اساسات زبان واخانی

۸ میزان (مهر) ۱۴۰۰

(ښیکوار)

 

یکی از زبانهای تاریخی در کشور ما که قدامت چندین صد ساله دارد و هنوز هم با زبان بی زبانی در دامنۀ کوهپایه های پامیر، با زندگی دست و پنجه نرم میکند، زبان واخانی است. واخان سرزمین معروف و تاریخی است، که در اکثر کتابهای تاریخی و جغرافیایی از آن به گونۀ مفصل یاد شده است. این ناحیه در شمالشرق افغانستان و ولایت بدخشان واقع است، و کوههای معروف پامیر هم در این ناحیه / ولسوالی موقعیت دارد.

در واقع اکنون سرزمین واخان بین چهار کشور همسایه منقسم است؛ افغانستان، پاکستان، تاجکستان و چین. منطقۀ پامیر با کوههای معروفش، در شرق واخان افتاده است، که سردترین قسمت واخان را تشکیل میدهد و از لحاظ اداری نیز مربوط ناحیۀ واخان میباشد. سرزمین واخان ما، از طرف شرق به کشور چین همسرحد است، از طرف غرب به ناحیۀ اشکاشم افغانستان، از طرف شمال به کشور تاجکستان و از طرف جنوب هم با کشور پاکستان و ناحیۀ زیباک بدخشان همرز است، که درازترین مرز آن با تاجکستان و پاکستان، و مرز کوتاه آن با اشکاشم و چین است.

مردم واخان در کل از تبار تاجک هستند که احتمالاً هشتاد فیصد نفوس این ناحیه را تشکیل میدهند و متباقی بیست فیصد دیگر آن برادران با عزت قرغز میباشند، که در منطقه های پامیر کلان و پامیر خورد زندگی میکنند.  

طوری که معلوم است، در ولایت بدخشان افغانستان چندین زبان و لهجۀ خورد و بزرگ وجود دارد که مردمان آن دیار، به این زبانها گپ میزنند و مراودۀ برادری خود را میان هم تأمین مینمایند. زبان مادر در بدخشان همان زبان فارسی دری است، و در پهلوی آن زبان ازبکی نیز گویشوران خود را در مناطق مختلف این ولایت دارد. در این میان زبانهای دیگری تحت نامهای منجی، سنگلیجی، وخی/ واخی/ واخانی (ښیکوار)، اشکاشمی، شغنانی (روشانی و شغنانی) یاد میشود، که در بدخشان افغانستان گویندگان خود را دارد.

البته بررسی ولو اجمالی هم دربارۀ این زبانها، در این نوشتۀ کوتاه، ما را از هدف تعیین شده دور میسازد، بنااً اگر مجال دست داد، در آیندهها دربارۀ این زبانها نیز حرفهائی خواهیم داشت. یک نکته، شایان تذکر است، که شاید در کمتر از صد سال اخیر، تعدادی از گویا زبانشناسان خارج از افغانستان و منطقۀ ما، زبانهای متذکره را که در بدخشان افغانستان و کشورهای همسایۀ ما تکلم میشود، بنام "زبانهای پامیری" نام گذاری نموده اند، که از دید بنده، این ظالمانه ترین، بی انصافانه ترین و بیمنطقترین نامگذاری روی این زبانهای زنده است، که تاریخ شان با استقلالیت تمام از همدیگر، به صدها سال میرسد.

بدبختانه اکنون این نامگذاری بیمورد و بی بنیاد، شامل کتب زبانشناسی در کشور شده است، در حالی که هر یک از این زبانها هویت، دستور زبانی و سایر ویژگیهای زبانی خود را دارد، ولی منطقی که این همه زبانها را تحت یک نام، گویا هویت بخشیده است، اصلاً وجود ندارد، و حتی اکادمی علوم افغانستان نیز نه تنها اینکه در ارائۀ این منطق خاموش است، بلکه خود، این نام (زبانهای پامیری) را رسمیت داده است.

اکادمی علوم افغانستان، از سال 1357 خورشیدی به بعد، جانشین "انجمن پشتو" شد، و کوشید تا در راستای تحقیق در زبانشناسی و هویت بخشیدن به زبانهای افغانستان، در کنار سایر بخشهای علوم، کارهایش را به سامان برساند. با این حال در چوکات انستیتوت زبانها، همراه با دیگر زبانهای رسمی و محلی کشور، شعبه ای را تحت عنوان "دپارتمنت زبانهای پامیری" تأسیس نمود، که از بدو ایجاد این دپارتمنت تا اکنون، که در حدود 43 سال را دربر گرفته است، تنها دارای یک کارمند یا یک زبانشناس و محقق میباشد، که با تأسف، تشکیل شعبۀ متذکره حتی به دو نفر نیز ارتقا ننموده است.

در حالیکه در این دفتر، باید کم از کم برای هر یک از زبانهای به اصطلاع پامیری یعنی؛ واخانی، سنگلیجی، منجی، اشکاشمی، شغنانی وغیره، یک یک کارمند یا متخصص همان زبان استخدام میشد و به کار تحقیق در عرصۀ زبانهای متذکره مصروف میگشت. بهر حال این نقیصه و ضعف نیز مانند سایر عرصه ها در کشور ما، به یک امر معمولی مبدل گردیده و هیچ مسؤولی را پروای آن نیست.

با این حال، نام زبان "واخانی" رسماً در اسناد اکادمی علوم و شعبۀ به اصطلاح زبانهای پامیری ثبت، ولی عملاً در مورد این زبان حتی بالای الفبای این زبان، حد اقل دو حرفی هم رقم نخورده است، که این ظلم نابخشودنی در مورد همه زبانها و خاصتاً در حق زبان واخانی ظالمانه تر است.

از این که بگذریم؛ به یک مورد جالب هم اشاره میکنیم و آن این است، که خود اهالی واخان، خود، سرزمین خود و زبان خود را، وخی، واخان و واخانی نمیگویند؛ یعنی معمول در بدخشان و در کل کشور این است، که فرد واخانی "وخی" گفته میشود، خود این سرزمین بنام "واخان" است، و زبان شان را "واخانی" میگویند.

اما خود مردم واخان، سرزمین خود را به زبان خود، یعنی واخانی "اُوښن" میگویند؛ فرد وخی یا وخانی را "ښیک" و زبان واخانی را "ښیکوار" یاد میکنند، که من خود نیز به صفت یک باشندۀ بدخشان، از این نامها ناآگاه بودم و شاید هم بسی از مردم بدخشان هم از این امر اساسی بیخبر بوده باشند. حالا سوال این است، که پس، این واژه های "وخی"، "واخان" و "واخانی" چگونه شامل زندگی این مردم شده، و هم نامگذاری شده است؟

من در طی چندین سال اخیر زندگیم روی گردآوری واژههای سچۀ زبان شغنانی کار کردم، که خوشبختانه در سال 1397 خورشیدی آن را تحت عنوان "فرهنگ آریایی" در کابل به چاپ رسانیدم، و اخیراً بر حسب تصادف در یک محفل عروسی، با دو تن از دوستان خوبم، که در عین زمان ماهر در زبان واخانی هستند، رو به رو شدم، و در پهلوی سایر حرفهائی که میان ما تعاطی شد، یکی و یکباره به فکر زبان واخانی افتادم.

در اینجا بود که از این دو دوست خواهش نمودم تا اگر ممکن باشد، در یک فرصت مناسب، حد اقل برای سه ساعت دربارۀ زبان واخانی صحبت کنیم تا روی همان اساسات ابتدایی زبان واخانی، با هم تبادل افکار صورت گیرد. این رفقا آقایان هر یک:

محترم گل نظر فرهاد، که زبان واخانی را در میان واخانیها و در خود واخان یاد گرفته است، و یکی از تحصیل یافتگان و روشنفکران ناحیۀ شغنان افغانستان است و زبان مادریش نیز شغنانی میباشد، و

 

محترم غزل ساعی از روشنفکران و تحصیل یافتگان واخانی است، که اکنون به حیث آمر معارف ولسوالی واخان در دولت خدمت مینماید، که زبان مادریش واخانی است.

در همکاری با این دو دوست، بالای الفبای زبان واخانی، علامۀ تذکیر و تأنیث در این زبان، صفت با سه حالت ساده و معمولی آن، علامۀ مصدری در زبان واخانی، علامۀ جمع در این زبان، گردان یک فعل در سه زمان ساده و سه شخص مفرد و جمع، شش ضمیر ساده به شمول مفرد و جمع، و در آخر هم چند واژۀ واخانی را در مقایسه با حروف غیر معمولی در زبانهای فارسی و عربی، ولی شامل واخانی، کار خود را در طی سه ساعت به انجام رسانیدیم، که جریان این تمرین را بخاطر علاقمندان و کسانی که دلبستگی به زبان واخانی دارند، که در چهار کشور فوق الذکر گویشورانی دارد تهیه نمودیم، و به شکل نوشتۀ ذیل به خدمت عرض مینمایم:  

من برای زبان شغنانی، حروف الفبائی را از زبانهای عربی، فارسی، پشتو و سندی نسخه برداری نموده و در "فرهنگ آریایی" از این الفبای مطروحه کار گرفته ام. زمانی که خواستم، این الفبا را با حروف کاربردی زبان "ښیکوار" (واخانی) در همکاری با این دو دوست مقایسه نماییم، در نهایت دیده شد، هیچ تفاوتی بین الفبای مطروحۀ شغنانی و حروف کاربردی واخانی وجود ندارد، بنااً به نتیجه رسیدیم، که عجالتاً این الفبای شغنانی را برای واخانی هم پیشنهاد نماییم، تا دانشمندان و زبانشناسان محترم زبان واخانی در این مورد تعمق کنند و بعداً اگر لازم دیدند، این الفبا را برای زبان واخانی نیز مطرح نمایند.

در روند جر و بحث الفبا، تنها روی تلفظ یک حرف یا فونیم و یا هم صدا، ملحوظی وجود داشت. در واخانی سمبول یا حرفی باید به وجود بیاید، که تلفظ آوای آن بین حرف "ش" فارسی و حرف "ښ" پشتو و یا شغنانی ادا میشود، که هنوز ما برای این حرف سمبولی را ایجاد نکرده ایم و از گذشته نیز وجود نداشته است. صدای این حرف واخانی در زبان روسی به گوش میرسد، که آن هم حرف "ش" روسی است، زیرا در زبان روسی نیز دو نوع آوای "ش" وجود دارد. در این مورد دست اندرکاران زبان واخانی باید به تفاهم برسند و سمبولی را برای این حرف به وجود بیاورند. برای فهم بیشتر در مورد این حرف، ما چند واژۀ واخانی را در زیر با معنی فارسی آنها میآوریم، تا علاقمندان خوبتر مدلل شوند، و به تعقیب آن، ما الفبای مطروحۀ خود را نیز در اینجا نوشته میکنیم:

شُونگ (چوب)، شات (برف کوچ)، شِیو (سیاه)، شِتُر (اشتر)، شِشک (چموس)، شاشپ (سمنک نوروزی)، شاگَر (ختنه گر).

یادداشت: واژه های فوق الذکر با ش واخانی نوشته شده، ولی عجالتاً ما هنوز نمونه و یا سمبولی را برای این آوای زبان واخانی قرار نداده ایم، بنااً از ش معمولی فارسی و عربی استفاده کرده ایم. در صورت انتخاب نمودن سمبولی برای ش واخانی، آنگاه این کلمات را با شین واخانی عوض و تلفظ خواهیم نمود. 

الفبای مطروحۀ ما در زبان شغنانی و پیشنهاد آن برای الفبای زبان واخانی با اضافه نمودن جای سمبول برای حرفی که مختص زبان واخانی است، چنین میباشد:

آ   ا   ب   پ   ت   ث   ٿ   ج   چ   ح   خ   ځ   څ   د   ذ    ڎ   ر   ز   ژ   ږ   س   ش   ...   ښ   ص   ض   ط   ظ   ع   غ   ف   ڤ   ق   ک   گ   ل   م   ن   و   ھ   لا   ء   ی

در دستور و یا گرامر تمام زبانها، عناصر ذیل به صورت عموم وجود دارد: یعنی اسم، صفت، فعل، ضمیر، از بناهای اساسی دستور هر زبان است. ما هم در اینجا این عناصر دستوری را در زبان واخانی بطور خیلی فشرده بررسی مینماییم تا ببینیم در این زبان چگونه عمل میکند.

اول اسم:

اسم در زبان واخانی هم به اشکال مختلف وجود دارد مانند هر زبان دیگر، ولی عجالتاً به تشریح آن همه در این نوشتۀ کوتاه نیازی نیست، صرف میخواهیم بدانیم که در این زبان، یک اسم چگونه و با چند شیوه ای جمع بسته میشود و علامۀ جمع در زبان واخانی چه است؟

همانگونه که در زبان فارسی علامۀ جمع، در چند شکل وجود دارد، از جمله "ها" و "ان" است، در زبان شغنانی حرف "ن" است، که در آخر اسم مفرد آورده میشود، با این ویژگی که حرف آخر همان اسم مفرد به کسره یعنی زیر ( ِ ) ادا میشود و حرف "ن" بطور ساکن در آخر اسم تلفظ میشود.

در زبان واخانی حرف "ش" علامۀ جمع است که در آخر اسم مفرد آورده میشود، در حالتی که حرف آخر اسم مفرد به شکل کسره ادا و در عین زمان با حرف "ش"، یعنی علامۀ جمع جنگ انداخته میشود، یا علامۀ جزم در بالای حرف ش گذاشته شده و اسم مفرد را جمع میبندد، مثلاً:

کتاب، اسم مفرد است، وقتی جمع بسته میشود؛ "کتابِشْ" تلفظ میشود یعنی کتابها؛

"پُد" یعنی پا، جمع آن "پُدِشْ" یعنی پاها؛

"دست" یعنی دست، جمع آن "دَسْتِشْ" یعنی دستها؛

بنااً مسلم شد، که در زبان واخانی حرف "ش" علامۀ جمع است، که حرف ماقبل آن کسره تلفظ میشود و اسم به حالت جمع درمیآید. در رابطه به بستن جمع در این زبان، با یک ویژگی دیگر علامۀ جمع مواجه میشویم؛ و آن اضافه شدن علامۀ "ڤِی" در این زبان است، و آن هم در حالات و واژه هائی است، که اسم جمع بخودی خود عمل کند، و با آوردن این علامه در آخر اسم جمع، نوعی اسم جمع الجمع بوجود میآید، و آن حمل میشود برای احترام به گروه این انسانهای جمع. برای مثال:

قومهاڤی، دوستانڤی، ڤِرِتْڤی (برادران)، ښیڤی (خواهران) و غیره. البته این در حالاتی است که گروهی از انسانها را بخاطر احترام بیشتر مخاطب قرار میدهند، مانند خواهران، برادران، آقایان و امثالهم در زبان فارسی.     

دوم صفت:

صفت در تمام زبانهای دنیا، همان اقسام سه گانۀ معمولی را بطور ساده ارائه مینماید، که ما در زبان فارسی آن را بنام صفت ساده یا اصلی، صفت تفضیلی و صفت عالی یاد میکنیم، که علامۀ صفت تفضیلی "تر" و از صفت عالی "ترین" است. بنابر بررسیی که در زبان واخانی انجام دادیم، مسلم شد، که در این زبان نیز صفت بر سه گونۀ ذکر شدۀ فارسی است. و من شخصاً از تشریح صفات سه گونه دریافتم، که علامۀ صفت تفضیلی "تُر" که در آخر این نوع صفت میآید، و علامۀ صفت عالی، حرف "غ" است، که در شروع صفت اصلی میآید، و طی چهار مثال ذیل آن را تشریح مینماییم:

از صفت "خوب": "بَف" (خوب)، "بَفتُر" (خوبتر) و "غَبَف" (خوبترین)؛

از صفت "بد": "شُک" (بد)، "شُکتُر" (بدتر) و "غُشُک" (بدترین)؛

از صفت "سیاه": "شِیو" (سیاه)، "شیوتُر" (سیاهتر) و "غَشیو" (سیاهترین)؛

از صفت "سفید": "رُخن" (سفید)، "رُخنتُر" (سفیدتر) و "غَرُخن" (سفیدترین).

سوم فعل:

تجربه ای که من از مطالعۀ زبان و ادبیات اندوخته ام، به این نتیجه رسیده ام، که "زبان" یعنی "فعل"، و همین افعال دستوری است، که زبان را به حرکت درمیآورد، و معیار تفکیک زبانها از هم نیز، موجودیت همین افعال است. هریک از عناصر دستوری دیگر زبان، میتواند در زبانهای دیگر تداخل کند، ولی ویژگیهای افعال به هیچوجه از یک زبان با دیگر زبان پیوند پیدا نمیکند. یک اسم دستوری ممکن در چندین زبان یک چیز باشد، ولی فعل دستوری این خصلت را نمیتواند داشته باشد.  

ما برای بهتر دانستن فعل دستوری در زبان واخانی، یکی از مصدرهای فعل را انتخاب میکنیم و آن را در سه زمان ساده و برای شش شخص، مانند فارسی گردان مینماییم، که در چنین حالتی یک فعل زبان واخانی بصورت خیلی اساسی دانسته میشود. و اما پیش از آن ببینیم که خود علامۀ مصدری در زبان واخانی چه است:

علامۀ مصدری در زبان واخانی حرف "ک" است، که در آخر هر فعل ساده اضافه میشود؛ مانند مصدرهای ذیل: "یِتْتَکْ" (خوردن)، "جایَکْ" (خواندن)، "ښِنَکْ" (گفتن)، "کِشِیَکْ" (شنیدن)، "رُچَکْ" (رفتن)، "وُزْیَکْ" (آمدن). اکنون از این میان مصدر "رُچَکْ" (رفتن) را در زیر گردان مینماییم:

اشخاص/ زمان         گذشته                             حال                                 آینده

مفرد متکلم             رُږْدُم (رفتم)                      رُچُم (میروم)                       رُچَکِزگُم (خواهم رفت)

مفرد مخاطب          رُږْدِت (رفتی)                    رُچُشه (میروی)                    رُچَکِزگِی (خواهی رفت)

مفرد غائب             رُږد (رفت)                       رُچشِه (میرود)                     رُچَکِزگ (خواهد رفت)

جمع متکلم             رُږدُن (رفتیم)                     رُچُن (میرویم)                      رُچَکِزگِن (خواهیم رفت)

جمع مخاطب          رُږدِی (رفتید)                     رُچُڤ (میروید)                     رُچَکِزگُڤ (خواهید رفت)

جمع غائب             رُږدُڤ (رفتند)                    رُچُنِش (میروند)                    رُچُکِزگُڤ (خواهند رفت)

در چنین حالتی، اگر در همکاری دوستان گرامی فوق زمانی موفق شویم تا مصدرهای بیشتری را گردان نماییم، در آنصورت قادر خواهیم بود حتی علامات زمانهای گذشته، حال و آیندۀ زبان واخانی را هم کشف کنیم.

چهارم ضمیر:

من فکر میکنم و تجربه ای که از توضیح ضمایر در زبان فارسی و زبان شغنانی بدست آورده ام، ضمایر یکی از وسیعترین بحث در زبانها است. شاید هم در زبان واخانی جالبترین بحثی در دستور یا گرامر این زبان باشد. اما آنگونه ای که اشاره نمودم، ما در اینجا به اساسیترین موارد زبانی در واخانی متمرکز خواهیم بود. در بحث ضمیرها نیز، تنها همان ضمایر اساسی و اصلی را مورد توجه قرار خواهیم داد تا خوانندههای غیر واخانی زبان هم بتوانند یک تصور کوتاهی از این زبان با خود داشته باشند.

ضمایر ساده در زبان فارسی همان: من، تو، او، در شکل مفرد، و ما، شما، آنها یا ایشان، در شکل جمع آمده است. در اینجا با این قاعده، ما به ضمایر واخانی نیز اشاره مینماییم:

اُوز (من)،                       سَک (ما)؛

تو (تو)،                         سَیِش (شما)؛

یَو (او)،                         یَوِش (آنها).

با این اشارات کوتاه عجالتاً اکتفا میکنیم، و آرزومندم دوستان اهل زبان واخانی، دربارۀ ضمایر در این زبان بیشتر فکر کنند، و حتی این ضمایر را بطور کلی جمعبندی نمایند، تا برای خود و کسانی که در این زبان تحقیق میکنند ممد واقع شود.

علامۀ تذکیر و تأنیث

یکی از پیجیده ترین موضوعات در دستور زبان، موجودیت علامۀ مذکر و مؤنث است؛ در بعضی از زبانها، این عناصر به شدت عمل میکند، ولی در بعضی از زبانها اصلاٌ این علامات وجود ندارد. تا جائی که من آگاهی دارم، علامات مذکر و مؤنث در زبانهای روسی، پشتو، اردو، شغنانی و شاید در بیشتر از زبانهای دنیا وجود داشته باشد، در این چهار زبان متذکره من خود شاهد هستم و پوره میدانم که وجود عناصر مذکر و مؤنث مسلم است. فراتر از آن در زبان پشتو، حتی یک حالت بین البینی دیگر نیز عمل میکند و آن را علامۀ مخنث در زبان پشتو میگویند، که نه تذکیر است و نه هم تأنیث.

نحوۀ عملکرد این حالات، پیچیده است و در زبانهای مختلف از هم فرق میداشته باشد. در بعضی از زبانها، در افعال عمل میکند، در بعضی زبانها در افعال و ضمایر و در بعضی دیگر در افعال، ضمایر و حتی در نامها نیز. در زبان پشتو حتی شش نوع مذکر و مؤنث تنها در اسم وجود دارد، خدا کند ادعای غلط نکرده باشم.

ولی در بسی زبانهای معتبر دیگر، خوشبختانه اصلاً مذکر و مؤنث وجود ندارد، مانند زبان فارسی دری، انگلیسی و غیره. در بررسیی که در این زمینه انجام دادیم، حالا دیده میشود که زبان واخانی در ردیف زبانهای انگلیسی و فارسی قرار میگیرد، که در این زبان نیز علامات مذکر و مؤنث وجود ندارد، و برای علم دستور در این زبان کمک شایانی میکند و گرامر آن را خیلی ساده میسازد.

در پایان این بحث لازم میدانیم تا برای حروف وارد شده از زبانهای پشتو، سندی و حرف "ڤ" شامل در زبان واخانی، واژههای چندی از واخانی را جهت استعمال و شناخت این حروف، اضافه نماییم:

ٿ: ٿِیوَکْ (سوختن)؛ ٿات (چلپاسه)؛

ځ: ځوْږ (غژگاو)؛ ځقلَی (کوچک)؛ ځڤ (کودکان)؛

څ: څبُر (چهار)؛ څنَگ (از آنطرف)؛ څمُنَگ (از این)؛ څکُومَن (از کجا)؛

ڎ: ڎَتر (داس)؛  ڎُږْد (دختر (کسی))؛ ڎَرت (پاروب)؛

ږ: ږیش (گوش)؛ ږوڤ (چاه گندم)؛ ږیو (ماده گاو)؛

ښ: ښچْ (نان)؛ ښی (خواهر)؛ ښش (خشو)؛

ڤ: ڤِرُت (برادر)؛ ڤِرُو (ابرو)؛ ڤاچ (عمه و خاله).

 

نتیجه گیری: ما، در این بحث به موارد ذیل دست یافتیم:

1-      در این بررسی مسلم شد، که در اصل نام زبان واخانی، به خود زبان واخانی "ښِیْکوار" است؛

2-      در این بحث در مورد الفبای زبان واخانی شناخت پیدا شد، و محاسبه گردید که در واخانی بصورت دقیق 43 حرف شامل است، و کشف شد که در این زبان یک حرف و یا فونیمی وجود دارد، که در دیگر زبانها به شمول شغنانی قابل استفاده نیست و تنها در زبان روسی مستعمل است؛

3-      با عناصر دستوری، اسم، صفت، فعل و ضمیر، در زبان واخانی آشنایی ابتدایی صورت گرفت؛

4-      علامۀ جمع هم در این زبان کشف گردید و آن حرف "ش" است که در آخر کلمه میآید، و علامۀ "ڤِی" نیز در موارد خاصی علامۀ جمع پنداشته میشود؛

5-      علامۀ مصدری در زبان واخانی هم معلوم شد، که عبارت از حرف "ک" است، که در آخر فعل ساده اضافه میشود و فعل را مصدر میسازد، و در این نوشته، یک مصدر فعلی نیز گردان شد؛

6-      معلوم شد، که علامۀ تذکیر و تأنیث در زبان واخانی مانند زبانهای فارسی و انگلیسی وجود ندارد؛

7-      و با آوردن واژه هائی به شکل نمونه، برای هریک از حروف غیر معمول در زبانهای فارسی و عربی، که شامل زبان واخانی میباشد، نوشته به پایان میرسد.  

پایان







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

جمعه گل سروری04.05.2024 - 09:25

 از زحمات خستگی ناپذیر استاد محترم صبار صاحب ابراز امتنان نموده، موفقیت های بیشتر تانرا در امر رشد زبانهای بومی بدخشان زمین از االله منان طلب دارم. با احترام جمعه گل سروری

علی شاه صبّار26.05.2023 - 03:49

 دوست بسیار خوب من صادق از ایران. ممنون از شما بخاطر ابراز نظر در مورد این نوشته و علاقمندی به زبانهای متعدد در بدخشان بزرگ. منظور از بدخشان بزرک یعنی بدخشانی که در کشمیر، شمال پاکستان، چین، تاجکستان و افغانستان وجود دارد. در این میان شهرستان واخان به چین هم مرز است و نفوذ کشور قرغزستان نیز در آن ملموس است، زیرامنطقۀ مشهور "پامیر" کلاً در این شهرک واقع است در دو قسمت؛ پامیر خورد و پامیر کلان، که دریای آمو از کوهای این دو پامیر سرچشمه میگیرد. ازبکستان با بدخشان سرحد ندارد، الی اینکه تأثیرات زبان ازبکی از طریق تاجکستان بر زبانهای بدخشان اثر گذار باشد. با وصف همۀ این نزدیکیها تأثیر زبانهای ترکی تبار بر "زبانهای بدخشان" بسیار محدود است، که نمیتوان از آن در اصالت زبانهای بدخشان تشویش داشت. اگرچه بعضی واژه های ترک تباران در این زبانها به مشاهده میرسد. ممنون از شما

علی شاه صَبّار28.08.2022 - 15:23

  دوست خوبم فریدون خاوری!
چندی پیش هم به ارتباط نظر شما در مورد تلفظ یک واژۀ واخانی چیزی نوشته بودم، ولی اکنون که صفحه را باز کردم، دیدم که با تأسف آن نظرم شاید بنابر ملحوظ تخنیکی اینجا نآمده است.
اینک باردیگر به خدمت عرض میشود: من در تهیۀ این نوشته از دانش زبانی دو آقا، که در فوق معرفی شده اند، یاری وسیع گرفته ام، که هر دو زبان واخانی را پوره میدانند.
وقتی واژۀ دستوری "صفت" را در واخانی بررسی کردیم،"شُک" را (بد)، "شُکتُر" را (بدتر) و "غَشُک" را (بدترین)تلفظ نموده اند.چون خودم در میان اهالی واخان زندگی نکرده ام، نمیدانم حق با شما است و یا با دو دوست فوق الذکر.
امیدوارم، نظر بعدی خود را هم شریک بسازید.
سپاس از شما

علی شاه صبار 22.06.2022 - 12:19

 آقا فریدون خاوری درود به شما هم،

من در سالهای اخیر بطور جدی متوجه شده ام، که نامگذاری زبانهای زندۀ واخانی، اشکاشمی، شغنانی و دیگر زبانها در بدخشان بزرگ تحت عنوان "زبانهای پامیری"، یک اشتباه بزرگ زبانشناسی و تاریخی در مورد این زبانها از جانب هر زبانشناس بیرونی و داخلی بوده و حتی اشتباه نابخشودنی است. و حتی به این امید هستم که در مورد این نامگذاری هرچه زودتر تجدید نظر صورت بگیرد و هریک از این زبانها استقلالیت کامل خود را داشته باشد.
در مورد زبان "ښیکوار" یعنی زبان واخانی، اگر این نوشته را دقیق و سراپا خوانده باشید، من این نوشته را به همکاری دو دوستم، که هر دو بر زبان واخانی تسلط کامل دارند نوشته و فقط دقیقاً سه ساعت و کمی بالاتر از آن با هم بودیم و اساسات این مقاله را با هم تهیه نمودیم. خدمت شما عرض شود، که من زبان واخانی را یاد ندارم ولی بنابر تجربه ای که از زبان شغنانی داشتم، همان حرفهای ابتدایی دستوری را با زبان واخانی مقایسه نموده و این نوشته را تهیه کردم.
در مورد تلفظ نام زبان، در چند جای این مقاله به آن اشاره شده، که همان "ښیکوار" است نه چیز دیگر، و من هم برای اولین بار با این واژه از طریق این دو دوست آشنا شدم. چون در عمرم به جز از یک شب، دیگر هیچگاهی در واخان زندگی نکرده ام و با زبان واخانی هم بلد نیستم. اکنون امیدوارم اگر باز هم قناعت شما فراهم نیست، لطفاً با این دو دوست در ارتباط شوید و تلفظ درست آن را با هم در میان بگذارید و اینجانب را هم از نتایج صحبت تان مطلع بسازید.

به امید آرامی شما

فریدون خاوری17.05.2022 - 03:57

 استاد صبار گرامی را درود و مهر!
بابت زحمت‌کشی‌تان در مورد زبان تاریخی واخان یک دنیا سپاس.
نام‌گزاری و بخش‌بندی (Classification) از پایه‌های اساسی علم است. اگر در نام‌گزاری و بخش‌بندی دچار اشتباه شویم همان مقوله‌ی «خشت اول گر نهد معمار کج/ تا به ثریا می‌رود دیوار کج» مصداق می‌یابد. در مورد زبان‌های شغنی‌گی، وخی‌گی و... دچار همین خبط شده‌اند. این زبان‌ها باید با دقت بیش‌تر و هریک‌شان جداگانه مورد مطالعه قرار بگیرد اما تحت نام زبان پامیری بدون مطالعه‌ی علمی و با جزییات، به یک مطالعه‌ی کلی بسنده شده است.
در مورد تلفظ واژه‌ی واخانی «شک» ملاحظه داشتم؛ شما /شُک/ نوشتید، ولی تلفظ آن /شَک/ است. من هم یک دو سالی در واخان بودم و با زبان واخی آشنایی دارم.

شاهین08.02.2022 - 21:17

  علیکم و السلام صبار بزرگوار.
برادر کوچکتان در پیشگاهتان آماینده و حاضر خواهد بود.
انشالله باز در باره ی نبشتارتان همنگرندگان خواهیم شد.
کامگاری بیشتری را در پیوند به پژوهندگی تان برایتان تمنا می دارم.

شاهین01.02.2022 - 07:57

  از جوانان زبان دوست چیزی پنهان و مضمر نماند.
این نمونه ها در تمرین کمک شان می کند.
اسم تفضیل: (برتر نام. چون ما سه تا داریم پس بَرشت نام یا بَرشتر نام. )
۱ - انگ: ( انگر. بدل:انگل. بدل: انگُل و انگول )
۲ - انگث: ( انگثر. بدل: انگتر)
۳ - انگثت: انگشت: ( انگشتر. هرچه که در آن انداخته شود، انگشتری یا انگشترین گفته می شود. انگولِ میانی )
شما خودتان در پنج ( انگ یا کلک ) بیندیشید که کدامش انگ است و کدامش انگشت یا انگشتر است؟ یکی شست است و یکی کلک. پس کدامش انگ خواهد بود؟ ( از یک تا ده. هر کدامش انگ است: قانون هوشنگ.)

علی شاه صَبّار03.02.2022 - 13:09

 آقا شاهین سلام و احتراماتم را بپذیرید،
من خوشبختانه با نام یعنی با این تخلص و یا هم نام مستعار شما از طریق "خراسان زمین" تا جائی آشنایی پیدا کرده ام، ولی بدبختانه در ماهای اخیر کمتر به رسانه ها سر میزنم و از بسی نظریات نیک شما در مورد دیگر مقاله های دوستان محروم هستم.
آنگونه ای که در مقاله اشاره کرده ام، این نوشته دربارۀ زبان واخانی است و من خودم زبان واخانی را یاد ندارم، ولی با استفاده از حضور دو دوست گرامی ام، به این نوشته پرداختم، و منظور ما این بود تا روشنفکران و تحصیل یافتگان واخانی ما تحریک بیشتر شوند تا در مورد زبان خود باز هم فکر کنند و مقاله های زیاد بنویسند.
در مورد بحث گرامری و یا دستوری شما راجع به این نوشته، اجازه بفرمایید نظریات نیک شما را دقیقتر و کنجکاوانه تر بخوانم و بعد انشاالله نظریات خود را با شما شریک خواهم ساخت و از دانش زبانشناسانۀ شما بیشتر مستفید خواهیم شد.
اگر لطف بفرمایید و وقت داشته باشید و لازم ببینید، خصوصیتر از طریق مسنجر در ارتباط شویم خوبتر خواهد بود، من با Ali Shah Sabbar در مسنجر هستم، اگر افتخار ببخشید، از شما خیلی ممنون خواهم بود
به امید پیروزیهای بیشتر شما

شاهین24.01.2022 - 00:36

  اشتباه باید درست شود.
۱ - کیف حالکَ: چگون است حالت: ( چطور است حالت؟ ).
( کیف: چگون و چگونه.) ( کیفیت: چگونین با چگونگی ).
( اسم کیفیت: چگونگی نام ). چیانگی ماهیت میشود و نه کیفیت، اشتباه کردم.
چی بهتری دارد؟ چنین - اینطور - اینگونه - این قسم - این رنگ - این دیز - این نوع - این سان - این شکل - این صورت - این وجه - و چنان -آنطور - آنگونه..... برای جوانانیکه سر دستور زبان پارسی کار می کنند.

شاهین18.01.2022 - 16:26

  نمونه ای ( اسم تفضیلی ) پارسی دری و احیای اسم تفضیل.
الف: بدون معرفه.
۱ - خاک
۲ - خاکث. بدل: خاکس یا خاکت.
۳ - خاکثت. بدل: خاکست یا خاکشت.
ب: اسم تفضیل با معرفه.

۱ - خاکر: در تفلظ: خاکه. چیانگی:( خاکی و خاکین و خاکرین )
۲ - خاکثر. بدل: خاکتر. چیانگی: ( خاکترین )
۳ - خاکثتر. بدل: خاکستر. چیانگی: ( خاکسترین )
یادداشت.
اسم تفضیل یا صفت تفضیل پارسی دری:
۱ - حالت اول اسم یا صفت واضح خودش است.
۲ - حالت دوم پشت همان اسم یا صفت حرف ( ث ) افزوده می شود و در این حالت گاهی حرف ( ث ) به ( س ) و گاهی به ( شین ) ابدال می کند. و اگر معرفه را پشت حرف ( ث ) بیندازیم پس حرف ( ث ) به ( ت ) ابدال می کند چون ( تر )
مثال:
۱ - خوب.
۲ - خوبث. ابدال: خوبش. با معرفه: خوبثر: ابدال: خوبتر مگر خوبشر نمی شود.
۳ - خوبثت. با معرفه: خوبثتر. ابدال: خوبشتر.
پس: ( خوب، خوبش، خوبشت ) بدون معرفه اند.
و ( خوبر، خوبتر، خوبشتر ) با معرفه اند.
نمونه ای دگر!
۱ - به ( ر )
۲ - بهث.ابدال: بهش یا بهت. ( ر )
۳ - بهثت. ابدال: بهست یا بهشت. ( ر )
آیین و قانون اسم یا صفت تفضیلی زبان پارسی دری ( اسم یا صفت + ( اِثْ ) . حالت دوم درست می شود و اسم یا صفت + ( اِثْتْ ). حالت سوم درست می شود. باید در پشتشان معرفه بیاید. باز ابدال ها صورت می گیرد.

نشانه ای چیانگی ( ی و ین )
نمونه:
زیستاندن صفت تفضیلی زبان شاعران:
۱ - این خوب است. چی خوبی یا خوبین دارد؟
۲ - این خوبتر است. چی خوبتری یا خوبترین دارد؟
۳ - این خوبشتر است. چی خوبشتری یا خوبشترین دارد؟
کاش که زبانشناس میبودم که همین صفت تفضیلی پارسی دری را زنده می کردم مگر چقدر پشیمان استم که چرا همین رشته نخواندم. این زبان شعر است شعر مگر آکادمیک نیست. و بیولوژی نیست.

شاهین18.01.2022 - 01:35

  سلام استاد گرامی!
یک چیز را فراموش نکنید که حالت صفت تفضیلی پارسی دری مرده است بخاطر زبان عربی! چون زبان عربی دو حالت دارد.
۱ - کبیر: بزرگ.( حالت نخست )
۲ - اکبر: بزرگتر.( حالت دوم )
۳ - اکبر: بزرگتر. ( حالت سوم )
۴ - اکبریت: بزرگترین. ( این نسبت صفت تفضیلی است یعنی چیانگی یا چونی که یت برابر با ین است. ) و من قانون هر سه حالت صفت تفضیلی پارسی دری را می دانم مگر دگران باید سرش کار کنند که عادت کنند و درست شود.
و معلوماتی که شما درباره ای زبان شغنانی و واخانی دادید برایم بسیار دلچسپ است. اگر در افغانستان می بودم سرشان کار می کردم تا یک دستور منظم و علمی می داشتند. این برای ما بسیار مهم است که از زبانهای کشور خود آگاه باشیم و خودمان سرشان تصمیم بگیریم. دگران چنین زبانها را مرده حساب می کنند. مگر کاریکه شما از وجدان بیدار انجام می دهید قابل قدر است. باید خودشان سر زبان خود کار کنند و قرآن شریف را برای خود از روی زبان پارسی ترجمه کنند باز هیچگاه زبانشان نابود نمی شود. در غیر آن آهسته آهسته نابود می شوند.
در باره ای الفبا!
ما تنها الفبای خود را می دانیم مگر از حروف صدا دار آگاهی نداریم. حرف واو.
بُد
بُوْر بر وزن شور.
بُوُر بر وزن نُوُر که تلفظ بوره باشد.
بَوْر بر وزن طور.
به همین گونه باید همه صدا دار ها پس از الفبا درج باشند مگر چنین نیست و در زبان شناسی و تلفظ نقش مهم را دارند. ( ترکیب حرکات با صدادار ها )

علی شاه صبّار05.01.2022 - 06:59

 آقا صادق بر شما هم درود!
اگر اشکالی نباشد لطفاً ایمیل خود را در اینجا بنویسید تا بتوانم با شما بهتر و خصوصی تر مکالمه و تبادل افکار نمایم.
ممنونم بر گذر پر لطف تان بر این نوشته.
با حرمت

صادق از ایران24.11.2021 - 07:40

 درود بر شما ، برای من جالب بود. امید است از نابودی این زبانهای مهجور در این شتاب جهانی شدن جلوگیری شود.فقط یه سوال برایم پیش می اید آن که نفوذ زبانهای ترکی تبار در این زبانها در چه حد است به سبب همجواری با آنان

Gul Nazar Farhad04.10.2021 - 06:55

 از زحمات خستگی ناپذیر استاد محترم صبار صاحب ابراز امتنان نموده، موفقیت های بیشتر شانرا در امر رشد زبانهای بومی بدخشان زمین از االله منان طلب دارم.
جاه دارد که از دست اندرکاران سایت وزین خراسان زمین نیز به نسبت نشر این مقاله و سایر نوشته های علمی و معلوماتی ابراز سپاس و قدردانی نمایم.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



علی شاه صبّار