شاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین

١٥ اسد (مرداد) ١٣٩٠

کشف شگفتی برانگیز دانشمندان چینی:

شاهنشاهی پنج صد ساله تاجیکی- ایرانی کیرپاند در مرزهای باختری چین

 

نویسنده: داکتر گوزل محی الدین اوا[1]

گزارنده: عزیز آریانفر

 

نقش امپراتوری «کیرپاند»[2]

  در توسعه تمدن آسیای میانه

 

در دهه های اخیر بیستم، علم تاریخ در تاجیکستان به منابع تاریخ باستان و دیرین (قدیم) کشورهای همسایه دسترسی یافته است که امکان بازنویسی تاریخ و کامل تر ساختن واقعیت های شناخته شده تاریخی را فراهم می سازد.

در این پیوند، مطالعات انجام شده در اواخر سده بیستم از سوی دانشمندان چین به ویژه مهم است.

سنت های گسست ناپذیر و پیوسته تاریخی و کشفیات تاریخی و باستان شناسی منحصر به فرد زمان ما، در برخی از موارد می توانند هنوز هم آرایه های موجود تاریخی را از یک دیدگاه متفاوت تر از آن چه که در علم «سنتی» پذیرفته شده است، در نظر  بگیرند.

یکی از فاکت های جالب علمی که تازه برای علم روشن شده است، اطلاعات در باره دولت «کیرپاند» (Kirpand) است. نخستین اطلاعات در باره این دولت در میان محافل و حلقات علمی، هنگامی روشن گردید که در سال 1983، از سوی اکادمی علوم چین، نخستین  کتاب در باره تاریخ تاجیک های چینی به زبان چینی با ویرایش شواف ژوف شین (Shuav Zhuvshin) چاپ شد و در سال 1985 به زبان  اویغوری نشر گردید.[3]

در تدوین این کتاب، دانشمندان برجسته چینی- لی اوژفپین (Lyuzhvpin)، عبدالله سلطان، وانگ شویی، موشونین (Mushunien)، لی ژین، جین گولیان (Gulian)، تان یونسان (Yunsan)، سوئی مو و دیگران مشارکت داشتند.

در اثر «تاریخچه فشرده تاجیک ها»، بخش کوچکی به دولت کیرپاند (Kirpand)، محل آن در دوران باستان و سده های میانه قبلی[4] اختصاص داده شده است.

بر تاریخ این دولت، در تحقیقات قربان شیرین- دانشمند سینکیانگی که به فرهنگ تاجیک های چینی تخصیص یافته است، روشنی بیشتری افگنده شده است.[5]

امکانات محدود کارگیری از منابع ایرانی، عربی و اروپایی، به نویسندگان چینی اجازه نمی داد تا نتیجه گیری های گسترده تری را انجام دهند. [از همین رو هم]  تجزیه و تحلیل مقایسه یی داده های تاریخی علوم شناخته شده در جهان مربوط به دوره پویایی دولت کیرپاند (Kirpand) نیز صورت نگرفت.

با این حال، در نوشته های دانشمندان چینی بر نقش ویژه دولت کیرپاند که بیش از پنجصد سال عمر کرد و در طی آن یک دوجین خاندان یا دودمان جانشین یک دیگر گردیدند، نشاندهی گردیده بود.  

پژوهشگران چینی، اطلاعات در باره دولت کیرپاند را از سفرنامه های زائران بودایی بازدید نموده از هند، دریافته اند. در دوره پادشاهی خاندان های شمالی دون هوانگ (Dunhuang) (386-534)،    زائر- سونگ یون (سده چهارم) هنگام جهانگردی، وارد کشور کیرپاند گردیده و نشاندهی کرده بود که این کشور در پامیر واقع است.

یکی دیگر از جهانگردان بودایی- سیوانتسزیان (Syuantszyan) در سال 629 پنج روز در کشور کیرپاند به سر برده بود. او در دفترچه خاطرات روزانه خود زیر نام «روزنامچه در باره سرزمین غربی عهد بزرگ تانگ» (641) به تفصیل به پرداز طبیعت منطقه و شرح سردارنشین های پامیر پرداخته است.

سیوانتسزیان (Syuantszyan) علی الخصوص کیرپاند را چونان یکی از دولت های عصر برجسته می سازد  که از دیدگاه توانمندی خود با دولت های ختن و کاشغر همتراز (قابل مقایسه) بوده است.

او این موضوع را می آورد که شنیده بود که شاه کیرپاند خود را از «نوادگان شاهزاده مهر (خورشید) و مردم خود را  «مهر زادگان» خوانده بود.

در منابع، زمان تشکیل این کشور یاد نشده است. منابع چینی زمان شکلگیری کیرپاند را نیمه دوم سده یکم، اوایل سده دوم می دانند.[6]

هرچند، شواهد مکتوب دال بر بنیادگذاری آن در دست نیست، اما برخی از داده های غیر مستقیم وجود دارد. روشن است که شهریار کیرپاند- ویو شاه (Vyushah)، تون شوی (Tunsho)   زائر مقدس بودایی را در عصر سپه سالار چینی بان چائو (32-102 میلادی) آورد که در باره آن اطلاعاتی در پیوند با پویایی هایش در نواحی کاشغر بر جا مانده است.

شیرین قربان می نویسد که زمان پویایی های تون شو در کیرپاند، با دوره کنیشکا- شاه کوشانی همخوانی دارد.[7]

 

 تاریخ پادشاهی کنیشکا زمان درازی در علم یک موضوع بحث انگیز بود. دانشمندان چینی زمان فرمانروایی او را نیمه دوم سده یکم میلادی می پندارند. کشفیات شگفتی برانگیز کتیبه (سنگنبشته) کنیشکا (فرمان نامه او) در روستای رباطک (در استان بغلان، در شمال افغانستان) به زبان باختری، بر قدمت پادشاهی کیرپاند روشنایی می افگند.

 

دوره فرمانروایی کنیشکا، در پرتو این کشف تازه، بر پایه مطالعات د. کیرب (Cribb)- دانشمند انگلیسی، میان  سال های (100- 126 یا 120-146 میلادی) تثبیت می گردد.[8]

 

هرگاه به عنوان نقطه شروع، نیمه دوم قرن یکم- اوایل قرن دوم را بگیریم، چنین بر می آید که تون شو ( (Tunshoرا نخستین شاه کیرپاند نیاورده بود. همین گونه، فروپاشی دولت کیرپاند مقارن با سال های 713-727 میلادی می گردد. درست هنگامی که بر پایه داده های منابع چینی، فیو شین- شاه کیرپاندی، با بخشی از باشندگان خود به تابعیت تبت درآمد.[9] از همین هنگام، دولت کیرپاند از عرصه تاریخی ناپدید می گردد.

 

در منابع، در باره حدود کشور کیرپاند اطلاعات متناقضی دیده می شود. اما احتمالا این به علت اختلاف زمانی داده ها است، زمانی که مرزهای دولت با توجه به اوضاع سیاسی متحمل تغییر گردیده است.

 

 پژوهشگران چینی، با رویکرد به فصل دوازدهم «روزنامچه در باره سرزمین غربی عهد بزرگ تانگ» می نویسند که «دولت کیرپاند در عصر سلسله های جنوبی و شمالی [(میان سال های 317-589)] هنگامی که مرزهای کیرپاند در غرب تا خوارزم و در شمال تا کاشغر گسترش یافته و در جنوب کشمیر را در بر می گرفت و در خاور تا کاگیلیک (Kagylyk)  (کنون در استان خودگردان سینکیانگ- اویغور جمهوری توده یی چین) می رسید، به اوج توانمندی خود رسیده بود».[10]

 

در اوج شگوفایی دولت کیرپاند، تنها در گستره سین کیانگ آن، دوازده شهر بزرگ وجود داشت. در قلمروهای یولیراک (Yulerak)، سیرلیک (Serlyk)، اینگاسار (Ingasar)، اراچول (Arachul)،  (گستره سین کیانگ امروزی) در دوره هان، 16670  نفر بود و باش داشتند.

 

در «هان شو» (Hanshu) آمده است: «باشندگان ملک یویلیر (Yuler)، سیرلیک (Serlyk)، اینگاسار (Ingasar)، اراچول (Arachul) از یک قبیله اند، اما یویلیرها (yuelr) منشای ترکی ندارند، مگر از دیدگاه خاستگاه نزدیک به کان (Kan) ها (کانامه ها) و دی ها [(یعنی سغدی ها)] اند و مسکون نیستند.[11]

 

سویوان تسزیان (Syuantszyan) نشاندهی می نماید که زبان و نوشتار کیرپاندها به کاشغری همانند است مگر هان شو گواهی می دهد که کیرپاندها به کان ها (کانامه ها) نزدیک اند.

 

روشن است که زبان و نوشتار باشندگان کیرپاند بر شالوده ایرانی مبتنی بوده است، اما همانند سغدی نیست. در این حال، پژوهشگران چینی در باره اشاعه رسم الخط سغدی در دوره تان (تانگ) در کاشغر سخن می گویند.

 

همراه با آن، در گاهنامه تان شو شواهدی هست دال بر آن که در سولی (Suli)  (در کاشغر)، نوشتار هندی رایج بوده است.[12] داده های باستان شناسی سین کیانگ با این اطلاعات تعارضی ندارند.

 

 

ما پسانتر دو باره به موضوع زبان بر خواهیم گشت. منابع چینی گواه بر آن اند که هسته نخستین دولت کیرپاند- تاشقرغان[13] کنونی– مرکز ناحیه خودگردان تاجیک نشین در منطقه خودمختار سین کیانگ جمهوری توده یی چین بوده است.

 

سر زمین یارکند یا یارقند (Yarkand) در آن دوره، بخشی جدایی ناپذیر دولت کیرپاند بوده است.

 

به پنداشت پژوهندگان چینی، نام این دولت در منابع چینی، کیرپانتو («Kirpantu»)  بوده است و به ایرانی–کیرپاند که از پیوند دو کلمه ایرانی قدیم ساخته شده است: «کیر» - کوه، و «پاند»- راه یعنی راه کوهی یا راه کوهستانی یعنی نام کشور، کشور راه کوهستانی بوده است، که شاید نشان دهنده اهمیت آن  بر سر راه «جاده ابریشم» بوده باشد.

 

 

در واقع هم، شاه کیرپاند آغاز به تصرف و اسیر ساختن سرزمین های همسایه نموده بود. چه، برای  پهن ساختن گستره کشور، دلایل عینی تاریخی وجود داشته است: تقویت گردیدن اراده مبنی بر متنوع ساختن راه ابریشم دریایی، که کشور را با رم و مصر پیوند می داد. درست در همین هنگام بود که شاه کیرپاند آغاز به گسترش متصرفات خود در جنوب و غرب نمود و عملا سرزمین هایی تا کرانه های جنوبی رود سند اشغال گردید و در  جنوب تا خوارزم به تصرف درآورده شد.

 

منابع چینی گزارش می دهند که از کاشغر، وظایف امنیتی سرزمین های جنوبی به گونه مستقلانه از سوی فرمانروا انجام می شد. شاه کاروانسرا و ایستگاه هایی برای توقف مسافران ساخته، و با این کار، زمینه بایسته را برای رهنوردان فزونشمار فراهم می آورد.

 

پویایی این فرمانروا نه تنها برای شگوفایی راه جاده ابریشم، بل نیز برای توسعه و تقویت خود دولت سودمند بوده است.

 

دولت کیرپاند بازرگانی پر رونقی را با صدور طلا، سنگ های گرانبها، پشم، حصیر و فرآورده های دامداری و نیز وارد ساختن کالاهای زیستاری (معیشتی) و اکزوتیک در این مسیر پیش می برد.

 

به برجسته شدن و بالا آمدن کیرپاند، موقعیت استراتیژیک آن بر سر راه جاده ابریشم کمک می نمود. آن هم، همانا از طریق همین دولت، سرزمین های غربی و امپراتوری میانه با جاده دریایی ابریشم،  پیوند می یافتند که اهمیت آن در دوره شگوفایی دولت کیرپاند افزایش می یابد.

 

لشکرکشی های جهانگیرانه شاه کیرپاند در جنوب، به منظور دسترسی به هدف مهم جیوپولیتیک برای نخستین بار در تاریخ منطقه – رسیدن به حدود دریاهای جنوب، و گشودن راه به سوی مسیر دریایی مرتبط بوده است.

 

چیرگی کیرپاندها در آسیای میانه از دیدگاه علمی همگاه است با دوره های فرمانروایی کوشانی ها، کیداری (kidari) ها، یفتلی ها، و هیونی ها (خیون ها). در علم تاریخ، نام هایی چون «دولت کوشانی»، «دولت کیداری»، «دولت هیونی» (خیون ها) و «دولت یفتلی».. از روی نام های سکه های بر جا مانده از فرمانروایان و نیز داده های نوشتاری منابع پارسی، بیزانسی و ...شناخته شده اند.

 

به پنداشت ای. و. رتویلادزه- پژوهشگر نامدار آسیای میانه، از ویژگی های «نومیزماتیک» (سکه شناختی) پیش از اسلام آسیای میانه این بوده است که در روند سال های متمادی، سکه ها را به نام بنیادگذار سلسله کوشانی- کوشان، «ضرب» بزنند و چنانی که پژوهش های چندین ساله این دانشمند نشان داده اند، در سکه ها در این منطقه، هرگز نام های تباری یا قبیله یی زده نشده است و تنها نام یا لقب و گاهی هم صفات شاهان آورده می شده است.[14]

 

 به گمان زیاد، نام کیداری ها درست مانند یفتلی ها از روی نام های خاندان های شاه های «کیدار» و «یفتلان» که بنیانگذاران این خاندان ها بوده اند، گرفته شده است.

 

در تاریخ نویسی چینی، تسلط [خاندان های-گ.] کوشانی ها، کیداری ها، هیونی ها یا خیونی ها و یفتلی ها، مرتبط به دوره زیستایی دولت کیرپاند پنداشته می شوند، آن هم، این خاندان ها نه در کشورهای جداگانه دارای تعامل، باهم متحد گردانیده شده اند،[15] بل به گمان غالب از دیدگاه ما، این خاندان ها (خاندان های کوشانی، کیداری، هیونی و یفتلی) به طور مداوم در کشور کیرپاند فرمان می رانده اند.

 

چنانی که می دانیم، تا کنون برای محافل علمی، نام کشور باستانی یی که [خاندان های نام برده شده-گ.] در آن در صحنه های تاریخی ظاهر شده بودند، ناشناخته مانده بود. این [کشف (کشف نام کشور تاجیکی- ایرانی کیرپاند)-گ.] با حقایق تاریخی شناخته شده در علم مدرن منافات ندارد.

 

هنوز هم تاریخ فروپاشی امپراتوری کوشانی محل جر وبحث های فراوان است. دانشمندان، تنها بر پایه داده های نومیزماتیک (سکه شناسی) آرایه های تاریخی خود را در باره حضور والیان ساسانی در سده چهارم در سرزمین های کوشانیان پس از انقراض این امپراتوری استوار می سازند (زیرا، تا کنون منابع دیگر مکتوب یافت نگردیده است).

 

پژوهشگران را فاکت موجودیت سکه های مضروب (مسکوک)، به نمونه سکه های ساسانی و کوشانی، به اندیشه حضور والیان ساسانی در سرزمین های کوشانی کشانیده است. هر چند  تیتولاتورا (القاب) در نشانه های بازمانده، به زبان های پارسی میانه و باختری بوده است: «شاه کوشان»، «شاه کبیر کوشان»، و حتا «شاهنشاه کوشانی».

 

با قاطعیت می توان تثبیت شده پنداشت که در دوره پادشاهی شاپور دوم ساسانی، که در سال های  309 - 379  بر ایران فرمان می راند، به راستی والیان ساسانی- کوشانی [در خاور ایران-گ.] حضور داشته اند.[16]

 

و. ای. واینبرگ- دانشمند روسی، بر پایه داده های سکه شناسی، راندن ساسانی ها از این سرزمین ها  را با مساعی باهمی هیون ها و کیداری ها، مقارن با اواخر سال های دهه هشتاد سده چهارم ربط می دهد. او فرازآیی یفتلی ها را در خاور تُخارستان در همین دوره می پندارد.[17]

 

به گمان زیاد، در نیمه دوم شده چهارم، مدت کوتاهی پس از انقراض سلسله کوشانی در کیرپاند ولایت های ساسانی وجود داشته اند، که کیداری ها را سرنگون کرده بودند، و سپس در این جا هیون ها و یفتلی ها فرمان می رانده اند.

 

منابع چینی، کیداری ها و یفتلی ها را توده های باهم خویشاوند می پنداشته اند که چنین بر می آید که از بازماندگان ساک ها بوده اند.

 

مرز و بوم بود و باش کیداری ها و «یی» ها (یفتلی ها) را در پامیر و مناطق همسایه آن، که در اواخر سال های دهه پنجاه سده بیستم در آغاز از سوی آ. ن. برن اشتام (Bernshtam) وسپس به شکل مفصل تر، بر پایه محاسبات کرونولوژیک (تقویمی یا گاهنامه یی) از سوی ک. انوکی (Enoki)- دانشمند جاپانی، ارائه گردید، از سوی محافل رسمی علمی تاریخی، بنا به انگیزه های سیاسی پذیرفته نشد. خود موضوع  هم، به رغم در دست داشتن واقعیت های مسلم علمی، به فراموشی سپرده شد و میهن این توده ها را هم در گوشه های گوناگون آسیای میانه نمایاندند.

 

زمانی هم، آ. م. ماندل اشتام (Mandelstam) یفتلی ها را با هیونی ها (خیون ها) که بخش بیشتر آن ها در بدخشان به سر می بردند، یکی می پنداشت.[18]

 

ل. ان. گومیلیوف- دانشمند شناخته شده اورآسیایی روس، بر آن بود که گستره بود و باش یفتلی ها دقیقا «در کشور کوهستانی پیرامون پامیر» موقعیت دارد. او می پنداشت که «یکی از نیاکان یفتلی ها، قبیله بایدی (Baidi) بوده است که بخشی از آن در دوره کوشانی ها در سده های یکم و دوم  به دره یفتل کوچیده و از روی نام دره، نام نوی یافته بودند: «یی» ها (به زبان چینی)، یفتلی ها (به زبان یونانی) و هیاطله (به زبان عربی).

 

گومیلیوف برای مدلل ساختن برداشت های خود توپونیم (نام گیتایی یا جغرافیایی) «ایفتل» یا یفتل- نام منطقه یی در کرانه های رود پنج در بدخشان[19] را به کار بست- جایی که شاید سردارنشین یفتلی در آن قرار داشت و به گونه یی که در بالا خاطر نشان گردید، از سوی شاه کیرپاند تصرف گردیده بود.

 

پژوهشگر جاپانی- ک. انوکی (K. Enoki)، به گونه یی که در  بالا یادآوری شد، نیز همزمان با  گومیلیف، زیستگاه نخستین یفتلی ها را، از روی داده های منابع چینی و توپونیم یفتل، غرب بدخشان می انگاشت.[20] 

 

سیوان تسیان (Syuantszyan)- دانشمند چینی می نویسد که «چندین قرن گذشت تا کیرپاند را پادشاهی «او- دیئن» (یفتلی) تصرف نمود».

 

چنین بر می آید که کیرپاند توانست در برهه ریختیابی خود، همه قبایل کوهی پامیر و هندوکش را با هم متحد گرداند- چیزی که به تصرف بیشتر  گستره های پهناور آسیای میانه و شمال هند یکجا با قبایل آمده یوچی یا یویچژی (yuechzhiy) به رهبری نخستین امپراتوری در آسیای میانه – خاندان کوشانی، مساعدت نمود.

 

در کتاب هوهاونشو (Houhvnshu) شواهدی در باره نخستین پادشاه کوشانی- کودزولی یا کوجولا کدفیزس (Kudzule Kadfiz) حفظ گردیده است: «پس از گذشت یک سال صد و اندی سال، یبغو یا یاگبو (Yabgu - سردار) گویشانی (کوشانی)- کیوتسزیوکیو یا کودزولا کدفیزس (Kudzula Kadfiz)چهار شهزاده دیگر را سرکوب نمود و خود را پادشاه خواند. پادشاهی او – گویشانی(کوشانی) خوانده می شد. او با انسی (Anxi) (پارتی) جنگید، گاوف (Gaof) (کابل) را گرفت و سپس به پادشاهی خود، پادشاهی پودو (آراخوزیا یا ناحیه غزنی) را وصل گردانید و بر گیبین (Gibin -کشمیر) نیز چیره گردید...»

 

 

 همه فاکت ها (واقعیت) ها و رویدادهای بالا، با مدارک منابع در باره حقایق تاریخ کیرپاند همخوانی دارند.

 

در واقع، کوجولا کدفیزس طی سال های متمادی فرمانروایی خود به شهریار توانمند یک دولت گسترده مبدل گردید که باختر (در آن دوره عمدتا کرانه چپ آن را)، [سرزمین کنونی-گ.] «افغانستان» و شمال هند را زیر سیطره خود داشت.

 

با این هم، این دولت به شدت متمرکز نبود. حاکمان بومی، که از  کوجولا کدفیزسKudzule Kadfiz اطاعت می کردند، از استقلال بزرگی برخوردار بودند که تنوع  سکه ها  که شاید  از سوی فرمانداران بومی ضرب زده می شدند، گواه بر آن است.

 

 در کشور هنوز نوع واحد سکه وجود نداشت و آن ها به ضرب زدن سکه های امپراتوران روم، پادشاهان پارت، فرمانروایان یونانی باخترو کاپیسا[21]ادامه می دادند.

 

 

در عهد شاه چهارم کیرپاند از خاندان کوشانی-کنیشکا، پایتخت، ظاهرا به بلخ نقل مکان کرد. منابع مکتوبی حفظ گردیده است  دال بر این که کنیشکا خود برخاسته از همین استان (بلخ) بوده است.

 

در یکی از نسخه های خطی دونگ هوانگ (Dunhuang) (متن به زبان سانسکریت تدوین گردیده و در ترجمه خُتنی آن ادامه یافته است)، آمده است که «کنیشکا از دودمان فرمانروایان بلخ برخاسته است». این سند مدلل بودن و موجه بودن انتقال پایتخت به مرکز امپراتوری رو به گسترش را توضیح می دهد. آن هم، در آغاز، همان گونه که در بالا یادآوری گردید، شاه کیرپاندی فتوحات خود را در راستای جنوب، با تلاش برای رسیدن به راه های دریایی متوجه ساخته بود.

 

در فرمان یادشده یافت شده در سنگنبشته رباطک، فهرستی از مهمترین شهرهای شمال هند که زیر حاکمیت کنیشکا درآمده بود، آورده شده است: ساکت، کاوسامبیا (Kausambiya)، پاتالیپور (Pataliputra ) و  چمپ (Champ) .[22]

 

فهرست شهرهای فتح شده در هند، نشان می دهند که کنیشکا توانسته بود به هدف جیوپولیتیک خود برسد. او دریا ره گشوده بود. دیگر کشور کنیشکا گستره یی از خوارزم تا رودخانه نارباد (Narbad) در جنوب هند را در بر می گرفت. کیرپاند در این دوره به امپراتوری نیرومندی مبدل می گردد که برای نخستین بار در قلمرو آسیای میانه پدید آمده بود.

 

گستره پهناور امپراتوری به کاردهی پایدار نخستین مسیر دیپلماتیک ترانس کانتیننتال (سراسر قاره یی) در تاریخ بشریت- جاده ابریشم، مساعدت می کرد. درآوردن توده های مردمی که هنگامی باشندگان قلمروهای کنونی آسیای میانه، افغانستان، پاکستان، هند، و بخش هایی از ایران بودند، زیر چتر یک دولت واحد و امنیت نسبی از مداخلات نظامی خارجی، منجر به رشد شهرها، شکوفایی اقتصاد و فرهنگ گردیده بود.

 

پدیدآیی امپراتوری کیرپاند در عرصه سیاسی، به درهم آمیزی تمدن های خاور و باختر مساعدت نمود. کیرپاند، به نوبه خود در باختر تقریبا با رم هم مرز شده بود. در آن هنگام در قاره اروآسیا در عمل چهار امپراتوری فرمان می راند: امپراتوری خان، امپراتوری کیرپاند، امپراتوری اشکانی (پارتی) و امپراتوری روم.

 

در متون بودایی سال های 245-250 آمده است که سراسر جهان به سه بخش تقسیم می گردد: (چین، رم، کوشان (بخوان کیرپاند)) و در اسناد سال های 266 و یا 281  میلادی، هنگامی که بخشی از خاک هند از دست رفته بود، سخن از چهار «پسر آسمان» (امپراتور) می رود: چینی، رومی، کوشانی و هندی.[23]

 

فاکت مهم یاد شده در فرمان شاه کنیشکا این است که او متن فرمان را به زیان آریایی تدوین نموده بود- زبانی که پیش از این، وجود نداشته بود.[24]

 

زبان آریایی- باختری که در باختر- تخارستان تا اوایل سده هشتم حفظ گردیده بود، در حوزه رسمی، جاگزین زبان یونانی با زبان باختری- آریایی بومی می گردد. زبان آریایی در پهلوی زبان های بومی، در گستره پهناور امپراتوری، زبان مراودات بود.

 

منابع چینی می نویسند که آیین دولتی کشور کیرپاند، بودیسم بود. مگر، چنین چیزی مشروط پنداشته می شود. چون در گستره پهناور امپراتوری، به دشوار بتوان از چیرگی تنها یک آیین در آن دوره سخن گفت).

 

 شاه، خود سرسخت پابند آیین بودایی بود و رهبر معنوی شمرده می شد. مواد باستانشناسی نشان می دهند که بودیسم در سرزمین باختر در دوره کنیشکا رخنه نموده، تا زمان فتوحات عرب ها در سده های هفتم و هشتم میلادی رسمیت داشته بود و در بخش های شمال خاوری تخارستان، در پامیر و پیرامون آن، دست کم تا آغاز سده نهم ادامه داشت.[25]

 

 چنین بناهای یادبود شناخته شده بودایی واقع در آسیای میانه چون بامیان، قره تپه، فیاض تپه، قلعه کافرنهان، اجنه تپه و... در عهد شگوفایی دولت کیرپاند پدید آمده بودند. هر چند، باز هم، داده های باستانشناسی گواه بر همزیستی بودیسم با دیگر آیین ها اند.

 

برجستگی امپراتوری کیرپاند در این بود که در آن مدت بلندی سنت های رنگارنگ تباری و فرهنگی و نظام ها و جنبش های گوناگون مذهبی در همزیستی به سر می بردند.

 

هر چند، بودیسم ایدئولوژی پیشرو شمرده می شد (چون خود حاکمان بودایان مومنی بودند)، با آن هم، در کشور آیین هایی چون جینیسم، شیوایسم یا شاویویسم (Shaivism)، زرتشتی و مانوی یا منیشایسم (Manichaeism) وجود داشت.

 

همزیستی تنوع نظام های دینی و فلسفی و جریانات آیینی، در چهارچوب یک سامانه واحد سیاسی، از پدیده های منحصر به فرد در تاریخ تمدن جهان است. بردباری، شکیبایی و یکدیگرپذیری فرهنگی، در گسترده ترین مفهوم واقعی کلمه، که پیش زمینه مهم شکوفایی فرهنگی بود، این امکان را می داد تا اصالت سنت های بومی و دستاوردهای فرهنگ های محلی را حفظ کرد و برای گستره پهناور کشور، ارزش های فرهنگی مشترکی را پدیدآورد.

 

درست از همین هنگام است که بردباری مذهبی در درازای سراسر تاریخ تاجیک ها به یک سنت ماندگار تبدیل می گردد. به گونه یی که مواد باستان شناسی نشان می دهند، هرگاه در هنگام فرمانروایی ویما کدفیز- پدر کنیشکا، بر روی سکه ها، تنها سیمای شیوا را بازتاب می دادند، در زمان کنیشکا (به گواهی آنالیزهای نومیزماتیکی (سکه شناختی))، بردباری مذهبی به ترازی رسیده بود که نیایشگاه  تلفیق کننده باورهای گوناگون بود و شمار خدایان به سی تن می رسید که خاستگاه ایرانی- آسیای میانه یی، هندی، خاورمیانه یی و عهد عتیقی داشتند که خود نشانگر بردباری مذهبی در امپراتوری پهناور و گسترده و  تراز بالای فرهنگ سیاسی شهریار آن است.

 

این مقاله، تنها تلاشی است برای جلب توجه به موضوعات «شناخته شده» و در عین زمان  به دست فراموشی سپرده شده (مانند موضوع کوشانی ها) و جلب توجه به کشفیات تازه که بر بسیاری از گوشه های تاریک مسایل مربوط به شکلگیری کهن ترین دولت ها در آسیای میانه و ریشه های آن ها در منطقه روشنی می افگند.

 

به هر رو، خواستیم یادآور شویم که هستند فاکت ها و منابعی که نشان می دهند که کشوری به نام  کیرپاند با تاریخ  پنجصد ساله و با سنت های دولتداری در آسیای میانه، وجود داشته است.

 

 این دولت دیرپا و مسن با عمر دراز خود، مدت ها برای علم امروزی تاریخ ناآشنا مانده بود. زیرا تا همین چندی پیش، آرایه های تاریخی در زمینه، بر شالوده داده های ناچیز باستان شناسیک، سکه شناسیک و پاره های اندکشمار بازمانده نوشتاریک بنا می گردید، تا این که آکادمی علوم چین به بررسی پیگیرانه منابع مکتوب مربوط به تاریخ تاجیک همت گماشت و نام شایسته کشور «کیرپاند» را وارد مدار علمی گردانید.  

 

 

موجودیت دولت کیرپاند در یک چنین زمان دراز، که در طی آن، دودمان های کوشانی، کیداری و  یفتلی، یکی پس دیگری روی کار آمدند، تهدابی را برای دولتداری بسیاری از توده های باشنده  آسیای میانه ساخت که سزاوار است به موضوع توجه شایان بسیاری از پژوهشگران مبدل گردد.

 

کنون، در پرتو پژوهش های تازه سده بیستم در عرصه تاریخ و باستان شناسی؛ مساله گردآوری و جمعبندی داده ها و تفسیر تاریخی آن ها در چهارچوب دولت شناخته شده «کیرپاند» و لزوم تدوین تاریخ این دولت پدید می آید. این مطالعات جامع (باستان شناسی، تاریخی) را نمی توان بدون به سنجش گرفتن داده های باستان شناسی چین و پژوهش های دانشمندان کشورهای همسایه انجام داد.

 



[1] . بانو گوزل محی الدین اوا (دانشمند اویغوری تبار باشنده شهر دوشنبه) - داکتر علوم تاریخ، استاد دیپارتمنت روابط بین الملل دانشگاه سلاوی تاجیکستان و روسیه و رییس مرکز مطالعات جیوپولیتیک تاجیکستان اند.

 

[2]. بانو گوزل محی الدین اوا در چند نوشته خویش مطلب تازه و مهمی را به دانشمندان و علاقمندان تاریخ و زبان حوزه تمدنی آسیای میانه که منظور از دولت کیرپاند است، ارائه می کنند. گزارنده خرسند است که یکی از نوشته های ایشان را از زبان روسی به زبان پارسی دری  بر می گرداند. نوشته های دیگر این دانشمند در آینده خدمت خوانندگان ارجمند ارائه خواهد گردید.

 

در باره نام  چینی کیرپاند و ریشه این کلمه خواستم نظر دوستم، جیلانی داوری- خاورشناس و باستانشاس، استاد دانشگاه هایدلبرگ را جویا شوم. ایشان این مساله را کشف تازه دانستند اما بر آن اند تا نخست باید دانست که این نام در منابع چینی به الفبای چینی چگونه نوشته شده است. این منابع بایستی از نظر داده های تاریخی و زبانشناسی به دقت بررسی شوند. پس از آن فرصت میسر می شود تا روی ریشه این نام پژوهش کرد. اگر نام کیرپاند چونان نام یک سرزمین ثابت شود، پس می توان دریافت که منظور شاهان نخستین کوشان (کجولا کدفیزس، کنشکا و هویشکا) که خود را در برخی از سکه های خویش روی کوه ها نشسته به تصویر کشیده اند، شاید منظور همین کیرپاند باشد. یعنی ایشان خود را از پادشاهان سرزمین شامخ  با کوهپایه های بلند می پنداشته اند.

 

آقای داوری این موضوع را در گذشته در رساله یی زیر عنوان «چکیده هایی از تاریخ تاجیکان بر مبنای آثار کشف شده» نگاشته اند که به مناسبت جشن بیست سالگی استقلال تاجیکستان در دوشنبه منتشر خواهد شد.

 

[3] . تاریخ کوتاه تاجیک ها، ص. ص. 13-14.

[4] . چنانی که می دانیم، سده های میانه به دو دوره قبلی و بعدی تقسیم می گردد.

[5] . بیچورین، ن. ی.، آسیای میانه  و ترکستان خاوری، آلماآتی، 1997، ص. 88.

[6] . همان جا.

[7] . قربان شیرین، ص. 40

[8] .  Sim – Williams N., Cribb j. A New Bactrian Inscription// Silk Road Art and Archacology. –Vol. 4- Kamakura, 1995/96y. P.75-142.

[9] . قربان شیرین، همان جا، ص. 40

[10] . همان جا.

[11] . تاریخ فشرده تاجیک ها («تاجیک لرین کیسکیچی تاریخی») به زبان اویغوری، ارومچی، انتشارات خلق سین کیانگ، 1985، ص. 9-16.

[12] . قربان شیرین، فرهنگ تاجیکان چین، (ژونگو تاژیک مدنیتی)، در زبان ایغوری، ارومچی، انتشارات توده یی سینکیانگ، 1992.

[13] . با شهر تاشقرغان (خلم) در استان بلخ افغانستان اشتباه نشود.

[14] . رتویلادزه، ای. و.، سکه های تیورکش، فرمانروای چاچ// نومیزماتیک آسیای میانه، تاشکنت، 2001، ص.45.

[15] . یعنی امپراتوری کیرپاند، اصل بوده و کشور کیرپاندی ها به نام کشور کیرپاند یاد می شده است و خاندان های کوشانی، کیداری، هیونی و یفتلی تنها خاندان هایی بوده اند که در کشور کیرپاند فرمانراوایی می کرده اند.

 

[16] . استاوینسکی، ب. ی.، آسیای میانه در دوره کوشانی، // تاریخ خلق تاجیک، دوشنبه، 1998، ص. ص. 430-432.

[17] . واینبرگ، ب. ای، برخی از مسایل تاریخ تخارستان در سده های چهارم و پنجم میلادی، // نشریه قره تپه، شماره چهارم، مسکو، 1972،ص. 137.

[18] . ماندل اشتام، آ. م.، پیرامون برخی از مسایل ریختیابی قوم تاجیک در بین النهرین آسیای میانه یی [(منظور از رودخانه های سیر دریا و آمور دریا است-گ.)]،// آسیای میانه، 1954، جلد بیستم، ص. 62.

[19] . گومیلیوف، ال.، ان.، یفتلی ها و همسایگان شان در سده چهارم، // پژوهشکده سراسری دیموگرافی روسیه، 1959، جلد 20،ص. 62.

[20] . Enoki K. / On the Nationality of the Ephtalites// The Toho Bunko ( The oriental Library) - Nr. 18, Tokyo, 1959, p.23, 27.

[21] . استاوینسکی، ص. ص. 418-419.

[22] . نگاه شود به: سیمس- ویلیامس، ن.، اسناد نو باختری، //پژوهشکده سراسری دیموگرافی روسیه، 3(222)، مسکو، 1997، ص. 4.

[23] . استاویسکی،... ص. 429.

[24] . سیمس ویلیامس، اسناد نو باختری، ص. 4.

[25] . استاوینسکی، ب. یا.، سرنوشت بودیسم در آسیای میانه، مسکو، 1998، ص. ص. 156، 167.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

آرش 02.07.2014 - 10:31

  ممنون از غیرت شما نسبت به سرزمینتان
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عزیز آریانفر