خواب پریشان

١١ سنبله (شهریور) ١٣٩٠

یکشبی خواب پر یشان دیدم

ابر ها بسته به طو فان دیدم

شهر خالی وبهر گوشه سکوت

درهء جور نما یان دیدم

خیلی خفاش هجوم کرده بشهر

زاغ ها را به زمستان دیدم

دین فروشی به حضور مومن

کفر در دست مسلمان دیدم

ستم قا ضی و رفتار ملا

دور از حر مت انسان دیدم

دست ربانی به آغوش سیاف

هر دو را با لب خندان دیدم

کر زی از شوق چپن میجنباند

طالبان را به سر خوان دیدم

سر اطفال کلاه های سفید

همه  در ضجه و گر یان دیدم

دختران را همه محجوب حجاب

از تو حش همه یکسان دیدم

چرس و نسوار به دکان بقال

از همه امتعه ارزان دیدم

قتل و سنگسارو به دار آویزی

سنت مردم نا دان دیدم

 

مجلس شیطنت ای بود بپاه

کلک ابلیس به دندان دیدم

چور قا نون وطنداری بود

غر بت ملت عریان دیدم

جنگسالار و چپاولگر را

متحد مثل  دو اخوان دیدم

ملت غمزده را غمزده تر

بی گل و سا قه و گلدان دیدم







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نذیر ظفر