اشکی برای اسامه

١٩ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠

خبر کشتار کمندویی بن لادن، در عین نامترقبه گی،  انفجار مغز مخاطب را نیز در پی داشت. مرگ این مرد ماش- برنجی ممکن است از سیاهی روزگار قصر سفید کمی بکاهد؛ ولی نمردنش میتوانست ثواب های کثیری، حتی برای دموکراسی، داشته باشد، دلایل زیادیست که آدم مجبور میشود در رفتن او دریای اشک بریزد:

اسامه از نظر کیمیاوی یک نوع "انتی غرور" قوی محسوب میشد، برای درمان تمام آنهایی که به ویروس خودخواهی و کلان کاری مبتلا هستند، بخصوص داکتران " هاسپیتال پنتاگون ".

فلسفه "هر نفر، یک بم" مکتب اسامه به اندازه کل استراتیژی های پیشرفته، در کنترول نفوس دنیا نقش داشت. خدا میداند چینی ها چقدر از نداشتن چنین یک رهبری که با فشار تنها یک دکمه،  سر ده ها نانخور را از سفرۀ اقتصاد جهانی کم میکرد، افسوس چرب میخورند.

از مزیت تخنیک های ژورنالیستیک حضرت اسامه بود که افغانستان صاحب پارسا ترین قهرمان ملی شد. و باز صاحبان این قهرمان ملی اینکه صاحب چقدر چوکی و چربی شدند، والله اعلم.    

شهید دریا  برای غیرنظامیان بی نان ما،  یک آب حیات محسوب میگشت. آنها روز پنج وقت  از برکت بن لادن  ده ها خوشه بم "ناتویی" نوش جان میکردند!

احساس جامعه جهانی از این مردن تقریباً یکسان است، اما نظر به شواهد، بزرگان همسایه افغانستان از  بی خبری پرواز چنین یک "شی شیری" به کهکشان آخرت "شرمنده" هستند. مرحوم اسامه قوی ترین لابی آنها در سنای امریکا بود. کمک های میلیاردی حضرت سلطان به جمهوری پارکستان نمیتوانیست بدون حضور دنیایی شیخ صورت گیرد.

هرچند که صندوق سینۀ اسامه تنگ تر از حجم مدارای مسلمین بود، اما سازمان او از بعد فانتیزی شباهت زیادی به قطی عطار داشت؛ فرض کنید، ده سال اخیر را او دنیا تشریف نداشت، آیا کسی قادر میبود شرق و غرب، کمونیزم و کپیتالیزم، روشنفکر و کاتولیک،  وغیره و  وغیره را از ترس جان در قطی ایتلاف جهانی جای کند.

وجود فزیکی رهبر داکتر ظواهری باعث افزایش میزان عنصر آهن  در خون بشر میگشت؛ بخصوص بشری که حق حمل چاقو و اشیای آهنی را در ریل و طیاره نداشت و مجبور میشد قشر میوه جات را هم بخورد. طبیبتاً میدانید که پوست سیب مانند پوست(واسکت) انتحاری غنی از آهن است.

حیات اسامه در  حفظ درازی  زبان دیپلوماسی همسایه نقش بارزی داشت که ادعا نماید خاک پاکش لانۀ هیچ تروریستی نیست؛ پس با قطع شاهرگ این شهید آن شهرک نظامی، بینی سیاسی این دوستان از بیخ بریده شد که خوشبختانه متأسفیم.

تنها سر سرمایه دار ریاضی بیست و پنج میلیون دالر ارزش داشت، به مشکل میتوان تخمین زد که دوره گردان انتحاری، واسکت های این بازرگان عرب را با چه قیمیتی در  مارکیت غیرنظامی ما عجم مفلس بفروش میرساندند.

واژه "اسامه" زیباترین تکیه کلام برای دهن همیشه- باز رسانه ها بود. با مرگش شیوایی خبرهای خونین جهان، مثل نصوار تروریزم  زیر زبان پنتاگون آب خواهد گشت.

القاعده با آنکه رسماً صاحب شعبه قنسلی نبود، اما این سفیر مسلکی مرگ، با داشتن دوکتورای انتحاری، روزانه پاسپورت ده ها مسلمان و کافر- مع زن و کودک- را ویزه خروجی دنیا میزد!

اسامه برای دموکراسی های سرخ، یک نوع قوت قلب تلقی میگشت. او بانی و بهانۀ  دموکراسی در افغانستان است. تاریخ "بشربودن" ما مردم به پنج هزار سال پیش از توشیح حقوق بشر باز میگردد؛ اما سران غرب– از برکت سر همین آدم بود که – تازه سال های اخیر متوجه شدند ما غیر از نان و  باروت، به دموکراسی هم ضرورت داریم.

حالا که خفاشانه او را از "کمپوند" دنیا کشیده اند، توصیه میگردد میت متوفا به عوض بحر  در  بامیان دفن گردد. آنجا گناهان این بت تمدن شکن را اشک سیاحین به آسانی آبروی پاکستان خواهد برد!  

کابل- ثور ١٣٩٠







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

فرنود17.10.2012 - 10:42

 نجیب جان دهزاد بازهم عالی گفتی اما نفهمیدم که دلیل اصلی دف نمودن الشیخ اسامه چه بوده، خوبهرصورت بازهم از جنجال خلاص نشدند، پس ازبین بردنش بی فایده بنظرمیرسد.

دوست شما10.05.2011 - 05:00

 بسیار عالی آقای دهزاد مثل همیشه و مانند همه طنز های تان

آرش10.05.2011 - 04:02

 دهزاد صاحب گرامی، اگر پاکستانی ها از این خوبی های اسامه خبر میشدند، شاید او را در موزیم پت میکردند. یکی دیگر از فواید نمردن شیخ اسامه فکر میکنم فراموش تان شده: اگر او زنده میبود، شمار بیوه های جهان تا این سطح افزایش نمی یافت!
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نجیب الله دهزاد