سراب
۳۰ جدی (دی) ۱۳۹۶
به چشمهای تو وقتی که خواب میجوشد
چُنان بود که دو ساغر شراب میجوشد
نه زان شراب که خیزد ز لعل سرخ هرات
که جفت تنگ عسل در گلاب میجوشد
دمی که شانه زند دست باد؛موی تو را
ز گردنم عوض رگ؛ تناب میجوشد
چه طالعی است که لبهای تشنۀ خود را
به هر لبی که گذارم سراب میجوشد؟
مرا به حال خود من رها مکن کز درد
درون سینۀ من التهاب میجوشد
از این خرابِ خود امشب نظر دریغ مدار
که بر حریف؛ دلم بیحساب میجوشد
مرا مخواه که بیسُر شوم که هر تارم
اگر گسیخت از آن صد رباب میجوشد
چه نشه بود به چشم شرابیت کامشب
ز مغرب سخنم آفتاب میجوشد
یکشنبه 24 دیماه(برج جدی) نود و شش
کوپنهاگن
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته