هزارهها گویشوران زبان پارسی اند (حدود زبان، گویش و لهجه)
۱۴ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۸
شاید این نوشته احساس پوپولیستی تعدادی از دوستانم را برانگیزاند. این کارم را دلیلی بر بیمهری به گرایشهای قومی (ازرگی) بدانند اما من این کار را بر مبنای دریافت زبانشناسی انجام میدهم. بهطور ویژه با سه دریافت زبانشناسی از «زبان»، «گویش» و «لهجه». اینکه زبان چه حدودی دارد، گویش چه حدودی دارد و لهجه چه حدودی دارد؟ بعد میخواهم به دوستانیکه «ازرگی» را زبان مینامند پاسخ بدهم که چرا ازرگی زبان نیست.
تصور کلی از حدود یک زبان تا زبان دیگر این استکه درک یک گویشور عام یک زبان از زبان دیگر این باشد که زبان غیر از زبان خودش برایش فقط مجموعی از صداهای شنیده شود و نتواند حتا مجموعی از آواها را همچون کلمهای درک و احساس کند. البته این دریافت فردی است از زبان خودش تا زبان دیگر که غیر از زبان خود با زبانهای دیگر نا آشنا باشد.
اما دریافت زبانشناسی از یک زبان این است که حداقل با زبان دیگر یا با زبانهای دیگر از پنج مورد، در دو مورد جدا تفاوت داشتهباشد. این پنج مورد است: آواشناسی (تولید و درک صوتهای گفتار)، واجشناسی (الکوبندی صوتهای گفتار)، واژهسازی یا صرف (چگونگی ساختن واژهها و به کارگیری آنها)، جمله سازی یا نحو (چگونگی ساختن جملهها و جابجایی نهاد و گزاره) و معناشناسی (تفسیر واژهها و جملهها). از جملهی این پنج مورد، تفاوت جدی در دو مورد میتواند تفاوت زبانی را به وجود بیاورد. این دو مورد است: واژهسازی و جملهسازی.
اگر دو یا چند زبان، واژههای مشترک بنابه اعتبار قرضگیری یا بنابه اعتبار همخانوادگی زبانی باهم داشتهباشند اما در قواعد گزینش، کاربرد واژهها، واژهسازی و در قواعد ترکیب عناصر جمله، باهم جدا تفاوت کند؛ نتیجهی این تفاوت به دو زبان جداگانه میانجامد.
این نمونه را در زبان فارسی و پشتو میبینیم:
پشتو: د افغانستان ملی بانک
فارسی: بانک ملی افغانستان
واژههای این عبارت در فارسی و در پشتو یکی استند اما تفاوت در کاربرد قاعدههای دستوری است. وقتی این عبارت پشتو را ترجمه میکنیم، واژهها را ترجمه نمیکنیم بلکه قاعدهی دستوری زبان پشتو را به زبان فارسی ترجمه میکنیم. فقط با ترجمه قاعدهی دستوری این عبارت میشود فارسی.
به تفاوت عبارت اضافی فارسی از پشتو توجه کنیم:
پشتو: د احمد موتر
فارسی: موتر احمد
باید بگویم دستور زبان در ذهن گویشور هر زبان به مثابهی نرمابزار و سافتویری کار میکند. طبق این نرمابزار ذهنی استکه هر گویشور منطق درک زبانی خویش را میسازد و جملههای دستوری و غیر دستوری را در زبان خود درک میکند.
هزارگی: باچه جو چوپو ره بُگِی که گوسپندو ره از قوتو بُر کُنه.
فارسی نوشتاری : بچه جان چوپان را بگو که گوسپندان را از قوتان بیرون کند.
جملهای که اینجا بنام هزارگی نوشتم فقط با جملهی نوشتاری فارسی در تلفظ کلمهها تفاوت دارد نه در قاعدهی صرفی و نحوی. این گونه تفاوت را زبانهای گفتاری هر ولایت افغانستان با زبان نوشتاری و معیاری فارسی دارد. در تلفظ هزارگی معمولا/ن/ میشود /و/ مهمان= مهمو، /ب/ میشود /و/ آفتاب= افتو؛ وَ مصوت بلند /آ/ قبل از /ن/ و قبل از /ب/ تبدیل میشود به مصوت کوتاه /ا/. این تفاوتها تفاوتهای تلفظی استکه به چگونگی شیوهی تلفظ لهجهای واژهها در درون یک زبان ارتباط میگیرد.
بنابه این دریافت جملهشناسی و اهمیت تغییرهای قاعده و قواعد جملهها که در دو زبان چگونه تفاوت میکند؛ پی میبریم که هزارگی زبان نیست بلکه لهجه و گویشی از زبان فارسی یا پارسی دری است.
میپردازیم به حدود گویش در درون یک زبان که به چه تفاوتهایی در درون یک زبان گویش گفته میتوانیم. معمولا برخیها گویش و لهجه را یکی میپندارند اما میخواهم تاکید کنم که گویش و لهجه ازهم تفاوت دارند. گویش معولا به تفاوتهای صرفی (واژهسازی) و چگونگی کاربرد واژهها در درون یک زبان گفته میشود اما لهجه بیشتر به تلفظ آواهای یک زبان در واژهها ارتباط میگیرد.
هزارگی: باچهی کتهی بیکته مه دیروز از خانه کنده کابل رفته.
فارسی نوشتاری: بچهی کلان بینسبم دیروز از خانه گریخته کابل رفتهاست.
تفاوت تلفظ و کاربردِ واژهها از گویش هزارگی تا فارسی معیار: واژههای «باچه و بچه» تفاوت تلفظی و لهجهای است. تفاوتهای واژههای «کلان و کته، گریخته و کنده، بی نسب و بی کته» تفاوتهای گویشی است؛ زیرا در کاربرد کلمات تفاوت وجود دارد. اما این کلمات از دایرهی واژگان زبان فارسی بیرون نیست. کته، کنده و... شامل ذخیرهی واژگان فارسی است.
بنابراین میتوانیم بگوییم هزارگی تفاوت گویشی با فارسی نوشتاری دارد که اگر دنبال این تفاوت باشیم نمونههای زیاد را میشود ارایه کرد؛ فکر میکنم همین یک نمونه کافی باشد.
توجه میکنیم به اینکه لهجه چیست و چه حدودی در درون یک زبان دارد، قبلا هم اشاره شد که لهجه شامل تفاوتها و چگونگی تلفظ واژهها در درون یک زبان میشود.
میگویند از یک فرد که از سمت شمال بود، پرسیدهاند که با تو دیگه چی است. گفته بود: خِدُم، تیاقم و خورجینم. اگر به زبان نوشتاری فارسی بنویسم اینها را باید نوشت: خودم، عصایم و خورجینام. این «خودم و خِدُم» تفاوت لهجهای استکه به چگونگی تلفظ واژهها ارتباط میگیرد و «عصا و تیاق» میتواند تفاوت گویشی باشد.
هر زبان از آغاز در درون خویش لهجه و گویش را می پروراند. زبانها با لهجه و گویش است که امکان گستردگی را در درونش فراهم میکند. نخست در درون یک زبان تفاوتهای لهجهای به میان میآید، بعد تفاوتهای گویشی و سرانجام یک زبان به طور طبیعی میتواند چند زبان شود. هر گویش یک زبان شود یا اینکه چند گویش بنابه عواملی میتواند نابود شود و فقط یک گویش یک زبان شود. یا اینکه یک زبان با گویشهایش میتواند نابود شود. اگر به تاریخ زبانها توجه کنیم بسا زبانها با لهجهها و گویشها شان نابود شدهاند و جای شان را زبان دیگری گرفته است. گاهی در زبانی پیش آمده که گویشهای یک زبان چند زبان شود؛ مانند زبانهای اروپایی (انگلیسی، آلمانی و فرانسوی و...) که امروز هر کدام زبانهای جداگانه با نظام نوشتاری متفاوت و دارای متنهای علمی و فلسفی و ادبی مستقل استند.
هزارگی، هیچگاه در تاریخ زبان نبودهاست، فعلا نیز زبان نیست بلکه یکی از گویشهای زبان پارسی دری در افغانستان است. هر تفاوت گویشی طبعا تفاوت لهجهای با گویشهای دیگر و با زبان نوشتاری دارد که هزارگی نیز تفاوت لهجهای و گویشی با گویشهای دیگر زبان فارسی و با زبان نوشتاری فارسی دارد. البته هر گویشی امکان بالقوهای است در درون یک زبان برای زبان شدن. زیرا جداشدن زبانها از درون یک زبان ارتباط میگیرد به ایجاد گویشها در درون یک زبان. هرقدر گویشها در درون یک زبان زیاد شود به همان اندازه زبان گستران میشود و این گسترانی و توسعه ممکن است به دور شدن گویشها از زبان مادر بینجامد. سرانجام این دورشدگی گویشها از زبان مادر به گویشها امکان میدهد که گویشها یا یک گویش به زبان تبدیل شود.
ممکن است در آیندهها زبان فارسی چند زبان باشد یا حتا هیچ نباشد؛ ممکن گویش هزارگی در آیندهها یکی از زبانهای باشد که از زبان فارسی جدا شدهباشد اما فعلا زبان نیست و در گذشته نیز زبان نبودهاست. اگر کسی متنی، سنگنوشتهای یا کتیبهای دارد که شاهدی باشد بر زبان بودن هزارگی لطفا ارایه کند. اما وضعیت فعلی هزارگی بیانگر این استکه هزارگی زبان نه بلکه یکی از لهجهها و گویشهای زبان فارسی است.
اینکه برخی از دوستان میگویند تعداد زیادی از واژههای هزارگی ترکی و مغولی است؛ این ترکی و مغولی در تمام گویشهای زبان فارسی وجود دارد. در گویش مردم سمت شمال (بدخشان، تخار، کندز) نیز کمتر از هزارگی نیست. تنها تفاوتیکه میتواند گویش هزارگی با گویشهای دیگر زبان فارسی دری در افغانستان داشتهباشد حضور تعدادی از واژههای باستانی استکه ریشه در زبانهای اوستایی و پهلوی میتواند داشتهباشد. این واژهها استند: "تُکشی (نفس نفس زدن یا هنگام دویدن نفسگیر شدن). این واژه از واژههای زبان پهلوی میتواند باشد. گِمیز (شاش یا ادرار). این واژه اوستایی است. اصلا گاو میز بوده است: گاو+میز = شاش گاو. اَوُر (ابر). این واژه اوستایی است. ایته و اوته (اینجا و آنجا). این دو واژه اوستایی است. اوسه و ایسه (این زمان و آن زمان). این دو واژه اوستایی است. وُر (خانه و لانه). این واژه اوستایی است. هشت و بهل از واژههای قدیم زبان فارسی استکه در تاریخ بیهقی آمده است. کیمنی (زن پیر و سالخورده و دانا) و..." اینها واژههای اند که در دیگر گویشهای زبان پارسی دری و در زبان نوشتاری پارسی دری در افغانستان چندان معمول نیست؛ فقط در گویش هزارگی معمول است. از اینرو میتوان گویش هزارگی را یکی از گویشهای قدیم زبان پارسی دانستکه بسا ساختهای آوایی و واژگانی باستانی زبان پارسی دری را در خود نگه داشتهاست.
من زبان پارسی دری را در افغانستان به چند گویش تقسیم میکنم (البته بگذریم از سه گویش نسبتا سیاسی که به زبان پارسی دری در ایران بنام فارسی در افغانستان بنام دری یا پارسی دری و در تاجیکستان می گویند تاجیکی). این گویشها اند: مرمان بدخشان، تخار، کندز و... یک گویش دارند. مردمان پروان، کاپیسا، پنجشیر یک گویش دارند. مردمان هرات، فاریاب، بادغیس، غور یک گویش دارند. مردمان هزاره یک گویش دارند. زبان نوشتاری و معیاری فارسی نیز یک گویش است. البته هر گویش در درون خود لهجه دارد. مثلا هزارههای بامیان با هزارههای دایکندی تفاوت لهجهای دارند و همین طور مردم تخار با بدخشان تفاوت لهجهای دارند. موقعیکه باهم سخن میگویند بنابه تفاوت لهجهای یک دیگر شان را تشخیص میدهند که بدخشی است یا تخاری.
میخواهم از دوستانیکه میگویند هزارگی زبان است لطفا دیوان شعر حافظ را به این زبانِ گویا هزارگی ترجمه کنند، ببینم که چطور ترجمه میکنند.
نظر من این است که تا زور زدن برای این که هزارگی را زبان بگوییم و انرژی انسانی و فرهنگی خویش را برای زبان بودن هزارگی مصرف کنیم بهتر است برای انگلیسی یادگرفتن یا چینی یادگرفتن انرژی مصرف کنیم شاید فایده کنیم. هر زبان دارای امکانهای معرفتی، علمی، فلسفی، ادبی، هنری، سیاسی، اقتصادی و... است؛ اینکه زبان فارسی از ما است و ما هزارهها گویشور زبان فارسی استیم این سهم بزرگی استکه ما از معرفتهای ممکن هستیشناسی و جهانشناسی این زبان بهره میبریم. در هزارگی چه معرفتی وجود دارد غیر از نوستالژیای بومی شفاهی و گفتاری. پس بهتر است رجعت نکنیم به محدودهایکه معرفتش تنها یک نوستالژیای محدود بومی است نه متن دارد نه نظام نوشتاری.
باید بگویم که ما زبان مهمی داریم که این زبان، پارسی دری یا فارسی است. این زبان یکی از زبانهای نسبتا مهم جهان است از نگاه تاریخ، متن، معرفت، تعداد گویشور، جغرافیا، و... پس بهتر است سهم خویش را از این زبان بیهیچ دلیلی از دست ندهیم و خودخواسته آنچه را که به عنوان امکان در دست داریم و از ما است چرا از این امکان بگریزیم. این دست برداشتن ما از زبان فارسی و انداختن خود مان را به زبانی گویا هزارگی که نه متن دارد، نه نظام نوشتاری و... به قصهای ماند که میگویند یک موش و یک گنجشگ باهم گندم کِشت کرده بودند. هنگامیکه گندم را جمع کردند و دانه را از کاه جدا کردند. دانهها را شمردند تا دانهها را بین شان مساوی تقسیم کنند اما یک دانه زیاد ماند. برای اینکه این یک دانه را موش بگیرد یا گنجشگ، بین شان دعوا شد. هر کدام خود را مستحق این یک دانه گندام میدانست تا اینکه گنجشگ این یک دانه را گرفت و پرواز کرد و رفت. تمام گندم را گذاشت به موش. فکر میکنم چسپیدن ما به هزارگی به عنوان زبان به همان گرفتن یک دانهی گندم میماند و گذاشتن خرمن گندم به دیگران. اقدام پوپولیستی برای اینکه هزارگی زبان است به همان یک دانهی گندم میماند و زبان فارسی همان خرمن گندم استکه ما با این اقدام پوپولیستی میخواهیم از دستش بدهیم.
میدانم این اقدام پوپولیستی برای بسیاریها خوشایند استکه هیاهو کنند ما زبان داریم. اما زبان داشتن به چه قیمتی؟ به قیمت گنگشدن!؟ اقدامهای پوپولیستی و هیاهوها چندان سودی ندارد. زبان داشتن با هیاهو، رایدهی و دموکراسی چندان ارتباط ندارد. مردم شغنان که در بدخشان به سر میبرند بیآنکه هیاهو کنند، همه قبول دارند که زبانی دارند بنام شغنی نه پشتو است و نه فارسی بلکه یک زبان مستقل است. همین طور مردم پشهایکه در کاپیسا زندگی میکنند بیهیچ هیاهوی همه میپذیرند که پشهایها نیز زبانی دارند بنام پشهای. زیرا درک تفاوت یک زبان با زبان دیگر جدایی از هر تحلیل و توضیح، برای همه به سادگی قابل احساس و فهم استکه زبان من با زبان آن دیگری، فرق دارد یعنی من و او با دو زبان حرف می زنیم.
بنابراین زبان داشتن نیاز به دعوا، رایگیری، دموکراسی و اقدامهای پوپولیستی ندارد. ما هزارهها زبانی داریم بنام زبان فارسی. زبان نوشتاری ما زبان نوشتاری فارسی است و زبان گفتاری ما یکی از گویشهای این زبان استکه بنابه نام قومی بنام هزارگی یاد میشود.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
الهه | 16.12.2019 - 08:13 | ||
سلام خوب بود تشکر |
محمد هادوی | 02.07.2019 - 06:34 | ||
سلام و سلام و سلام و سلام درود بر برادران هزاره اولا قوم هزاره که به زبان درباری صحبت میکنند اقوام ایرانی هستند که چین را مسخر کردند و زبانشان شعبه ای از زبان پهلوی است مانند کردی و لری و گیلکی و مازنی با این فرق که درزیبایی تمام گشته و شعر در ایران با این زبان شناخته شد و میشود و سالها چین تحت سیطره امپراطوری ایشان بود بعد از امدن از چین در بلخ ملقب به شاهان چیانی یا کیانی شدند که خبر میداد از شاهی گذشته ایشان بربلاد چین و این گویش با این دستور زبان از زمان فردوسی از شرق شروع به نفوذ در ایران زمین نمود و زبان پهلوی یا اعجمی به تنزیل قران یا همان تاتی( به گفته ترکان) در یرابر زیبایی ان عقب نشینی کرد البته زبان عجمی یا تاتی درمقابل السنه دیگر نیز خودرا باخت و دلیل ان افزارمندی بسیار و دستور زبان پیچیده بود که باعث میشد زبان تاتی درمقابل السنه یا لهجات دیگر خضوع کند در این میان مردم میانرودان عربی گفتند و مردم اذربایگان ترکی تلفظ نمودند حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب (تألیف در ۷۴۰ق/۱۳۳۹م) زبان زنجان و مراغه و گشتاسفی را پهلوی ذکر میکند وصد البته امروزه در این نواحی جز به زبان ترکی صحبت نمیکنند حتی در شهر ما تهران هنوز پیرمردان دهات به زبان تاتی صحبت مبکنند اما در شهر سالهاست قریب به یکصد و پنجاه سال بخاطر پاینختی زبان دری لهجه تهرانی را زیبا کرده است زیان سانسکریت هم شعبه ای از پهلویست به همین دلیل مترجم اولیه وداها مهابهارت و اوپاناشیدها و اسناد دینی هندو جناب میرغیات الدین علی قزوینی (قرن یازدهم هجری)اهل شهر قزوین بودند که تا 50 سال پیش مرکزیت زبان پهلوی و تاتی را داشت اکنون با همه گیر شدن دری در قزوین مردم تاکستان و شال در 15 کیلومتری قزوین به این کلام تکلم میکنند |
بختیاری | 24.06.2019 - 07:28 | ||
باعرض سلام مجدد.با توجه با اشتراکات زبانی زیاد بین گویش هزارگی وگویش لری بختیاری که از گویشهای پارسی کهن است شکی در پارسی بودن گویش هزارگی نیست.منتها عده ای از دوستان تصور میکنند که زبانی پارسی است که با گویش معیارکاملا مطابقت داشته باشد.در حالیکه که زبان پارسی طبق نظر عده ای از زبان شناسان چندین شکل داشته که یکی از آنها پارسی دری می باشد.که شکل خراسانی زبان پارسی است.که احتمالا در دربار سامانی رسمیت یافته.و به موازات زبان پارسی سغدی،پارسی پهلوی و پارسی آذری در ایرانشهر بزرگ بدان سخن میگفتند.خلاصه اینکه من با توجه به قیاسهای زبانی شکی در پارسی بودن زبان هزارگی آن هم از نوع کاملا اصیل آن ندارم. گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.موفق باشید |
علی شاه صبّار | 23.06.2019 - 11:39 | ||
در این شکی نیست که بسیاری از واژه های اصیل پارسی، در میان هزاره ها که مرکزیترین نسل زبان پارسی اند، وجود دارد. ولی پرسش من از آقای یسنا این است، که لهجۀ هزارگی پارسی، با کدام زبانهای ماورای ما و یا کدام لهجه های دیگری و دیگر زبانها شباهت دارد؟ اگر پژوهش صورت بگیرد که با زبان یا زبانهای مغلی و یا با لهجه های آنها، پیوندی دارد یا خیر؟ آنچه که شایع است، گویا هزاره های افغانستان، از بقایای گد شدۀ لشکر مغل اند، که من هنوز هم در این مورد مترددم. ولی به این خیلی باورمندم، که هزاره ها از اصلیترین و اصیلترین گویندگان زبان پارسی در افغانستان هستند. در مورد نژاد شناسی هزارهها، کتب متعددی از جانب نویسندگان هزاره در افغانستان نگاشته شده و با خوشبینی اعلان شده که هزاره ها بقایای کجایی هستند. ولی کار منسجم و دقیق آنگونه ای که در مورد تاجکها، پشتونها و دیگر اقوام نوشته شده باشد و مورد قبول همگان باشد، صورت نگرفته، که در مورد هزاره ها هم همین حکم به قوت خود باقی است. به امید روزی که این گره ها باز گردد، و اتهام مهاحر بودن را به یک دیگر نبندیم. |
yaqub yasna | 21.06.2019 - 10:14 | ||
جناب بختیاری گرامی درود. من این واژهها را در گویش هزارگی دلیلی بر کهن بودن این گویش میدانم. اما تعدادی در پی این است که گویش هزارگی را جدا از زبان فارسی به عنوان یک زبان اعلام کنند؛ آنهم زبانی که زیر مجموعهی ترکی است. تا جاییکه من بررسی کردم بسیار واژههای کهن در گویش هزارگی حفظ شده است. نفس نفس زدن را میگویند تُکشی که ریشه در تکشیدن پهلوی دارد. |
بختیاری | 19.06.2019 - 13:05 | ||
در زبان بختیاری کیمی بصورت کیمند بکار میرود یعنی دختری که پیر شده و شوهر نکرده |
بختیاری | 19.06.2019 - 13:05 | ||
ضمن عرض سلام خدمت استاد یسنا.و سپاس از تحلیل خوبتان.شاید جالب باشد که بدانیم بین واژگان هزارگی و گویش بختیاری در غرب ایران تشابه زیادی وجود داره.مثلا کلمات اوسه و ایسه دقیقا به همین شکل و معنی و گومیز بصورت (میز )و اوُر به صورت اور با واو ساکن و ایته و اوته به صورت ایچو)(icho) و اوچو (ocho) و مهمان بصورت مهمو و افتاب بصورت افتو و هشت و بهل کاملا به شکل و معنی هزارگی ان بکار میرود یک گویش در شرق ایران بزرگ و یکی در غرب ایران بزرگ.ظاهرا این دو گویش بازماندگان زبان پهلوی ساسانی هستند.پاینده باشید درصورت نیاز به تبادل اطلاعات در مورد زبانهای ایرانی علاقه مند به همکاری هستم. |