آمویه

١٨ سرطان (تیر) ١٣٩٠

در بستری از شنهای شنگرفین

سپاه نهنگان خسته اش را سان میبیند

تا ماهیان ساده دل کودک را

زخمی دیگر نیازارد

 که دو رویانی از نحله های ترفند

یا دستانی سیاه ، سرخ ، چرکین

بار ها و بار ها

آبهایش را گل آلودند

تا جویهای مولیانی اش را

                                  بیالایند

 

 

و کمانداران شب

آیینه هایش را شکسته اند

و فریاد دریاییان هجرت را در ژرفای سکوت

رانده اند .

 

 

 

و دستواره های  نا پیدا

مجمر های عود و پان را

 از پای درختان شابهار

                       نوشاد و مهر برزین

و نگارستان بامیان

به ترکستان یغما برده اند

تا گنج شایگان خراسانشرا

به خر مهره یی گرو بگذارند

تا دست قحبۀ تاریخ 

 نا مردمی زاده یی را

بر سکوی آزاده گانش

ترصیع نهد

 

 

اهوراهای روشنی

سراسیمه اند

مبادا تن آشوبانی  بی  مر

روز را در چشمه سارانش  شب سازند

که دریغا

ترکان خاتونهای حرمسراهای تاریخ

اشک خراسان را به تلخی

چون خرسنگی بسته بر پشت  شاعران مینو سرشت

نه یکبار ، که باری چند

 در کامش رها کرده اند

به بی آزرمی

 

 

و آنجا ؛

هیرمند

مادر پیچه سپید زال زر

سکه های موریانۀ پنجاب را

در سنگستان  قبایل تاراج

به آمون گرفته است

تا چی سان

پریوای آوازش

با پری از پیوند

مرغاب را با زرین کمران کوکچه

بپیوندد

که اگر آمویه را روزی

سوری آید

پدیدار

پرنیان ریگهایش را

از نو

خنیاگران رودکی زاد

سرودی بسرایند

در پردۀ  عشاق !

 

سوفیه 1995 . از دفتر «  بر نطع آفتاب »     

 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

خراسانی09.07.2011 - 14:19

 زنده باشید استاد . روزگار به کام فرزندان خراسان . سلامتی تانرا آرزو دارم . خراسانی
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر رازق رویین