پرخاشگری دینی - در گسترۀ امپراتوری اعراب – بخش هژدهم

۲۳ جدی (دی) ۱۳۹۷

پرخاشگری دینی

- در گستره ای امپراتوری اعراب - 

 

نظر گذرا به تاریخ  فراز و فرود  امپراتوری عرب

- از ظهور پیامبر اسلام تا جنبش "بهار عربی" –

 

۱. پیش گفتار: "امپراتوری معاصر"  در تضاد با ساختار  "دولت-ملت"

۲.  اوج و زوال امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان

۳. زیرساخت مادی و پیوند های اجتماعی عرب ‌های بادیه نشین

۴. شهر مکه، زادگاه پیامبر اسلام  در واحه ‌ای پهناور حجاز

۵. هجرت پیامبر  اسلام، ساختار  "دولت-شهر مدینه"

-  نخستین سنگ بنا های امپراتوری عرب _

۶. "پیامبر اسلام، بانی تیوکراسی و پایه گذار امپراتوری  عرب ‌ها

۷. "غارت و باج گیری" به مثابه زیرساخت ها برای گسترش "حاکمیت الهی مدینه"

۸. فتی‌شیسم "بکارت" و تبعیض جنسیتی  

۹. توجیه قرآنی "تیوکراسی اسلام" – رابطه "حاکمیت الهی" با شمشیر 

۱۰. بحران جانشینی پیامبر اسلام: جدال زعامت میان «مهاجران و انصار»

۱۱. امپراتوری اموی ها: نظام موروثی „اشرافیت قریش"  - دمشق محور –

۱۲. امپراتوری عباسی ها: انتقال قدرت سیاسی در درون ساختار قبیله قریش -بغداد محور-

۱۳. فروپاشی امپراتوری عرب: "فرسودگی تاریخی"، اوج فرقه گرایی و  فساد

۱۴. امپراتوری اسلام در رویارویی با تضاد های درونی و تهدیدهای خارجی

۱۵. فروپاشی امپراتوری عثمانی و تاثیر آشکار آن بر جهان اسلام

۱۶. مسخ فرایند فورماسیونِ « دولت – ملت » در جهان عرب

۱۷. گفتمان بنیاد گرایی از جنبش اخوانی تا مدرسه دیوبندی

۱۸. ابعاد فرایند تراژیدی تاریخی جهان عرب

۱۹. بهار عربی: از یک جرقه حریق برمی‌خیزد

۲۰. تیوکراسی در رویارویی آشکار با دموکراسی

۲۱. رویکرد ها

 

 

بخش هژدهم

 

سوم: اسامه بن لادن، رهبر پرخاش گر القا عده

 

"افغانستان (امارت اسلامی طالبان) یگانه کشوری است در جهان با یک نظام واقعی اسلامی. تمام مسلمانان بایست به ملا محمد عمر، رهبر طالبان افغان بیعت کنند."

اسامه بن لادن، رهبر گروه دهشت افکن القا عده

 

"قسمت زیاد سرزمین (افغانستان) توسط روسها (شوروی ها) تخریب گردید. بخش های دیگری هم  از طریق زور آزمایی های بعدی با خاک یکسان شد. چیزی که هنوز هم باقی مانده است، من قربانی اسامه بن لادن نموده، ولی او را به امریکا تسلیم نمیکنم."

ملا محمد عمر، رهبر گروه دهشت افکن طالب

 

با وجود  که  اسامه بن لادن دارای "مکتب بنیاد گرایی ویژه" نیست، لیکن نظر به تاثیر گذاری ملموسی که در بخش بسیج و آموزش پرخاشگری مجاهدین از سال های هشتاد قرن بستم به این سو  دارا بوده است، زندگی و روش کار او از نقش ویژه ای سیاسی برخوردار می باشد.  

با در نظر داشت زیرساخت فکری بنیاد گرایی، ار ابن تیمیه تا البنا و از آیین وهابیت تا مدرسه دیو بندی، نقش اسامه بن لادن در "جهاد" علیه قشون سرخ در افغانستان" از چندین نگاه دارای اهمیت شایان خوانده میشود:

 

۱: نظر به پشتیبانی سیاسی و دیپلماتیک یک سری از کشور های عربی، حمایت مالی و عقیدتی احزاب و دولت های بنیاد گرای کشور های اسلامی و در اخیر نظر به پشتیبانی قسمی جنبش غیر متعهد، و آن همه با تایید روزافزون سازمان ملل، جنبش مقاومت افغانستان صبغه دینی گرفته و منتج به "پیروزی مجاهدین در افغانستان"  گردید. در این راستا اسامه بن لادن از  بسیج سیاسی تا تمویل مالی و از پرورش عقیدتی تا آزمون عملی "مجاهدین" نقش مهم بازی کرده است.

 

۲: این جنبش به کارگاه آزمون و جذب نیروهای جهادی از سرتاسر جهان مبدل گردیده، در نتیجه یک گروه "جهادی" که بنام "اعراب افغان" مشهور گردیدند، به مثابه "گروه ذخیره، ولگرد و سیار"  محیط اجتماعی-سیاسی جهاد را نه تنها در کشور های اسلامی متاثر ساخته، بلکه بزودی محاسبات سیاسی کشور های غرب را نیز دیگرگون ساخت.

۳: در عین تاثیر گذاری پرخاشگری  تحت رهبری اسامه بن لادن در فضای جهاد، حرکت جهادی اسامه تحت عنوان "القا عده" به نوبت خود تضاد سیاسی-عقیدتی را با بنیاد گرا های رسمی، از جمله آیین وهابیت در ریاض نیز شدید تر ساخت.

اسامه بن لادن هفدهمین طفل یک خانواده ثروتمند عربی یمنی تبار بود که در سال های پنجاه قرن بیستم به عربستان سعودی آمده و در شهر مدینه اقامت گزیده است. عبدالله بن لادن، پدر اسامه که از چندین زن پنجاه و هفت طفل داشت، در بخش قراردادی های تعمیرات در عربستان آغاز به کار کرده، و از شکوفایی سرمایه گذاری های سرشار ناشی از درآمد نفت در این بخش، عبدالله بن لادن به مثابه یکی از میلیونر های پرآوازه در جهان عرب شهرت زیاد کسب کرد.

اسامه بن لادن که در سال ۱۹۵۷ در شهر ریاض چشم به جهان کشوده، دارای چهار زن بود.  اسامه در "دانشگاه شاه عبدالعزیز" در جده "اقتصاد و امور اداری" تحصیل کرد. در سال های هفتاد اسامه جوان، در سفرهای "عشق ورزی و کامجویی"،  شاهزادگان هم سن و سال آل سعود را به لبنان همراهی کرده و در بخش های جاده  "بیروت تا بعلبک" در کنار "شاهزادگان خر پول ریاض" از همه خوشگذرانی ها و تن آسایش های دنیوی  - که به نظر بنیاد گرایان -تنها مال بهشتیان در آن دنیا خوانده میشوند - برخوردار گردیده است. در بخش عقاید دینی، اسامه بن لادن نخست از همه از نظرات محمد عثمان، علامه جید مصری و نویسنده اثر پرآوازه "حزب الله در مبارزه با حزب شیطان"  زیاد متاثر گردیده و راه نجات "جوامع اسلامی" را در  "اسلام پرخاشگر" سراغ میدید.  عقیده پرخاشگری اسامه هنوز هم از طریق تدریس و سمینار های شیخ عبدالله یوسف عزام، استاد "دانشگاه عبدالعزیز" تقویت بیشتر کسب کرد. همین تاثیر پذیری، اسامه بن لادن را به سوی پشاور، مرکز سازمان های جهادی افغان های پاکستان نشین کشاند و با عزام در بخش بسیج اعراب و جذب منابع مالی برای "جهاد علیه کفار" هم پیمان  گردید.

 عزام فلسطین تبار نخست در دانشگاه های اسلامی در عمان و دمشق علوم اسلامی فراگرفته و در اخیر در سال ۱۹۷۳ از دانشگاه الازهر مصر به درجه دکترا در علوم اسلامی دست یافت.  عزام پس از آن در عربستان سعودی به تدریس علوم اسلامی پرداخته و در همانجا نظرات انقلاب اسلامی را  در مورد "جهاد" به مثابه "مبارزه مسلحانه" علیه "غرب زدگی" جوامع اسلامی فرمول بندی کرد. عزام در سال ۱۹۷۹ یعنی قبل از اشغال نظامی افغانستان توسط قشون سرخ به دستور ریاض به پشاور رفت و در آنجا نهاد "بیت الانصار" را  پایه گذاری کرد. با همکاری سازمان اطلاعاتی پاکستان - ISI – این نهاد به مرکز جلب و جذب اعراب برای جهاد در افغانستان مبدل گردید. به این ترتیب شیخ عبدالله یوسف عزام به حلقه کلیدی "لژیون جهانی جهاد" پیوست.

ولی در زندگی سیاسی اسامه بن لادن، تصرف مسجد الحرام و گروگان گیری حجاج  در نوامبر ۱۹۷۹ توسط یک گروه بنیاد گرای اسلامی مخالف عربستان سعودی و به ویژه تار و مار کردن این گروه به کمک نصارا (فرانسوی ها) نقش تعیین کننده داشت؛ این اقدام به رهبری جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی انجام گرفت. العتیبی معتقد بود که  محمد عبدالله القحطانی، شوهر خواهرش همان مهدی است  که باز گشته تا اسلام را نجات دهد. او از احادیثی سخن میگفت که در آن بازگشت مهدی پیشگویی شده بود. [۱۱۸]

مایوس از برخورد سعودی ها، اسامه بن لادن روانه پشاور گردید و در آنجا با شیخ عزام، پدر روحانی و عقیدتی اش نهاد "مکتب خدمات" را تاسیس کرد. احمد شوقی استانبولی و ایمن الظواهری نخستین کسانی بودند که با اسامه بن لادن پیوستند. خالد استانبولی، برادر شوقی استانبولی در توطئه و قتل سادات دست  داشت. از آنجایی که اسامه بن لادن خود در جهاد سهم میگرفت، برای جهادیست ها  به "الگوی ایمان و شجاعت" مبدل گردیده و کلاشنکوفی که اسامه بن لادن با خود حمل میکرد، گفته شده ک او در سال ۱۹۸۷ در پکتیا  از یک جنرال شوروی به عنیمت گرفته است.  در ده سال "جهاد" در افغانستان، "انجنیر" گلب الدین حکمت یار، امیر "حزب اسلامی اول" و مولوی یونس خالص، امیر "حزب اسلامی دوم" با استشاره دستگاه اطلاعات  پاکستان از همکاران نزدیک اسامه محسوب میگردیدند.  

پس از خروج قشون سرخ از افغانستان در سال ۱۹۸۹ که گویا جهاد در افغانستان به پیروزی رسیده بود، اسامه با محبوبیت که کسب کرده بود، کمرش را برای مبارزه علیه  نابسامانی های جوامع دیگر اسلامی بست. پس از بازگشت او به عربستان سعودی - طوری که قضا و قدر می خواست - قشون صدام حسین، رهبر عراق کویت را اشغال کرد؛ در حالی که کویت در کنار کشور های دیگر عربی خلیج فارس یکی از تمویل کنند گان عمده  جنگ عراق علیه ایران به نفع صدام حسین بود. سرمست از کیف پیروزی جهاد در افغانستان، بن لادن به این نظر بود که با تجارب تاریخی و نیروی ذخیره "جهادیست های ولگرد عرب" میتوان  قوای اشغالگر صدام حسین را از کویت بیرون راند. اسامه بزودی یک برنامه ای جهادی دارای ده نکته به شاهزاده سلطان، وزیر دفاع عربستان پیشکش کرد. ریاض در بین دو راه کار متفاوت، راه دراز مدت و غیر مطمئن  جهاد، پیشنهادی بن لادن و راه سریع ولی پر هنگفت نظامی، مداخله ایالات متحده امریکا، به نفع قوای نصارا اقدام نمود. همین که کرسی نشینان ریاض قوای امریکایی را به سرزمین اسلام دعوت کردند، به نظر بن لادن حکومت تمامیت گرای وهابی ها "مشروعیت دینی حاکمیت" را از دست  داد. همین اختلاف نظری استوار بر تعبیر دینی منجر به آن گردید که ریاض "تابعیت عربستان سعودی" را ار بن لادن سلب کند، بن لادن مجبوراً خاک عربستان را ترک گفته و روانه سودان گردد. درست این زمانی است که سودان تحت تاثیر پذیری حسن عبدالله الترابی، به "محور جنبش اسلامی پرخاشگر" مبدل گردیده بود. الترابی که اضافه بر علوم اسلامی، در دانشگاه های لندن و پاریس نیز تحصیل کرده و آراسته با زبان های انگلیسی و فرانسوی از بینش غربی در مورد مسایل جهان آگاهی دست یک داشت، بر شکوفایی افکار پرخاشگر اسلامی بن لادن بسیار موثر گردید. با شباهت های با مواضع سید قطب، الترابی بر این نظر صحه میگذاشت که جماعت های محلی اسلامی در چارچوب دولت های ملی تنها با قشر حاکم مواجه نمی باشند. از ان جایی که – به نظر الترابی – رژیم های  کشور های اسلامی "عروسک های" ایالات متحده می باشند، پس در واقع جنبش اسلامی در رویارویی با امپراتوری امریکا قرار دارد. این تیزس سیاسی الترابی بر زخم عقیدتی بن لادن از تجارب عربستان سعودی نمک پاشید. در نتیجه الترابی توانست که به مساعدت مالی و محبوبیت جهادی بن لادن که شهره آفاق در بین پرخاش گرا ها گردیده بود، "چارچوب جنبش جهانی اسلام پرخاشگر" را سر و سامان دهد. الترابی که هم از عقاید دینی سید قطب سنی و هم از راه کار سید روح الله خمینی شیعه بهره میبرد، بزودی به یکی از چهره های مهم جنبش اسلامی مبدل گردید. حزب اسلامی گلب الدین حکمت یار، جماعت اسلامی قاضی حسین و همچنان حزب " المجاهدین" پاکستانی بزودی به عضویت این "جنبش جهانی اسلام" درآمدند. 

اگر جنبش جهانی اسلامی الترابی خود را زمینه ساز عقاید جهاد و دکترین مبارزه معرفی میکرد، در این میان نهاد "القا عده" که توسط بن لادن پایه گذاری گردیده بود، به محور فعالیت های عملی پرخاشگری مبدل گردیده بود.  نهاد "القا عده" با تازه ترین وسایل ارتباطی فعالیت کرده، یک سلسله زنجیری پیوند های اینترنتی برقرار کرده  و روابط مالی و راه کار تخریبی نیروی ذخیره جهادی را در یک سری از کشور های مهم مدیریت میکرد. از جمله این سازمان های بنیاد گرا با القا عده همکاری نزدیک داشتند:

 "جبه نجات اسلامی" الجزایر، "جبه جهانی اسلامی جهاد علیه یهودی ها و صلیبیون، "نهاد حفظ اماکن مقدس"، "تنظیم الجهاد" و "الجماعت الاسلامیه".

 با این شبکه گسترده، نهاد هراس افکنی "القاعده" از چچینستان و خاور میانه، تا افغانستان، پاکستان، بنگلادش، اندونزی و حتی فلپاین در بین گروه های جهادی زیاد نفوذ کرده بود. حتی در بین قوای نظامی امریکا؛ علی محمد، یک افسر امریکایی مصری تبار به اتهام همکاری با القا عده به محکمه کشانده شد.

 در این میان سازمان اطلاعات امریکا - FBI – بن لادن را در لیست سیاه درج کرده و برای گرفتاری او پنج ملیون دالر امریکای جایزه گذاشت. همچنان سازمان ملل بر سودان از ناحیه پایمال کردن حقوق بشر فشار آورده و خواست تا اشخاص متهم به هراس افکنی را تسلیم کند. عربستان سعودی که تا آن زمان در سودان، به ویژه در بخش زراعت  زیاد سرمایه گذاری کرده بود، به نوبت خود آن کشور عربی افریقایی را  مورد سرزنش قرار داد. بالاخره حکومت البشیر در سودان، با وجود همکاری با الترابی، تحت فشار چند جانبه در اپریل ۱۹۹۶ از بن لادن خواست تا سودان را ترک کند. پس از یک سری از گفتگوها با نیروهای پرخاشگر، از جمله با جماعت علمای پاکستان و ملا متقی، یکی از رهبران پر مدعای طالبان، در اخیر بن لادن در ماه می سال ۱۹۹۶ با چند همسر و اطفال و یک صد تن از وابستگان نزدیک سیاسی توسط یک هواپیمای نوع C-130 از سودان به جلال آباد پرواز کرد؛ به این ترتیب حضور اسامه بن لادن در کنار طالبان بار دوم سرنوشت سیاسی کشور جهاد زده ای افغانستان  را رقم زد. 

با وساطت سازمان اطلاعات پاکستان - ISI- بن لادن با شرکای هراس افکن نخست در "پایگاه البدر" در خوست اقامت گزید، با حضور بن لادن در قلمرو طالبان این پایگاه به مرکز تجمع هراس افکنی و مهم ترین پایگاه آموزش جهادیست ها مبدل گردید.  پس از آن بن لادن در شهر قندهار، پایتخت غیر رسمی گروه طالب در کنار ملا عمر، رهبر هراس افکنان لم داده، در میدان هوایی قندهار و در "دشت ژری" قندهار چندین پایگاه آموزشی بر پا کرده و در حدود پنج هزار جهادیست آراسته با عقاید پرخاشگری و سلاح مدرن تحت قومانده محمد صادق هویدا در کنار طالبان در جبهات اشتراک کرده  و آموزش دست یک در میدان جنگ فرامیگرفتند. بن لادن که با کمک های مالی و جهادیست های سر سپرده در خدمت "امارت اسلامی افغانستان" قرار گرفته بود، در قلمرو طالب ها از قندهار تا فرا و از هرات  تا مزار شریف و حتی دره سید کیان در شمال سالنگ با پایگاه های آموزشی هراس افکنی حضور داشت. از آنجایی که نیروهای القاعده در کنار ملیشه های طالب در جبهات علیه نیروهای "جبه نجات افغانستان" میجنگیدند، نه تنها در جهت گسترش قلمرو طالبان همکاری میکردند، بلکه مجاهدین ولگرد القا عده از تجارب عملی در کارزار جنگ نیز برخوردار میگردیدند. در نتیجه اسامه بن لادن با سازمان القا عده به بلند پایه ترین  بازیگر سیاسی در بخش  جهاد بین المللی  ارتقا پیدا کرد، اسم او در عین زمان دکتورین جهاد خوانده شده و برنامه جهادی او، هنوز هم پاسخ به رژیم های فساد پیشه و سکولار در جهان اسلام تعبیر میگردد.

اسامه بن لادن و همراهان وی، از پایگاه نظامی خویش در "ریش خور" کابل  و  از "ترنک" واقع در جوار شهر قندهار که اسامه آن را "دارالاسلام" نامیده بود، در سرتاسر سرزمین هندو کش آموزشگاه های عقیدتی و پایگاه های تربیتی دهشت افکنی برای جهادیست های جهانی  تاسیس کرده بودند. اسامه بن لادن  به مثابه پیرو اسلام جزم گرای نوع سلفی آن در قلمرو طالبان احساس آرامش کرده ، از آزادی کامل برای طرح و پیاده کردن اعمال پرخاشگری  در سرتاسر جهان برخوردار بود. همچنان اسامه ئ گروه پرخاشگر او، این مهمانان ناخوانده نظر به عقد نکاح اجباری با دختران بومی افغانستان حیثیت "دامادان طالبان" را کسب کزده به مهمانان دراز مدت و حتی، به گفته رهبران طالب به "صاحب خانه" مبدل گردیدند. سپاه جهادی اسامه بن لادن، که محمد صادق هویدا، یکی از پیروانش، آن را به  پنج هزار نفر رقم می زند در قلمرو طالبان در امور امنیتی، اطلاعاتی و قضایی نقش داشت. [۱۱۹]

 پس از حمله های دهشت افکنی در تانزانیا و کنیا در سال ۱۹۹۸، نظر به مصلحت های سیاسی، بن لادن در قبال نشست های خبری و اعلامیه های مطبوعاتی تا اندازه ای از خویشتنداری کار می گرفت، اما در مورد طرح های دهشت افکنی مانند گذشته ها به کار خویش ادامه می داد. 

همنوایی عقیدتی و هم نظری سیاسی بین گروه طالب و القا عده بیانگر هم سنگر بودن دو گروه دهشت افکن با زیر ساخت های سلفی  می باشد که با وجود تفاوت های جزیی در راستای همکاری های گسترده عملی در ابعاد مختلف، مکمل یک دیگر خوانده می شوند. بکار برد قلمرو گروه طالب برای اهداف دهشت افکنی جهانی منجر به آن گردید که گروه القا عده از یک طرف به آسانی  به بسیج سراسری، آموزش نظری و تربیت عملی هواداران خویش به شکل موثر بپردازد و از طرف  دیگر، اسامه بن لادن موفق گردد تا با کمال خونسردی، از قندهار حمله های دهشت افکنی را در کشور های دیگر طرح و عملی کند. طالبان به نوبه ای خویش از پشتیبانی گسترده نظامی و دهشت افکنی گروه  جهادی القا عده در جهت سر کوبی نیرو های مقاومت ضد طالبی در سر زمین هندو کش برخوردار بودند.  ولی زمانی که  حاکمیت جابرانه ای طالبی و برادران هم کیش آنها با حمله های دهشت افکنی در نیویورک و واشنگتن (به تاریخ یازدهم سپتمبر سال ۲۰۰۱) به "رعب و دهشت" جهانی مبدل گردید، کاسه صبر جهان غرب در مورد اسامه و توام با آن در مورد طالبان هم  به سر آمد. خطر های ناشی از دهشت افکنی القا عده در قلمرو طالبان، اداره جورج بوش، رییس جمهور ایالات متحده امریکا را مجبور ساخت تا  مبارزه علیه "دهشت افکنی بین المللی"  را در سر خط مبارزه ای  سیاسی- نظامی  خویش قرار دهد.

جورج بوش به تاریخ بیستم سپتمبر همان سال در بیانیه خویش در "کنگره" آن کشور،  اسامه بن لادن را به عنوان "عامل اصلی دهشت افکنی جهانی" یاد نمود. بوش افزود که "رهبری القاعده در افغانستان از نفوذ زیاد برخوردار است و از رژیم طالبان پشتیبانی می نماید." به این ترتیب نه تنها بن لادن دشمن شماره یک امریکا محسوب می شود، بلکه هر نیرویی که به این دهشت افکن بین المللی "پناه" بدهد، نیز در این قطار جای می گیرد. [۱۲۰]

پس از آنکه ملا عمر چندین مرتبه درخواست امریکا مبنی بر تسلیمی بن لادن به آن کشور را رد نمود، سرنوشت رژیم طالبی برای نخستین بار  نیز با خطر جدی مواجه گردید. چنان که قبل از حادثه یازدهم سپتامبر، سیاست "زمین سوخته طالبان" در افغانستان برا ی امریکا و ۴۸ کشوری که بعداً در مبارزه نظامی علیه "دهشت افکنی" در افغانستان اشتراک کردند، زمینه  تشویش و نگرانی قابل لمسی را ایجاد نکرده بود؛ چون حدس زده می شد که با "نظام مندی طالبی"، اهداف ثبات سیاسی در منطقه و از این طریق اهداف راهبردی غرب گویا بر آورده می شود.

از این نگاه برای غرب تحت رهبری امریکا پرسش  "تغییر رژیم طالبی" هیچ گاهی مطرح نگردید. پس از آنکه امریکا، به ویژه از طریق پاکستان با خواستش مبنی بر تسلیمی بن لادن به سنگ خارا دندان زد و با بازتاب کامل منفی ملا عمر رو برو گردید، واشنگتن به جز مداخله ای نظامی دیگر گزینه ای نداشت. ملا عمر هیچ وقت همگام بودن و همسویی اش با بن لادن را پنهان نکرده  است. از آنجایی که بن لادن به امیرالمومنین طالب ها بیعت کرده بود، ملا عمر، علاوه بر "حرمت مهمان داری دنیوی" حفاظت بن لادن را "وجیبه دینی" خویش نیز می دانست. در این رابطه وی می گوید: "ما برای اسامه بن لادن افغانستان را قربانی خواهیم کرد.، ولی او را تسلیم نخواهیم کرد." ملا عمر می افزاید "قسمت زیاد سرزمین (افغانستان) توسط روسها (شوروی ها) تخریب گردید.  بخش های دیگری هم  از طریق زور آزمایی های بعدی با خاک یکسان شد. چیزی که هنوز هم باقی مانده است، من قربانی اسامه بن لادن می نمایم." [۱۲۱] پس از حملات هوایی ایالات متحده امریکا بر مواضع نظامی گروه طالب و پایگاه های القا عده در کوه و کمر سرزمین هندو کش در هفتم اکتوبر سال ۲۰۰۱ که منجر به سرنگونی "امارت اسلامی" گردید،  اسامه بن لادن دوباره به پاکستان رفته و در ابت آباد، در چند صد متری یک پایگاه نظامی پاکستان اقامت گزید. 

پس از قتل اسامه  بن لادن بتاریخ دوم می ۲۰۱۱، که بدون در میان گذاشتن قبلی مسئله با استخبارات پاکستان موفقانه به‌ سر رسید، گردانندگان ISI به مثابه یکی از قدرتمند ترین دستگاه ‌های استخباراتی نه تنها در منطقه با معمای حل ناشدنی مواجه گردیدند. همچنان در اثر همین واقعه و نظر به اینکه چهار چرخ بال (هلیکوپتر) امریکایی برای چندین ساعت در خاک پاکستان عملیات پرمخاطره نظامی کردند و کشف نگردیدند، ضعف توانایی ‌های اکتشافی قوای هوایی پاکستان را علنی ساخت. در نتیجه حیثیت استخباراتی و نظامی این قدرت اتمی اسلامی خدشه دار گردید.

با قتل اسامه بن لادن در پاکستان توسط نیروهای امریکایی، گلیم دهشت افکنی القا عده به هیچ صورت جمع نگردید. اسامه بن لادن به مثابه فراورده یک دوره طولانی جهاد از تجربه های بزرگ جنگی و شناخت عمیق پیروان جهادی است. او از روابط گسترده با سلفی ‌های عقیدتی و پشتیبانی مالی گروه‌ های متنفذ عربی برخوردار بود. وی از این نگاه در نزد جهادی ‌ها محبوبیت داشت و شخصاً رهبری استراتژیک، بسیج سازمانی و فعالیت ‌های اوپراتیفی را بر دوش داشت، در نتیجه ممثل چهره واقعی و هویت اصلی القا عده خوانده ‌میشد. [۱۲۲]

 برادران  ‌هم عقیدتی اسامه به شمول ایمن الظواهری – طوری که اوضاع شهادت میدهد - به مشکل میتوانند خالیگاهی را که اسامه بن لادن به مثابه "قاعد و شیخ بزرگ" به ‌جا گذاشته، پر نمایند. علاوه بر آن تعداد زیادی از رهبران القا عده به شمول محمد یحیی الیبی، شخص شماره دوم این سازمان، در یال های قبل کشته شدند. القا عده در جریان سال ‌های اخیر ضربه های کاری سازمانی خورده، امروز بیشتر "غیر متمرکز"، عمل میکند و تکیه‌بر گروه ‌های مستقل سازمانی مینماید که با عقیده جهادی القا عده پابند باشند. از جمله میتوان با شاخه های سازمان القا عده در عراق، سوریه، یمن، مصر و نیم قاره هند  اشاره کرد. اما  هواداران القا عده - با تفاوت از گذشته ها - در کشورهای غربی، یا به شکل سلول ‌های کوچک و یا به ‌طور انفرادی بسیج گردیده‌ اند و به فعالیت ‌های تخریبی به ‌صورت مستقل سرو سامان میدهند. [۱۲۳] گروه دهشت افکن طالب هرگز حملات دهشت افکنی بر نیویورک و واشنگتن را تقبح نکرده و هیچ وقت از آن فاصله نگرفته است؛ با بیعت کردن الظواهری به  هیبت الله آخوند، رهبر طالبان روابط این دو سازمان  دهشت افکن بیشتر ار گذشته ها محکم تر گردیده است. الظواهری میگوید که با برگشت طالب ها، "امارت اسلامی افغانستان"  به محور خلافت جدید اسلامی تبدیل خواهد گردید. [a۱۲۳]

همین پیوند عقیدتی این دو گروه، به مثابه یکی از نکاتی جنجال بر انگیز  در اجندای مذاکرات ایالات متحده امریکا با گروه طالب در امارات متحده عربی  مورد گفتگو قرار گرفت؛ در غیر آن واشنگتن به دهشت افکنی  گروه طالب، اگر بدون وابستگی های عقیدتی و سازمانی با القاعده ارزیابی گردد،  در افغانستان به مثابه خطری جدی برای امنیت امریکا نمی بیند.  از این نگاه  امکان  آن که ز لمی خلیل زاد، نماینده ویژه وزارت خارجه امریکا برای صلح در افغانستان – برخلاف تعهدات قبلی – نظام نیم بند دموکراسی را در سرزمین هندو کش در محراب "پیمان با طالب" قربانی کند، بسیار  محتمل دیده میشود. برای خلیل زاد، امریکایی افغان تبار شاخص های "آزادی و دموکراسی در افغانستان" به مثابه خط قرمز صدق نکرده، بلکه – نظر به ذهنیت و عضویت او در گروه به نو محافظه کار ان -  علایق استراتژیک و امنیت امریکا از اولویت برخوردار می باشند؛ چنانچه خودش بار ها  بر این اصل صحه گذاشته است که او به مثابه نماینده و شهروند امریکا از خواسته های همین کشور دفاع میکند.  البته اگر در  این فرایند و به مثابه یک محصول ضمنی، به نفع آزادی و دموکراسی در افغانستان هم نکاتی در "توافق نامه احتمالی با طالبان" ردیف گردد،  خلیل زاد با آن شاید به مخالفت نپردازد. 

 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



دکتر سید موسی صمیمی