حماسۀ فردا

١٨ اسد (مرداد) ١٣٩٠

شـور مستی رفتـه گـویی از رگ صهـبای ما

مـوج خـون پیـوسـته خـیزد از دل دریـای ما

رحم و انصاف و عدالت نیست مرسوم زمان

بس که جنگ و خـون بپا کردند در دنیای ما

خـانۀ آباء ما از جنگ و وحشت شـد خـراب

مـرکــز بـحــران عـالــم، میـهــن زیـبـای ما

اهـل فهم و دانـش و عـرفان نیابـد کار و بار

صـاحبـان دالــر و پـونـدنـد حکم فـرمـای ما

ترسم از آسیب جنگ وفتنه و نیرنگ خصم

خـستــه و افســرده گــردد دیـدۀ بـیـنـای مـا

در شـب تـاریـک دل بگـرفـت آخـر همـتی

خون و خاکستر زدا از مهر جان افزای ما

از عنب شهد و شکـر افشان در عناب لب

بــادۀ عـشــق و امـیـد آور در مــیـنـای مـا

رشتۀ وحدت اگـر بگسسته شـد در مملکت

بار دیگـر باف فـرش مسکـن و مـأوای مـا

غیرت و شور جوانمردی کجا شد در وطن

تــا ســرایــد قــصـۀ حــماســۀ فـــردای مـا

آتـشی از نـو مگـر خیــزد ز نـای مـولـوی

دانـشـی بایـد چــو نـار طـور از سیـنای ما







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رسول پویان