گره کور پیمان راهبردی با امریکا و چالش های پیش رو

٣٠ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠

در این نبشته، بنیه (پتنسیال) کشورهای منطقه در واکنش به نهادینه شدن پایگاه های دایمی امریکا در افغانستان، در صورت پدیدآیی تهدیدات جدی عملی یا بالقوه برای امنیت ملی این کشورها از ناحیه حضور دایمی و پایگاه های دایمی امریکا به بررسی گرفته می شود.

در صورت پدیدآیی تهدیدات جدی عملی یا بالقوه برای کشورهای منطقه از حضور دارز مدت امریکا و پایگاه های دایمی آن کشور در افغانستان، کشورهای منطقه ابزارهای بازدارنده و واکنشی زیر را در دسترس خواهند داشت:

1-      محاصره انرژیتیک افغانستان- کنون مواد سوخت از کشورهای روسیه، ترکمنستان، قزاقستان، ایران و پاکستان (تولیدات کشورهای عربی) به افغانستان وارد می شود. در صورت پدیدآیی اوضاع ناگوار، افغانستان محاط به خشکی می تواند یک جا با نیروهای امریکایی در محاصره مرگبار انرژیتیک درآمده، با اوضاع بس نا به هنجاری رو به رو گردند.

روشن است قطع و یا کاهش چشمگیر صادرات مواد نفتی، از یک سو می تواند دولت افغانستان را به زانو درآورد و از سوی دیگر دشواری های جدی یی را برای امریکایی ها پیش بیاورد و به ویژه در موسوم زمستان برای مردم بینوا و نادار بسیار سخت تمام شده و اقتصاد کشور را فلج گرداند. افزایش سرسام آور قیمت ها و پیامدهای ناشی از آن به جای خود بایسته بررسی است.

تیره شدن روابط میان پاکستان و امریکا از یک سو، امریکا و روسیه از سوی دیگر و پیچیده تر شدن روز افزون مناسبات میان امریکا و ایران از سوی دیگر؛ این احتمال را در صورت نهادینه شدن پایگاه های دایمی بیشتر می گرداند. 

در صورت اعمال محدودیت ها در زمینه از سوی شمال و ایران، تنها پاکستان می ماند که در این صورت، امکانات مانور پاکستان و دستاویز فشار آن بر افغانستان و امریکا   باجگیری آن کشور فراخ تر و محکم تر خواهد گردید.

برعکس، اعمال محدودیت ها از سوی پاکستان، دستاویز فشار بر امریکا و امتیازگیری را به دست روس ها و همپیمانان شان در سازمان امنیت دسته جمعی خواهد داد.

آن چه مربوط به ایران می گردد، بسنده است تنها به اعمال محدودیت ها در زمینه مواد سوخت که چندی پیش رو داد، نماییم که تا چه اندازه تاثیرات ناگوار بر جا گذاشت.  

2-      قطع و یا کاهش چشمگیر جریان برق از سوی کشورهای ترکمنستان، ازبیکستان، تاجیکستان و ایران می تواند کشور را در تاریکی فرو برده، و زیان های جدی یی به آن برساند.

3-      قطع و یا کاهش چشمگیر صادرات گندم از کشورهایی چون قزاقستان، روسیه و پاکستان و ایران می تواند به گونه چشمگیر اوضاع را در کشور خراب بسازد و با گرسنگی رو به رو سازد.

4-     لغو پروژه صدور گاز از ترکمنستان به پاکستان و هند از راه افغانستان می تواند، زیان چشمگیری به اقتصاد افغانستان برساند. این کار برد پروژه صلح میان ایران و پاکستان را قطعی ساخته و ایران را به برنده بازی با امریکا مبدل می گرداند.

5-     وضع محدویت های ترانزیتی و کارشکنی ها از سوی کشورهایی چون ازبیکستان، ایران و پاکستان می تواند لطمه جدی یی به واردات کالاهای مورد نیاز اولیه به کشور برساند. این کار می تواند سکتور خصوصی افغانستان را با دردسرها و زیان های جدی رو به رو سازد.

6-     بسته شدن کریدورهای هوایی شمال از طریق روسیه، قزاقستان، ازبیکستان و تاجیکستان می تواند رس رسانی نیروهای ناتو را با مشکل جدی رو به رو گرداند.

7-     بسته شدن پایگاه هوایی ماناس در قرغیزستان همین گونه می تواند بس دردسر ساز باشد.

8-      در صورت تیره شدن بیشتر روابط میان امریکا و پاکستان، امکان وضع محدودیت ها از سوی پاکستان می تواند چالش جدی یی را پدید بیاورد.

9-     اخراج انبوه پناهگزینان افغانی از ایران و پاکستان می تواند وضع بس نا به هنجاری را در کشور تا مرز روی دادن خیزش ها و شورش ها پدید بیاورد.

10-قطع پروازهای شرکت های هواپیمایی افغانی به کشورهای منطقه می تواند این شرکت ها را با وضع نا به هنجاری رو به رو سازد.

11-کشاکش های اطلاعاتی و استخباراتی در کشور به بالاترین مرز رسیده، آن را به میدان کارزار جاسوسی و اطلاعاتی کشورهای گوناگون مبدل خواهد گردانید. روشن است در چنین حالت اوضاع به شدت خراب خواهد گردید.

به هر رو، کنون حضور نیروهای ائتلاف بین المللی در افغانستان در هر سه بعد اطلاعاتی، اوپراتیفی و تاکتیکی در تراز کنونی برای کشورهای منطقه قابل تحمل است. آن چه مربوط به جمع آوری اطلاعات می گردد، این کار ظاهرا به مبارزه با تروریسم گره می خورد و به گونه یی توجیه می پذیرد. در بعد اوپراتیفی، عملیاتی که نیروهای انئلاف انجام می دهند، در راستای مبارزه با طالبان و القاعده است و در این پیکار روشن است از جنگ افزارهای تاکتیکی و عادی کار گرفته می شود که این هم قابل توجیه است.

از همین رو، تا کنون حضور نیروهای بین المللی به رهبری امریکا در افغانستان از دیدگاه راهبردی برای کشورهای منطقه خطری را متوجه نمی ساخته است و نمی سازد و به همین علت هم است که در برابر آن تا کنون شاهد بروز واکنش های جدی نبوده ایم.

مگر هرگاه با استقرار پایگاه های دایمی، در بعد اطلاعاتی کار به صدور بی ثباتی به کشورهای منطقه و در بعد اوپراتیفی به انجام حملات بیشتر به خاک پاکستان و شاید هم پیش رفتن تا آستانه جنگ با ایران و در بعد جنگ افزاری به تعبیه و استقرار جنگ افزارهای استراتیژیکی یا تاکتیکی نامتعارف و یا متعارف به پیمانه بیش از حد نیاز برای مبارزه با تروریسم بکشد، روشن است امنیت ملی کشورهای منطقه با خطر رو به رو خواهد گردید که بی تردید در برابر آن واکنش نشان خواهند داد.  

روشن است کنون امنیت بیشتر به یک مقوله منطقه یی مبدل شده است تا بتوان آن را برای یک کشور(یک واحد جغرافیای سیاسی) تعریف کرد. از این رو، به دشوار بتوان چهارچوب امنیتی جدا بافته یی برای یک کشور معین تعریف کرد. چنین امنیتی در دراز مدت سخت شکننده خواهد بود. از این رو، رایزنی با کشورهای منطقه در زمینه های امنیتی باید در دستور کار قرار گیرد.

آن چه مربوط می گردد به پیمان راهبردی با امریکا، در این جا دو مساله مطرح است:

1-     نیاز به حضور نیروهای ائتلاف بین المللی در کشور تا روی کار آمدن یک دولت ملی و دموکراتیک و فرا گیر و استقرار صلح و ثبات، روشن می باشد و در خور شرح و بیان نیست.

2-     با این هم، بحث چگونگی این حضور و مشروعیت آن برای کشورهای منطقه مطرح است. اصولا تنها حضور نیروهای آیساف که بر اساس فیصله سازمان ملل صورت گرفته است، مشروعیت دارد. حضور ناتو داوطلبانه و بر اساس قرار داد با حکومت افغانستان است و صرفا برای مبارزه با تروریسم برای مدت محدود آن هم به گونه مشروط پذیرفتنی است.

3-     در این حال، حضور دراز مدت امریکا از دیدگاه مشروعیت بین المللی زیر سوال می رود. این در حالی است که همچنین مشروعیت حکومت افغانستان به دلیل تقلبات (بی مانند در تاریخ انتخابات جهان) سخت زیر سوال است و در این اواخر به دلیل همین گونه تقلبات مشروعیت شورای ملی نیز زیر سوال رفته است. یعنی هم مشروعیت بین المللی چنین قرا دادی زیر سوال می رود، هم ملی و هم حقوقی آن.

4-     متاسفانه تا کنون سیاست ایالات متحده در درون کشور، نه در راستای ایجاد و تشکیل یک دولت فراگیر ملی، بل حمایت از یک دولت تک تبار اولتراناسیونالیست به مقصد جلب و تحبیب طالبان و زمینه سازی برای مشارکت دادن آنان در روند سیاسی بوده است که با ناکامی سخت رو به رو گردیده است و هیچ شانسی به پیروزی ندارد.

 هرگاه با دایمی شدن حضور نیروهای امریکا، این سیاست پروتکسیاننیستی به سود تسلط یک قوم و هواداری بی چون و چرا از آن و نادیده گرفتن دیگران کماکان ادامه یابد، گسستگی های تباری، زبانی و مذهبی در کشور به گونه روز افزونی گسترش یافته و دامنه نابه هنجاری های اجتماعی و فرهنگی به پیمانه یی فراخ خواهد گردید که روشن است هیچ نیروی نظامی یی نخواهد توانست جلو انفجار اجتماعی را در کشور بگیرد.

با توجه به همه این ها بایسته است از برخوردهای ابزاری با مساله بستن پیمان راهبردی با امریکا و دادن مشروعیت به پایگاه های دایمی آن کشور پرهیز گردیده و با آن به گونه جدی و سنجیده برخورد گردد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عزیز آریانفر