پرخاشگری دینی - در گسترۀ امپراتوری اعراب – بخش هفتم
۱۷ اسد (مرداد) ۱۳۹۷
پرخاشگری دینی
- در گسترۀ امپراتوری اعراب -
نظر گذرای تاریخی بر فراز و نشیب امپراتوری عرب
- از ظهور پیامبر اسلام تا جنبش "بهار عربی" –
۱. پیش گفتار: "امپراتوری معاصر" در تضاد با ساختار "دولت-ملت"
۲. اوج و زوال امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
۳. زیرساخت مادی و پیوند های اجتماعی اعراب بادیه نشین
۴. شهر مکه، زادگاه پیامبر اسلام در واحه ای بزرگ حجاز
۵. هجرت پیامبر اسلام، ساختار "دولت-شهر مدینه"
- نطفه بندی امپراتوری عرب -
۶. "پیامبر اسلام، بانی تیوکراسی و پایه گذار امپراتوری اعراب
۷. "غارت و باج گیری"، زیرساخت گسترش "حاکمیت الهی مدینه"
۸. فتی شیسم پردهٔ مهبل، تبعیض جندر
۹. توجیه قرآنی "تیوکراسی اسلام" – رابطه "حاکمیت الهی" با شمشیر
۱۰. معضل جانشینی پیامبر اسلام: جدال زعامت بین "مهاجرین و انصار"
۱۱. امپراتوری اموی ها: نظام ارثی "اشرافیت قریش" - دمشق محور –
۱۲. امپراتوری عباسی ها: انتقال قدرت سیاسی در درون قبیله قریش -بغداد محور-
۱۳. فروپاشی امپراتوری عرب: "خستگی تاریخی"، فرقه گرایی و فساد
۱۴. امپراتوری اسلام در تصادم تضاد های درونی و تهدیدات خارجی
۱۵. عوامل تاثیر گذار ناشی از فرو پاشی امپراتوری عثمانی
۱۶. روند مسخ شده فورماسیون "دولت-ملت" در جهان عرب
۱۷. گفتمان بنیاد گرایی از جنبش اخوانی تا مدرسه دیوبندی
۱۸. روند چند بعدی در جهان عرب به سوی تراژیدی تاریخی
۱۹. بهار عربی: از یک جرقه آتش بر می خیزد
۲۰. پس گفتار: تیوکراسی در رویارویی دموکراسی
۲۱. رویکردها
بخش هفتم
۷. "غارت و باج گیری"، زیرساخت گسترش "حاکمیت الهی مدینه"
"یک کاروان مملو از ثروت قریش عبور میکند. شما بر این کاروان حمله میبرید، شاید پروردگار این کاروان را به شما به مثابه غنیمت جنگی ببخشد."
پیامبر اسلام [۴۶]
در نوامبر سال ۶۲۲ مانند هر سال دیگر، آمادگی فرستادن کاروان تجاری از مکه به دمشق گرفته میشد. کاروان بزرگی متشکل از هزار شتر و محموله ای پر بها به راه افتاد. ارزش مالی این کاروان پنجاه هزار مثقال طلا خوانده شده است. [۴۷] خانواده ابو جهل و ابو سفیان، دو خانواده ای بزرگ و متنفذ قریش در مکه، هریک در حدود یک سوم در این کاروان سهم داشتند. بخش سوم به خانواده های دیگر مقیم شهر مکه تعلق داشت. طبق معمول ابوسفیان به مثابه قافله سالار، مدیریت این سفر را بر دوش گرفت. از آنجایی که خطری در این سفر متصور نبود، در حدود هفتاد مرد مسلح کاروان را همرایی میکردند. صرف نظر از حملات کوچک همیشگی صحرا نشینان، کاروان حامل فراورده های قیمتی از مکه بدون تلفات قابل ذکر به شام رسید. پس از خرید و فروش اموال تجاری، طبق معمول، در ماه مارچ ۶۲۳ کاروان به قصد برگشت عازم مکه گردید. پیامبر اسلام – نظر به تجارب خودش به مثابه کارمند خدیجه – از زمان برگشت کاروان باخبر بود. هسته دولت اسلامی، نیاز به تهیه بودجه و تشویق بیشتر مسلمانان برای کسب منابع مالی داشت. پیامبر اسلام در اکناف و نواحی مدینه با قبایل صحرانشین که هنوز هم مسلمان نشده بودند، تماس برقرار کرده، در صورت حمله بر کاروان مکه از حمایت نسبی صحرانشینان هم برخوردار گردید. بتاریخ هشتم مارچ ۶۲۳ در حدود سه صد نفر در رکاب پیامبر آماده حمله بر کاروان مکه گردیدند. در این زمان، سواره ای لشکر اسلام فقط از دو اسب و هفتاد شتر متشکل بود. این "مجاهدین نخستین اسلام" که با شمشیر و نیزه آراسته بوده و اکثراً فاقد زره بودند، رهسپار "بدر" گردیدند. در مسیر عبوری کاروان ها بین مکه و دمشق واحه "بدر" موقعیت دارد. در این واحه که دارای چند چشمه ای کوچک آب و درختان خرما بود، امکانات رهایش کاروان ها فراهم گردیده، و قبابل مسکون در آنجا از "حق العبور"، تهیه آب و دیگر خدمات برای کاروان های تجاری بهره میبردند. لشکر اسلام تحت رهبری نظامی شخص پیامبر در این واحه در انتظار ورود کاروان کمین گرفت. غرض اطلاعات بیشتر چند شتر سوار لشکر اسلام در اطراف و نواحی بدر کشیک میدادند. ولی در آن طرف مصاف هم شخصی کاردان و قافله سالار با تجربه مانند ابو سفیان قرار داشت. طبری نقل میکند که ابوسفیان در نزدیک بدر، در جایی که آب بود، از مجدی ابن عمر می پرسد که در این جا کسی را دیده است. مجدی در پاسخ میگوید: "کسی را که مظنون باشد، ندیدیم. اما دو سوار را دیدم که شتران شان را پهلوی تپه خواباندند، آب گرفتند و رفتند." ابو سفیان به خفتن گاه شتران رفت، از پشکل آن برگرفت و بشکست که هسته در آن بود. ابوسفیان گفت: "بخدا این علوفه یثرب است." [۴۸]
پس از تشخیص نوع "پشگل شتران" ابو سفیان به این نتیجه رسید که در مسیر راه و در همین تازگی ها شتران مدینه رفت و آمد داشته اند. ابو سفیان این حالت را نشانه ای از آمادگی پیامبر برای حمله بر کاروان تعبیر کرد. برای حفظ کاروان از دستبرد لشکر اسلام، نخست ابوسفیان مسیر کاروان را تغییر داده، و در عین حال چند سوار به مکه فرستاده تا نیروی تازه دم به دفاع بسیج کرده باشد. در مکه در اسرع زمان در حدود نه صد تن شمشیر زن با هفتصد شتر و چند صد اسب آماده رزم گردیدند. رهبری این گروه رزمی حمایتی را عمرو ابن هشام، یکی از دشمنان سر سخت پیامبر بر دوش گرفت. مطابق به عادات و سنن بدوی عرب، پس از "رجز خوانی" نخست نبرد تن به تن بین "لشکریان آسلام و کفر" صورت گرفت. از طرف قریش مکه عتبه، برادرش شیبه و پسرش ولید در رویارویی با حمزه، عموی پیامبر، علی، داماد پیامبر و عبیده، یکی از صحابه در جنگ رویارویی هر سه تن از جنگ آوران مکه کشته شدند.
کشته شدن عتبه، شیبه و ولید که به نوبت پدر، عمو و برادر هندَ، همسر ابوسفیان بودند، منجر به شعله ور شدن آتش قصور هندَ گردید. هندَ توانست که در جنگ احد حمزه، عموی پیامبر را توسط وحشی ابن حرب، برده حبشی از پا درآورد و بر جگرش دندان بزند. [۴۹] در پایان روز که چهارده تن از مسلمانان و هفتاد تن از کافران کشته شدند، پیامبر اسلام در نخستین "جهاد" پیروز گردید. تاریخ طبری در مورد دلاوری پیامبر در جنگ بدر از زبان علی، خلیفه چهارم روایت میکند که "به روز بدر که آماده جنگ شدیم، در پناه پیامبر خدا بودیم. او از همه ما دلیر تر بود و هیچ یک ما به دشمن از او نزدیک تر نبود." [۵۰]
غنایم چنگی لشکر اسلام در این جهاد چنین آمده است:
یک صد و پنجاه شتر، ده اسب، یک تعداد اسرای جنگی، اسلحه و کالای لشکریان گریخته از جنگ. [۵۱] دو تن از اسیران جنگی سر زده شدند. در بین اسیران عباس، عموی پیامبر نیز شامل بود. با تادیه پول نقدی، عباس آزاد گردیده و به مکه برگشت. گفته شده است که پس از جنگ بدر پیامبر اسلام علت پیروزی مجاهدین را در اشتراک ملایک در جنگ خواند ه است. در این مورد در تاریخ طبری چند روایت ذکر شده است:
ابی امامة ابن سعد ابن ملک از زبان پدرش میگوید: "پسر جان در روز بدر یکی از ما با شمشیر خویش به مشرکی اشاره میکرد، و پیش از آنکه شمشیر بدو برسد، سرش میافتاد." همچنان ابو داود مارنی که خود در بدر حضور داشته است، میگوید: "به روز بدر دنبال یکی از مشرکان میرفتیم که به او ضربت بزنیم، و پیش از آن که شمشیر من بدو برسد، سرش بیافتاد و دانستم که دیگری او را کشته است." و در اخیر طبری از زبان عبدالله ابن عباس نقل قول میکند: "به روز بدر فرشتگان عمامه های سفید داشتند که به پشت سر انداخته بودند.....فرشتگان به هیچ یک از جنگ ها بجز بدر نجنگیدند. در جنگ های دیگر به کمک آمدند ولی ضربت نزدند." [۵۲]
در همین جنگ، طوری که روایت میگردد، شمشیر یکی از ملایک از دستش افتاده و این شمشیر دو سره بعد ها بنام ذوالفقار مشهور گردیده است. گروه های جهادی امروز هم به حضور و اشتراک ملایک در جهاد باور دارند. رهبران مجاهدین افغانستان در مقاومت ضد ارتش سرخ شوروی میگفتند که در موقع افتادن بمب ها کبوتر های سفید، بال های شان را در هوا گسترش داده و مانع افتادن بمب ها بر مجاهدین میگردیدند. هیبت الله آخوند زاده، رهبر گروه هراس افکن طالب ها در بیانیه به آدرس گلب الدین حکمت یار که گفته بود که طالب ها توان مقاومت در برابر قوای هوایی را ندارند، پس از یک ناسزا به مادر حکمت یار میگوید: "طالب جان در همه جا حضور دارد، ولی قوای کفار او را نمی بیند."
بهر حال در جنگ بدر، پیامبر از نخستین جنگ تاریخی پیروز برآمده و نطفه نظامی امپراتوری اسلام گذاشته شده که نکته عطف تاریخ بشر خوانده شده می تواند.
پس از "فتح جنگ بدر" آن اسیرانی که در پیگیری محمد در مکه نقش داشتند، به قتل رسیدند، و یک تعداد دیگر آنها در ازای پول دوباره به خانواده های شان به مکه برگشتند. از سوی دیگر ابوسفیان، که حیثیت رزمی و آبروی اجتماعی اش سخت آسیب دیده بود، سوگند یاد که از هم بستر شدن با همسرش تا زمان رفتن دوباره به جنگ با پیامبر خودداری خواهد کرد. در جنگ بدر که توازن قوا یک به تناسب سه به نفع نیروهای مکه گفته شده است، علاوه بر مقام رسالت خدا و دولت مداری بر مدینه، بر نقش "جنگ سالاری" پیامبر اسلام نیز صحه گذاشته شد. پس از این برآمد بزرگ نظامی "نبرد اسلام با کفار" در دو بعد شکل گرفت:
از یک سو در مدینه، هسته ای امپراتوری اسلام می بایست دشمنان علنی و منافقان تار و مار میگردیدند. از سوی دیگر در مبارزه و دشمنی دیرینه با اشرافیت مکه، به ویژه تحت رهبری ایوسفیان بایست نفوذ آیین پیامبر گسترش پیدا میکرد. البته هر دو بخش مبارزه برای بنیان گذاری تیوکراسی اسلام و گسترش امپراتوری عرب بادیه نشین همزمان و با افت خیز های نظامی همراه بوده است. در بخش مبارزه درونی "مدینت النبی" از یک طرف مبارزه علیه "هجو سرایان" از قبیل الاسما، عفق و کعب بن اشرف منجر به نابودی فیزیکی آنها گردید. [۵۳] از سوی دیگر جنگ علیه منافقان و یهودیان در "مدینت النبی" با کشتن جنگ آوران، اسیر گفتن زنان و به تاراج بردن دارایی های غیر مسلمانان همراه بود. از جمله بنی قینقاع، یکی از طایفه های یثرب نشین به اتهام "شکستن پیمان" به محاصره درآمده، پس از تسلیمی تبیعید گردیدند؛ تمام دارایی و ملک شان به مثابه غنیمت نصیب شمشیر زنان اسلام گردید. همچنان پس از جنگ خندق در سال ۶۲۶ بازهم به اتهام همکاری با دشمن در حدود شش صد مرد جنگوی بنو قریظه در مرکز شهر مدینه سر زده شدند، مال و منال آنها غصب گردید، زنان و اطفال آنها به بردگی و کنیزی کشانده و فروخته شدند. [۵۴]
پس از آنکه در یک دور شش ساله "حاکمیت الهی" تحت حکمرانی پیامبر و از بین بردن دشمنان درونی در "مدینت النبی" مستحکم گردید، در سال ۶۲۸ پیامبر اسلام "پیام" به قریش مکه فرستاده و در آن پیش نهاد میکند که از دست برد بر کاروان های تجاری خودداری میکند، در صورتی که به پیروان او – مانند پیروان ادیان دیگر – اجازه زیارت از کعبه داده شود. این پیش کش سیاسی پیامبر، پس از گفتگو های زیاد، در اخیر منجر به پیمان آتش بس ده ساله، مشهور به "صلح نامه حدیبه" بین پیامبر و اشرافیت قریش در مکه گردید.
از آنجایی که با عقد این پیمان کاروان های تجاری از مصونیت حملات مسلمانان برخوردار گردیدند، تشکل بنیاد "مدینت النبی" به مثابه نطفه امپراتوری آینده عرب بادیه نشین، یک بخشی مهم زیرساخت مادی گسترش حاکمیت الهی را از دست داد. برای جبران این زیرساخت مادی، پیامبر بر یهودیان خیبر، در حدود سه روز راه پیمایی از مدینه، حمله برده، یهودیان در حدود توانایی های شان از خود دفاع نمودند. ولی در اخیر سه صد تن از واحه یهودی نشین کشته شدند. به بازماندگان آنها اجازه داده شد که تحت شرایط سنگین در خانه های شان بمانند:
نخست همه دارایی شان ضبط گردید، و دو م آنکه در آینده نیم از درآمد تولیدات این واحه را به مثابه "باج و خراج" به مسلمانان تسلیم کنند. گفته شده است که کنانه ابن ربیع، یکی از کلان های یهودیان خیبر بخشی از دارایی خود را مخفی کرده و به پیامبر تسلیم نکرده بود. ابن ربیع به فرمان پیامبر سر زده شد و پیامبر با صفیه، همسر ابن ربع در دو کیلومتری خیبر ازدواج کرد. صفیه دختر حیی ابن اخطب بود. ام انس، مادر انس ابن مالک، صفیه را که هفده سال عمر داشت، آرایش کرده و به خیمه پیامبر فرستاد. در ابتدای "شب زفاف" پیامبر دید که ابو ایوب الا نصاری در جوار خیمه بالا و پایین میرود. پیامبر از او جویای قضیه شد. انصاری گفت که: "من نگران جان تو بودم، میترسیدم که این دختر جوان به تو آسیبی برساند. تو پدرش را و شوهرش را و بسیاری از خویشاوندانش را کشتی و او تا همین چند وقت پیش از کفار بود. من واقعاً میترسیدم که او آسیبی به تو برساند". [۵۵]
پیامبر در سال ۶۳۰، دو سال بعد از پیمان به اتهامی این که یکی از قبایل هم پیمان با قریش بر مسلمانان حمله ور گردیده، و در نتیجه پیمان بین مسلمانان و قریش را برهم زده است، با ده هزار "مجاهد" به سوی مکه شتافت. اشراف قریش که هشت سال قبل پیامبر را از مکه رانده بودند، غافلگیر گردیده و تسلیم شدند. از زمان هجرت تا بازگشت دوباره به مکه، پیامبر اسلام در نقش دولت مدار و سپاه سالار توانسته بود که از نیروی های بافته از تافته های گوناگون را تحت "لوای اسلام»" منسجم سازد. در این زمان او در حدود ۶۵ عرصه جنگی را طرح ریزی کرده بود و در ۲۷ جنگ خود شخصاً سر قومانده قوای اسلام را بر دوش داشته است. [۵۶]
پس از فتح مکه و به زانو درآوردن اشراف قریش، پیامبر که دو سال دیگر در قید حیات بود، توانست که واحه های پیرامونی و قبایل دور دست را نیز تحت پرچم اسلام درآورده، نظر به نیازمندی های وقت مقررات و قوانین وضع کند. البته هر زمانی که پیامبر با معضل ناشی از تناقض های عملی مواجه میگردید، این دشواری ها با نزول آیت های در خور اوضاع حل میگردید. پیامبر اسلام در هفتم جون سال ۶۳۲ رحلت نمودند.
اگر بزرگی و عظمت پیامبران، رهبران سیاسی و فاتحین نظامی را نظر به تاثیر گذاری آنها بر زندگی شخصی افراد، روابط اجتماعی، پیوند های قبایلی و رابطه بشر با ساختار دولت و تسلیمی به امر و نهی پروردگار تشخیص کنیم، پیامبر اسلام – بدون اضافه گویی- یکی از پر نفوذ ترین و برجسته ترین شخصیت های تاریخی محسوب میگردد. امروز که یک هزار و سه صد و نود پنج سال از هسته گذاری امپراتوری اسلام در مدینه میگذرد، بیشتر از یک و نیم میلیارد انسان، تقریباً هر چهارم انسان روز زمین مسلمان خوانده میشود. گرچه که تعداد بنیاد گرایان وهابی-سلفی به کمتر از دو درصد مسلمانان جهان میرسد، ولی پرخاشگری همین اقلیت ناچیز نظر به ادعای تمامیت گرایی و مهر تکفیر زدن بر مسلمانان غیر وهابی، به ویژه بر پیروان تشیع، کشور های اسلامی و فراتر از آن را به "کشتارگاه" مبدل کرده، و معضل رفاه همگانی همه مسلمانان جهان را به گروگان گرفته است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نادره حبیب | 10.08.2018 - 10:24 | ||
ازهمین جاست که تمام فجایع ، سفاکی و انسان دشمنی دولت با اصطلاح ( دولت اسلامی عراق و شام ) ( داعش ) ، طالبان و همه سلفی ها و تکفیری ها و وهابی ها از طرف خود شان با رنگ و بوی اسلام اعلان و ادعا میشود و کسان دیگر به نام عالمان اسلامی خاموشی اختیار کرده اند که گویا در برزخ سیاسی قرار دارند . ای وای صد وای . |