دوستکامی یا دشمنکامی - گفتمانی دربارۀ خاستگاه زبان دری

١٣ میزان (مهر) ١٣٩٠

این نوشته دنباله ی گفتمانی است که در زیر نوشته ی جناب دستگیر نایل در همین تارنما زیر نام "نگاهی به کتاب پویه های در فرهنگ خراسان" اثر دکتر رازق رویین، آغاز یافته بود. چون در آغاز این نوشته به آن اشاره نشده است، ما آن را یادآور شدیم تا خواننده گان گرامی بدانند که آغاز کار از کجاست. (خراسان زمین)  

 

سخنی با آقای طاهر احمدی ( ایرانی )

آقای محترم احمدی . شادم که آن دوست سری با کتاب و دستی در پژوهش دارند . هرچند نام شما را در ان سایت گرامی جز در یک مورد که گویا سپرده بودید تا نوشته یی برای مدیر سایت بفرستید .نیافتم من قول تان را میپذیرم که سری با کتاب و دستی در پژو هش دارید . ولی متاسفم که در کند وکاو پژوهشی بر  قضایا از روی تب تند ( ایران گرایی )به کار میپردازید ووقتی یکی از دانشمندان خارجی را یافتید که بر این تب وتاب  منصفانه یا غیر منصفانه تان ، افزود ، بدان می چسپید و حقایق مسلم زبانی و تاریخ حوزۀ مشترک را نا دیده میگییرید کاری که متاسفانه بسیاری از هممیهنان تان کرده و میکنند  . من در یک بریده از نوشته ام به خدمت آن سرور نکاتی و پرسش هایی را مطرح کرده بودم که به هیچ یک از آنها پاسخی نیافتم  مثلا  نوشته بودم   اینکه زبان پهلوی ساسانی یا به قول شما فارسی میانه. میان فرس باستان و زبان دری حلقۀ وصل باشد ، من این را نمی پذیرم و در آن ادعا  یک خلای  زمانی   شش قرنه میبینم  جواب شما جز پریدن از شاخه یی به شاخه دیگر  نبود  .  ونیزنوشته بودم   در زمانی که زبان دری در خراسان و آسیای میانه رواج کامل داشت و از زبان پهلوی ساسانی دراین سامان خبری نبود و برعکس در فارس ودر مجموع نواحی غربی ایران امروز زبان ساسانی گفته میشد . چه پاسخی آوردید؟ میخواستم بدانید زبان ساسانی  درین نواحی محل گویش نداشت . ورنه چگونه است زبانی  در  جایی که  وجود نداشته از آن زبانی به این گسترده گی به وجود بیاید که پس از مدتی خود زبان محل اصلی را هم از میان بردارد  و خود جاگزین آن گردد ؟ چه پاسخی دارید ؟ شاید بگویید واژه های پهلوی که در هردو زبان وجود دارند . بلی . ولی از کجا این واژه ها پهلوی پارتی نباشند  ؟ چه دلیلی دارید ؟ زیرا  از نفوذ فرهنگی ساسانیان در قلمرو اصلی پارتها یعنی باکتریا جز نشانه های  اندکی در دست نداریم  « . . ساسانیان در خراسان زمین دیری نپاییدند . به زودی پس از فتح بگرام و تخریب آن ، برگشتند و حکومت را به حکمرانان محل وا گذاشتند . از سوی دیگر این حکمرانان محلی هم مدتها با ساسانیان  در گیر گشتند که در نتیجه می توان گفت ساسانیان در کشور هرگز استقرار نیافتند .به و یژه بخش شرقی کشور همچنان تحت نکیداریان (کوشانیان) و یفتلیها باقی ماند .پس سوال اینجاست که چگونه ساسانیان زبان شانرا در قلمرو زبان ملی کوشانیان ویفتلیها که زبان باختری خوانده می شود و از لحاظ ساحه وی ، فونتیکی ، و واژگانی در قلمرو جدا از ساسانیان موجود بود  ، در این نواحی رواج دادند ؟ . آیا برعکس آن درست نیست که گفته شود زبان فارسی دری مولود سرچشمه های اصیل خودش است ؟ شرووSkjaerví  کتیبه های بلخی  دوران شاهنشاهی کنشکا به ویژه کتیبه رباتک را دارای سنت نگارشی  همانند و همپایه با کتیبه های هخامنشیها  وساسانیها می داند. ولی آیا این ظالمانه نیست که زبانهای شرقی را که مدت ششصد سال در این کشور و کشور های همسایه زبان رسمی و دولتی بود و برای بار اول کتاب اوستا به همین زبان وبه امر شاهان اشکانی   تو سط روحانیان زردشتی باختری گرد آوری شد  و ادبیاتی پدید آورد که هم در زبان ساسانی و هم در زبان مانوی وسغدی چشمگیر است ،  در پیدایی زبان دری نادیده  بگیریم و برویم به سراغ زبان ساسانی که خود زادۀ آن زبان است . . . یک مرحله تاریخی را نادیده گرفته ازآن می گذرید  وبه فرس باستان می رسید . »  ( این گفته ها در رابطه به نوشته یکی از هممینان نوشته شده است .دکتر رویین . پویه هایی در فرهنگ خراسان ص.  75 ) زیرا برخلاف گفته شما که زبان پهلوی ساسانی  از زبان پهلوی پارتی جدا است ، من برعکس گفته شما میاندیشم  . نوشته اید : « دستور زبان لغات ؟ و آوا شناسی پارسی و پارتی  از هم جداست ». این ادعا را چگونه به اثبات میرسانید ؟ اینگونه داوری از شما که ادعای داشتن دانش زبانشناسیک را دارید  کاملا غیر قابل باور است  . زبانهای آریانی راعادتا بر حسب شباهت صوتی و دستوری و لغوی انها به دو دستۀ غربی و شرقی دسته بندی کرده اند  که درین میان زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی را  شامل دسته غربی میدانند  .من از مشترکات ناگسستنی لغات ودستور زبان آن دو  ، نه از کتابهای دانشمندان افغانستانی که ، از دانشمندان بنام ایرانی مثال می آورم تا دیده شود  چنان نیست که شما گفته اید . آقای یار شاطر در مقدمۀ لغت نامه دهخدا مینویسند :  « زبان پارتی  در دورۀ اشکانیان بنوبۀ خود در زبان فارسی میانه ( درستتر- پهلوی ساسانی -  نیکو منش ) تاثیر کرده واین تاثیر را در زبان فارسی نیز میتوان دید ». (ر ج .لغتنامه – دهخدا . مقدمه ) و اما اینکه ادعا کرده اید پارتی و ساسانی  ازنظر لغات و دستور از هم جدا هستند بازهم از همان مقدمه مثال می آورم لابد احسان یار شاطر را همچون ملک الشعرا بهار ، زبان نشناس نخواهید خواند . او مینویسد : «  درزبانهای میانۀ دستِۀ غربی تطور بسوی سادگی پیش رفته ، در پهلوی و پارتی عملا اسامی و صرف نمیشوند ، تثنیه از میان رفته است ، تشخیص مذکرو مؤنث و خنثی نیز عملا ناپدیدشده ( در کتیبه های پهلوی بعضی اسامی  به y  ختم میشوند که در پهلوی کتابی  بصورت  w  در آمده . گمان میرود که این y اثری از خواتیم اسامی در حالات غیر فاعلی (obliquus casus  ) باشد . . . . در این دو زبان  از مادۀ های اصلی فعل؛ مادۀ مضارع که فعل امرو فعل التزامی نیز ازآن ساخته میشود باقی مانده ؛ ماضی و مشتقات آن ، چنانکه در فارسی دری و غالب لهجه های کنونی ایران معمول است ، از صفت مفعولی)  participie passé  passif   ) ساخته میشود و این یکی ازممیزات مهم این زبانهاست . . . . به این ترتیب ضمیر ملکی د رحقیقت جاگزین ضمیر فاعلی شده است . این طرز بنا کردن فعل ماضی  یکی از موجباتی است که در نتیجۀ آن در غالب لهجه های غربی ایران ، و از جمله  فارسی ، ضمایر و صیغه های حالت اضافه اهمیت و تسلط یافته و غالبا ضمایر فاعلی و سایر ضمایر را بکلی از صحنۀ زبان رانده است . در زبان فارسی « من » اصولا ضمیر ملکی است ، که mana  در فارسی باستان نتیجه شده ، ضمیر فاعلی در فارسی باستان برای متکلم adam   است که در فارسی اثری ازآن بجا نمانده ، ولی در  لهجه های  شرقی ایران عموما و در بعضی لهجه های غربی مانند پارتی و خلخالی و تاتی  اثر آن بجاست .- » ( مقدمه لغتنامه ص- 14 ) .پس اگر این دلایل را میپذیرید، دیگر چه جای افتراق میان آنها باقی میماند ؟

 در مورد خاستگاه زبان پارسی پژوهشگر دیگر ایرانی مینویسد : « زبان پارتی یکی از زبانهای ایرانی میانه است که زبان مادری قوم پارت بوده و در دورۀفرمانروایی سلسلۀ اشکانی ،یعنی از اواسط سده سوم قبل از میلاد تا ربع اول سده سوم پس از میلاد مسیح  زبان دولتی و اداری ایران بوده است. (تنها نه ایران –ن) از این زبان در دورۀ باستان اثری برجای نمانده است (نه تنها از این زبان که از اوستا و زبان پهلوی ساسانی نیز – ن) خاستگاه قوم پارت پهله یا پهلو یا پرثوه ( پارت)شمال  خراسان امروزی و بخشهایی از ترکمنستان کنونی را در بر میگیرد .. .  . اما از حدودسال 51 میلادی روی سکه های اشکانی نوشته هایی به خط و زبان پارتی دیده میشود .  . . . شایان ذکر است که مانویان نیز بخشی از از آثارخویش را به زبان پارتی و به خط مانوی نگاشته اند . . . . از زبان پارتی نوشته هایی بر سنگ ، چرم ، سفال ،فلز ، مهر ، و جز اینها به خط کتیبه یی پارتی بر جای مانده است .برخی از این کتیبه ها  متعلق به دورۀ ساسانی و شماری از آنها  دو یا سه زبانه است . » (زبان وادبیات ایران باستان – زهره زرشناس) .

من دراین آورده ها از آوردن مثالها دست گرفتم تا عرایضم را کوتاهتر سازم .   ازگفته های هموطنان تان دو چیز را باید آموخت یکی آن که زبان پارتی و پهلوی هردو از یک دسته بوده و صیغۀ نسبتی (پهلوی) برهردو زبان ،  خود گواه ریشۀ  مشترک و دستور ولغات مشترک میان آنها است . پس ادعای جناب عالی منتفیست مگر آنکه بازهم از کشفیات آن گوهر تابنده تان مثالی برعکس بیاورید . شاید بپرسید درین صورت پس چرا این دو را به دوزبان تقسیم نموده اند ؟ پاسخ آنست که  این دو زبان هر کدام به دو سلاله و دو دولت مقتدر متعلقند که از لحاظ زمانی هرکدام خاستگاه معین مکانی و مدت  زمانی متفاوت از هم دارند هرچند که تفاوتهایی هم از لحاظ لغات وسرآواها میان این دو دیده میشود ولی آنقدر جزیی اند که با اتکا برآنها ،  آنها را  از دسته متعلق به خود شان نمیتوان جدا کرد .   (  از سویی هم بر این تبویبها ، ایرانی گری وفارس پروریهای یکسو گرایانه   دوران شاهنشاهی که تا کنون ادامه دارد ، اثر خود را به جا نهاده است  که در جایش خواهد آمد  .  ) 

در جایی گفته اید که من زبان  پارتی را مادر زبان دری خراسان  گفته ام . ژرفای دانش زبانشناسی تان را وقتی میبینیم که مینویسید « آقاي نيك منش! سغدي خوارزمي پارتي و پارسي هر يك زباني جدا اند. همه را فله اي يكي كرده ايد؟ اصلا بر روي كره زمين ممكن نيست كه زباني اين همه مادر داشته باشد! پس بايد به اين زبانها، تركي عربي روسي مغولي ازبكي كردي لري گيلكي آسي تالشي و طبري و ... را بيافزاييد! ». . نخست اینکه من دران باره   واژۀ ( مادر ) را  به کار نگرفته ام بلکه واژۀ ( دنباله ) را به کار برده ام . برای کوتاهی گفتار فقط میپرسم  : مگر شما میتوانید بگویید که زبان دری دنبالۀ منطقی زبانهای پارتی  ، سغدی و خوارزمی نمی باشد ؟ پاسخ شما واقعا بینش ودانش شما را درین باره نمایش خواهد داد .اگر اجازه دهید من بر آن گفته زبان « اوستا » را نیز بیافزایم . برایم  بسیار  شگفتی انگیز  بودوقتی آن جمله هایتان را خواندم . چگونه ممکن است با داشتن دانش زبانشناسانه که ادعا کرده اید ، از مقدمات دانش زبانشناسی ، بی خبر بوده باشید ؟ چون  همه میدانیم که دانش زبانشناسی مقایسی برای شناخت ریشه های واژه ها،  زبانهای خویشاوند را به مقایسه میگیرند و نه زبانهای بیگانه را . شما چگونه به خود حق داده اید زبانهای ترکی ، عربی ، مغولی ، ازبکی را در کنار زبان  پارتی وسغدی و خوارزمی قطار کنید و بر من خرده بگیرید که چرا  زبان دری را دنبالۀ پارتی و سغدی و خوارزمی گفته ام ؟ این دیگر اوج دانش شما را نشان میدهد . این پرسش میماند که مگر جناب شما زبانهای پارتی و  سغدی و خوارزمی را از زبانهای خویشاوند زبان دری نمی شناسید ؟ مگر اینن واژه ها   : فرشته ، جاوید ، اندام ، افراشتن ، خاستن ، مرغ ، پور ،  مهر ، چهر ، شاهپور  ،  فرزانه ،  پهلوان  ،  راست ، و . .  را پهلوی اشکانی یا پارتی نمیدانید ؟

 خدمت آن گرامی بنگارم که زمان آن گذشته است که با پول باد آوردۀ دوران شاهنشاه و ناسیونالیزم کور  سلطنتی ، با دروغ و پان ایرانیزم مسخره ، بر حق هنر و زبان و  ادبیات همسایه ها پا بگذارید و همه را مال ایران امروز قلمداد کنید . زیرا جهان دانش میداند که بسیاری از دستاورد های معنوی و انسانی خردپرورانه برای نخستین بار در همین حوزۀ   آریانی در باکتریای باستان ، آغازیافته وسپس به سرزمینهای دور و نزدیک رفته است  این  را برای سیراب کردن غرور کاذب نمیگویم  بلکه واقعیتیست که دوستان ایرانی خود میدانند هرچند شعاع این دستاورد ها را از هر کجا به سوی ایران خیالی خودشان بر میگردانند . زیرا آن ایرانی که ازان سخنن میگویید پایتخت آفرینشی اش بخدی و خوارزم  و غزنه و بخارا و سمرقند و هرات  بوده است  نه جای دیگر .(  ایران شما که در زمان رضا شاه سال ( 1314 ) از فارس به ایران  تغییر نام داد . .مگر نه چنین است ؟ اگر باور ندارید از استاد یار شاطر بپرسید که در یکی از مصاحبه های شان این را گفته اند .)  دیگرش همه باد است و جعل و دروغ که  میدانید دروغ را زردشت  نخستین دین آور بخدی از پندار وکردار نیک نمیداند .

 بر دانشمدان افغانستان تاخته اید که « نابخردانه » به انکار ایران برخاسته اند . در حالیکه دانشمندان هممیهن من در هیچ نوشته خود پا از حریم حرمت واقعیت پا به بیرون ننهاده اند. و برخلاف گفته شما که نوشتید :  « مانند برخي هم ميهنان امروزتان نابخردانه اين كشور و مردمش را "انكار" نفرموده ايد » ، برعکس  من فکر میکنم که در غالب نوشته های ایرانیان امروزی ظالمانه از حق همسایه های همفرهنگ خویش  ، چه افغانستانی چه تاجکستانی ، چشم پوشیده اند . برای همین حق تلفیها بود که تقریبا سه دهه پیش در همایش بین المللی زبانشناسان در شهر کابل به ریاست مورگنستیرن زبانشناس مشهور فیصله شد  اصطلاح (زبانهای ایرانی ) به ( زبانهای آریانی ) تغییر یابد تا برای کسانی  زمینۀ  سوء استفاده ازان فراهم نگردد  .  چون این زبانها به چند حوزه  وکشور  تعلق دارد نه به یک کشور معین .

این نیز برایم شگفتی انگیز  بود وقتی مقالت « هویت ایرانی و مرز های ایران فرهنگی »    از آقای جلال خالقی مطلق را در  سایت (کانون پژوهشهای ایران ) خواندم  با خود گفتم همان آش است و همان کاسه .آقای خالقی مطلق با آنهمه زحمتی که درکار تحقیق این مقاله مهم به سر رسانده اند و به ویژه پیرامون بار معنایی واژۀ ( ایران ) ، سرانجام  به این نتیجه میرسند که ایران یعنی همین ایران کوچک خودشان . یا للعجب !!. با آنکه خود در جریان پژوهش ، همه جا از  دهها شاعر ونویسنده دولتهای فرهنگ آفرین  سامانی و غزنوی و سلجوقی و خوارزمشاهی مثال می آورند که همه کشور شان را ایران میخوانند ؛ ولی  سر انجام  کوه شان موش میزاید  و همه در داخل ایران امروز گنجانده میشوند و در پایان این مقالۀ دراز دامن و از بسا جهات ارزشمند ،  نتیجه میگیرند :

« 1- دست کم از زمان ورود آریاییان به این سر زمین جایی به نام ایران  شناخته بوده است . این سر زمین  همواره  دست کم  شامل کشور کنونی ایران بوده است . 2- ایران و ایرانزمین و شهر ایران و ایران شهر ، همه نامهای مختلفی است که در دوران پیش از اسلام ودوران اسلام  برای نامیدن کشور ما به کار رفته است . » حالا ما از شما چه گله کنیم آقای احمدی ؟ . مکتبی که از دوران شاهنشاه محمد رضا .در ایران پایه گذاری شد بدبختانه به همین شیوه دوام داشته و دارد .  آقای خالقی مطلق که خود  پیرامون شاهنامه زیاد قلم زده اند چگونه میپذیرند در دوران باستان یا دوران داستانی شاهنامه مراد ازایران ، کشور ایران امروز بوده است ؟ . مگر در این دوره بلخ پایتخت ایران نبود ؟ بلخ در کجا واقع است ؟ در ایران کنونی  یا کدام کشور دیگر ؟ و آیا  همه شاهان پیشدادی و کیانی و حادثه های اساتیری و پهلوانی بیشترینه مربوط بلخ و کابل و زابل نبودند ؟ آقای احمدی خواهید گفت این بحثها به من چه مربوط است . آری ازین بگذریم  . خواستم نظر بد بینانۀ تان را که  در بارۀ  پژوهنده گان هموطن من بیان داشته بودید به عاملان اصلی برداشتهای غیر علمی  ،  ناشیانه  و  نادرست ، بر گردانم . از آنجا که اصل بحث ما در باره زبانهای میانه آریانی بود و اختلاف ما از همین موضوع برخاسته است ، در پایان این نوشتۀ پاسخ گونه ، نظراتی را پیرامون موضوع اصلی  ، از کتاب « سرگذشت زبان فارسی دری » (مجوعه یی از مقالات پژوهشگران افغانستان ) بر میگزینم وبه فشرده گی آنرا  پیشکش میدارم :  

1-       زبان دری از زبان دورۀ میانه آریانی یعنی ( پهلوی پارتی یا اشکانی ) در همین سرزمین –در حوزۀ بلخ و هرات و سیستان به وجود آمده است

.2- زبان پارتی دنبالۀ زبان اوستایی یا زبان کهن باختری ،  میباشد . دیانکوف ، لیوشیست و آقای محسن ابوالقاسمی به این باورند که در دوران پارتها ، زبان اوستایی به عنوان زبان همه گانی در شمال آریانا و در کنار زبان یونانی تداوم داشته است .

.3- از این که زبان پهلوی ساسانی لهجۀ غربی زبان پارتی است این موضوع را شواهد ذیل تایید مینماید :

الف – زبان پارتی را آغاز دورۀ میانه زبانهای آریانی گفته اند و پهلوی ساسانی را دنباله و لهجه یی از آن .( مهری باقری، تاریخ زبان پارسی .تهران ، قطره 1378 ص 65 ) .

ب -  مدت زمانی ، زبان پارتی را به حیث زبان دورۀ میانه آریانی   از سده 4 ق.م تا سدۀ 7 م  یکهزار سال گفته اند که شامل پهلوی ساسانی نیز میشود . (رستارگویوا .. دستور زبان فارسی ، ترجمه شادان .تهران ، بنیاد فرهنگ .1327.ص 1 )

ج- زبان پارتی برای شرح نحوی سایر زبانهای دورۀ میانه اساس بوده و پهلوی ساسانی از جمله لهجه آن است . ( کرستوفر ، نحو در ایرانی میانه غربی .ترجمه رقیه بهزادی .تهران.نشر برادر 1374 )  چنانکه  زالمان  زبانشناس معروف و سلوز  زبان پهلوی ساسانی را به استناد  زبان پارتی شرح و تدوین کرده است(رستار گرستار گویوا  ص 1 ) .و به قول تاوادیا ، زالمان است  که به اشتباه نام فارس میانه را به پهلوی ساسانی داده است .( تاوادیا ، زبان و ادبیات پهلوی . ترجمه نجم آبادی .دانشگاه تهران 1378 .ص9 .)

د- آثار زبان پارتی ( پهلوی اشکانی )  به گونۀ مثال آثاری از مانی حتی در قرن چهارم میلادی و بعد از آن یعنی پس از استقرار ساسانیان نیز نگارش یافته . ( ژاله آموزگار و تفضلی .زبان پهلوی ادبیات و دستور آن .تهران 1375.ص 18 ) و این میرساند که پهلوی ساسانی لهجه یی از  زبان اصلیست .

و – آثار منظوم پارتی متعلق به خراسان کهن از  نظر تعداد بیشتر از اشعار پهلوی ساسانی است و از نظر گوهر  نیز پربارتر میباشد ( ژاله آموزگار وتفضلی .ص 43) مثلا یادگار زریران و درخت آثوریک که زبان آنها پارتی است .(.علی اشرف صادقی ، تکوین زبان فارسی .تهران .دانشگاه آزاد .1375 .ص 42

ز- « محسن ابوالقاسمی میگوید که دورۀ رواج پهلوی از 331 پیش از میلاد آغاز شده با سقوط ساسانیان در سال 652 میلادی پایان میپذیرد ..بدین معنا که پهلوی ساسانی دنباله زبان پارتی و لهجه یی از آن تلقی شده است . و فارسی میانه گفتن  پهلوی ساسانی مفهومی ندارد . با منتفی شدن  اصطلاح فارسی میانه  از اینکه  اصطلاح  نو  ساخته شده  های اخیر است قابل پذیرش نمیباشد . زیرا  در ریشه یابی و مطالعۀ تاریخی زبان پارسی دری و ارتباط آن به زبان کهن آریانی یعنی اوستا  کدام نقش مهمی  ندارد .» (پروفسور حسین یمین . سرگذشت زبان فارسی دری .ص 76 )

البته باید افزود که در بارۀ هر کدام ازین موارد میتوان شواهد و دلایل فراوانی بیان کرد که میدانیم درین کوتاه نوشته ، گنجایی ندارد .

پس ، گفتن این حقایق بدیهی نه تعصب کور است ونه انکار بدیهیات . به ویژه که دانشمندان افغانستان در گفتن واقعیات همواره در کنار پژوهشگران دادگر و  دور از برتر بینیهای نا بخردانه قرار داشته اند  . ما از  پژوهنده گان همزبان  ، راستگو ورا ستکار ایرانی خویش همواره با قدر دانی یاد کرده ایم و جایگاه شانرا برجسته دیده ایم . ( هرچند نظر به ملاحظاتی اینها نیز گهگاهی ایران گراییهایی  داشته اند ولی در مجموع کار کردهای ارزنده یی داشته اند که دانشمندان ما از  پژوهشهای شان فراوان سود برده اند  ) مانند :  استاد پور داوود ، استاد فروزانفر ، استاد سعید نفیسی ، صادق هدایت ،ملک الشعرا بهار ، استاد جلال همایی استاد خانلری ، دکتر ذ. صفا ، دکتر شفیعی کدکنی و دهها مرد راستین قلمرو دانش و بینش و هنر ایران امروز  . ولی  ما نا گزیریم  حرفهای خود را نیز بیان کنیم چون میبینیم  همسایه یی در حق همسایه یی آنچه را که حق  اوست   مراعات نمی کند  . 

در پایان این گفته ها به فرخنده گی دوستی میان ملتهای ما سخنان ارزشمند وواقعبینانۀ استاد سعید نفیسی را میآورم ودر این جا  سخنم را بسنده  میبینم . استاد نفیسی مینویسند:

« در شمال شرقی ایران امروز ، سرزمین بسیار حاصلخیزی واقع است که ما دلبستگی مخصوصی به آن داریم . بسیاری از علمای  بزرگ عقیده  دارند که نژاد  آریایی  در آن سرزمین  در دامنه های  کوههای هندوکش  در کنار رود جیحون و سیحون  نخستین  روزهای  زندگانی  خویش را گذرانده است .کتاب آسمانی  ایران ایران قدیم  یعنی  اوستا  کشوری را نشان میدهد که آب و هوای خلد زمین  بود و اجداد ما نخست در آن جا  پرورش یافته اند . وبه قرینه میتوان یافت  که مراد همان ارض موعود ایرانیان و همین خطه دلکش سواحل جیحون و سیحون است .علمای تاریخ عقیده دارند که ما ایرانیان از آنجا آمده ایم و ایران امروز به منزلۀ خانۀ دوم ماست » (  از مقاله سرزمین پاک نیاکانم )  

از مدیر دانشمند سایت گرامی خراسانزمین واز پژوهشگر  پرتلاش ما آقای دستگیر نایل سپاس میدارم که با معرفی یکی از کتابهای روشنگرانۀ کشور ،  از نا همواریها وهمواریهای  راه پژوهش ، با باز گشایی یک گفتمان علمی  . سهم ارزنده گرفتند .







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

مهرگان30.07.2024 - 13:11

 جناب خجندی، چه کسی گفته که ایرانیان زبان شعر رودکی ، فردوسی و خیام را نمیفهمند؟ بله در میان عوام مردم ایران ، خواندن غزل حافظ و شاهنامه دشوار است چنانکه در میان عوام دیگر پارسی زبانان ، دشوارتر! این به سواد و میزان تحصیلات ادبی فرد بستگی دارد نه به زبان ! ایرانزمین باستانی از درون ایران کنونی ، چه در دوران مادها و پارسها و پارتها و چه پیش از آن ها ، برخاسته است . کافیست به تمدنهای مارلیک، جیرفت، شهر سوخته و ایلام دقت کنید، پایتخت مادها در هگمتانه ، پارسها در انشان ، پارتها در هگمتانه، صددروازه، شوش، نسا، ارشاک، ری و ساسانیان در استخر همین ایران کنونی بوده . ایران کنونی همواره و در طول تاریخ مرکز ایرانزمین بوده است. حتی در شاهنامه ، اسامی شهرهای افغانستان و دیگر بخش‌های فرارود ، در زمره شهرهای تورانیان محسوب میشود که مس از مرگ افراسیاب به ایران متعلق می‌شوند.پس از کیخسرو ، نواده ایرج است که بلخ میشود پایتخت ایران !

مهرگان 30.07.2024 - 12:49

 ایران نام قدیم و باستانی همین ایران کنونی است که‌ در سنگ نوشته های مانده از دوره ساسانیان، بر کوه های ایران حک شده است . ایران در شاهنامه هم پس از پادشاهی ایرج فرزند فریدون ، مطرح میشود . کیومرث و هوشنگ و جمشید و فریدون بر سرزمینی وسیع تر از ایران حکم می راندند. فریدون قلمرو پادشاهی ۷ود را میان سه پسرش تقسیم میکند که ایران به ایرج نیرسد . پایتخت ایرج و فریدون هم در تمیشه( جایی در استان مازندران ایران) بوده است. نهفته چو بیرون کشید از نهان به سه بخش کرد آفریدون جهان یکی روم و خاور دگر ترک و چین سیم دشت گردان و ایران‌زمین نخستین به سلم اندرون بنگرید همه روم و خاور مراو را سزید به فرزند تا لشکری برگزید گرازان سوی خاور اندرکشید به تخت کیان اندر آورد پای همی خواندندیش خاور خدای دگر تور را داد توران زمین ورا کرد سالار ترکان و چین یکی لشکری نا مزد کرد شاه کشید آنگهی تور لشکر به راه بیامد به تخت کئی برنشست کمر بر میان بست و بگشاد دست بزرگان برو گوهر افشاندند همی پاک توران شهش خواندند از ایشان چو نوبت به ایرج رسید مر او را پدر شاه ایران گزید هم ایران و هم دشت نیزه‌وران هم آن تخت شاهی و تاج سران بدو داد کورا سزا بود تاج همان کرسی و مهر و آن تخت عاج نشستند هر سه به آرام و شاد چنان مرزبانان فرخ نژاد اسامی شهر های افغانستان نظیر کابل و سمنگان ، در ردیف متحدان تورانیان آمده است. دیگر اسامی هم در نبرد دوازده رخ آمده، شهرهایی هستند در تملک تورانیان که پیران ویسه، وزیر افراسیاب ، در ازای صلح با کیخسرو، پیشنهاد واگذاری آنها را میکند. هر آن شهر کز مرز ایران نهی بگو تا کنیم آن ز ترکان تهی و سپس اسامی شهرهایی از افغانستان ، تاجیکستان و ازبکستان امروزین را نام می برد . دوست گرامی لطفا اطلاعات را به درستی بخوانید، بدانید و منتشر کنید .

امیر23.03.2022 - 07:16

 آقای به ظاهر دانشمند!
نام ایران را رضا شاه جعل نکرده است!در کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت و نیز در کتیبه موبد کرتیر که توسط زبانشناسان غربی ترجمه شده(هرتسفلد) است. بشکل آشکار به ایران و انیران اشاره شده است!و شهرهای ایران و بیرون از ایران نام برده شده است!
پیش از او اردشیر پاپکان به ایرانشهر اشاره کرده است!
فخر الدینی اسعد گرگانی در ابتدای داستان ویس و رامین به ایران و شهرهای آن اشاره کرده است!
فخر الدین اسعد گرگانی در داستان ویس و رامین :
زهر شهری سپهداری و شاهی
زهر مرزی پری روییّ و ماهی
گزیده هر چه در ایران بزرگان
از آذربایگان وز ریّ و گرگان
همیدون از خراسان و کهستان
ز شیراز و صفاهان و دهستان
چو بهرام و رهام اردبیلی
گشسپ دیلمی شاپور گیلی

اشکانیان منتسب به قبیله پرنی و یکی از سه طایفه ی اتحادیه ی داهه بودند و استرابو گیتی شناس یونان باستان، قبیلهٔ پرنی را نزدیک‌ترین قبایل به ساتراپ هیرکانی (گرگان) و سکنهٔ شرق دریای خزر خوانده‌ است.

خاضع26.11.2018 - 08:18

 ادامۀ دیدگاه پیشین: زبان دری در بخشهای مرکزی و غربی ایران به عنوان زبان رسمی، دارای قدمتی بس دیرینه است و آثار مکتوب به جای مانده از دوران ساسانی گواه این موضوع است از جمله خسروانی های باربد در پیشگاه خسرو پرویز و ... . رواج زبان دری در مناطق جنوب غربی ایران یعنی خوزستان و حتّی بصره نیز از طریق روایات، آشکار است. در واقع مردم ایران از گویش پهلوی به عنوان زبان محاوره یی و از زبان دری به عنوان زبان رسمی و ادبی و فرهنگی استفاده مینمودند. ولی زبان دری در خراسان علاوه بر زبان رسمی و درباری به تدریج به عنوان زبان محاوره یی نیز بکار رفت، آن هم با گویش و لهجۀ خراسانی.

خاضع25.11.2018 - 20:37

 نویسندۀ مقالۀ فوق آورده است: «در زمانی که زبان دری در خراسان و آسیای میانه رواج کامل داشت و از زبان پهلوی ساسانی دراین سامان خبری نبود و برعکس در فارس و در مجموع نواحی غربی ایران امروز زبان ساسانی گفته میشد». امّا در اینجا، بحث بر سر خاستگاه زبان است نه رواجِ عامیانۀ آن.

خاضع24.11.2018 - 21:38

 اینکه مقفع می‌گوید از میان زبان‌های اهل خراسان و خاور، زبان مردم بلخ در زبان دری بیشتر است، بدین معنی است که این زبان دری، از باختر ایران به خاور نفوذ کرده بود و در آنجا با زبان‌های آن سامان آمیخته بود.

عطاازایران24.09.2018 - 10:18

 سلام برهمگی. بهرام گورِ ساسانی در زمان خود دستور داد که زین پس از زبان "فارسی دری" برای کتابتِ نامه ها و دیوان ها و مکاتبات استفاده شود. و این زبانی که با عنوانِ «پارسی میانه» یا «پهلوی جنوبیِ ساسانی» شناخته شده در اصل، همان زبانِ «فارسیِ دری» است البته با گویشِ «پارسیگ». از این رو ست که میان فارسی میانه و فارسی دری این قدر تشابه وجود دارد. از لحاظِ زبان شناختی، تفاوتِ این دو آن قدر نیست که دو زبانِ جداگانه دانسته شوند. پارسیگ، گویشِ استانِ پارس در ایران بوده است. که زبانِ "دریِ پارسیگ"، زبانِ درباری بوده نه زبانِ عامهء مردمِ پارس(شیراز). مدّعای این موضوع، اشعارِ پَهلویاتِ سعدی و حافظ است که در قرونِ هفتم و هشتم قمری، به زبان محلّی شیرازی سروده شده است که بر می نماید که تا سده های نخست پس از اسلام هنوز، فارسیِ دری میان عامّهء مردم پارس فراگیر نشده بود.

امید30.04.2018 - 11:10

  جغرافیای فرهنگی ایران فراتر از مرزهای کنونی ایران و شامل افغانستان و تاجیکستان نیز می شود و ما ایرانیان با این مردم پیوند و همبستگی داریم. این زبان های میانه که ازشون سخن رفت هم یک روح هستند در چند کالبد که نمی شه یکی رو بر دیگری برتری داده یا اصل قرار داد. مثل فرزندان یک خانواده هستند. همین طور که زبان لری و فارسی یا بسیاری از دیگر زبان های امروزی بسیار شبیه هم هستند و جدا خواندن هریک موجب گسستگی فرهنگی میان آن ها و مرمانشان نمی شود.

ارش08.07.2015 - 16:44

  دوست گرامي نوشته شما بسيار پريشان و بي سر وته مي باشدو تنها سخناني اشفته و از روي كينه نگاشته ايداينك چند گوشزد براي شما دارم1-زادگاه زرتشت برپايه نوشته اوستا در ري مي باشدپس ريشه در ايران دارد2-نزديكترين زبانهاي زنده امروزي به زبان اوستايي مانند تاتي تالشي اورامي لكي همگي در باختر ايران گويشور دارند3-پهلوي اشكاني را پهلوانيك و پهلوي ساساني راپارسيك مي گفته اند پس از به كار بردن واژه پارسي ميانه براي زبان پهلوي ساساني نهراسيد همچنين اين دو زبان از ديدگاه گويش اندكي با هم جدايي داشته اند و نزديكي فراواني با هم داشته اند همانند پارسي باستان (پارسي هخامنشي)و اوستايي4-پارسي دري دنباله پارسي ميانه و پارسي باستان است و هر سه زبان از شاخه جنوب باختري زبانهاي ايراني هستند گرچه با زبانهاي خاوري هم روزگار خود همانندي هاي بسيار دارند مانند پهلوي اشكاني و ساساني اما نام پارسي كه برگرفته از سرزمين پارس است و خود نشان دهنده خاستگاه اين زبانهاست تنها براي پارسي هخامنشيان و پارسي ساسانيان (پارسيك) وپارسي دري به كار رفته است البته اگر براي نام پارس نيز همانند ارياناي دروغين داستاسرايي نكنيد 5-پايتختهاي ايران در روزگار پيشداديان و كيانيان شهرهايي مانند استخر در پارس تميشه و امل در طبرستان بوده اند وتنها در كوتاه زماني در روزگار كيانيان بلخ پايتخت مي شود كه شما به دروغ تنها بلخ را پايتخت ايران دانسته ايد 6-هيچگاه كشوري به نام اريانا نداشته ايم وتنها در گويش و نقشه هاي اروپايي به هرات و پيرامونش اريا گفته اند كه هيچ پيوندي بانام ايران و نژاد اريايي ندارد وبه شيوه وگويش زباهاي اروپايي مربوط مي شود

خجندی21.01.2015 - 11:24

 احسن به دانشمندان اسل و راستگو . برادران اهل ایرانزمین(سیاسی)تا كی ساختكاری می‌کنید. بس كند این یهودیسفترا.ایرانی‌تبار اصلی وطن اجدادی و وتین سیاسی خود را خب فرق می‌کند.مادامی که شما شاهنامو و کلیات خیام را رودكی و جامی (پدر شاعران و حاتم شاعران)-را با استفاده از لغت به دشواری سرفهم میروید چی خیل دعوای ایران و ایرانی‌تباری دارید.حالا این که پارسیا خود مهاجران از ایران بودند.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عبدالستار نیکومنش