افغانستان و دموکراسی - ۳و۴

۱۴ قوس (آذر) ۱۳۹۹

بخش سوم

طرح مسئله

 

سالها پیش، نبشتۀ کوتاهی، زیرعنوان "این دموکراسی ره به کجا می برد"، از طرف من انتشار یافت. گزینش این عنوان پرسش آمیز وپاسخجو، حاکی از دغدغۀ خاطر من در بارۀ کارکرد و دورنمای ساختارهایی بود که درنشست بن سرهم بندی شد و قانون اساسی متعاقب آن دارندۀ ارکان حاکی از دموکراسی نیز بود. نمی توانم بگویم در آن نبشته، برایند تأمل بر موضوع، پاسخ جامع بود برای پرسش بالا. اما آگاهی نسبی از تاریخ دموکراسی و سیری که برخی کشورهای جهان به سوی تحقق کم ویا بیش آن پیموده اند، همچنان در نظر آوردن اوضاع و عوامل داخلی همراه با نقش بیگانگان در افغانستان، سمت وسو یافتن و تحقق "این دموکراسی" را در مسیر  بهروزی خواهی به چالش  می کشید.

افزون بر آن، به رغم آن که پیشداوری و در تناقض با رفتار پژوهشگرانه تلقی شود، از همان آغازاین ارزیابی تردید نداشت که قدرت گرفته گان وابسته به امکانات و لزومدیدهای ایالات متحدۀ امریکا، از مقوله و برخی مؤلفه های دموکراسی، استفادۀ سؤ می کنند. دلیلش این بود که نه در گذشته، در گفتار و در کردار، جلوۀ از تمایل و رعایت دموکراسی را تبارز نداده بودند و نه پس از سرهمبندی شدن در نشست بن، نشانۀ از آشنایی و رعایت آنرا بازتاب میدادند.

با باز نمودن بیشتر مطالب بالا، دغدغۀ خاطر این نیز بود که ظرفیت های درونی و یا عوامل با نفوذ داخل کشور، (نیروهای دشمن دموکراسی) با ایجاد حکومت (مهندسی توطئه آمیز- انتحاب وفرستادن حامد کرزی)، اسباب قناعتی را فراهم نمی آوردند که ادعای نهادن تهداب دموکراسی را پذیرا شویم.

 با سخن پرسش آمیز دیگر، چگونه میتوان این ادعا را پذیرفت که افراد و نهاد های نه تنها نا آشنا با دموکراسی، بلکه حتا دارندۀ مشق وتمرین و حیاتی آگنده از ضدیت با دموکراسی و برخی وابسته به نهاد های امنیتی سایر کشورها، جامعه را در راستای دسترسی به دموکراسی سمت وسو بدهند. در حالی که افراد دست پرورده و جذب شدۀنهاد های امنیتی یا جاسوسی سایر کشورها، ناگزیر بوده اند که خدمتکار ارباب خویش باشند و مطابق تمنیات آن بالا دست عمل کنند. مامور، معذور.

گسترش اندیشه پیرامون چنان ناباوری و توجه بیشتر بر کلیت وضع جامعه، نگاه به تاریخ و فرهنگ و ویژه گی های قبیله یی وقومی افغانستان، پیامدهای تبهکارانۀ جنگ چندین ساله؛ در واقع به دامنۀ پرسش ها ونگرانی هایم می افزود.

 اگر همۀ این عوامل بالا را در نظر آوریم، با تاکید بیشترمیتوان گفت که عوامل وزمینه های منفی- نامطلوب داخلی و نفس این "دموکراسی" تحقق ادعایی آنرا به چالش می کشید.

پرسش موازی با آن، همانگونه که پیشتر اشاره شد، لزومدید های عاملی را برای پاسخ یابی ها در نظر می آورد که از خارج افغانستان، امکانات، حتا امکانات جهانی را سمت وسو داد که در افغانستان دولت ساخته شود، نظامی را مهندسی نمود، بربنیاد برخی ازمولفه های دموکراسی. مانند: انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات پارلمانی، آزادی فعالیت های سیاسی- حزبی، آزادی بیان  و . . . در واقع رسم ونشان کشید که چنین وچنان شود. برای اجرای آن شخص نخست را نیزتعیین و به افغانستان فرستاد.

 

بخش چهارم

 

عامل خارجی

این عامل وکارکرد آن نیز از بسا جهات و به ویژه در پیوند با ظرفیت های درونی جامعه برای  دموکراسی، موجد پرسش های بیشتر، شکاکیت و ناباوری بود. زیرا ایالات متحدۀ امریکا و دولتهای اروپایی در پیوند با دموکراسی، حقوق بشر و بسا از رویداد های جهانی رفتار دوگانه را نشان داده اند. در بسا از کشورها نبود دموکراسی، عدم رعایت حقوق بشر و بیداد رفتارهای مردم آزارانه دغدغۀ خاطر آنها نبوده ونیست. اگر ازگذشته و اوضاع کنونی در امریکای لاتین، کشورهای افریقایی و آسیایی نمونه های بی شماری را داریم، همین حالا نمونۀ عربستان سعودی میتواند تعمیم بیابد و بیان واضح آن باشد که برای امریکا و حکومتهای اروپایی، منافع اقتصادی واستراتیژیک دارندۀ اهمیت است، نه دلسوزی به حال مردمی که از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم استند.

با تمام این برداشت ها و مواضع، هنگام بررسی این موضوع  یا نتایج تصامیم و اقدامات ظاهر شده در سایر کشورهای جهان و افغانستان، سعی نمودم، بسا این نا باوری ها، اعتراض ها، مخالفت ها و شکاکیت های خود را برای دنبال نمودن موضوع و کارکرد "این دموکراسی" محفوظ نگهدارم. از اینجا آغاز نمودم که ارزیابی ها و داوری های پیشین را به منظور دریافت ماهیت  چنین نمونه از دولت سازی و دموکراسی  کناربگذارم. زیرا در پرتو آن ناباوری و در دست داشتن مدارک از نتایج تجربه ها و پیوند با سایر کشورها، آنچه استنتاج میشد، برخاسته از تأمل روی رویداد های افغانستان نمی بود، بلکه متأثر می بود از شکاکیت و نا باوری های پیشین در برابر آنچه امریکا در جهان انجام داده است.

 با آنکه شگوفۀ نهال را می شد، از همان سال نخست هم شناخت، ولی سخن بیهقی مصداق می یافت که:

 "چون شگوفۀ نهال را سخت تمام و روشن و آبدار ببینند، توان دانست که میوه برچه جمله می آید."

پس بر بنیاد نتایج و تبارز کارکردهای چندین سالۀ آن، دقیق تر میشد ابراز نظر نمود.  در واقع پرسش پیشینه را وضاحت یافتن چهرۀ آن برای پاسخ دهی آسانتر نمود. برای ژرفتر نگاه نمودن بر آن و پاسخ جویی از این پرسشها آغاز نمودم که:

-          این "دموکراسی"، با ویژه گیهای آن در افغانستان، چگونه بوده است؟

در راستای طرح نیازچنین پاسخ یابی بود که پرسشهای دیگری نیز فراز آمدند، مانند:

-         آیا سامانه ها وعوامل کارساز برای پذیرش تأثیرمثبت دموکراسی صادراتی، حضور دارند؟

-         میزان نفوذ و نقش نیروهای مخالف دموکراسی و نیروهای آشکارشده  و یا جماعت کثیر و خفتۀ جامعه که در تداوم کشاکش های اجتماعی ویرانگرانه بیدار میشوند و جانب نیروهای ضد دموکراسی را می گیرند، در چه سطحی از موجودیت و کارکرد است.

گذشت زمان و دنبال نمودن رویداد ها، با وضاحت نشان داد که "میوه برچه جمله می آید"، راهی را که این "دموکراسی" پیمود، نقش قدم هایی را برجای نهاد که برای بررسی ها و شناخت ویژه گی چهرۀ آن کمک کننده بود. 

 سمت و سو یافتن اوضاع و نتایج آن در بُعد زمان، زمینه های ارائۀ پرسش را فراهم نمود. از روی همین مدارک است که اکنون همه دیده ایم و میدانیم که این "دموکراسی" ره به کجا برده است.

 شاید اندک به زر و زور رسیده گان یا آنانی که در سمت و سو دادن اوضاع زیانبار برای مردم افغانستان، بارتقصیر برگردن دارند، نپذیرند که ماهیت این نظام وهمیاری های ایشان چه فجایع و مردم آزاری ها را بار آورد. اما مهم این است که واقعیت تلخ و پدید آمده به درستی ترسیم شوند. این موضوع را نیز میدانیم که در نظر گرفتن و ترسیم واقعیت های تلخ، وجدان و وفامندی با قلم و باورمندی خلل ناپذیر و بی هراس به آن را مطالبه می نماید. زیرا نتیجۀ لازم زمانی به دست می آید که:

 پای تعهد با قلم و وارسته گی درمیان باشد و نویسنده، قلم و اندیشۀ نقد آمیزخویش را گرامی بدارد، از پرزه شدن در ماشین چنان نظام امتناع ورزد، هم به بررسی باید بپردازد و هم رعایت آزمون ها وتجاربی را بنماید که در دل افغانستان کمتر از دو دهۀ پسین نیز جای گرفته است. 

اکنون که حدود 18 سال از آن هنگام سپری شده است، نتایج "این دموکراسی" سخن می گویند. با تمام کمک رسانی اش برای ما که بربنیاد آنها  میتوانیم مستند ابراز نظر نماییم.

  ادامه دارد







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نصیر مهرین