نخـــلِ نگــاهِ آیـــینه

۱۱ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۹

شکر خدا که همتم از چار ســو کَشد

من آن نیـــم عنانِ مـــــــرا آرزو کَشد

گر زندگی همین به اسارت نشستن است

یارب! زمیــن بلغزد و ما را فرو کَشد

آندم که در صفای چمن جلوه گر شوی

گل به که رنگ پرده خجلت به رو کشد

در گریه های گوشه ی مسجد اثر نماند

مستی مگر ز خلــوت میخانه، هو کشد

در زیر بار غصهء عــــالم نمی رود

دوشی که گــاهی زحمت بار سبو کشد

محویم در خیال تو، دیگر ضرور نیست

نخـــلِ نگــاهِ آیـــینه، نازِ نمـــو کشـــد

ای چشــــم شوخِ مهر، خـدا را تآملی

تا گل به آب چشـــمه شبــنم وضو کشد

بی التفات گوشه ی چشم تو باطل است

دل هر قــدر که بار غمِ جستجـو کشد

دستِ که محشر از کرمش غرق رحمت است

انصـاف نیست خجلتِ ما را به رو کشد

در هـر چمـــن که ناله دانش شــود بلند

بلبل زبان نغــمه ســـــرا در گلــو کشد







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



احمد دانش