زنان حق طلاق (خُلع) و رَجعت را دارند
۱۴ شهریور (سنبله) ۱۳۹۸
یکی از اساسات عمدۀ دین اسلام بعد از توحید تحکیم عدالت میان مردمان است. و قرآن میگوید “ و اِذا حَکَمتُم بین الناس اَن تَحکَموا بِالعَدل”. یعنی وقتی بین مردمان حکم میکنید با عدل یعنی مساوات وعدالت حُکم کنید. درین آیۀ مبارکه چند نکته نهفته است. اول وقتی در مقام قضاوت قرار میگیرید از عدل کار گیرید. دوم واژه «الناس» آمده است یعنی مردمان. مردمان شامل زن و مرد است. سوم واژه عدل از نگاه زبانشناسی توازن معنی میدهد یعنی شما مانند ترازو تعادل را برابر کنید یعنی مساویانه رفتار کنید. با کمال تأسف تحقیقات نشان میدهد که تعادل و توازن در بخش اینکه زن طلاق میخواهد تحقق نپذیرفته است و حقوق زنان درین بخش شدید پایمال شده است. اول اینکه در اثر ازدواج نا مشروع قوم با مذهب در کشور های اسلامی و تفاسیرغلط آیات و اغماض عالمان دین، زنان همیشه باید متکی به مردان باشد ، مرد را اطاعت کند ، حق طلاق را نداشته باشد، بدون اجازه شوهر جایی رفته نه میتواند حتی مذهبیون رشتۀ درسی(آنهم در صورتی که اجازه تحصیل را داشته باشد) را برای زن انتخاب میکنند که چه تحصیل کنند و چه را تحصیل نکنند، اجازۀ انتخاب شوهر را نداشته باشد که همه مغایر دساتیر والای اسلام ، اخلاق مدنی اسلامی و عدالت اسلامی است
یکی ازین بیعدالتیهای مغایر قرآن مجید و احادیث پیامبر (ص)این است که نه تنها از زن حق طلاق را گرفتهاند و به مردم چنین فهمانده اند که اگر مرد طلاق ندهد ، زن طلاق گرفته نمی تواند بلکه اگر زن طلاق بخواهد و مرد حاضر شود که او را طلاق دهد، دیگرمانند مردان که طلاق میدهند رَجعت کرده میتوانند، زنان رَجعت کرده نه می توانند.
هدف این مقال این است که واضح سازیم اینکه نه تنها زن حق طلاق دادن را دارد، در عین زمان اگر زن طلاق میدهد و یا به اصطلاح فقها طلاق میخواهد حق رَجعت را در صورتی که پشیمان شود، دارد
در مورد طلاق روشن ترین آیه همانا آیۀ 229 سوره بقره است که باید دقیق مطالعه کرد و توضیح داد. آیه چنین است
الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَن تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَن يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّـهِ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُون
یعنی طلاق رجعی دو بار است، پس از آن یا به نیکی نگاه داشتن و یا به نیکی رها ساختن است. و بر شما حلال نیست که از آنچه به ایشان دادهاید چیزی باز ستانید مگر آنکه بیم داشته باشند که حدود خدا را رعایت نکنند، پس اگر شما [اولیا] بیم داشتید که آن دو حدود الهی را مراعات نکنند پس آنچه زن برای آزادی خود میدهد و شوهر می ستاند گناهی بر آن دو نیست. اینها حدود الهی [در طلاق ] است ، از آنها تجاوز نکنید و کسانی که از حدود الهی تجاوز کنند آنها براستی که از ظالمان هستند
تفسیر آیه بینه به بینه
طلاق رجعی دو بار است. این بخش برای مردان گفته شده است که مرد میتواند دو بار طلاق کند و باز به همسرش برگردد که این را رَجعت گویند. این دو بار طلاق باید ازهم فاصله داشته باشد. مثلاً زن و شوهر دعوا میکنند و مرد میگوید طلاق هستی.این یک فرصت اول است که از دست میدهد. طلاق باید در حالت عصبیت نباشد در حالت نشه و مستی نباشد و با عقل سلیم گفته باشد. چون عقل در اثر و حالت نشه و عصبیت زایل میشود طلاق جاری نمیشود. سه ماه بعد باز دعوا میشود و مرد بار د.وم طلاق می گوید. فرصت دوم را از دست میدهد . اگر برای بار سوم طلاق میگوید همان است که طلاق باین میشود و دیگر به همسرش برگشت کرده نه میتواند وبرایش حرام میشود. اگر مرد در یک زمان سه طلاق میگوید آنهم یک طلاق رجعی شمرده میشود مگر اینکه مرد همسر خود را با مرد دیگر تنها در حالت جماع بیند. درین حالت مرد سه طلاقه میکند و اما حق کشتن مرد یا همسرش را ندارد. دین اسلام ، دین دهشت و وحشت و قتل و قتال نیست. دین عقل و منطق و اصول و حکم است به استناد قانون یک کشور و یا حُکم الهی. آنهایکه دست به اعمال ناشایشته میزندد از مدنیت اسلام و احکام الهی به .دور هستند
بخش دوم آیه: پس از آن یا به نیکی نگاه داشتن و یا به نیکی رها ساختن است. اینجا واضح قرآن بیان میدارد که بعد ازین یا به خوبی وکرامت انسانی با همسر خود یکجا شوید یعنی جنگ و دعوا و طعنه و کنایه و بیتفاوتی و توهین و اهانت نباشد که این کرامت انسانی یک مرد را نشان میدهد. و اگر صلح انعقاد نه میپذیرد، پس بازهم، بدون سرو صدا و دشمنی و دَو و دشنام و توهین و اهانت و تهمت از هم جدا شوید.توضیح لازم: زنان و مردان در اسلام قبل از نکاح نظربه نص قرآن، خواهر و برادر هستند (انما المومنون اِخوه). واژه اخوه از اَخ برای مذکر(مرد) و اُخت برای مونث (زن) آمده است. یعنی زنان و مردان در دین باهم خواهر و برادرند. متأسفانه این موضوع در تفاسیر بیان نشده است و در همه آیه برادران تفسیر و ترجمه شده است و زنان را بیرون کشیده اند. همینکه ما در هنگام یک سخنرانی میگوییم خواهران و برادران عزیز از همین آیه آمده است که ما همه در دین، قبل از نکاح خواهر و برداریم. معنی این سخن این است که خواهر و برادر در دین به همدیگر آسیب نه می رسانند، صدمه نه می رسانند ، همکاری میکنند ، غیبت همدیگر را نه میکنند عیب همدیگر را می پوشانند و با لطف و کرامت و شفقت با هم رابطه می داشته باشند. در صورتیکه نکاح میکنند ، با هم محرم میشوند و مرد بالای زن و زن بالای مرد حق و حقوقی دارد. و وقتی که طلاق صورت میگیرد دوباره با هم در دین خواهر و برادر می شوند. بیبینید که اسلام چه زیباییها دارد.
و بر شما حلال نیست که از آنچه به ایشان دادهاید چیزی باز ستانید مگر آنکه بیم داشته باشند که حدود خدا را رعایت نکنند
درین بخش آیه بر مردان حکم میکند که اگر زن را طلاق دادید اگر چیزی مانند زیورات و تحفه داده باشید به شمول مهر اگر داده باشید دوباره نگیرید. اگر شما مطالبه میکنید برای شما حرام است و در قسمت اخیر مگر آنکه بیم داشته باشند که حدود خدا را رعایت نکنند. این در صورت است که از طرف زن یا مرد در راه اسلام بیعدالتی صورت گرفته باشد. بیعدالتی یعنی عدم توازن در امور خانوادگی و روابط زناشویی . طور مثال مرد نشه میکند و زن را لت و کوب میکند. درین صورت اگر زن طلاق میخواهد مهر مسترد نمیشود زیرا بیعدالتی از طرف مرد صورت گرفته است. از یک طرف مشروب نوشیده که حرام است و از جانب دیگر دست به لت و کوب زده است که خلاف کرامت انسانی است زیرا قرآن می گوید و لقد کرمنا بنی آدم. .
پس اگر شما [اولیا] بیم داشتید که آن دو حدود الهی را مراعات نکنند پس آنچه زن برای آزادی خود میدهد و شوهر می ستاند گناهی بر آن دو نیست.
در مسایل خانوادگی باید بزرگسالان و اولیای هر دو طرف نه تنها از زن، باید میانجیگری کنند. اگر فیصله به این میشود که زن به هر دلیل که دارد طلاق میخواهد و مرد هم از عدالت عدول نکرده درین صورت آیه حکم میکند الف: که زن حق طلاق را دارد که دیگر با مرد زندگی نکند و ب: مهر را مسترد میکند. زن در اسلام ملکیت مرد نیست. مرد همسر زن است و زن همسر مرد است و ازدواج در اثر نکاح به وجود آمده است . نکاح از نکح آمده است یعنی قرارداد، پیمان ، و موافقه جانبین. مرد هم حق دارد که این پیمان را فسخ کند و زن هم حق دارد که این پیمان را فسخ کند زیرا زن .و مرد در اسلام از حقوق مدنی مساوی برخوردارند. حدیث بسیار زیبا در مورد بحث ما از حضرت رسول کریم (ص) روایت شده است که حقوق زن را در رابطه به آیت فوق واضح تر بیان میدارد. در حدیث شماره 5273 صحیح بخاری، کتاب طلاق، باب 12 خُلع و چگونگی طلاق در آن اثرمحمد بن اسماعیل بخاری ، مترجم استاد عبدالعلی نور احراری صفحه153 و 154 میخوانیم که”از خالد از عکرمه روایت است که ابن عباس گفت:زنِ ثابت بن قیس نزد پیامبر (صلی الله علیه و سلم) آمد و گفت:یا رسول الله!(شوهرم) ثابت بن قیس را از نظرخُلق و خوی و دین، بر او ایراد نمیگیرم ولی ناخشنودم (که به خاطر نادوست داشتن وی) در اسلام ناسپاسی کنم. رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) گفت: “ آیا باغی را (که در مهر تو کرده) به وی باز می گردانی؟»گفت: آری. رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) (به شوهرش) گفت: “باغ را از وی قبول کن و او را یکباره طلاق کن”. این حدیث توضیح روشن آیه فوق در مورد طلاق زن است که زن حق دارد طلاق بخواهد.. مطلب که ازین حدیث نزد علمای کرام مشهود است
اول زن حق دارد به هر دلیل ایکه است مطالبه طلاق کند حتی که شوهرش را دوست نداشته باشد
دوم در طلاق شرط نیست و پیامبر خدا (ص) سؤال نکرده است که چرا طلاق میخواهی. قاضی اسلام هم حق ندارد از زن یا مرد دلیل طلاق را سؤال کند. میشود که زن یا مرد یک مشکل می داشته باشد که نه میخواهند بیان کنند و در عامه افشا شود
سوم زن ملکیت مرد نیست و اگر آرزوی دوام ازدواج را نداشت میتواند نکاح را فسخ کند
چهارم در صورتی که مرد هیچ بیعدالتی و بی انصافی را مرتکب نشده باشد زن مهر را اگر گرفته باشد مسترد میکند و اگر نگرفته باشد موضوع حل است.. اما اگر مرد مرتکب بیعدالتی شده باشد در آنصورت مهر مسترد نمیشود.
پنجم. مرد حق ندارد تا زن را بر خلاف مَیل و آرزومندی او نگاه کند و باید فوراً طلاق دهد
ششم اگر مرد از روحیۀ قومی و قبایلی کار میگیرد و زن را طلاق نمیدهد قاضی اسلام و یا کسی که میانجیگری میکند ( در صورت که محکمه اسلامی نباشد) باید زن را طلاق کند
موضوع بسیار مهم که نه در قرآن آمده است و نه در حدیث عبارت از رَجعت زن است که آیا اگر پشمیان میشود مانند مردان میتواند رَجعت کند یا خیر؟. علمای اسلام همان طرز العمل که در طلاق مرد به زن است همان را گفتهاند؛ در حالیکه شواهد قرآنی و نبوی در مورد وجود ندارد. کلمه یا واژه خُلع هم در متن حدیث نیامده است و نه در قرآن دیده میشود. زمانیکه پیامبر خدا همسر قیس بن ثابت را برای اینکه شوهرش را دوست نداشت طلاق کرد مسله رَجعت را بالا نکرد که اگر پشیمان شدی میتوانی بر گردی و یا نه میتوانی برگردی.
فراموش نکنیم که قرآن در زمان نازل شده است که مردم در جهل تام به سر میبردند و یکی ازین جهالت روحیۀ قومی و قبایلی بود و در زمان قبل از اسلام با اینکه زن جزیی ترین حق و حقوق نداشت اما ننگ و ناموس مرد شمرده میشد. ازین لحاظ آیۀ 230 سوره بقره طلاق را مشکل ساخته به شکل که به مرد چون رئیس خانواده است و سرپرست اولاد است و خانواده واحد کوچک جامعه در اسلام است غیر مستقیم بیان میدارد که اگر مرد پشیمان شود و طلاق باین صورت گیرد زن باید اول با یک مرد دیگر نکاح کند و با او جماع یعنی همبستر شود و بعد اگر آن مرد و شوهر جدید، طلاق گفت، زن میتواند بر شوهراولی برگردد. آیۀ 230 سوره بقره چنین است: فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىٰ تَنكِحَ زَوْجًا غَيْرَهُ ۗ فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَن يَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن يُقِيمَا حُدُودَ اللَّـهِ ۗ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ يُبَيِّنُهَا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ
یعنی آنگاه چون زن را طلاق گفت دیگر بر او حلال نیست مگر آنکه زن شوهر دیگر کند. سپس اگر آن مرد او را طلاق داد بر آنان گناهی نیست که اگر میدانند احکام الهی را مراعات کنند دوباره به زناشوهری یکدیگر داخل شوند. و اینها احکام الهی است که برای مردم دانا بیان میدارد [نه جاهل]. دو حدیث مهم درین موارد از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است. یکی اینکه مرد دومی یعنی شوهر دومی بعد از نکاح باید با زن جماع کند بعد طلاق گوید. یعنی نمیشود که یک زن تنها نکاح کند و دوباره بدون اینکه همبستر شده باشد طلاق بخواهد یا مرد او را طلاق گوید. حدیث دوم اینکه خداوند از چیز های روا دانسته و اما نفرت دارد طلاق است. یعنی زن و مرد باید کوشش اعظمی را بکنند که از طلاق جلوگیری به عمل آید. به هر حال طلاق در اسلام فرض است و نکاح سنت. این بدین معنی است که اگر همه راههای مصالحه کارگر نه میافتد و زن و مرد دیگر نه میخواهند زندگی مشترک را دوام دهند باید با عزت و آبرو و کرامت انسانی از هم جدا شوند. آز آنجایکه در قرآن مجید اشارۀ در مورد رَجعت زن بعد از خُلع نشده است و حضرت رسول کریم (ص) درین مورد خود را خاموش گرفته است بیانگر این است که اساس عدالت اگر زن پشیمان میشود میتواند رَجعت کند بدون اینکه شوهر کند . این یک استثنا و امتیاز زن است. انسان از نفس واحد خلق شده است، مرد باشد و یا زن باشد جائز الخطا است. سهو میکند ، اشتباه میکند ، خطا میکند و گناه میکند اما خداوند عادل است. خداوند غفور و رحیم است وسختگیر نیست.
خواهران که از شوهر خود طلاق خواسته اند یعنی خُلع کرده اند و آرزومندی این را دارند و پسان پشیمان شدهاند، میتوانند آزادانه به شوهر خود بر گردند بدون اینکه با مرد دیگر نکاح کنند. عدالت اسلام در مورد زن همین است. چطور امکان دارد که قرآن میگوید زن و مرد از نفس واحد خلق شده است ، زن لباس مرد است و مرد لباس زن است. خداوند عمل نیک هیچ کدام چه مرد باشد و یا چه زن باشد ضایع نه و برای مردان دو رَجعت داده باشد و برای زنان هیچ این فرصت را مهیا نساخته باشد؟. خاموشی رسول کریم (ص) مبنی بر این است که او میدانست که زنان مانند مردان پشیمان میشوند و راه را برایشان باز مانده است تا خود تصمیم گیرند.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته