باعث: دین بهترین ابزار برای انقلاب و اتحاد مردم است

۱۴ دلو (بهمن) ۱۴۰۳

یازدهم دلو سال ۱۳۵۷خورشیدی سالروزِ شهادت زنده‌یاد مولانا بحرالدین باعث می‌باشد. روزِ شهادت مردی است که به مطالعات فلسفی راغب بود، به حکمت و کلام اسلامی را خوب می‌دانست و در باره‌ی فلسفه‌ی شرق و غرب آگاهی و مطالعات داشتند. نیز در اندیشه‌های هایدگر، سارتر و تعدادی دیگر اندیشه‌های اندیشمندان کلاسیک‌ومعاصر را خوانده‌بودند. به عباره‌یی دیگر باعث یکی از چهرهای معروف، شاخص، جسور و مطرح جنبش‌ آزادی‌وعدالتخواهی در سطح کشور بودند. استاد محمد رفیع‌ از مؤسسان محفل انتظار و هم‌فکران مولانا بحرالدین باعث برای (ما) چنین روایت نموده‌بودند. «مولانا در گردهمایی‌هایکه در او زمان در پارکِ زرنگار و دیگر نقاط شهر کابل برگزار می‌شد، اشتراک می‌کردند. آن زمان سازمان‌های سیاسی در یک‌ گوشه با هم‌فکران‌شان جمع می‌شدند و سخنرانی می‌نمودند. وقتی‌که مولانا سخنرانی می‌کرد. خلقی‌ها، شعله‌یی‌ها و خصوصاً اخوانی‌ها تلاش می‌کردند به سازمان خودشان جذب کنند. زمانی‌که با بدخشی صاحب دیدند، مجذوب بینش و تفکر بدخشی صاحب می‌شوند. به فعالیت‌های سیاسی با بدخشی صاحب موافقه می‌کند و می‌گویند با شما مشترکا کار می‌کنیم». نیز! اين مرد آزاده‌ی تاریخ معاصر افغان‌ستان/خراسان ضمن اینکه در برابر ستم‌ طبقاتی و ستم ملی نه گفت؛ نماد آزادی‌‌وعدالتخواهی و بانی جنگ‌های چریکی و پارتیزانی با چريك نترس، دلاور و فرزانه-زنده‌ياد عبدالحفيظ آهنگرپور با اسم مستعار تشکیلاتی (عبدالله)، عین‌الدین، جلال‌الدین، نعمت‌الله، الله‌میر، عبدالاول، امین‌الدین، ربانی، خیرالله، سید رحیم و رحم خدا - در ماه جوزا سال (١٣٥٤) خورشیدی، طی ۴۵ روز مقاومت مسلحانه و نه گفتن به ستم، استبداد و خاندانِ آل‌یحیی در راس محمد داوود و اطرافیانش-در شهرستان درواز تاریخی بدخشان بودند. آن حرکت و دادخواهی‌شان ثبت تاریخ می‌شود. در باره‌ای آن حرکت‌ مسلحانه‌اش تعدادی هم‌فکران‌ش به دیدی نقادانه می‌بینند و تصمیم ‌شان را عاقلانه‌ تائید نمی‌کنند و نیز تعدادی دیگر هم‌فکران‌ش آن حرکت‌ مسلحانه‌ را قهرمانان توصیف می‌کنند. زنده‌یاد استاد واصف باختری در باره‌ی مولانا بحرالدین باعث در یک‌ قسمت محتوایی نوشته‌اش چنین روایت شده: «یک شاخه‌ی دیگر از آگاهی‌های آن جاودان‌یاد، بحث ملل و نحل بود که از یک‌طرف در عرصه‌ی اسلام‌شناسی مطالعات زیادی داشت و فُرَق عمده‌ی اسلامی را به نیکویی می‌شناخت و از دیگر سوی، در ادیان و آئین‌های دیگر نیز غور کرده و آگاهی‌های چشم‌گیری اندوخته بود مولانا کتاب‌ها را سرسری نمی‌خواند. بنده شاهد بودم که یک پاراگراف را بارها و بارها خوانده و بر یک پاراگراف حتی ساعتی تامل کرد تا به ژرفا و کنه مطلق برسد. زنده‌یاد باعث رغبت زیادی به ادبیات عرب هم داشت. می‌توان گفت که در آن زمینه هم از انسان‌های با ارزش بود. ایشان به ادبیات زبان فارسی هم علاقه و عشق آتشین داشت و در نخستین سال‌های جوانی خود آن‌گونه که می‌گفت، شعرهایی هم سروده بود یکی از آرزوهایش این بود که از محضر روان‌شاد استاد محمد اسماعیل مُبلغ استفاده کند. من درست به خاطر ندارم که به این آرزوی خود دست یافت یا نه. یکی از کمالات دیگر مرحوم باعث، چیزی بود که فیلسوفان کهن آن را جدل نامیده‌اند. در این عرصه هم خیلی زبردست بود و به تعبیر نویسندگان کهن، منطق خصم‌افگن داشت با این کمالات و فضایل علمی و فرهنگی، مردی آزاده، بامناعت، تسلیم‌ناپذیر و تشنه‌ی تأمین عدالت اجتماعی در تمام عرصه‌های زندگی بود». مولانا بحرالدین باعث بنا به روایت‌های تاریخی‌وهم‌رزمان‌ش و دست‌نوشت‌ش روشن می‌سازد؛ خواهانِ جدایی دین از دولت بود. به سخن مولوی عبدالباقی پغمانی یکی از هم‌صنفیان مولانا بحرالدین باعث، در باره‌ی استعدادش چنین روایت می‌کند: «ما در دارالعلوم شرعیه پغمان هم صنفی‌ای داشتیم به نام بحرالدین باعث که مسکونه ولایت بدخشان بود، او در هر سال فقط دوبار به مدرسه می‌آمد، اما در امتحانات چهار و نیم‌ماهه و سالانه، در هر دو امتحان اول نمره کامیاب می‌شد. او با اداره مدرسه کنار آمده بود که حاضریش را قید نکنند، اما هرقدر که امتحان دشوار می‌گیرند حاضر است امتحان بدهد. باعث افزون بر اینکه دانش و آگاهی بیشتر از همه‌ی ما بود، در عین حال مرد سخنور با کاریزمای رهبری نیز بود». 

 

 یک بخش دست‌نوشت خود مولانا بحرالدین باعث را پیرامون «پیروزی علم و شکست خرافات» مشترکا می‌خوانیم: «حکمای یونان آسمان‌ها را به‌صورت طبقاتی یکی بالای دیگر پنداشته و هر کدام را مرکـوز و متعلق به فلک مخصوصی دانسته و حکم کرده‌اند که افلاک اصولاً قابل درک و تسخیر نیستند و بـدین اساس دست یافتن به‌سیارات، من‌جمله کرهء ماه محال وناممکن می‌باشد. ایـن پـندار میان ایـن عـدهء علـما شکل یک رکن اساسی دین را به‌خود گرفت و این آقایون ملی‌ اندیش بدون آنکه بی‌اندیشند، اینگونه مسایـل چه وابستگی به دین دارد؟ پیرامـون آن به لـفاظی پـرداخـته با جـوش و خـروش آزمـندانــه در نـشر و اشاعـهء آن بحیث یکی از مسائل مـذهـبی اهتمام ورزیـده‌انــد تا آنجا که عده‌ی از افـراطـیون، عـقـیده بـر ضد این تئوری را الحاد و گناه غیر قابل عفو وانمود کـرده بی‌رحـمانه از سنگر دین آنچه از تکفیر و ناسزا می‌خواستند بر حقیقت پژوهان شلیک می‌کردند و چون سد محکمی به بـزرگـی کوه در مسیر ساینس و تکنالوژی واقع شده برای هیچکس مجال پژوهش و تحقیق را در این مورد نمی‌دادند و چه بسا شخصیت‌های علمی و نوابغ مانند بوعـلی، ابن تیمیه، رازی و... که قربانی این ذهنیت‌های خرافی ومنافی زمزمهء اسلامی گردیده‌اند. تأثیر و گردن نهادن افکار عمومی در پیشگاه ایـن تلقینات واهی و میان تهی، بهترین حربه‌ای بود که طی قرون متمادی در برابر اندیـشه‌هـای عرفانی و کاوش‌های علمی بکاربرده می‌شد که تاریخ مشحون از همچو رویدادها بوده، خـام پنداران متحجر همیشه از خواب غفلت دیگـران سود جسته در پناه دین و مذهب سرسختانه کـوشیده‌انـد تا افرادی را که داعیه خرد و دانش دارند از میان بـردارند، سعی کرده‌انـد تا از راه برانگیختن احساسات عمومی شعلهء تابناک علم و دانش را که غــذای اساسی دین است، خامـوش سازند. مگـر از آنجا که جهل و بـی‌دانشی در تحمیق عمومی رول عمده داشته و خوشبختانه در عصری که ما در آن حیات بسرمیبریم، آفتاب دانـش بشر به نصف النهار خود رسیده و گلیم جهالت برچیده شده است، پدیـده‌هـای پیام علمی یکی بعد دیگری بر تئوری‌های بـی اساس کهنه پــــرسـتان خط بطلان کشـیده، مشت آنها را بـاز و خبط های شان را آشکارمی‌سازد. چنانکه از جمله یکی هم کشف اسرار منظومه ی شمسی و دست یافتن بشر بر کرهء ماه است که حلقه‌های تخیلی حکمت یونان و یا به‌عباره‌یی دیگر عقاید اسلامی (چگونه تفکر یونانی) را از هم پاشیده، پیروزمندانه بر کرسی قبول همگانی نشسته است. شکست طلسم خرافات در پهلوی منافع بیشمار، باری اگــر تحقیق به‌عــمل نیاید چهره ی واقعی اسلام نشان داده نشود، زیانهای معنوی هــم دربــردارد و آن عبارت از ایجاد سوء تفاهم واندر شدن مسلمانان سـاده لـوح بیک اضطراب عـقــیده وی بعضی بـردیـن می‌باشد، چه قـبول کــردن فرضیهء عــدم امکان تسخیرسـیارات بحیث یک اصل مسلم دیانی ورسوخ این عقیده در ژرفای روان آنها و لگد مال شدن آن زیر پای ستوران ساینس و تکـنولـوژی، شکی نیست که آن‌ها را دچار سوظن شدید ساخته از پیمانه گرایش آن بکاهد و رفـته رفـته خوش بینی شان را به بــد بینی و انزجار عمیقی مبدل کند و درختی را که این آقایون قشری آبیاری کـرده اند، ثمری زهرآگین ببار آورد و جهـانی را مسموم سازد. اینجاست که بایست برای رفع ایـن اشتباه مسایلی را که شالــودهء دیــن را تشکیل می‌دهند اجمالاً مورد بررسی قرار داده از خود بپرسیم که این گونه مسایل چه ارتباطی با دین دارند؟»

 

این‌جاست که تفاوت اندیشه، بینش‌ودیدگاه‌های مولانا بحرالدین باعث با دیگر اسلام‌گرایان افراطی و دین را برای منافع‌شان ابزار و دوکان قرار می‌دهند و توده‌های نا آگاه کنارشان ایستاد می‌شوند و دنباله‌رو استند و انقلاب‌شان نتیجه نداد و نتیجه نمی‌دهد. به سخن ماکس‌وبر! «تا زمانی که جامعه به آگاهی دست‌نیابد هر انقلاب محکوم به شکست است و دگر گونه در آن جامعه نا آگاه نتیجه نمی‌دهد». طرح‌وبینش‌ونسخه‌های‌که مولانا بحرالدین باعث در باب دین‌ودولت و تغییر ساختار نظام سیاسی در افغانستان هفتاد سال قبل از امروز با هم‌رزمان‌شان در راس‌ آن همرزمان‌شان (شادروان محمد طاهر بدخشی) طرح کرده‌بودند، امروز در جامعه دردمند (ما) نزد تحصیل یافتگان با درک و آگاه از حوزه‌های علمی و نیز رقابت‌های قدرت‌های بزرگ و منطقه‌یی قابل تائید و ستایش است. باید گفت؛ جناب امین‌احمدی، محمد محق، علی امیری، اشراقی، عبدالبشیر فکرت، خواجه بشیر احمد انصاری، عبدالکبیر صالحی و سایرین نواندیشان‌دینی یا روشن‌فکران‌دینی که با بحث‌های فلسفی و کلام اسلامی آشناتراند، این اندیشمندان معاصر–دارای آگاهی و شخصیت‌های علمی‌ استند مسیر که مولانا بحرالدین باعث نیم‌قرن بیشتر آن نسخه‌ها را در باب دین‌ودولت طرح کرده‌بودند؛ در آن مسیر روشن‌گری و کار می‌کنند. به همین ترتیب، مولانا بحرالدین باعث برای افشا نمودن‌ای روحانیون وابسته به دربار که  دین اسلام را منحیث ابزار، دوکان در اختیار طبقه‌ی حاکم مستبد و نیز دربار قرار داده‌بودند؛ به روحانیون وطن‌پرست، صدیق و آگاه می‌بنید و در مجالس خورد و بزرگ شفاهی طرح می‌کند تا ارزش‌های اسلامی از جمله روح آزادی‌وعدالت‌ پسندانه‌ی اسلام را از چنگ ستمکاران و مستکبران ددمنش نجات دهند. لیگ ناظر بودیم، با سطح‌نگری و بی‌توجه‌ای به این مسئله ـ اسلام و دین مردم و ارزش‌های بزرگ فرهنگی مردم ما، توسط جهاد‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گران دروغین، باید یادآوری نمايم (صفِ جهادگران واقعی جدا از این‌هاست) ـ ماورای افراطی و بنیاد گرا، نزد جهانیان چنان مورد سوال قرار داده‌شده و آن را، آیین‌وحشت و کشتار علیه‌ی تمدن بشری معرفی داشتند. چون که به حرف و سخن زنده‌یاد (باعث و هم‌رزمان‌شان) در باره‌ی اسلام و رهایی آن از چنگ کاسبان‌دین ـ توجه‌ی نشد و اکنون مردم و جامعه ما ناظر خطر از دست دادن ـ جان، مال هویت و همه چیز خویش اند.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فرزاد مجیدپور