نوروز
٢٩ حوت (اسفند) ١٣٨٩
تا انتهای روز خموشیم
در انتحار روزگرفتار
مهمان خون خانۀ خویشیم
با اینهمه کلاغ که میخوانند
آن یاوه های گند پریشان را
کو آن سدای گرم هشیوار
جمشید باستانی مان کو ؟
این مرده خوار کرگس تاریخ
خفاش کور جنگل تاریکی
هرروزکودکان پدر مرده را هنوز
در نی نی نگینۀ چشمان آفتاب
سر میزند به سفرۀ دهاک .
انبوه سوگوار پرستو ها
غمهای روز را به تماشا نشسته اند
برسیم خاردار گذر ها
پژمرده ، بی ترانه و غمناک
ای باز گشته گان بهار آور
بر کُنجنای خانۀ هر شهر
کو لانه های شاد گلین تان
نو روز پارسایی تان کو ؟
در ذهن انفجار شقاوتها
زان دیو زاده گان درشتی
فردا چگونه می شود آغاز ؟
آیا ؟
فردا دوباره کوچه نمی گرید ؟
یکروز
یک بامداد خوب رهایی
آن شادیانه های بهاری را
گلبرگهای شبنم هستی را
آیا ؛
در کوی عاشقان شقایقها
در باغهای بلخ و بدخشان
دست کدام مادر ایام
آب خواهد پاشید ؟
گندم درون سینۀ دیدار
در دشتهای سبز خراسان
در هفت سین سفرۀ یاران
آبستن شکفتن نوروز است .
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
Mirzaii | 23.03.2011 - 17:07 | ||
drood nawroozi wa nasimi khorasany, bar shoma wa anhae bad ki bun farhang ra daryafta and wa manond hazrathai jasus , da son wa sal piry nawrooz ra begana ba khorasan wa iran , namekhonand wa ya namedanand ! omed ast ki ba in az khodbeganagan tarikh ,roshantar sokhan bizaned wa dar jaishan binashanedshan ! tandrost wa hamesha ba nawrooz naw wa sal naw wa kar naw sardochar bashed. soaadat yartan! Mirzaii |