در انتظار بعثت
۶ میزان (مهر) ۱۳۹۸
من شاعر طلوع همان اختری که نیست
در آسمان غمزده ی کشوری که نیست
من شاعر طلوع سحر در غروب عشق
از انتهای ظلمت یک خاوری که نیست
من شاعر هزار بیت و غزل ، ناسروده ها
در لابلای صفحه ٔ یک دفتری که نیست
از شش جهت به سختی دیوار میرسم
تا وا کنم به سوی شفق یک دری که نیست
یخ بسته است گوئی مگر سر زمین ما
چشم امیدواری به یک مجمری که نیست
بال مگس چگونه به اوج هما رسد
پرواز شوق با هنر شهپری که نیست
صد ساقه ی امید ز هر سو جوانه زد
در سبزه زار تازه ٔ بوم و بری که نیست
از عشق، از نیاز بسوزم به هر نماز
در انتظار بعثت پیغمبری که نیست
شبتاب تابناک دراین شبسرای سرد
باشد که رهنمون بشود رهبری که نیست
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته