افغانستان و دموکراسی: «این دموکراسی»، نتیجۀ یک انتقام - ۱و۲

۱۳ عقرب (آبان) ۱۳۹۹

بخش یکم

 

رویداد یازدۀ سپتمبر 2001 در امریکا، تصمیم انتقام طلبی از طرف حکومت آن کشور را در دستورکار قرار داد. زیرا چند تن از مخالفان امریکا مدتها تدارک دیده و با قاطعیت و موفقیت به چند هدف مورد نظر حمله نمودند. امریکایی ها گفتند سرنخ در دست اسامه بن لادن است. 

 افکار و دستان اسامه درافغانستان، یا جایی که به سر می برد، سالها درخت خونبار تروریسم را نشانده وآبیاری کرده بود. افغانستانی که برای بسیاری از تروریست ها منطقۀ امن بود، برای باشنده گان اصلی اش نا امن شد و با تمام تن سوزی و روان آزاری. جایی که نام لانۀ تروریست ها را نیزگرفته بود.

رویداد یازدۀ سپتمبر یا آن عمل تروریستی، با تمام جوانب نکوهش انگیزش، بینی قصر سفید، رئیس جمهور بوش پسر، "سیا" و "ف. ب. آی" را بریده بود. ازینرو گرداننده گان چرخ امور، در پی طلب جبران! وانتقام بر آمدند. چنان حکومت و نهادهای معروف و مشهوری مانند "سی.آی. ای" و "ف.بی.آی" که نتوانسته بودند، جلو کارکرد رویداد را بگیرند، اسامه بن لادن را نشانه گرفته واز "امارت اسلامی طالبان" خواستند که بن لادن راتوقیف وبه دست امریکایی ها بسپارد. اما پذیرفتن چنان درخواست آسان نبود. زیرا بن لادن، شبکۀ القاعدۀ تحت رهبری او با امکانات پولی و داشتن جهادی های بسیار از اعراب در تارو پود طالبان نفوذ یافته بودند و بسا از روابط طالبان را با شبکه های مافیایی منطقه وپاکستان تأمین می نمودند. افزون بر آن در ترکیب نفوذ بر طالبان و شبکه های رهبری آن، نفوذ پاکستان و سازمان امنیت آن کشور("آی. اس .آی") چنان گره خورده بود که حکومت پاکستان نیز نمی توانست بر طالبان فشار بیاورد که بن لادن را تحویل امریکا کند.

 بهره گیری های پاکستان در مبارزه با هند و اعمال نفوذ بر القاعده و طالبان، بافت منافع را چنان بار آورده بود که بحران زا و بن بست آفرین بود. خـُلق تنگی و کم حوصله گی قصر سفید نیز مجالی برای پاکستان و طالبان نگذاشت که راه دیگری را سراغ کنند. دیدیم که سرانجام امریکا با گوشزد به ملل متحد، دادن رهنمودهای مورد نیاز و دریافت همیاری و همکاری ناتو و برخی ازسایر متحدین، به افغانستان لشکر کشید و صفحۀ جدیدی در تبارز رویدادها  و سمت و سو یافتن اوضاع افغانستان گشایش یافت.

تمام نهادهای دولتی پاکستان، آی. اس. آی، تنظیم ها و جمعیت های دوستدار طالبان و القاعده، نظامیان و سیاستمداران وزارت خارجه، با دل اندوهبار و پرکینه، عقب نشستند، اما برای بن لادن و رهبران طالبان از هیچ نوع کمکی دریغ نورزیدند. چنانچه پسانتر اشکارشد، این سیاست پاکستان، در واقع پیش گرفتن، سیاست، یک گام از روی ناگزیری به عقب، ولی دو گام به پیش بود.


 بخش دوم

 

اما امریکا سررشته دار امور باید برای افغانستان، دولت و ارکان های مرتبط آنرا آماده می نمود. زیرا مدتها بود افغانستان به حکومت های "جبهۀ متحد" وطالبان تقسیم شده بود. وبا وجود حضور طالبان در مرکز کشور، آن براندازی امریکایی مستلزم ایجاد دولت نیز بود. این بود که در پهلوی چنان براندازی، که نه تنها شامل حال ملامحمد عمر آخوندزاده می شد، بلکه امیر جمعیت اسلامی افغانستان برهان الدین ربانی را که هنوز رئیس جمهور حکومت اسلامی افغانستان یاد می شد، از چنان القاب و ادعا ها منصرف نمود. اما ویژه گی رفتار امریکا با جمعیت اسلامی و نامداران سیاسی و نظامی اش چنان بود که برای رفع خلا و تا زمان دست چین نمودن و آماده شدن وبهره مندی از کادرهای جدید، آنها را مقداری در نظر آورده ولی به تدریج از نفوذ شان کاسته و بخشی را به عنوان ذخیره ها در نظر بگیرند. روندی که تاکتیک های جالب برای استفاده وبهره گیری اما با هدف نهایی فروپاشی جمعیت یا نهادی که زمینه های فروپاشی و شاریده گی را همواره با خود داشت، مطالبه نمود. ازینرو بسا از افراد این نهاد که سالها جنگ های مختلف را دیده بودند، پس از آگاهی از تصمیم امریکا، با سرنگونی طالبان دلخوشی نموده، آمادۀ خدمت روز شدند. هنگامی که سیل دالر به سوی آنها سرازیر شد، چشم بسته گی را، این دلبسته گی مادی به سویی کشانید که در چارچوب دریافت مفاسد شناسی افغانستان، جای دلچسپی را دارا میباشد. 

اما در سوی دیگر، طالبان- پاکستان، نگریسته اند که در درون و بیرون جامعه، با بهره مندی از داشتن پایۀ قومی، برخی از "لابی" (   ) های آنها، به رغم آنکه ریش نگذاشته ونماز نخوانده اند، اما با دل ناراضی از راندن طالبان، ازهیچگونه خدمتی برای طالبان در پرتو "این دموکراسی"دریغ نکرده اند.

گروه هایی که به ایران گرا شهرت یافته بودند، افزون بر انتباهی که ازمواجه شدن با بی مهری جمهوری اسلامی ایران هنگام جنگهای داخلی- تنظیمی به دست آوردند، زمینه را برای مشارکت در قدرت مناسب یافتند و در کنار گروه وهابی گرای ع.ر.ر. سیاف و دیگران نشستند.

اگر هنگام چنان دولت سازی پس از دور کردن امارت طالبان از آن قدرت، در ذهن بسا از مردم، بازگشت محمد ظاهرشاه مخلوع در نظر می آمد، و او نیز با داشتن جمعی که به گروه روم شهرت داشتند، حتا وظیفۀ حکومت مؤقت را به ستار سیرت سپرده بود، مهندسان اصلی از طریق زلمی خلیلزاد، ماهرانه شاه پیشین را با بخشیدن لقب بابای ملت به اسارت گرفته و جناب حامد کرزی یا فردی را پیش آوردند که اگر تعدادی انگشت حیرت در دهان نهادند، ولی برای جمعی رموز فهم و آگاه از کارکرد نیرومند سازمان های امنیتی و آگاه از پیشینه وسایرابعاد علایق کرزی، تعجبی دست نداد.

 با انتصاب وفرستادن جناب حامد کرزی به سوی افغانستان، در بن جمهوری فدرال آلمان، با تأئید آن انتصاب، درغیاب به حیث رئیس دولت مؤقت انتخاب شد. بر بنیاد این برداشت که "لویه جرگه" ها صحه گذار لزوم دید دارندۀ قدرت بوده اند، انتصاب و"انتخاب" او نیز در جرگه ها با بلند نمودن دستها به عنوان وظیفه تأئید شد.

چنین تهدابی گذاشته شد و منزلگه یی فراهم آمد که  می خواهیم چهره وکارکردهایش را بیشتر ببینیم.

در آغاز گفتیم ایالات متحدۀ امریکا با تصمیم فرستادن نیرو به افغانستان انتقام جویی کرد.

با آن تهاجم و سرنگونی، رئیس جمهور وقت بوش، سعی نمود ضربات روحی وسیاسی یازدۀ سپتمبر را جبران نماید. حتا از جبران شکست در جنگ ویتنام با قرینه سازی ابلهانه سخن گفت.

مطلع استیم که در حوزۀ مبارزه با تروریسم، از طرف امریکا و کشورهای هم پیمان ودوست، تدابیر شدید امنیتی روی دست گرفته شد. اما در افغانستان، موقع دهی دگرباره به رشد تروریسم، واقعیتی است که گذشت زمان نیز به آن گواهی میدهد. متأسفانه افغانستان همچنان لانۀ تروریست ها بماند که بزرگترین عامل تداوم بدبختی را در جبین دارد.

ازینرو تأمل بر"این دموکراسی"، الزام بازنمودن ویژه گی تروریست پروری آن را که نتیجۀ آن انتقام بود، باید بر دوش میکشید.  نتیجه یی را که نگریسته ایم، از کارکردهای چنان اهداف بیرونی و همیاری عناصر بومی زیر نام "دیموکراسی" سخن دارد.

با "این دموکراسی"، استعمارتوانسته است، دست بالاترخویش را تضمین کند. حضوراش را تحمیل و دست پرورده گان را روی صحنه بیاورد. طالبان را از دست القاعده بیرون آورده و به انتقام موفقانه اش راضی شود. شرارت پیشه گی این گروه تروریستی و آزارجان ومال مردم افغانستان را نظاره کند. زیرا آنها و دست پرورده گان نماز نا خوان شان که به طالبان نکتایی دار مشهور شده اند، در کنار زرگرفته گان زورمند شده و مافیا خوی نیز چنین خواسته اند.

 

ادامه دارد

 

* سلسله نوشته هایی از کتاب انتشار نیافتۀ "افغانستان و دموکراسی" انتشار می یابد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نصیر مهرین