ ثور سال هفتم- شماره ۳۸) 

درمورد جنبش روشنفکران در روز سوم عقرب که همان روز به مظاهره ای تبدیل شد ،همه ګروه های سیاسی آنروزه بر ضد یا به طرفداری مظاهره سوم عقرب که سر آغاز جنبش روشنفکران در دهه چهل خورشیدی نیز ګردید – در همان روز برخوردهای ګوناګون ومتفاوت وحتی متضاد اختیار کردند .

در داخل پارلمان در دوره دوازدهم شورا ببرک کارمل – اناهیتا و حفیظ الله امین به نفع سلطنت موضع داشتند و ظاهر شاه را « مترقی ترین شاه آسیا » خوانده بودند و تزهای « پارلمانتاریسم ، ګذار مسالمت آمیز به سوسیالیسم – تقویه سکتور دولتی » را که بازتاب تزهای

کنګره بیستم حزب« کمونیست شوروی » بود به مثابه موضع رسمی وخط مشی حزب شان برکزیده  و رنګ سرخ بیرق شاهی را به مثابه رنګجریده« خلق» انتخاب کرده بودند و نورمحمد تره کی در فرودګاه کابل برای دست بوسی محمد ظاهر شاه که از ماسکو برګشته بود – رفته بود و به پاسخ دیګران کفته بود که « دست های اعلیحضرت محمد ظاهر شاه  را بخاطری بوسیده که از زیارت ومقبره رفیق لنین از ماسکو برګشته بود »

 (افغان فیلم همان سال فیلم برګشتن محمد ظاهر پادشاه متوفی افغانستان را از ماسکو و دست بوسی وی توسط نورمحمد تره کی را در سر فیلمی- فیلم های سینما آریانا و پارک به نمایش ګذاشته بود .)

فرکسیون حزبی حزب « دیموکراتیک خلق » در پارلمان و بیرون از پارلمان منادی ومدافع سلطنت بود . تاجاییکه همه میدانیم حزب شان درهمان سال ۱۹۶۵ تاسیس شده بود .

سازمان جوانان مترقی در میزان همان سال ۱۳۴۴ خورشیدی – نوامبر سال ۱۹۶۵ خورشیدی در ماه پیشتر از سوم عقرب ۱۳۴۴ در افغانستان تاسیس شده و برخلاف وبرضد خط مشی پارلمانتاریسم وخط مشی « حزب دیموکراتیک خلق »موضع صریح ودرشت ودقیق  داشت .

استاد دکتور سید هاشم ساعد در اثری بنام  « درنګی بر: برخی دریافت هاو رویداد های افغانستان در قرن بیستم » نوشته اند که :

در سال ۱۹۶۵ یک تعداد عناصر اګاه ووطنپرست   افغانستان  که خود را از کانون سیاست فرمایشی سابقه به دور نکهداشته بودند ، در آوان دموکراسی شاهی و سیاست علنی « حزب دموکراتیک خلق» که منادی اهداف ومنافع شوروی بود وتوسط پرچمی ها وخلقی ها به ګردش افتاده بود ، نمی توانستند  منافع توده های مردم را از نظر دور داشته ومهر خاموشی برلب زنند . از اینجاست  که یک عده عناصر شریف و با تقوی « سازمان جوانان مترقی » را تاسیس نمودند ....

در تاریخ ۲۵ اکتوبر۱۹۶۵« سوم عقرب »یعنی روزرای اعتماد صدر اعظم از ولسی جرګه ، روشنفکران میخواستند صحنه رای اعتماد را ازنزدیک مشاهده کنند . این عمل قانونی جوانان در مقابل تعمیر پارلمان واقع راه دار الامان با آتش قوای امنیتی پاسخ داده شد که در آثر ان عده ای زخمی شده چند تن جان خود را از دست دادند .

سازمان جوانان مترقی در حادثه سوم عقرب ۱۹۶۵- ۱۳۴۴ خورشیدی حضور فعال داشت .

( واقعه سوم عقرب باعث آن شد تا داکتر محمد یوسف استعفی دهدو به جایش محمد هاشم میوند وال به حیٍث صدر اعظم افغانستان انتخاب ګردد - در این ایام مظاهرات محصلین به اوج خود رسید ه بود ...) » (اثراستاد دکتور سید هاشم ساعد – صفحه ۱۳۴ – ۱۳۵ )

جادارد تا یاد آورګردم :

 باوجودیکه پولیس وقوای ويژه سردار ولی جوانان را به خاک وخون کشید اما تظاهرات ادامه یافت وازساحه پوهنتون تا ساحه ارګ سلطنتی را زیر پوشش ګرفته بود .

داکتر هادی محمودی  که خوشبختانه تاهنوز زنده وسالم میباشد – درهمانروز سوم عقرب سال ۱۳۴۴ نتنها در برابر مقبره سید جمال الدین افغان در ساحه پوهنتون کابل سخنرانی نمود بلکه بارها در شهر سخنرانی داشت ونقاب از چهره دموکراسی محمد طاهرشاه برداشت . همچنان شاد روان انجنیر عثمان عصیان و شاد روان محمد طاهر بدخشی از سخنرانهای همان روز درسوم عقرب بودند . امید وارم تاشرایط مساعد ګردد و سخنان وخاطرات دکتر هادی محمودی و بسا از شاهدان جنبش سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی را نویسندګان آزاده ما به رشته تحریر بیاورند و بخشهای ناګفته شده را ثبت خاطرات جنبش ملی – دموکراتیک افغانستان نمایند .

هنوز در سوم عقرب سال ۱۳۴۴ از نطفه « نهضت اخوان المسلمین » در آنروز خبری نبود – چه رسد به تشکیلات و حزب وسازماندهی شان .

 امروزچهل وشش سال از جنبش سوم عقرب سال ۱۳۴۴ خورشیدی میګذرد .

در چهل وشش سالی که ګذشت هزاران روشنفکرآزادیخواه افغانستان به مثابه ګل های ناشګفته پرپر شده ودرمظاهرات – در پشت میله های زندانها و درسنګر های نبرد به خاک وخون آغشته شده اند اما بازهم این کاروان براه خود ادامه داده و فرزندان خلف مردم افغانستان هیچ ګاه در برابر هیچ یک از استبدادګران داخلی و

دشمنان خارجی مردم افغانستان سر تسلیم وکرنش وتسلیم طلبی وانقیاد خم نګرده وبرای تحقق استقلال – آزادی – دیموکراسی – عدالت اجتماعی -برابری  ودیموکراتیزه کردن حیات اجتماعی مردم افغانستان سرفرازانه  رزمیده اند و می رزمند  وخواهند رزمید وتجارب خونین ګذشته را پیوسته جمع بندی مینمایند و در راه های ناکوبیده شده به پیش میروند .

نبرد ادامه دارد . میتوان ده ها صفحه ای در مورد سوم عقرب ویاد وبود آن نوشت – اما امسال به همین بسنده مینماییم ویاد شهدای سوم عقرب – یادشهدای راه آزادی را ګرامی میداریم .

دوشعر از رزاق رویین را که درسالهای چهل خورشیدی   بیاد سوم عقرب وانروز ها سروده شده بود – بیاد انروزها در اینجا بعد از چهل وشش سال باردیګر میخوانیم .

 

 دو شعر از سالهای چهل

برگرفته از دفتر شعر «شکفتن در سترون خاک»

 

ستاره ها و آفتاب

 

شب سیاه بود

و آسمان قیر گون

گل ستاره های رنگ رنگ را

به  باغ دیده ها نمی نمود

غبار روز ها و سالهای دور

نسیم دلنواز  نوبهار را

زدشتهای تشنه کام  میزدود

گهی که از کران آسمان کور

فروغ تک  ستاره یی

سرود عشق میسرود

گره کشای درد های رفته بود

 

اگرچه ابر های تیره دل کنون

مخوف و پر گناهتر

به مرمرین  ستاره های پر درخش

نقاب خواب میکشند

اگرچه سایه های مرگزای بی امید

حجاب نیستی و مرگ را

به روی آفتاب میکشند

ولیک زآسمان  قیرگون شب

ترانه ساز و پر فروغ و بی حجاب

ستاره ها و آفتاب

سرود تازه سر دهند

و دشتهای تشنه کام

وباغهای مانده در خزان سرد

به تابناکی بهار تازه  بر  دهند 

تابستان – ١۳٤۶ 

 

 

سوم عقرب *

 

آفتاب از پشت کوه آسمایی  شاد میخندید

روز چون گل در نگاه رهروان شاداب و زیبا بود

 

 

در برون درب کاخ مجلس شورا

لحظه ها در چنگ غوغا ها

موج مردم در تقلا بود

نو جوانی در تلاشی سخت

بیقرار از شوق دیدنهای شورا بود .

 

 

افسری زانسو صدا سر داد :

ناظر کار وکیلان جز حکومت نیست

باز گردید  . . . باز گردید . . . »     

لیک موج منتظر  درکار

همچنان در شور و غوغا بود

 

 

ناگهان ،

در شرار تیر گرمی سوخت

سینه یی ، قلبی ، سری ، پایی

بعد ازان پرواز صد ها تیر   !

ناله یی برخاست :

« چیست آخر جرم ما زین کار ؟

دولت آخر از چه می آغازد این کشتار ؟ »

در خروش گنگ غوغا ها

غرش مردی طنین افگند :

« مردمان !

حرف قانون و عدالت نیست

جز به کام این سیه کاران

چشم را از برق تیر این ستمگر ها کنون  دیدی دگر باید

لانۀ این بد سرشتان را به نیرویی که در بازوست     

بعد ازین زیر و زبر باید

خون قرمز رنگ ما امروز

موجه یی از موج توفان است   

راه ما راه شهیدانست . . . »

 

 

آسمان پر گرد

کشته ها بر دوش

چهره ها پر درد

خونشان در جوش

 

 

آفتاب این زورق  خاموش

بر فراز جادۀ غمناک

دیده بر صد ها  نشان لاله رنگ خون

رو به سوی  نیلگون دریای شب

آهسته میراند .

عقرب ١۳٤۹

 

* اشاره به حادٍثۀ خونین سوم عقرب سال ١۳۴۴



 

رویکرد ها :

یک

تارنامه بابا -  انسان  - مقاله

بخش هفتم

سخنی با نویسنده اتحاد رهروان !







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



باقی سمندر