داکتر صادق فطرت: «پته خزانه»، «نازوانا» و «ملالی» جعل محض و افسانۀ واهی اند

۱۳ حمل (فروردین) ۱۳۹۸

یادداشت خراسان زمین:

در کتاب "ناشناس، ناشناس نیست" اثر نویسندۀ نامدار کشور جناب صبورالله سیاسنگ که اخیرا به چاپ رسیده است، جناب داکتر صادق فطرت "ناشناس" از روی برخی جعلیات تاریخی پرده برداشته اند که این کار ایشان در نوع خود بی‏‏ پیشینه است. بی‏ پیشینه برای این که پیش از این هیچ هم‏میهن سرشناس پشتون ما جرئت چنین اقدام جسورانه را نکرده بود. نمیشود پس از خواندن این چند جملۀ کوتاه ولی تاریخ‏ساز که از روی صفحه های ۱۴۱ و ۱۴۲ کتاب یادشده رونویس شده اند، به استاد ناشناس به جز از دیدۀ قدر و حرمت و تعظیم نگاه کرد. امیدواریم این پرده برداری صادقانه الهامی شود برای جامعۀ روشنفکری کشور، به ویژه روشنفکران گرامی پشتونتبار، تا بیشتر از این در پس پردۀ ترس و تردید به سر نبرند، گام به جلو بگذارند و همانگونه که از ایشان انتظار میرود روشنگران راه پرخم و پیچ نسل به گِل ماندۀ جنگ چهل ساله شوند و سرانجام رهبری کشور و نسل جوان سرگردان را از چنگال تیکه داران قومی-مذهبی-زبانی برون آورند و به دست خویش گیرند. آرزومندیم چنین فردایی دور نباشد.

به "گنجِ نهانت" که "جعلِ عیان" است --- ببستی دو دستِ دوصد مفتری را

اینک رونویس صفحه های ۱۴۱ و ۱۴۲ کتاب "ناشناس، ناشناس نیست" با عکس اصل رویه ها پیشکش خوانندگان گرامی میگردد.

********


رویۀ ۱۴۱ 

سیاسنگ: چرا برای آموزش برتر در مسکو رشتۀ پشتو را برگزیدید؟

فطرت: برای اینکه زبان مادری خودم بود. این زبان تاریخ مکتوب چهارصد ساله دارد و فراگرفتنش برای من آسانترین بود. داکترایش را هم قسمیکه پیشتر گفتم، صرف به خاطر رضایت پدر گرفتم، ورنه به ماستری و دکتری علاقه نداشتم و ندارم. یادم آمد، روزی پدرم را گفتم: میخواهم بروم هند تا موسیقی را بیشتر بیاموزم. گفت: اولاد مردم داکتر و انجنیر و ماستر میشوند و اولاد من میرود که از آنطرف خرکار برگردد.

سیاسنگ: اگر میگویید پشتو تاریخ مکتوب چهارصد ساله دارد، با شعر امیر کرور (700 تا 770 میلادی) که در "پته خزانه" آمده و تاریخ مکتوب هزار و سه صد سالۀ پشتو را نشان میدهد، همنوا نیستید.

فطرت: من صادق فطرت هستم، حق را حق میگویم و ناحق را ناحق. چپ و راست حساب کنیم، زبان پشتو تاریخ مکتوب بالاتر از چهارصد سال ندارد. در همین چند قرن خود هم هرآنچه دارد، تمامش شعر است. لسانیکه درآن کیمیا، فزیک و بیولوژی نباشد؛ تاریخ، جغرافیه و جیولوجی نباشد؛ روانشناسی، فلسفه و آثار علمی نباشد، شعر و شعر و شعر – ولو هر قطعه اش شهکار – کدام درد پشتون ها را دوا خواهد کرد؟

سه ماه بنشینید، میتوانید هست و بود چهار قرنش را الف تا یا بخوانید، بفهمید و در آخر دکترایش را هم بگیرید. در جهان، زبان‏هایی داریم که باید یک عمر دربارۀ شان تحقیق و بررسی صورت بگیرد و هنوز زندگی کفاف ندهد تا عمیق‏تر وارد شویم. آدم نباید در برابر واقعیت عمدا خود را به کری و کوری بزند.

سیاسنگ: هرگاه چنین باشد، پته خزانه چه میشود؟

فطرت: پته خزانه جعل محض است. تکرار میکنم: جعل محض.

سیاسنگ: آیا پته خزانه کار علامه عبدالحی حبیبی است؟

فطرت: در این قضیه یک نزاکت حساس خانواگی وجود دارد. عبدالحی حبیبی که قبلا هم یادآور شدم، پسر کاکای پدرم است. نمیخواهم باعث آزردگی فرزندانش شوم، گرچه زبانی به آنها گفته ام. ضمنا، نمیخواهم سوال شما را بی‏جواب بگذارم. لذا اکتفا میکنم به نقل قول خطرناکی از خودش که در اوایل دهۀ 1950 در جریدۀ "آزاد افغانستان" خطاب به پشتون‏ها نوشته بود: "من زبان مرده و نامرتب پشتو را زندگی ادبی و تاریخی بخشیدم."

اگر به عمق مفهوم همین جمله خوب توجه شود، دانستن راز پته خزانه و شناختن نویسنده اش مشکل نخواهد بود. حبیبی با اعتراف ضمنی از اصل قضیه پرده برداشت.

سیاسنگ: شاید هدفش چنین باشد: یافتن پته خزانه و بررسی درونمایه اش، زبان پشتو را زندگی ادبی و تاریخی یا رونق بیشتر بخشیده است.

فطرت: اگر کتاب پته خزانه حقیقت می‏داشت و او از چگونگی یافتن و بررسی محتوایش چنان می‏نوشت، راهی برای توجیه می‏داشتیم. عبدالحی حبیبی در همان جملۀ خیلی ساده ناخواسته اعتراف کرده که پته خزانه ابداع خودش هست.

سیاسنگ: شما اصالت پته خزانه را نمی‏پذیرید؟

فطرت: پته خزانه اصالت ندارد. پته خزانه دور از منطق است. چرا بپذیرم؟  

 

رویۀ ۱۴۲ 

سیاسنگ: حبیبی با این کارش می‏خواست به زبان پشتو خدمت کند. مگر نه؟

فطرت: مرحوم حبیبی با جعل پته خزانه و علم ساختن آن، نه تنها به پشتو خدمت نکرد، بلکه آبروی ملیونها پشتون را گروگان گرفت.

سیاسنگ: چگونه؟

فطرت: اینگونه که اکثریت پشتون‏ها حقیقت را میدانند، اما نمیتوانند بگویند پته خزانه جعل است. آیا همین خودش گروگان گرفته شدن نیست؟

سیاسنگ: در پیرامون نازوانا و ملالی، همانی که میگویند سروده بود: "که په میوند کی شهید نشوی – خدایژو لالیه بی‏ننگی ته دی ساتینه"، چه میگویید؟

فطرت: نازوانا و ملالی میوند وجود خارجی ندارند. هردو زادۀ ذهن شخصیت‏پرداز و اسطوره‏سازِ افراد و حلقات معینی هستند. با افسانه های واهی نمیتوان شخصیت ساخت.

سیاسنگ: شاه امان الله؟

فطرت: فهم و ذوق نازل عامه را یک طرف میگذارم، من از جامعۀ روشنفکری می‏نالم. روزی از داوود فارانی که برای کدام برنامۀ رادیویی مضمون تاریخی می‏نوشت، پرسیدم: چرا شوقی و تخیلی هرکس را دل تان خواست قهرمان می‏سازید و بیهوده تا آسمان هفتم بالا می‏برید؟ شاه امان الله از کجا، چه وقت و چگونه قهرمان شد؟

با تعجب نگاهم کرد و خواست دلایلم را بشنود. گفتم: امان الله یک شهزادۀ برج عاج نشین بود و با شان و شوکت ظاهری به قدرت رسید. غیر از ملکه ثریا، یک نفر از ملت هم پشت سرش نبود. عسکر تربیه شده برای دفاع خود نداشت، چه رسد به دفاع از کشور. باچند اقدام تجدد طلبی عجولانه هم سرنوشت خود را تباه ساخت و هم تا امروز مردم تاوان اشتباهاتش را پرداخته میروند.

سیاسنگ: دوتنی که نمی‏خواهند نامهاشان یاد شود، تیلفونی به من میگویند: "ناشناس در میان کنسرت [جرمنی / چهارم فبروری 1995؟] گفت: من یک آهنگ پشتوی خود را به ده آهنگ فارسی برابر نمی‏سازم. از پشتون‏هایم معذرت می‏خواهم که طی چهل‏و‏پنج سال فعالیت هنری زیادترین فارسی خوانده ام و کمترین پشتو. اعتراف میکنم که پشیمان هستم. پس از این، هرجا بروم، تنها برای همزبانان خود می‏خوانم. گویندگان زبانهای غیر پشتون برای آمدن به کنسرت‏های آیندۀ من زحمت نکشند. در آخر برای اینکه شاخ کبر بعضی اشخاص را بشکنم، به جهر اعلان میکنم: اگر کدام فارسی‏زبان بخواهد در فارسی با من امتحان بدهد، جرئت کند، پیش بیاید. البته، به شرطی‏که بعدا توان امتحان دادن به پشتو را هم داشته باشد. بفرمایید. دا گز او دا میدان". (برای آسانی کار، گفته‏های هردو را یک پاراگراف ساختم.)

فطرت: انسان باید چقدر در اعماق جهل سقوط کند تا صرف یکی از جملات فوق را بر زبان بیاورد، چه رسد به همه اش. وقتی میگویند ناشناس در بین کنسرت خود چنین گفت، معنایش چیست؟ یقینا هزار نفر، فرضا پنجصد یا حد اقل پنجاه نفر دیگر هم برای شنیدن آهنگ‏هایم آمده باشند، چون کنسرت برای دونفر اجرا نمی‏شود. چرا دیگران این گپ را – اگر خدانخواسته میگفتم – نشنیدند؟ اگر شنیده اند، چرا در این بیست‏و‏چند سال خاموش هستند؟ آنچه به شما گفته اند تحریف سخنان اصلی من است. نه اینگونه گفته ام و نه می‏گویم.

 

 








به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

شاهنشاه 04.04.2019 - 04:27

 من در این نوشته، نه از دکتر ناشناس تشکر میکنم و نه هم از آقای سیاه سنگ، ولی از آقای سیاه سنگ بخاطر نوشتن این کتاب و مصاحبه با یک شخصیت هنری و ادبی کشورم خیلی خرسندم. آنچه که آقای ناشناس فرموده، یک امر به وقوع پیوسته است، و واقعیت عینی دارد، که کتابی به نام "پته خزانه"، اگر جعلی نیست، در زمان معاصر نوشته شده و بخاطر قدامت زبان پشتو، نمونۀ یک تلاش دلسوزانه به زبان خود بوده، که هرکس حق این کار را دارد. من از محتوای کتاب "پته خزانه" درمیگذرم و تمرکزم را صرف به نام این کتاب مینمایم. اگر نویسندۀ آن در قدیم، نام این کتاب را پته خزانه نوشته باشد، دلیل این امر چه بوده است؟ چرا این کتاب را "پت" گفته؟ آیا از کسی در نوشتن این کتاب میترسیده، و بعداً هم آن را پت نموده و تا زمان کاشفش هیچکسی به راز آن پی نبرد؟ مقصد همین بوده است؟ نه! این کتاب ادبی در زبان پشتو اگر در همان قدیم نوشته میشد، نویسنده نامش را دیگر چیز میگذاشت، و امروز به این اتهام سازی جعل مواجه نمیشدیم. این مسلم است که کتاب در در زمان هوتکیها گویا نوشته شده باشد، و نویسندۀ معاصر آن که نمیدانم چه نامی برایش گذاشته، ولی بعد از مرحوم استاد عبدالحی حبیبی مسلم شده که نام این کتاب گویا "پته خزانه" بوده است. و چرا این نامگذاران جدید به شمول مرحوم حبیبی این نام را گذاشته اند؟ ایشان خواسته اند به زمان مادری خویش خدمت کنند، و سوابق تاریخی آن را خیلی دور ببرند تا در میدان رقابت زبانی از لحاظ تاریخی جایگاهی داشته باشد، و این یک تلاش نه منفی برای رشد یک زبان صغیف از لحاظ تاریخی و ادبی است، شاید هرکس دیگر هم این تلاش را نموده باشد یا هم بنماید. اما مشکل اینجاست که آیا در متن کتاب "پته خزانه" مطالبی هست که دیگر زبانها و از جمله زبان پارسی دری را تحت انتقاد قرار گرفته باشد؟ در غیر آن اگر چنین نیست، پس اینقدر داد و واویلای پارسی زبانان معنائی ندارد، و بیخود جوش میخورند. بگذار زبان پشتو هم رشد ادبی و علمی نماید. درد ما امروز است، که تمام پشتونهای متعصب دست یکی کرده اند و زبان پارسی دری را قمچین میزنند، باید در این مورد فکر نمود. میماند استاد عبدالحی حبیبی. به پندار من؛ به اندازه ای که استاد حبیبی برای زبان پارسی خدمت نموده فکر نمیکنم که هیچ پارسی زبان افغانستان این خدمت را انجام داده باشد، شما فقط کتاب "طبقات ناصری"اش را بخوانید. پژوهش و تحقیقات پروفیسور حبیبی از نظر ما پنهان نیست؛ امروز اصلاح، تحقیق و تحشیۀ کتاب معروف "زین الاخبار" شهرۀ آفاق است، هیچ کس دیگری تحقیقاتش در بارۀ این کتاب به حد مرحوم حبیبی نمیرسد، و این نسخۀ حبیبی امروزه در کشور همسایۀ ما از اعتبار خاص تحقیقی برخوردار است. در هیچ جای تحقیقات استاد حبیبی، اشاره ای به ضعیف سازی زبان پارسی دری نشده است. کتابهای تاریخی دیگرش هر یک از اهمیت خاصی برخوردار است، که جامعۀ افغانستانی باید به وی افتخار کند. حرف بعدی هم از استاد ناشناس: ما میدانیم، که قندهار از لحاظ تاریخی با زبان پارسی دری خیلی عجین بوده و ما بهترین دانشمندان و شعرای زبان پارسی دری را از قندهار داریم. بنااً امر مسلم است، که زبان اصلی دکتر ناشناس زبان شیرین پارسی دری است، نه پشتو. وی حقایق در مورد زبانهای خودش گفته و خواسته یک دروغ محض را از گردن زبان شیرین مادریش که همان پشتو است، به دور افکند، و خیر و خلاص. در اینجا ناشناس کدام قهرمانیی انجام نداده، که سزاوار اینقدر شاباس گویی باشد. برای ناشناس زبان اول پارسی است و زبان دوم پشتو. مثلی که برای تمام مردم افغانستان از هر قوم و قبیله ای که باشند، زبان اصلی شان زبان پارسی دری است و زبان دوم هم همان زبان مادری شان است. دکتر ناشناس در نهایت یک شخص دانشمند، هنرمند، عاطفی، دلسوز و حقیقتگو در هر عرصه و هر عمل در زندگی خود است. همانگونه ای که هنرش زیبا و جاودانی است، سخنانش و طرحهایش هم باید باشد. ناشناس، امروز نباید با "یون" و "طاقت" مقایسه شود. وی یک شخص بی تعصب است و بیش از همه در فرهنگ زبان پارسی دری زندگی نموده است، بنااً از طرف من سزاوار هیچ شاباس و آفرینی نیست. هر دو زبان در کشور ما باید رشد بی سابقه نمایند، و ما از آنها پاسداری میکنیم. قضیۀ "پته خزانه" دیگر کارآمد نیست، و یک طرحی بود که در عمل پیاده نشد. اما از دید من، این کتاب باید بسیار حلاجی شود، تا هنوز هم از درونش گپهای دیگری بیرون کشیده شود، و این کتاب فراوان در معرض خوانش پژوهشگران قرار گیرد، تا دیگر نویسنده های بخود بیایند، که چه بنویسند، برای چه و برای کی قلم بزنند.

محمدقوی کوشان03.04.2019 - 18:28

 اعتراف به حق و حقیقت، یا افشای رازهای پوشیدۀ پوشانیدن حق وحقیقت، درهر زمینۀ مربوط به یک جامعه، کاریست بجا و ستایش انگیز. آقای داکتر فطرت را دراین موارد باید ستود و بر اوآفرین گفت. چنین شجاعتی راه را برهمۀ آنانی که از شنیدن وخواندن و روبروشدن با حقیقت و واقعیت متأذی شده و خشمگین می شوند، باز می سازد تا اندکی گوش خویش را باز و هوش خویش را هوشیار گردانند و شهامت لازم را درچنین مسایل بیابند، و درنتیجه حقایق مدلل وموجه را ولو تلخ وگزنده، بپذیرند. با یافتن چنین ملکه ای، خود را قادر به زیست باهمی با دیگران نمایند. باردیگر شهامت ابراز حقیقت را توسط جناب داکتر صادق فطرت ستایش می کنم وبرای شان تبریک می گویم. افزون برآن به جناب داکترسیاسنگ ازبابت زحمتی که درتدوین این کتاب مستطاب برخودهموار ساخته، تهنیت عرض می کنم .

شفیع02.04.2019 - 18:40

 جالب
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



خراسان زمین