پرخاشگری دینی - در گسترۀ امپراتوری اعراب – بخش پنجم
۱۲ سرطان (تیر) ۱۳۹۷
پرخاشگری دینی
- در گسترۀ امپراتوری اعراب -
نظر گذرای تاریخی بر فراز و نشیب امپراتوری عرب
- از ظهور پیامبر اسلام تا جنبش "بهار عربی" –
۱. پیش گفتار: "امپراتوری معاصر" در تضاد با ساختار "دولت-ملت"
۲. اوج و زوال امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
۳. زیرساخت مادی و پیوند های اجتماعی اعراب بادیه نشین
۴. شهر مکه، زادگاه پیامبر اسلام در واحه ای بزرگ حجاز
۵. هجرت پیامبر اسلام، ساختار "دولت-شهر مدینه"
- نطفه بندی امپراتوری عرب -
۶. "پیامبر اسلام، بانی تیوکراسی و پایه گذار امپراتوری اعراب
۷. "غارت و باج گیری"، زیرساخت گسترش "حاکمیت الهی مدینه"
۸. فتی شیسم پردهٔ مهبل، تبعیض جندر
۹. توجیه قرآنی "تیوکراسی اسلام" – رابطه "حاکمیت الهی" با شمشیر
۱۰. معضل جانشینی پیامبر اسلام: جدال زعامت بین "مهاجرین و انصار"
۱۱. امپراتوری اموی ها: نظام ارثی "اشرافیت قریش" - دمشق محور –
۱۲. امپراتوری عباسی ها: انتقال قدرت سیاسی در درون قبیله قریش -بغداد محور-
۱۳. فروپاشی امپراتوری عرب: "خستگی تاریخی"، فرقه گرایی و فساد
۱۴. امپراتوری اسلام در تصادم تضاد های درونی و تهدیدات خارجی
۱۵. عوامل تاثیر گذار ناشی از فرو پاشی امپراتوری عثمانی
۱۶. روند مسخ شده فورماسیون "دولت-ملت" در جهان عرب
۱۷. گفتمان بنیاد گرایی از جنبش اخوانی تا مدرسه دیوبندی
۱۸. روند چند بعدی در جهان عرب به سوی تراژیدی تاریخی
۱۹. بهار عربی: از یک جرقه آتش بر می خیزد
۲۰. پس گفتار: تیوکراسی در رویارویی دموکراسی
۲۱. رویکردها
بخش پنجم
۵. هجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه
- ساختار "دولت-شهر مدینه" و نطفه بندی امپراتوری عرب -
پیامبر اسلام در مکه در مبارزه با عقاید باستانی بت پرستان، از جمله قبیله قریش که متولیان خانه کعبه و چشمه زمزم بودند و مدیریت کاروان های بزرگ تجاری به سوی شام و مصر را بردوش داشتند، با فشار روز افزون اشرافیت قبیله قریش، به ویژه ابوسفیان قرارگرفته بود؛ با مرگ عمویش ابو طالب، و همسرش خدیجه، پیامبر آخرین پشتیبانانش را هم از دست داده، مورد پیگرد همیشگی قرار گرفته بود. بالاخره برنامه مشخص قتل او که با بسیج شمشیر آوران از خانواده های مختلف طرح گردیده بود، پیامبر اسلام را از مکه به بثرب به هجرت مجبور ساخت. هجرت پیامبر از مکه به یثرب از اهمیت زیاد برخوردار بوده و به مثابه جهش بزرگ در بنیاد گذاری و گسترش آیین اسلام تلقی میگردد. از همین نگاه آغاز تاریخ اسلام، نه تولد پیامبر، نه بعثت و نه رحلت او، بلکه همین هجرت تعیین گردیده است. طبری در این مورد از زبان عمر ابن خطاب، خلیفه دوم نقل قول میکند: "تاریخ از هجرت پیامبر می نهیم، که هجرت فاصله بین حق و باطل بود." [۲۱]
یثرب که از آن در اساطیر در ششصد سال قبل از میلاد نیز تذکر رفته در شمال شرقی مکه یک "واحه" بوده که به یونانی "یتریپا" گفته شده و پس از هجرت پیامبر اسلام این واحه به مثابه نخستین مرکز حکمرانی اسلام بنام "مدینه محمدی –شهر محمد -" شهرت یافت. [۲۲] برخلاف مکه، یثرب یک واحه حاصل خیز بوده، دارای چشمه های آب، مزارع، تاکستان ها و باغ های میوه بود. ساکنین این واحه – در کنار زراعت و تجارت – به پرورش شتر و گوسفند نیز مشغول بودند. نظر به داشتن زیرساخت بهتر زیست، در این واحه پنج قبیله در پنج بخش مختلف ساکن بودند: قبایل "اوس" و "خزرج" که بت پرست بودند در کنار سه قبیله یهود (بنی قریظه، بنی نظری و بنی قنقاع) از دور زمانی – با وجود زیرساخت مادی مناسب برای هم زیستی مسالمت آمیز – در "مناقشه عقیدتی دایمی" قرار داشتند.
ولی قبل از هجرت - نظر به یک سری از تعاملات سیاسی و اجتماعی – برای هجرت پیامبر به مدینه زمینه سازی شده بود. نخست از همه، هم چشمی های زیرساخت اقتصادی باشند گان مکه - اهل تجارت و متولی خانه کعبه و چشمه زمزم و باشند گان یثرب بیشتر اهل پیشه و زراعت در وادی سرسبز - از یک سو و جنگ های مداوم بین هر دو بخش – از نگاه انکشاف تاریخی – از قدیم منجر به آن گردیده بودند، که اهل یثرب هر نوع دو دسته گی را بین اهالی مکه به نفع تغییر قوا، آن هم به نفع خود تعبیر میکردند. علاوه بر آن وا بستگان اوس و خزرج از جنگ های درون قبیله ای خسته شده بودند، و حاضر بودند که با میانجی گری شخص ثالث به مثابه "مصلح" حتی عقاید باستانی خود را قربانی کنند. اما در مورد یهودیان یثرب این امر پیچیده به نظر میرسید. یهودیان یثرب، گرچه که با پیشگویی از کتب آسمانی شان به ظهور پیامبر جدید برای برقراری صلح و امن باور داشتند، ولی این "پیامبر" بایست بین "اهل کتاب" ظهور میکرد. یهودیت نخستین دین ابراهیمی و سازمان یافته "یکتا پرست" به شمار میرفت. ولی پیامبر اسلام به مثابه "قریش تبار بت باور" فاقد این مشخصه خوانده میشد. اضافه بر آن در گفتگوهای که در مورد یک سری از مسایل دینی ار قبیل "اصحاب کهف و حقیقت روح" در بین پیامبر اسلام و "خاخام های یهود" صورت گرفته، علمای دینی یهود به "رسالت پیامبر اسلام" با شک و تردید نگاه میکردند. [۲۳]
از جانب دیگر چون پیامبر اسلام از طرف مادر با "بنی عدی بن نجار"، یکی از بزرگان خزرج در یثرب خویشاوندی داشت، یهودیان حدس میزدند که هجرت پیامبر و پیروانش به یثرب منجر خواهد گردید به آنکه قبیله خزرج در ترکیب و بافت قبیله ای یثرب از نیرو و نقش بیشر برخوردار گردد. در مقابل این پدیده در جهت رد معضل هجرت، از نگاه یهودیان دو برهان سیاسی-اقتصادی به نفع هجرت تبارز میکردند: نخست اینکه با ضعیف شدن موقف اهالی مکه احتمال آن میرفت که "ساختار انحصاری تجارت اشرافیت قریش در مکه" بشکند، و اهل یهود، که از گذشته اهل تجارت و داد گرفت بودند، ار این امر بهره مند گردند. در پیوند ناگسستنی با این معضل اگر هجرت پیامبر جدید منجر به برقراری صلح در بین اقوام ساکن در یثرب گردد، این امر به نوبت خود زمینه ساز روابط بهتر برای رونق اقتصاد و تجارت و در نتیجه همزیستی بین اقوام در یثرب میگردد. با "تول و ترازو کردن" این دلایل، اهل یهود "دندان را بر جگر" فشرده و هجرت پیامبر اسلام را گویا بی سر و صدا پذیرفتند؛ اشتباه بزرگ تاریخی که اقوام یهود با قیمت گزاف تاراج شدن اموال، نابود شدن جمعی و فرار گروهی پیش پرداخت کردند.
همچنان نظرات شعرای اهالی یثرب مشکل دیگری بود که در راستای هجرت پیامبر و همراهانش به یثرب بروز کرده بودند. "عصماء بنت مروان"، "ابوعفک" و "کعب بن اشرف"، شاعران قبیله ای بودند که نه تنها با پیامبر و "خدای یکتایش" مخالف بودند، بلکه خود قبایل خزرج و اوس را نیز از این جهت سرزنش میکردند. این گروه "احساس آزادی های بدوی" را در نظرات پیامبر به مثابه "فرد اقتدار گرا" و توصل به "الله"، خدای ناشناس در خطر میدیدند. در رابطه با آمدن پیامبر اسلام و اختلافات ناشی از آن در بین قبایل خزرح و اوس، ابوعفک می سراید:
"کوه ها پیش از آنکه تسلیم شوند، خرد می شوند،
و آنوقت اینجا سواری آمده،
و بین آنها دو دستگی انداخته است،
بهر چیزی میگوید، این حلال است و آن حرام" [۲۴]
طوری که تذکر رفت، پیامبر اسلام پس از چهارده سال تبلیغ و دعوت در مکه، بدون دست آورد بزرگ بالاخره مجبور گردید تا مکه را مخفیانه در همراهی ابوبکر، یار غار، ترک گوید. از آنجایی که پیامبر اسلام از بدو امر در فکر گسترش عقایدش مصمم بود، قبل از هجرت به تدارکات سیاسی دست زده بود و پیش زمینه های "پیمان مدینه" را آماده ساخته بود. چنانچه پیامبر اسلام با هفتاد تن از اهالی یثرب، متشکل از آوس و خزرج تعهدات بسته که به "پیمان عقبه" شهرت یافت. در این پیمان این گروه در شش نکته با پیامبر اسلام تعهد می سپارد. طور ی که در "سیرت النبی" از زبان محمد ابن اسحق این نکات روایت میگردند: "اول آنکه شریک با خدا نیاوورند. دوم آنکه دزدی نکنند. سوم آنکه زنا روا ندارند. چهارم آنکه فرزندان چنان که قاعده اهلِ جاهلیت است، نکشند. پنجم آنکه دزدی نکرده و شرک نورزند. پیامبر و یارانش را چون دروغ و بهتان بر کس نبندند و ششم آنکه طاعت پیامبر برند و عصیان و مخالفت وی نکننند و خویشان خود یاری کنند". [a۲۴]
با در نظر داشت این نکات که در زندگی دشوار پیامبر برای نخستین بار "یکتاپرستی" روی کاغذ تسجیل میگردد، گروه مذکور "بیعت" میکند که از پیامبر اطاعت کند. همچنان با تذکر ماده حمایت از پیامبر و یارانش به مثابه "خویشان"، "امت" جایگزین تفکر جدایی های قبیله ای میگردد.
با بکار برد اصطلاح "امت" پیامبر اسلام از یک سو در راه "هویت سازی تازه" جامعه چند پارچه عرب بادیه نشین گام بزرگ برداشته و از سوی دیگر از طریق "بیعت" به پیامبر "توانایی و آزادی های قبیله ای" در مورد سر و سامان دادن روابط اجتماعی به اطاعت از پیامبر انتقال داده میشود. از آنجایی که – نظر به قرائت دینی اسلام - پیامبر خود فرستاده الله است، نه تنها صلاحیت تصمیم گیری فردی و قبیله ای در مورد نظام جامعه سلب میگردد، بلکه پیامبر خود نیز تنها نزد الله حساب ده می باشد. و از آنجایی که آیات الهی گویا "از ازل ثبت شده در لوح محفوظ" [۲۶] از طریق جبرئیل بر پیامبر نازل میگردند، خود پیامبر بازگو کننده اوامر "نفی و نهی" خداوندی بوده، عاری از خطا خوانده شده، تنها نزد خدا حساب ده و مسئولیت پذیر بوده، نه نزد امت. طوری که ابن وراق، دانشمند و فقیه در تاریخ مشهورش "اسلام و مسلمانی" مینویسد گویا "پایه و بنیاد اسلام از ذات الله بوجود آمده، و فرض دخالت بشر در متون و احکام قرآن کفر محض است." [۲۷]
به این ترتیب نخستین خشت کاخ تیوکراسی اسلام قایم و محکم گذاشته شده و گام بزرگ در جهت "حاکمیت الهی"، آن هم نه تنها در سرزمین اعراب بلکه برای تمام بشریت و نه تنها برای این دنیا بلکه برای آخرت نیز برداشته می شود.
تاریخ ورود پیامبر اسلام ۲۴ سپتامبر ۶۲۲ معادل با دوازدهم ربیع الاول سال چهاردهم بعثت بود، که به تاریخ هجرت معروف گردیده و ابتدای همان سال که معادل با ۱۶ جولای سال ۶۲۲ بود، مبداء تقویم جدید برای مسلمانان به تقویم هجری تبدیل گردید. [۲۸]
طور ی که گفته شد، "پیمان عقبه" در اصل روابط بین مسلمانان مکه و یثرب را تنظیم کرده، ولی در مدینه نیاز دیده میشد که گستره این روابط بر قبایل و پیروان ادیان دیگر، از جمله یهودیان و "بت پرستان" نیز گسترش یابد. از این جهت با ورود پیامبر در مدینه، در "پیمان مدینه" نخست از همه تمام مسلمانان به مثابه یک "کتله واحد" و به شکل فرا قبیله ای گویا "امت" خوانده شده و از "دیگر کیشان" متمایز میگردند. نظر به این پیمان مسلمانان، وقتی که در راه خدا می جنگند، جداگانه با کسی دیگر صلح نمی بندند. مسلمانان از خون افراد شان که در راه خدا ریخته، انتقام میگیرند. هیچ بت پرستی در مخالفت با یک مسلمان دخالت نمی کند. یهودی که از مسلمانان پیروی کند از حمایت مسلمانان برخوردار خواهد بود. یهودیان تا زمانی که در کنار مسلمانان میجنگند، در هزینه جنگ مشارکت خواهند کرد. در صورت اختلاف بر مسئله ای، به خدا و پیامبر او محمد رجوع میگردد. به این ترتیب پایه نظام تیوکراسی (حاکمیت الهی) که در پیمان عقبه گذاشته شده بود، در پیمان مدینه گسترده تر محکم کاری میگردد. [۲۹]
ارزیابی انتقادی "پیمان مدینه"
"پیمان مدینه" به مثابه نخستین سند قانونی در تاریخ اسلام تلقی میگردد، که پیامبر پس از هجرت به مدینه برای تنظیم روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی قبایل مختلف اسلام از مکه و یثرب (مهاجر و انصار) با یکدیگر، و فراتر از آن تنظیم همان روابط را با غیر مسلمانان، به ویژه یهودیانِ باشنده یثرب وضع و تسجیل کرده است. [۳۰]
در ادبیات سیاسی در مورد اسلام این "سند تاریخی" بنام های "صحیفه، عهدنامه، دستور، وثیقه و معاهده" نیز یاد گردیده است؛ افزون بر آن "پیمان مدینه" اکثراً بنام "قانون اساسی مدینه" نیز خوانده میشود. [۳۱] طوری که تعداد زیاد دانشمندان علوم اسلامی ادعا میکنند، احکام و مواد "پیمان مدینه" ار قرآن الهام گرفته شده و فرمانی است "لازم الاجرا". در "پیمان مدینه" حاکمیت برای "الله" و رسولش محمد گویا به رسمیت شناخته شده و مورد پذیرش همه باشند گان یثرب قرار میگیرد. به این ترتیب "پیمان مدینه" در کل "دستورالعمل" است در مورد مناسبات درونی و بیرونی "دولت-شهر" نوپای مدینه. این پیمان از دو قسمت تشکیل شده است: قسمت اول آن که بیست و سه ماده اول گفته شده است، خطاب به مسلمانان (مهاجر و انصار) و قسمت دوم آن که بیست و چهار ماده دوم گفته شده است، خطاب به غیر مسلمانان (یهودیان؛ مسیحیان و بت پرستان) می باشد. [۳۲]
در مورد صحت و اصالت "پیمان مدینه" از یک سو و در مورد تاریخ دقیق رقم زدن آن از سوی دیگر بین دانشمندان علوم اسلامی، مورخین و فقها به مرور زمان تفاوت های زیادی بروز کرده است. نخست از همه بایست گفت که "اصل سند" اصلاً در دسترس نیست. نسخه ای که مهم خوانده میشود و به تفصیل جزییات آن ثبت تاریخ گردیده است، و دیگران یه طور کلی از آن نقل قول میکنند، راجع میگردد به کتاب تاریخی مشهور بنام "سیرت النبی"، نوشته ابن اسحق، مورخ مشهور عربی. [۳۳] محمد این اسحق در حدود هشتاد سال پس از هجرت پیامبر (در حدود سال های هفت صد میلادی) در مدینه تولد شده و در سال های ۷۵۰ میلادی در بغداد فوت کرده است. [۳۴]
به نظر اکثریت مورخین کتاب "سیرت النبی" و یا سیرت الرسول" نخستین روایت مفصل از زندگی پیامبر اسلام می باشد. اکثراً مورخان باستان، از جمله طبری هم از این تاریخ نقل کرده است. ولی کتاب "سیرت النبی" نوشته ابن اسحاق به مثابه یک اثر مهم تاریخی بیشتر تحت نام ابن هشام از شهرت زیاد برخوردار گردیده است. خانواده ابن هشام که اصلاً اهل حمیره مربوط به بصره بوده، به مصر مهاجرت کرده است. ابو محمد عبدالملک ابن هشام در مصر متولد گردیده و در سال های سی قرن هشتم میلادی ( در حدود سال های ۲۱۳ هجری قمری) فوت کرده است. گفته میشود که ابن هشام در "نسب شناسی" و "دستور زبان" تبحر داشته است. او روایات ابن اسحق را در مورد زندگی پیامبر، که تکه تکه بودند، به صورت یک جا و مستقل به شکل کتاب ویرایش کرده، به نوعی که بخشی از قسمت های روایات را حذف کرده، برخی را تصحیح کرده و واژگان سخت را به زبان ساده تشریح کرده است. در نتیجه چاپ کتاب "سیرت النبی" نوشته ابن اسحق با ویرایش ابن هشام، بیشتر بنام ویراستار از شهرت زیاد برخوردار گردیده است. [۳۵]
از این که اصل سند در دست نیست، پژوهشگران اکثراً نه تنها اصالت این سند را تحت پرسش میبرند، بلکه در مورد زمان و مکان فرمول بندی آن نیز اختلاف نظر وجود دارد. در چند کتاب مهم تاریخی در مورد پیامبر اسلام، از جمله در "تاریخ کامل"، تالیف عزالدین ابن اثیر نه تنها رویداد های مهم زندگی پیامبر با جزییات درج گردیده بلکه پس از رحلت پیامبر از میراث پیامبر، از تعداد شترها و اسپ ها تا جنگ افزار ها و تعداد بردگان پیامبر به تفصیل تذکر میرود. حتی در همین رابطه هم نامی از "پیمان مدینه" برده نشده است. [۳۶]
ولی سرجنت، پژوهشگر علوم اسلامی که مدت ها به حیث یک صاحب منصب انگلیسی در جنوب عربستان بسر برده است، و در آن جا تحقیقات تاریخی و باستان شناسی انجام داده است، می نویسد که در بین اعراب معمول است که اسناد مهم را در یک خریطه چرمی حفظ کرده و در عقب غلاف خنجرِ که همراه دارند، حفظ میکنند. ار این جمله او از یک روایتِ یاد میکند که در آن گفته شده است که علی، خلیفه چهارم در بین غلاف شمشیرش (ذوالفقار) یک سندی تاریخی را حفظ کرده که شاید همین "پیمان مدینه باشد. [۳۷] ولی حسن البنا، بنیانگذار "اخوان المسمین" بدون تذکر از "پیمان مدینه" شعار تبلیغاتی - سیاسی این جنبش اسلامی را چنین خلاصه میکند: "خدواند هدف ما، پیامبر الگوی ما، قرآن قانون اساسی ما، جهاد راه ما و مرگ در راه خدا، والاترین آرزوی ماست." [۳۸]
نخست از همه این ادعای سرجنت از طرف منابع معتبر دیگر تایید نگردیده است. افزون بر آن با حفظ حرمت در مورد "ذوالفقار" که برهنه در دست علی، امام اول شیعیان در گسترش آیین اسلام خدمت کرده است، ولی پرسش این جاست که آیا این شمشیر با صحیفه ای مورد نظر در یک غلاف می گنجیده است؟ به ویژه اگر دقت کنیم که در آن زمان در سرزمین عرب با فقدان کاغذ، نوشته های مهم روی پوست حیوانات رقم زده می شد. اگر ما به شرایط آن زمان نظر باندازیم، می بینیم که حتی در مورد جمع آوری آیات قران و احادیث پیامبر نیز دشواری های زیادی وجود داشته، و نظر به دلایل ویژه اصل کرونولوژی نزول ایات قرآن در جمع آوری مراعات نشده، بلکه قرآن که در زمان عثمان، خلیفه سوم تنظیم شده است، بر اساس شاخص بزرگی آیات منسجم گردیده است.
به نظر اکثر مورخین تاریخ عقد این پیمان بایست اوایل هجرت پیامبر، یعنی سال ۶۲۲ عیسوی باشد. ولی احتمال هم دارد که بعضی نکات کلی در نخستین روزهای هجرت تدوین شده و بقیه نظر به پیشرفت اوضاع و اقتضای زمان و مکان – با در نظر داشت توازن قوا – بعدتر تدوین و تسجیل شده باشند. در این مورد که در احکام و مواد این پیمان از قرآن و نیات پیامبر الهام گرفته شده، و گویا این پیمان با دستورات اسلام در همان زمان مطابقت داشته است، نمی توان شک و تردیدی وجود داشته باشد. از آنجایی که جمله بندی های این پیمان ( البته ترجمه فارسی آن را که نویسنده دیده است)، برخلاف سبک ادبی بلند بالای قرآنی و احادیث نبوی، کوتاه، عوام فهم و ساده می باشد، میتوان گفت که شاید گروه های مشخص از مسلمانان (و غیر مسلمانان) با هدف بکار برد دستورات عملی برای امور روز مرگی در تدوین آن نقش بازی کرده باشند.
اکثراً علما و فضلای اسلام با اشارت به اهمیت تاریخی پیمان مدینه، این پیمان را اولین قانون اساسی تدوین شده در جهان باستان خوانده و آنرا با اصول و قوانین "دولت -شهر آتن" از یکسو و "مگنا کارتا" از سوی دیگر مقایسه میکنند. به طور نمونه ضیاء شاه، یکی از پژوهشگران علوم اسلامی با نقل قول از زبان یک سری از علمای بزرگ اسلام "پیمان مدینه" را نخستین قانون اساسی تسجیل شده در جهان معرفی میکند. [۳۹]
در این مورد بایست این ادعای بلند بالا را با در نظر داشت واقعیت های تاریخی به سطح زمین خاکی پایین آورد. چنانچه ما در تاریخ تمدن جهان از قاره امریکای لاتین تا افریقا، و از جنوب شرق آسیا تا آسیای صغیر شاهد تمدن های بزرگی باستان هستیم که برای تنظیم روابط اجتماعی و مناسبات جامعه با دولت (و یا ساختار های شبه دولت) نظر به شرایط ویژه زمان و مکان مقررات و اصولی داشته اند و در چنبره همین مقررات مناسبات تولیدی و روابط زیرساخت های اقتصادی را با رو بناهای اجتماعی ترتیب و نظم داده اند. اگر ما بتاریخ امریکای لاتین یک نظر گذرا باندازیم، بزودی در می یابیم که ساختار های امپراتوری های "آز تک و مایا" " بیشتر از هزار سال قبل آن که پای سفید پوستان اروپایی در قرون پانزدهم/شانزدهم به این قاره گذشته شود، از شکوفایی خاصی برخوردار بوده، روابط مشخص افراد و جامعه توسط مقررات نوع خودش تنظیم گردیده و قرارداد اجتماعی متناسب به همان برهه ای تاریخی حاکم بوده است.
هم چنان تمدن باستان "موهن جو دارو" در حوزه سند (پاکستان امروزی) دو هزار سال پیش از میلاد دارای "قوانین حکمرانی" بوده که روابط باشندگان بومی را با نخبگان تنظیم کرده و چرخ های اقتصاد بالنده این تمدن کهن را در حرکت نگاهداشته است. افزون بر تمدن شکوفای چین کهن در برهه ای "کنفوسیوس"، ما در سرزمین باستان هندو کش هم شاهد ساختار های اجتماعی "سبها و سمیتی"، هزار سال قبل از میلاد بوده ایم که نه تنها روابط افراد را در درون جامعه، بلکه مناسبات همین جامعه را با سرزمین های بیرون تنظیم میکرده است. [۴۰]
اگر در دو سمت شرق و غرب شبه جزیره عرب قبل از ظهور اسلام نظر باندازیم، آیا به وضاحت نمی بینیم که امپراتوری های بیزانس و ساسانی از قوانینی اساسی برخوردار بوده اند که علاوه بر تنظیم امور اداری درون مرزی، روابط این امپراتوری ها را با سرزمین های پیرامونی تنظیم میکرده است. به همین نوع ما در شمال و جنوب شبه جزیره عرب – بازهم پیش از ظهور اسلام – هم در یمن و هم در "پیترا" (امروز در خاک اردن) و "پالمیرا" (امروز در شرق سوریه) شاهد تمدن های باستان، استوار بر قوانین و مقررات هستیم که بقایای آن حتی امروز چشم ها را خیره کرده و ذهن ها را به ستایش توانایی های آبادانی و تاسف قوای تخریبی بعدی می کشاند. در همین سلسله می توان در اخیر بازهم در نزدیکی شبه جزیره عرب از "حمورابی"، ششمین امپراتور بابل (سال ۱۷۹۲ تا ۱۷۵۰ قبل از میلاد) نام برد. "قانون حمورابی" مشهور ترین میراث تاریخی او است که بر روی یک سنگ بزرگ حک شده است. [۴۱]
قانون حمورابی حک شده بر سنگ
با در نظر داشت این سیر تاریخی، حال بایست افزود که پیمان مدینه به مثابه دستورالعمل حکمرانی می تواند تنها برای خود شبه جزیره عرب نخستین سند تاریخی-تحریری خوانده شود که گویا به مثابه "قانون اساسی" روابط باشند گان یثرب را به حیث "امت" در نطفه در درون ساختار "دولت-شهر مدینه" تنظیم میکند؛ نه بیشتر و نه کمتر. البته که این پدیده به نوبت خود برای توجیه امر سیاسی دولت-شهر برای ساختار امپراتوری عرب بنام اسلام و گفتگوهای بنیاد گرایی دینی معاصر در مورد، از اهمیت زیاد تاریخی برخوردار می باشد.
ولی قبل از اینکه به بررسی این نکته پرداخته شود، لازم پنداشته می شود تا سری به مقایسه این سند تاریخی در شبه جزیره عرب با اعلامیه "مگنا کارتا" زده تا ابهامات تاریخی و محتوایی در این بخش تصریح گردند.
مگنا کارتا (منشور کبیر – Magna Carta) یکی از اسناد مهم قرون اوسطی به شمار میرود که در واقع "توافق نامه ای" بین شاه انگلستان و گروهی از اشراف آن زمان کشور بود. مگنا کارتا به طور رسمی در سال ۱۲۱۵ میلادی به تصویب رسید؛ به اساس این سند "جان اول"، پادشاه زمان این اصل را پذیرفت که "قدرت سیاسی" او توسط قانون محدود شده و او مکلف است تا به رویه های مشخص قانونی احترام گذارد. به این ترتیب نخستین گام در راه ایجاد یک "نظام مشروطه" در جامعه انگلیس برداشته شد. [۴۲]
در این جا دو نکته جلب توجه میکنند: نخست این که توسط این سند جامعه انگلیس از تاثیر پذیری کلیسا و تیوکراسی که از شاه پشتیبانی میکرد، به سوی سکولاریسم دیگرگون گردیده، و دوم این که این دیگرگونی بیشتر به نفع آزادی و نقش بیشتر افراد (دست کم قشر اشراف) صورت میگیرد. برخلاف در پیمان مدینه، با واگذاری حاکمیت به پیامبر اسلام و آن هم مطابق با موازین قرآن خشت اول "تیوکراسی" در جامعه عرب گذاشته شده و به بازهم برخلاف درون مایه مگنا کارتا، در پیمان مدینه آزادی افراد و قبایل به نفع "حاکمیت الهی" محدود میگردد. [۴۳]
اما گفتگو و مقایسه در مورد "پیمان مدینه" با نظام دموکراسی در یونان باستان، به ویژه در رابطه با بحث "دولت-شهر" از چندین نگاه با اهمیت تلقی میگردد.
بیشتر از پنج صد سال قبل از میلاد آتن، شهر بزرگ و ثروتمند یونان از یک نظام دموکراسی نوع باستان برخوردار بود. در این شهر تنها "شهروندان" به مفهوم خاص آن، یعنی بخش کوچکی از اهالی از حق رای برخوردار بودند، و عده ای دیگر مانند کسانی که " اهالی غیر بومی شهر آتن" شناخته می شدند و همچنان بردگان و زنان از حق رای محروم بودند. شهروندان ذکور بالاتر از سن هیژده در همایشِ که در حدود سی مرتبه در سال تشکیل میشد، باهم گرد می آمدند، و پیرامون روابط شهروندان با همدیگر، روابط آنها با دولت و مناسبات "دولت-شهر" با خارج بحث های پر شوری میکردند.
در رابطه با نظام دموکراسی در "دولت-شهر آتن" و مقایسه آن با پیمان مدینه بایست در دو سطح متفاوت به ارزیابی رفت: مسئله نظام دموکراسی از یک سو و پیمان به مثابه ابزار تنظیم کننده روابط یک جامعه در یک حوزه مشخص با یک ادراه مرکزی و روابط این اداره با خارج از حوزه اداری از سوی دیگر.
نخست در رابطه با اصل نظام دموکراسی، در پیمان مدینه اصلاً یک کلمه هم در جهت اشتراک باشند گان یثرب به مثابه افراد در کدام همایش سیاسی-اجتماعی ذکر نگردیده است؛ برخلاف باشند گان یثرب مربوط به قبایل گوناگون بت پرستان و یهودیان آزادی های قبیله ای خود را به نفع "پیمان" از دست داده و در آن چنین می خوانیم: "هر گاه در چیزی اختلاف پیدا گردید بازگشت آن به خدا و داوری محمد است." پیمان مدینه با اصل شهروندی که از حق انتخاب مساوی و تعیین سرنوشت خود به مثابه فرد خرد پرور و آزاد اندیش برخوردار باشد، در تضاد قرار دارد. ولی با وجود اختلاف بنیادی در اصل "مشارکت افراد" در نظام، بین ساختار دولت-شهر آتن و نظام اداری یثرب شباهت های زیادی وجود دارد که به نفع بکار برد اصطلاح "دولت-شهر مدینه" به مثابه نطفه گذاری امپراتوری عرب توجیه شده میتوانند.
از نگاه تاریخ در آغاز تمدن بین النهرین "دولت -شهر" ساختار جامعه، به ویژه رابطه جامعه را با "اداره شهر" شکل میداده است. همین نوع "دولت-شهر" بعدتر در یونان باستان نیز شکل گرفته و اصطلاح پولیس " Polis" در یونانی همین تشکل سیاسی-اجتماعی دوران باستان یونان را افاده میکند. همچنان ساختار "روم" به همبن منوال از یک محل مشخص با جغرافیای معین به مثابه »دولت-شهر" پس از گسترش در اخیر بنام "امپراتوری روم" ثبت تاریخ گردید. همچنان تمدن های "مایا و آز تک" در قاره ای قبل از رفتن سفید پوستان اروپایی در امریکای لاتین، به همین منوال نطفه بندی گردیده، گسترش یافته و به اوج رسیده است.
دانشنامه بریتانیا "دولت-شهر" را یک "نظام سیاسی میخواند که دارای یک جغرافیای مستقل (شهر) و دارای سلطه در یک ساحه مشخص بوده و به مثابه یک مرکز زیست سیاسی، اقتصادی و فرهنگی صدق میکند." [۴۴]
به این ترتیب "دولت-شهر" تعامل فردی و گروهی را فرا قومی در یک حوزه مشخص و تعریف شده تنظیم کرده و بر ساخت قبیله ای بدون "دولت" غلبه میکند. درست نظر به همین مشخصات با هجرت پیامبر در یثرب و مطابق به "پیمان مدینه" چند پارچگی یثرب به مثابه واحد های مسکونی هر قوم مشخص با قواعد و مقررات قبایلی به نفع "یک امت واحد" از بین رفته و "دولت -شهر مدینه" با مرز های جغرافیایی مشخص به مثابه سرزمین واحد خوانده میشود. در شهر باشند گان غیر قابل تفکیک بوده و "مدینه" سرزمین بود و باش شان مکان امن و مقدس بوده که در آن مقررات و شرایط "پیمان مدینه" تحت سرپرستی، نظارت و سلطه ای پیامبر حاکم می باشد.
این نکات با وضاحت کامل در "پیمان مدینه" به نفع اصطلاح "دولت-شهر" گنجانیده شده اند. چنانچه در ابتدای "پیمان" نه تنها همه مسلمانان، بلکه هر کسی که با آنها بپیوندد و جهاد کند "یک امت" شناخته میشود. نظر به این قرائت "یهودیان و بت پرستانی" که در یثرب با پیامبر تعهد بسته بودند، هم جزء امت خوانده میشوند. ولی در دنیای واقعی، به ویژه بنیاد گرایان – خلاف این تعبیر - این اصل را نپذیرفته و علیه غیر مسلمانان" با پرخاشگری می شتابند. سلفیون و وهابی ها از این هم یک گام بیشتر گذاشته و تمام مسلمانان غیر وهابی را برچسب تکفیر زده و جرء امت اسلام نمی شمارند. امت به مثابه کل در یک بخش دیگر "پیمان" نیز روشن میگردد. در پیمان تذکر میرود: "آشتی مؤمنان یکی است (یکی که آشتی کرد همه آنان را می پذیرند) و هنگام جنگ در راه خدا نمی شود با یکی از مؤمنین آشتی کرد و با دیگری نه." در رابطه با این که دولت-شهر مدینه یک محل مشخص و امن است برای همه، در پیمان چنین آمده است که "هر کس از یثرب بیرون رود یا در آن بماند در امان است، مگر آن که ستمکار یا گناهکار باشد."
با هجرت پیامبر از مکه به یثرب و شکل بندی "دولت-شهر مدینه" استوار بر "پیمان مدینه" نخستین گام توسط خود پیامبر اسلام در جهت بنیان گذاری امپراتوری اعراب تحت لوای اسلام برداشته شد، آئینی که با ادعای "رستگاری تمام بشر" و با وجود نشیب و فراز سیاسی، امروز به نوع از انواع – از دعوت تا پرخاشگری - در رقم زدن سرنوشت یک و نیم میلیون انسان نقش مهم بازی میکند. [۴۵]
پرخاشگری دینی
- در گسترۀ امپراتوری اعراب -
نظر گذرای تاریخی بر فراز و نشیب امپراتوری عرب
- از ظهور پیامبر اسلام تا جنبش "بهار عربی" –
۱. پیش گفتار: "امپراتوری معاصر" در تضاد با ساختار "دولت-ملت"
۲. اوج و زوال امپراتوری های ساسانی و بیزانس: دو امپراتوری مقتدر زمان
۳. زیرساخت مادی و پیوند های اجتماعی اعراب بادیه نشین
۴. شهر مکه، زادگاه پیامبر اسلام در واحه ای بزرگ حجاز
۵. هجرت پیامبر اسلام، ساختار "دولت-شهر مدینه"
- نطفه بندی امپراتوری عرب -
۶. "پیامبر اسلام، بانی تیوکراسی و پایه گذار امپراتوری اعراب
۷. "غارت و باج گیری"، زیرساخت گسترش "حاکمیت الهی مدینه"
۸. فتی شیسم پردهٔ مهبل، تبعیض جندر
۹. توجیه قرآنی "تیوکراسی اسلام" – رابطه "حاکمیت الهی" با شمشیر
۱۰. معضل جانشینی پیامبر اسلام: جدال زعامت بین "مهاجرین و انصار"
۱۱. امپراتوری اموی ها: نظام ارثی "اشرافیت قریش" - دمشق محور –
۱۲. امپراتوری عباسی ها: انتقال قدرت سیاسی در درون قبیله قریش -بغداد محور-
۱۳. فروپاشی امپراتوری عرب: "خستگی تاریخی"، فرقه گرایی و فساد
۱۴. امپراتوری اسلام در تصادم تضاد های درونی و تهدیدات خارجی
۱۵. عوامل تاثیر گذار ناشی از فرو پاشی امپراتوری عثمانی
۱۶. روند مسخ شده فورماسیون "دولت-ملت" در جهان عرب
۱۷. گفتمان بنیاد گرایی از جنبش اخوانی تا مدرسه دیوبندی
۱۸. روند چند بعدی در جهان عرب به سوی تراژیدی تاریخی
۱۹. بهار عربی: از یک جرقه آتش بر می خیزد
۲۰. پس گفتار: تیوکراسی در رویارویی دموکراسی
۲۱. رویکردها
بخش چهارم
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته