هزار سال دگر عاشقانه خواهم زیست...

٨ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠

خدای عشق قرار و مدار خواهد کرد

غمِ گذشته ی ما را شمار خواهد کرد

 

غمِ گذشته و امروز و شرمِ فردا را

به دوشِ «غیرتِ مردانه» بار خواهد کرد

 

مرا و «قسمت شومِ» مرا به گفته ی تو!

دچار دغدغه ی بی شمار خواهد کرد

 

من از قبرغه ی تو؟ این تخیلِ محض است

سماجتِ تو مرا استوار خواهد کرد

 

من از بهشت به سود تو، ساده می گذرم

دلم هوای زمین و بهار خواهد کرد

 

بگو به گوشِ خدایانِ ذهنِ ناجورت

که نفس (آدمیت) انفجار خواهد کرد

 

بگو که قمری اشعار عاشقانه ی من

درختِ سیبِ تو را تار و مار خواهد کرد

 

رباعی، چوتی خاکستریِ موی مرا

هماره حلقه ی دام شکار خواهد کرد

 

دوبیتی عینک افتاده روی میز مرا

به چشم دلشده ی من سوارخواهد کرد

 

غزل مرا به دل رود خانه خواهد برد

غزل غزال غمم را مهار خواهد کرد

 

هزار سال دگر عاشقانه خواهم زیست….

هزار سر به سرم افتخار خواهد کرد

 

به روی زخم دلم نی جوانه خواهد زد

مرا به میکده شب زنده دار خواهد کرد

***

خدا کند که تو آدم شوی به باغِ بهشت

وگرنه با تو خدا انتحار خواهد کرد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

هوشنگ باختر06.09.2014 - 06:34

 خدا کند که تو آدم شوی به باغ بهشت وگرنه با خدا انتحار خواهد کرد

امیر حسن امیری29.04.2013 - 10:34

 سروده یی بسیار زیبا و دلنشین بود که از ژرفای احساس و توانایی شاعر سر چشمه گرفته است. با سپاس و به امید خواندن سروده های بیشتر از این بانوی فرهیخته٬ ا.ح. امیری خراسانی ایرانی در وین٬ اتریش
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



راحله یار