دریا در حافظۀ کوزه (معرفینامۀ درختان تبعیدی)
۲۷ حمل (فروردین) ۱۴۰۱
سرآغاز
«درختان تبعیدی»، نمونههایی از غزل معاصر کشور است که به انتخاب سیدضیاء قاسمی و علیمحمد مودب گِردآمده است. بهدیگر سخن، «درختان تبعیدی»، در واقع نام استعاری و پارهبیتی است که از غزلِ «مسافر نوروزی» سیّدنادر احمدی، یکی از پیشگامانِ شعر مهاجرت و از بنیانگذاران مجلّه و مرکز فرهنگی «دُرِّ دری» وام گرفته شده است. این گزینه، سفینه بیلنگرِ غزلِ جدید کشور است که بههمت و کوشش آقایان سیدضیاء قاسمی و علیمحمد مودب، از گوشه و کنار گیتی فراهم آمده و در سال 1392، پس از شناوری فراوان در چشمهساران شفاف و زلال ذهن گِردآورندگان، تنِ نازنین بهجامۀ چاپ آراسته است.
مطمیناً زمان و نیروی کافی صرف گِردآوری، چینش و گزینش غزلها شده است. از این رهگذر و از جهت اینکه مجموعۀ منظم و منسجم در اختیار خواننده، منتقد و پژوهشگر ادبی قرار دادهاند، کاری است ستایشبرانگیز و درخور قدردانی. پیرامون چگونگی چینش و گزینش غزلها، تنوع محتوایی، پیام و درونمایه، کیفیت شعری، زبان، تخیّل، تصویر ـ فضاسازی و سایر مسایل مرتبط به انتخاب را از زبان گِردآورندگان میخوانیم:
«چنین مجموعهیی، طبیعتاً در کیفیت، بعضی تسامحها و تساهلها را لازم داشت و آنگونه نمیتوانست تنها و تنها کاربرد تلذّذبخش ... داشته باشد. باتوجّه بهوضعیت شعر امروز افغانستان و نیاز مبرم آن بهمعرّفی، بنارا براین گذاشتیم که باتلفیقی از این دو شیوه کار را به انجام برسانیم. بنابراین، در انتخاب غزلهای این مجموعه، علاوه بر اینکه حدّی از تسامح برای معرّفی بهتر و کاملتر غزل و غزلسرایان امروز افغانستان درنظر گرفته شد، سعی شد حدّی از مقبولیت کیفی را نیز درنظر بگیریم و از آوردن شعرهای ضعیف خودداری کنیم تا کتاب ـ اگرچه نه چندان یکدست ـ برای خوانندگانش تلذّذ نیز بههمراه داشته باشد. در پایان، علاوه براینکه حسّ زیباییشناسی خواننده از شعرهای این مجموعه اقناع میشود، شناخت مناسی هم از غزل امروز افغانستان بهدست باشد(قاسمی و مودب، 1392: 17 - 18).
تصویر تحلیلی
در فراز بالا ـ تا حدّ ممکن ـ تصویرِ نسبتاً روشن از شیوه و چرایی انتخاب غزلها ارایه گردید. در این بند سعی میگردد که تصویر تحلیلی از درختان تبعیدی ارایه شود. بهبیان دیگر، منظور از پرداختن به این مجموعه دو برهان بنیادین دارد: یک، معرفی مجدد این مجموعه که بهنظر میرسد اقبال چندانی در صید مخاطب نداشته است. دو دیگر، ارایه تصویر بهتر از دورنمایه و محتوای غزلهای فراهم آمده در این گزینه.
درختان تبعیدی، پیراهنی است رنگینکمانی که رنگهای آن را 218 غزل از 82 سراینده تشکیل میدهد. اگرچه تاریخ سرایش این غزلها مشخص نیست، ولی از آنجایی که دسترسی بهمجموعههای شعری بیشتر شاعرانی که نمونههایی از هنر شاعریشان در این مجموعه فراهم آمده است، میسر نیست، این مجموعه کمک فراوان بهجریانشناسی شعر معاصر کشور مینماید ـ در صورتی که روزی چنین پژوهشی انجام پذیرد.
غزلهای گِردآمده در درختان تبعیدی، از نگاه درونمایه، پیام و اندیشه، انسجام و وحدت لازم موضوعی ندارند که این امر طبیعی بهنظر میآید. این همه غزل، حتا اگر از یکشاعر هم باشد، نمیتواند وحدتِ انداموار موضوعی داشته باشد. اما از نگاه ساختار و شکل، انسجام و وحدت وجود دارد: یعنی قالب غزل. بااین همه، بعضی از غزلها، باوجودی که در سرزمینهای متفاوت و از تجربه زندگی در فرهنگها و باورهای گونهگون مایهگرفتهاند، اما پررنگترین و محورترین موضوع آنها، موضوعات مرتبط بهکشور است. بهزبان گِردآورندگان، «هنر و ادبیات یکجامعه در هر دورهیی از تاریخ، آیینهیی از اوضاع و شرایط آن جامعه است و بهتر از هرچیز و وسیلهیی، آن اوضاع را بازنمایی میکند.» [غزلهای این گزینه نیز] «آیینهیی از اوضاع جامعۀ افغانستان و انسان امروز افغانستانی است»(همان، 18). حَجمِ بیشتر غزلها ـ به استثنای شماری از غزلهای عاشقانه، نه عمومی آنها ـ از نگاه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، آیینهدار مسایل و موضوعات مهم کشوریاند.
این تصویر روشن و شفاف خالی از دو رویکرد نیست: اول این که انسانِ افغانستانی، بهویژه انسانِ نویسنده و سراینده، در هرگوشه وکنار هستی که از روی ناگزیری خرگاه زندگی برافراشته است و با درد، رنج و مصایب کشورش زندگی مینماید، حسِ تعلق به این سرزمین، جانمایۀ هنرش میشود. دوم این که ناملایمتها، اندوه و مصایب اجتماعی حاکم در این سرزمین، از طریق نسل مهاجر و متواری کشور، فراتر از مرزها سفر کرده است. از سوی دیگر، این مسئله بیانگر توجه عمیق و همهجانبۀ گزینگران نیز است. آنها، در هنگام چینش و گزینش غزلها ـ همچنان که در دیباچه گفته آمدهاند ـ متوجه ظرافت و ژرفنایی این مسئله شدهاند و در روشنایی همین نگرش، دست بهچیدن موضوعی غزلها از سرشاخهها زدهاند.
از چشمانداز دیگر
عنصر محوربخش این مجموعه، نوع شعر، یعنی «قالب غزل» است. اما از چشمانداز جانمایه و اندیشه، انگار بساط دردهای اجتماعی و فرهنگی، اندوه و رنج مهاجرت، دربهدری و بیسامانی زندگی، بیمیهنی و پراکندگی در گوشههای ناآشنای جهان، در قالب «غزل» و بهزبان شفاف و روان در آفتاب نگاه پژوهشگر، منتقد و خواننده گذاشته است تا از طریق مرور این غزلها، راز مبهم بیهویتی و دغدغۀ نسل شاعر/ نویسندۀ معاصر را کشف و درک نمایند. این گزینه، در واقع، دانشنامۀ مهاجرت، احساس تعلق بهمیهن و مهیندوستی، درد غربت، غریبی و فراق و دوری و مهجوری از سرزمین مادری است. عطرِ این درد، این پدیدۀ جان ـ جهانسوز، از ورق و ورق این گزینه، مشام خواننده را میآزارد. بهزبان عنایتالله شهیر، سرایندگانِ این مجموعه، «خلاصه یکسرزمین غمگین»اند.
و من خلاصۀ یکسرزمین غمگینم
غــــم تمـام جهان را نشسته میبینم
(همان،212)
خوانش غزلهای درختان تبعیدی، خواننده را بهیاد سخن پیامِ یزدانجو در کتاب «ادبیات پسامدرن» میاندازد. آنجا که گفته است:«شعر و داستان پسامدرن پیوند نزدیک با وقایع روزگار خود داشته و درگیر ارزشهای وسیعاً انسانگرایانهاند»(یزدانجو، 1390: 63). بیشتر شعرهای گِردآمده در درختان تبعیدی، جانمایۀ انسانی دارند و هدف نهاییشان، انسان و سرنوشت انسان افغانسانی است.
میرعبدالله سیار، نویسندۀ «ادبیات در هالهیی از عرفان»، به این باور است:«شعر، حسی در اختیار ما میگذارد که حس زندگی است و ما را بهژرفنای هستی میبرد. بنمایههای فلسفۀ زندگی از تمثیلها و مجازهای شاعرانه است که پُربار میشود. تجربۀ شاعرانه، گوهری است که بهزندگی معنای تازه میدهد. آنچه شعر برمیانگیزد، چیزی است رازناک. مارتین هایدگر، فلسفه و علم مدرن را ناتوان از گشایش راز هستی میدانست و به این باور بود که هنرمند و شاعر، دانای این رازند»(سیار، 1386: 102). تعدادی از شعرهای درختان تبعیدی، نه همۀ آنها، از چنین جوهر برخودارند و در هنگام خوانش، به آدمی بال پرواز میدهند تا بهبیکرانگیهای جهان هستی پرواز کند و در فراسوی این پروازها، اندیشه نماید. بعضی از غزلها، لبریز درد و اندوه اجتماعیاند. تعدادی از غزلها، روایتیاند؛ بعضیها عاشقانه و در بعضی از غزلها، تصویرسازی و صحنهآراییها، پای خواننده را تا سرزمینهای بکر هنر میکشانند تا رازِ ماندگاری هنر برای خواننده کشف شود. بعضی از غزلها، از نگاه تصویرسازی، نمونههای بهکمال رسیده غزل مدرن شمرده میشوند.
درختان تبعیدی، باغزلها و غزلوارههای نرم و لطیفی که در گوشۀ پیراهن ظریف و پرچین خود دارد، در پی بیداری تامل خواننده نسبت به مسایل و موضوعات مهم و اساسی کشور است. این کتاب نظم دل خواننده را برهم میزند. خواننده را بهتامل و تدبّر وامیدارد. در این گزینه، هنگامِ دیدارها، منظور دیدارهای عاشقانه است، نظمها برهم میریزد و وقتی آیت عشق نازل میشود، تاریکیها را روشنایی میبخشد و اندوه را بهشیرینی مبدل میکند. انگار این غزلها اکسیری باخود دارند تا بههمهچیز هویت تازه ببخشد. آفتابی که از شرق این گزینه طلوع میکند، نویدبخش فردای دیگر است؛ فردای امیدبخش و فرحافزا. باطلوع فردا، عشق است که از آن میبارد و امید است که میتراود و نفس تازۀ زندگی است که میدمد و عطرِ زیستن است که در جهان زیستی پنهاور میشود و دل است که شور و اشتیاق پیدا میکند و نوای موسیقی است که میخروشد و بهزندگی رنگ میدهد. در گوهر و سرشت، این کتاب، دربردارندۀ غزل سرایندگانی است که «باشکیبایی بیپایان»، زندگانی راکه میخواهد غم شود، تحمل کرده و دل بهدریا عشق بهمیهن زده و از دورهای نزدیک و نزدیکیهای دور، عشق بهمیهن را بهزبان شعر، بهزبان تصویر و ترنم، بهزبان تخیّل و بهزبان بیزبانی و بهزبان عشق نجوا کردهاند و از سرایندگانی سخن آمده است که «واژگان شعر مولانا» شدهاند و از «خواهرخواندگی» مزار و کابل و شیراز سخن گفتهاند:
از طلــــوع شمس تـا جـــامی زدم
واژههــــــای شعـــر مـــولانا شدم
آری، مزار و کابل و شیراز، خواهرند
چون ســـرکنند چــــادری نوبهـار را
(قاسمی و مودب، 1392: 162 و 163)
این کتاب، فراآوردههای ذهنی سرایندگی است که «دریا را در حافظۀ کوزه ریخته»اند و این هنری کمی نیست که دریای موّاج و سرشار از خروشندگی و بیتابی و بیکرانی، در کوزه ریخته آید. بهزبان محمدبشیر رحیمی:
بهخواب دیدم یکشب ـ درست یادم هست
کسی به حـــافظۀ کــــوزه ریخت دریـــا را
(همان، 167)
اگر غزلهای فراهم آمده در این گزینه، دستهبندی گردد، مثلا غزلهای عاشقانه، غزلهای دارای محتوا و مضمون میهنی و مهاجرتی، غزلهای سیاسی ـ اجتماعی و غزلهای طنزی، در این صورت میشود بهنوع وحدت محتوایی دست یافت. از این رهگذر، «مضمون» غزلهای این مجموعه، «شبیه میوههایی است که از شاخسارها سرچین شدهاند».
این کتاب گنجینهیی از زیباییهای هنر معاصر کشور است. طرز بیان، پرورش معنا، نگاه تازه و دریافتهای خوب هنری، از ویژگیهای بارز و برجستۀ این مجموعه است. بهزبان یکی از سرایندگان، این کتاب آیینهدار «درد معاصر است که حرف نمیزند». درختان تبعیدی، کتابی است که مرثیهها و تعزیهها و تغزلهای پرمایه و سرشار از مضمون و محتوا را در خود دارد. مسئلۀ مهم دیگر، نمونههای پخته و بهکمال رسیده شعر مهاجرت و سرایندگان پیشگام این نوع شعر است که در این مجموعه حضور پررنگ و معنادار دارند. تعدادی از غزلهای این مجموعه، بهچشمههای زلال و خروشانی میمانند که از دل کوهساران بیرون شده و در زیردستها، بهتمام پدیدارهای هستی، جام جام زندگی تعارف میکنند. در کنار این همه خوبی، طعم نمکین طنز، همچون باران بهاری، در بعضی غزلها کام خواننده را شیرینی میبخشد. سخن کوتاه، این مجموعه، معجونی از خوبیها، پیراستگیها و ظرافتهای هنری است. یعنی از یکسو، در این مجموعه، «دردها پند گرفته و آدم شدهاند» و در سوی دیگر، «گلواژههای شعر بلند دیار از خاطرات زمان کوچ کردهاند» و در نقطۀ مقابل، بانگ بلند امید و آزادی نیز، از کشتزار غزلخیز این مجموعه، در گوشش خواننده طنین عشق و زندگی میافکند.
صبر و طاقت از تو آموزند درس زندگی
درد از تو پند گیــــرد تا کمی آدم شود
چــادرت در روزهـــای راهپیماییِّ عشق
در حمایت از دل دوشیزگان پرچم شود
(همان، 225)
گـــلواژههــــای شعــــر بلند دیار من
تکتک ز خاطـرات زمان کوچ میکند
(همان، 338)
معایب این مجموعه
در پهلوی این همه خوبی که گفته آمد، این مجموعه خالی از عیب نیست. خَیّام نیشاپوری(440 ـ 517 مهتابی)، در رسالۀ «نوروزنامه»، هنگام ارزیابی معایب و محاسن «مَی» میگوید:«عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو.» مقلوب سخنِ خیّام، از خوبیهای درختان تبعیدی سخن گفته شد، حالا نوبت معایب آن است.
درختان تبعیدی، مجموعهیی از غزل است. اگرچه گِردآورندگان، برهانِ خاصِ مبنی برگزینش غزل ارایه نکردهاند، اما از پارهیی از گفتارِ آنها در مقدمه ـ «در بدنۀ شعر امروز افغانستان، غزل، همچنان پر رونق و مورد استقبال است» ـ میتوان نتیجه گرفت که بازارِ گرم غزل یکی از حُجَّتهای گوهرین این گزینش بوده است. ضیاء موحد، در کتاب «دیروز و امروز شعر فارسی» میگوید: «برای همدلی با غزلسرایان و در مقام مدافع معقول، استوارترین دلیلی که برای تداوم غزلسرایی میتوانم بیاورم، استدلال از راه بینهایت بودن امکانات زبان است. قافیههای تازه، ردیفهای تااکنون بهکار گرفته نشده، وزنهای کشف نشده و شگردها و تصویرهای هنوز زاییده نشده، فراوانند و بسیار فراوان. چه بسا شاعر توانایی بتواند بهبهرهبرداری از این مواد که بهگفتۀ ابن سینا در بقعۀ امکان آرمیدهاند، غزلهای ناب بسرایند»(موحد، 1394: 100).
تعدادی از غزلها، از چنین ویژگی برخوردارند و خواننده را امیدوار به آیندۀ درخشان این هنر ظریف میکنند، اما تعداد دیگر ـ باوجودی که گِردآورندگان گفتهاند:«... سعی شد حدّی از مقبولیت کیفی را نیز درنظر بگیریم و از آوردن شعرهای ضعیف خودداری کنیم...» ـ از نگاه درونمایه، زبان، چگونگی بیان، روانی و تصویرسازی، صحنهآرایی، محورهای عمودی و افقی و معیارها و محکهای شعرشناسی، خیلی ضعیف مینمایند. بهنظر میآید در گزینش این نوع غزلها، کموبیش پاسِ آشناییها و سلیقه گزینشگران دخیل و حاکم بوده است(بهلایلی، از آوردن نمونهها خودداری میشود).
یک: تفاوتگذاری میان غزل بهعنوان قالب کلاسیک و گونههای شعر معاصر(شعر نیمایی، شاملویی، موج، حَجم و...) است. اگر منظور گزینشگران، ارایه جُنگی از شعر معاصر ـ نه غزل معاصر ـ بود، در این صورت باید این مجموعه در دو جلد فراهم میآمد:یکی بهغزل اختصاص مییافت و دیگری، بهقالبهای آزاد. تاجایی که ممکن بوده و بهعنوان یکخواننده، شعر معاصر کشور را بهصورت جسته و گریخته پیگیری کردهام، خیلی از شاعران حوزۀ ادبی ما، در قالبهای آزاد موفقتر از غزل درخشیدهاند. حتا تعدادی از سرایندگانی که غزلهایشان در این مجموعه آمده است، کاش بهجای غزل، از شعرهای آزادشان انتخاب میگردید.
دوم: برخی از شاعران ـ بهویژه غزلسرایان خوب کشور ـ در این مجموعه راه نیافتهاند. برهانی مبنی برعدم حضور آنها نیز ارایه نگردیده است. سوم: از بعضی از شاعرها، یکغزل بیشتر نیامده است، اما از بعضیها، چندین غزل آمده است. حال آنکه باید حد اقل، دو یا سهغزل از هرشاعر درنظر گرفته میآمد. در این صورت، منتقد، پژوهشگر و محقق میتوانست از سه غزل یکشاعر، بهبرداشتهایی در زمینههای تحوّل معنایی، مضمونآفرینی، زبان و چگونگی دید شاعر نسبت بهپیرامون وی دست یابد. اما در یکغزل، آنهم در صورتی که از نخستینههای یکشاعر باشد، ممکن نیست. چهارم: شیوۀ کار و تنظیم غزلها نیز معلوم نیست. ای کاش غزلها براساس حروف نام شاعران یا براساس سال تولد شاعران تنظیم میگردید. اگر چنین میشد، بهمحاسن این مجموعه بیشتر از پیش میافزود.
سخن آخر اینکه در گزینۀ درختان تبعیدی، محاسن، بهمراتب بیشتر و چربتر از معایب است. این مجموعه، امکانات فراوان در اختیار منتقد و پژوهندگانی که روی جریانشناسی، تحوّل معنایی و ساختاری شعرِ معاصر کار مینمایند، میگذارد. از این چشمانداز، این مجموعه حایز اهمیت فراوان است.
سرچشمهها
- سیار، میرعبدالله(1386)، ادبیات در هالهیی از عرفان، چاپ نخست، نشر شلفین.
- قاسمی، سیدضیاء و علیمحمد مودب(1392)، درختان تبعیدی(نمونههای غزل امروز افغانستان)، چاپ اول، انتشارات شهرستان ادب: تهران.
- موحد، ضیاء(1394)، دیروز و امروز شعر فارسی، چاپ سوم، انتشارات هرمس: تهران.
- یزدانجو، پیام(1390)، ادبیات پسامدرن، چاپ چهارم، نشر مرکز: تهران.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
راشد رستمی | 03.05.2022 - 23:49 | ||
در آلمان از کجا میتوان این کتاب را بدست آورد |