گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

۱۳ میزان (مهر) ۱۳۹۹

این سروده را شاعر گرانمایه جناب عبدالحی شبگیر در جریان جنگ های کابل در اوایل دهۀ نود میلادی سروده است که نخستین بار در سال ۱۹۹۲ میلادی به نشر رسیده است و سپس با همگانی شدن انترنت در تارنماهای مختلف، از جمله تارنماهای جاودان و آریانا نیوز، نیر بازنشر شده است. در آن روزگار با آنکه که گلبدین خان خود نخست وزیر دولت اسلامی افغانستان بود، روزانه از جانب تنظیم او به نام "حزب اسلامی" صدها راکت کور بر سر شهر و شهریان کابل میبارید و هر روز کابل و شهریانش به خاک و خون کشانیده میشدند. ولی اکنون که او به خاطر همتبار بودنش با دولتمردان پسا-طالبان در کابل، با احترام و عزت به همان شهر کابل آورده شده است و به قصر دارالامانش تکیه زده است، در روزهای اخیر با پیروانش مانع گرامیداشت هواداران داکتر نجیب از سالگرد مرگ نامبرده شده اند. اینکه در کارنامۀ داکتر نجیب به حیث رییس خاد وقت چه جنایاتی ثبت است، اظهر من الشمس است. ولی آنچه در این مضحکه بازار زهرخندآور است این است که یک قاتل مردم مانع گرامیداشت از قاتل دیگر مردم میشود، یا به بیان عامیانه "دیگ دیگچه را میگوید رویت سیاه". به همین دلیل این شعر جناب عبدالحی شبگیر را شایان بازنشر دانستیم تا به گلبدین خان و هواداران ایشان و دیگر همشهریانی که حافظۀ کوتاه مدت سیاسی-تاریخی شان ضعیف شده است خاطرنشان کرده باشیم که ما در کجای کار ایستاده ایم.

یکطرف دعوای کرسی ریاست می کنی
یکطرف آهنگ قتل عام ملت می کنی
یکطرف آیات قرآن را تلاوت می کنی
یکطرف خونریزی و جنگ و خصومت می کنی
هرچه می خواهد دلت از بهر ملت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

تیرهای آتشین بالای مردم ریختی
بمب های بی هدف بیجا و سرگم ریختي
خون خلق بیگنه را بی ترحم ریختی
زهر بغض خود برون چون مار و گژدم ریختی
سخت می رنجی اگر گویم رذالت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

سنگ و چوب و آب و خاک شهر خونین کرده ای
بام و در را یک قلم از خون رنگین کرده ای
اندرین فن سبقت از یاران پیشین کرده ای
این عجب کاین کارها از خاطر دین کرده ای
قتل مردم را به عنوان عبادت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

خانه خانه شاهد آثار ویرانی توست
کوچه کوچه ماتم از اعمال انسانی توست
خود پسندی جوهر احساس وجدانی توست
قتل وغارت نقطۀ ارج مسلمانی توست
دایما با خون مظلومان طهارت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

پیش تو فرقی میان خون آب جوی نیست
قیمت آنان بچشم تو بقدر موی نیست
گرگ هم مانند تو درنده و بد خوی نیست
ما دعاگوی تو هستیم هیچکس بدگوی نیست
از خدا بیزار و با شیطان رفاقت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

ازبک و پشتون و تاجک فرقه سازی کرده اي
با کتاب و مکتب اسلام بازی کرده ای
رنگ رنگ کسبِ وقار و سرفرازی کرده ای
تا مقامات ولایت پا درازی کرده ای
می رسد روزی که دعوای نبوت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

خون آدم پیش تو آب کثیفی بیش نیست
در نگاهت مرد و زن مور ضعیفی بیش نیست
وحشت و ویرانگری جرم خفیفی بیش نیست
بچه شیطان ترا ماده حریفی بیش نیست
مو به مو قانون جنگل را رعایت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

مرد و زن را از وطن اخراج کردی خوب شد
خانه ها را یک به یک تاراج کردی خوب شد
پیش تیرت هر چه را آماج کردی خوب شد
زودتر آهنگ تخت و تاج کردی خوب شد
می رود فرصت اگر در کار غفلت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

بس که دیدم بارها سوگند آسان خوردنت
نیست فرقی در میان نان و قرآن خوردنت
اینچنین آسان بود خون شهیدان خوردنت
نیست مشکل بعد از این مال یتیمان خوردنت
زانکه از غارتگری احساس لذت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

کوچه کوچه لاشه انسان فراهم کرده ای
خانه خانه رنگ رنگ از خون آدم کرده ای
پیکر ملت ز بار کشت و خون خم کرده ای
کار بربادی کشور را منظم کرده ای
می کشی و زنده میسوزی قیامت میکنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

عاقلانه تا که تیغ زور گویی آختی
بی هراس و با شهامت قتل عام انداختی
مشفقانه بر سر مردم قیامت ساختی
گردن خود را به هر صورت که شد افراختی
هر رقم خواهد دلت مشق سیاست میکنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت میکنی

رحمت حق کرده است بر دست و پای تو نزول
دوستی بسیار داری با خدا و با رسول
بندگی و نذر و قربانی و خیراتت قبول
یک مسلمان نیست از رفتار تو خاطر ملول
دسته دسته خلق را راهی جنت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

راست گویم تا که تیغ ما و من کردی برون
داد و فریاد از نهاد مرد و زن کردی برون
نام صلح و امنیت را از وطن کردی برون
عاقبت ما فی الضمیر خویشتن کردی برون
که بطور مستقل شوق زعامت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کني

حق مردم را بنام خود مسجل کردنت
مرحبا آینه وجدان و صیقل کردنت
نور ایمانت و سر تا پای بل بل کردنت
نیست بیجا دعوای چوکی اول کردنت
این تویی آخر که ترک شان و شوکت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

مهربانی های تو از حد فزون شد یا نشد؟
از در هر خانه جوی خون برون شد یا نشد؟
در دماغت شورش گرم جنون شد یا نشد؟
مرد و زن قربانی توفان خون شد یا نشد؟
با که خالی بار زنبیل نزاکت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

چور و غارت را کمال کامرانی گفته ای
قتل و وحشت را نشان قهرمانی گفته ای
ننگ و ذلت را نمود زندگانی گفته ای
عقل و منطق را دلیل ناتوانی گفته ای
وقت خود را صرف انواع نصیحت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

چیست پیشت آدمیت معنی بیگانه ای
با خدا میثاق بستی خرمن بیدانه ای
عدل و تقوا از روایات کهن افسانه ای
بو علی وقت باشد پیش تو دیوانه ای
همره روح الامین گویند صحبت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

پیش تو دیوار مسجد پایۀ پل دشمن است
در نگاهت مرد و زن از جز تا کل دشمن است
هرکه نبود عاشق چور و چپاول دشمن است
خوب می دانی که خلق شهر کابل دشمن است
زان سبب بوده که بمباران به شدت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

جان فشانی در ره اسلام کردی واه واه
زیر آتش کوچه را تا بام کردی واه واه
منهدم دیوارهای خام کردی واه واه
پخته کاره های خود اعلام کردی واه واه
رنج ملت می کشی بسیار طاقت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

بام و در از دست تو زیر و زبر شد یا نشد؟
کشور ویران ما ویرانه تر شد یا نشد؟
فرد فرد شهر کابل در بدر شد یا نشد؟
مکتب و بازار و مسجد زیر ور شد یا نشد؟
بهر خود جمع آوری اسناد شهرت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

سینه انصاف را با تیر همت دوختی
آتش آشوب را مردانه وار افروختی
از شفقت کودکان را زنده زنده سوختی
بارک الله این مساوات از کجا آموختی
مرد و زن را عادلانه یک رقم لت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی

آنچه گویند از جهنم شمۀ خوی تو است
آیت قهر خدا نقش لب و روی تو است
خوابگاه مادر ابلیس پهلوی تو است
روز و شب "شبگیر" بیچاره دعاگوی تو است
راست در دوزخ روی روزی که رحلت می کنی
گلبدین خان آفرینت خوب خدمت می کنی!!!


 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عبدالحی شبگیر