محمد داوود خان و لقب‏هایش (شهزادۀ سرخ و سردار دیوانه) - ۱

۹ اسد (مرداد) ۱۳۹۹

(سردار، شهزادۀ سرخ و "دیوانه") 

 

 

به مناسبت کودتای 26 سرطان 1352 خورشیدی 

 برگهایی از کتاب قدرت والقاب 

 

 

 

فهرست

-       پیش در آمد

-       سردار

-       شهزادۀ سرخ

-       چرا"سرداردیوانه"

-       محمد ظاهر خان و ادعای داشتن "دیوانگی" محمد داؤود

-       ... 

-       بازتاب شهرت دیوانه در شعر باقی قایل زاده

 

پیش درآمد

مکث و تأملی هم را برآن صفاتی که محمد داؤود خان با آنها شهرت یافته بود، درنظرگرفتیم. زیرا نقش اودرحیات کشورما، ازجوانی تا روزخودکشی و مرگ فاجعه آمیزش در8 ثور1357 خورشیدی، در زمینه های مختلف و ازجمله در رابطه با استعمال لقب سردار و"داؤود دیوانه" تبارزبیشتر دارد.

پیشتریادآوری می نمایم که او هنوزهم هواخواهانی دارد، حتا اگر اندک باشند. مخالفانی دارد، با تصویرهای مختلف از او و دخالت دادن علایق سیاسی وفکری. با همۀ این واقعیت ها، نخستین محک ارزیابی از او بربنیاد گفتن ونوشتن سیر واقعی زنده گی او است. تأئید وتردید او زمینۀ بحث وآشنایی با معیارهای منتقدین را فراهم می نماید.

با توجه به آنچه به عنوان نخستین محک یاد نمودیم و تردیدی نمیتواند حضور بیابد، از جمله این القاب، سردار، شهزادۀ سرخ و دیوانه است.

  میدانیم که محمد داؤوخان درتمام سالیان پیش ازریاست جمهوری اش که پست های مهم نظامی وسیاسی را عهده داربود، با عنوان سرداریاد می شد. درآخرین سال صدارتش، درسالنامۀ سال 1340-1341 خورشیدی، از او با همین لقب یاد گردیده است.(1)

اما پس از اعلان پیروزی کودتای  26 سرطان در 5 سال حاکمیت جمهوری استبدادی، او با این خطاب یاد نشد.

 دلیل کاربرد چند بارلقب سرداردر صبح روز26 سرطان را می توان درآن انگیزه دید که شاید خود محمد داؤود نیز این تصور را داشت که اگرخبر اعلام کودتا، بدون سردار و یا تنها با نام محمدداؤود خان منتشرشود،  مردم دیرترمتوجه خواهند شد که در رأس کودتا همان سردارمحمد داؤودخان شناخته شده است. پس ازآن صبح هنگام 26 سرطان، محمد داؤود این خطاب را ازپیش اسم خویش برداشت. واین درزمانی بود که میشود آنراحرکتی ازسوی اودر نظر آورد که گسست ازامتیازات خانواده گی وطبقاتی خویش را وانمود می کرد واینکه میانۀ خوبی با پذیرش لقب سردار ندارد!.

درزمان ریاست جمهوری اش ازطرف همکاران نزدیک به نام "رهبر" یاد میشد. و درمنابع رسمی، او راشاغلی محمد داؤود وشاغلی رئیس دولت می نامیدند. بعضی اوقات همراه با نام مقام ریاست دولت مقام صدارت او نیزتذکر داده میشد.

این را نیزباید بیفزائیم که 26 سرطان، بافت حاکمیت سرداران را دچارآسیب پذیری بیشتر نمود.(2) 

  داؤودخان چند لقب غیررسمی نیزداشت. گفته اند که محمد ظاهرشاه او را"آغه لاله" (3)می نامید. لقبی که برای نامیدن شوهرخواهر رواج دارد. 

"شهزادۀ سرخ"، لقب دیگری بود که دردهۀ سی خورشیدی، پس ازروی آوردن محمد داؤود بسوی اتحاد شوروی درنشریات غربی در مورد اوبه کاررفته است.

عبدالصمد غوث یک تن از هواخواهان محمد داؤود درین مورد چنین مینویسد:

"مساعدت های بیسابقۀ اقتصادی وحمایت از قضیۀ پشتونستان وخصوصاٌ عقد قرارداد نظامی بین افغانستان و روسها، غرب را به سختی تکان داد. برخی ها درغرب آنموقع باورکردند که افغانستان به دامن کمونیزم افتاد. مجلۀ تایم به سردارمحمد داؤود لقب "شهزادۀ سرخ" داد. اما با گذشت زمان که احساسات اولی فروکش کرد، آشکارشد که افغانستان هنوز ارادۀ حفظ استقلال خود را دارد." (4) 

 

  

چرا سردار دیوانه؟ 

 

                             محمد ظاهرخان:

                                              " داؤود خان یگان دیوانه گی دارد." 

 

در غیاب ("پشت سر") محمد داؤود خان مشهور به سردارداؤود، او را محمد ظاهر خان (پادشاه 1312-1352)، مارشال شاه ولیخان (کاکای شاه و داؤود خان، پدرجنرال عبدالولی مشهور به سردار ولی) و مردم عوام، داؤود دیوانه نیزگفته اند. نخست سخنانی  از محمد ظاهر خان را می آوریم که پس ازشنیدن خبر زندانی شدن محمد هاشم میوندوال وتعداد دیگرابراز نظر نموده بود:

 "محمد ظاهر پادشاه سابق به نورمحمد اعتمادی که آن گاه به صفت سفیر کبیر در روم بود، گفت که داؤود خان یگان دیوانه گی دارد، مبادا اشخاص مذکور را اعدام نماید. اعتمادی اظهار داشته بود که داؤود خان آن قدر هم دیوانه نیست که به کشتار آن ها مبادرت ورزیده دست خود را در خون شان آلوده سازد. البته شک نیست که آن ها را مدت زیادی زندانی خواهد نمود. شاه موصوف گفت: از آن سخن سه روز نگذشته بود که شنیدیم سردار داؤود خان همۀ آن اشخاص را اعدام کرد."(5)

                                                                                                     ادامه دارد

 

 

  رویکردها و توضیحات

.............................

 

1-             سالنامه 1340-41 ضمیمۀ ص 22. چاپ دوم. سنبلۀ 1342. وزارت مطبوعات. مدیریت     عمومی نشریات داخلی.

2-             به این موضوع درکودتا ها درتاریخ افغانستان معاصرکه تاحال منتشر نشده است پرداخته ام. 

3-             از خلال صحبت چند هموطن.

4-             عبدالصمدغوث. سقوط افغانستان. مترجم محمدیونس طغیان ساکایی. کتابخانۀ دانش. پشاور1378. خورشیدی.

5-      سیدمسعود. جنبش مشروطیت و قربانیان استبداد.ص 282 جلد دوم.  







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نصیر مهرین