سپاس، تشکر یا تشکری؟

۱۷ جدی (دی) ۱۳۹۶

این نوشتۀ کوتاه را چهار سال پیش در بخش مجموعۀ "این زبان نغز من این پارسی" گذاشته بودم و اینک به دلیل اهمیت آن بازگذاری می‌شود:

 

سپاس، تشکر یا تشکری؟

کدام یک درست است؟ "تشکر می‌کنم" یا "تشکری می‌کنم"؟

واژه‌ای که شکل نادرست آن این روزها بیشتر در محافل سخنرانی و تلویزیونها استفاده می‌شود و در گفتار عادیِ مردم نیز نفوذ کرده؛ واژۀ "تشکری" است. با تاسف که این کاربرد نادرست از چند سال به این سوی؛ آن قدر رواج یافته که بسیاری را مقهور جاذبۀ خود ساخته و بدون توجه به صحت و سقم آن؛ آن را به کار می‌برند.

تشکر؛ واژه‌ای است تازی و مصدر ثلاثی‌مزید باب تفعل که در زبان پارسی؛ یا تنها به همین حالت مصدری؛ و یا به شکل اسم فاعل آن یعنی شاکر و متشکر یا با مشتقات فعل "کردن" و "داشتن" به کار می‌رود؛ به گونۀ مثال: وقتی کسی هدیه‌ای به ما می‌دهد برایش می گوییم: تشکر، تشکر از شما، تشکر دارم، شاکرم، متشکرم یا از شما تشکر می‌کنم.

در تمام این حالها میتوان واژۀ "سپاس" را به جای "تشکر" گذاشت. پس "تشکر" تازی در جایگاه "سپاس" زبان پارسی نشسته که معنای آن منت و پذیرفتن منت و شکرگزاری برای قدرشناسی است.

حالا اگر از نظر دستوری به جای "تشکر" عربی همین سپاس پارسی خود را بگذاریم می‌توانیم معادل پارسی هر یک از آنها را اینگونه ارائه دهیم:

تشکر: سپاس.

تشکر از شما: سپاس از شما.

تشکر دارم: سپاس دارم.

شاکرم و متشکرم: سپاسمندم و سپاسگزارم.

از شما تشکر می‌کنم: از شما سپاس می‌کنم.

پس در کاربردهای سپاس، سپاس دارم، سپاسگزارم، سپاسمندم و سپاس از شما و سپاس می‌کنم از نظر دستوری با هیچگونه مشکلی بر نمی‌خوریم؛ اما در صورتی که به آخر واژۀ "تشکر"؛ "ی" را که در دستور زبان پارسی به حیث نشانه و پسوند؛ کاربردهای گوناگونی دارد بیاوریم و بگوییم: تشکری، تشکری دارم، تشکری از شما، یا از شما تشکری می‌کنم؛ باید بتوانیم در آخر واژه‌های مشابه آن یعنی تعهد، تقبل، تکلم، ترحم، تقدم و مانند آنها نیز این یای پسوندی را بگذاریم و بگوییم:

از شما تشکری می‌کنم.

به شما تعهدی دارم.

از او تقبلی کردم.

طوطی با شما تکلمی می‌کند.

او قابل ترحمی است.

ایشان حق تقدمی دارند.

اگر جمله‌های بالا با یای نکره یا وحدت به کار روند؛ معنای مربوط به خود را دارند اما اگر در آنها این "ی" را به عنوان هر نشانه یا پسوندی بخواهیم به کار ببریم هیچ معنای درستی را به دست نخواهیم آورد.

به همین گونه اگر به واژۀ "سپاس" نیز این "ی" را اضافه کنیم یعنی بگوییم: سپاسی، سپاسی دارم، سپاسی از شما و از شما سپاسی می‌کنم درست نیست و من در زبان پارسی؛ هنجار یا قاعده‌ای را سراغ ندارم که بتوان بدین شکل از آن استفاده کرد؛ جز در کاربرد منفی این واژه آن هم به صورت تنها یا با فعل کمکی "کردن" که می‌گوییم: این کار؛ ناسپاسی است یا در برابر خدمت کسی ناسپاسی یا ناسپاسی‌کردن ناجوانمردی است.

بنا بر دلایل بالا برای دوستانی که تا حال متوجه این نکتۀ ظریف نبوده‌اند توصیه می‌شود که از خیر این "ی" در آخر تشکر بگذرند و آن را به همان شکل طبیعی آن یعنی "تشکر" به کار ببرند و بگویند: تشکر! تشکر از شما! سپاس، سپاس از شما! سپاسمندم، سپاس دوستان را، سپاس خدای را، خدا را سپاس، از شما سپاس می‌کنم یا از شما سپاس دارم و امثال آن.

چند مثال از متون کهن:

 

سپهدار؛ گفتا سپاس از خدای

که جفت مرا چون تو آمد به جای

اسدی توسی

 

گیاه است پوشیدن و خوردنم

سپاس کسی نیست بر گردنم

اسدی توسی

 

 

نکردی خدای جهان را سپاس

نبودی بدین بر دری رهشناس

دقیقی بلخی

 

ز یزدان سپاس و بدویَم پناه

که فرزند ما شد بدین پایگاه

فردوسی

 

سپاس مر خدای را...

تاریخ بیهقی

 

گر انصاف خواهی سگ حق‌شناس

به سیرت به از مردم ناسپاس

بوستان سعدی

 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

شاهین09.01.2022 - 04:55

  یاداشت:
جمله ای نادرست از آنانیکه زبان فارسی را درس می دهند.
" می خواهیم کلمه هایی که با نون اول و دوم استن را یاد بگیریم."
گشایش: در این جمله مفعول مستقیم نا معلوم است مگر از فعل جمله مفعول مستقیم ساخته شده است چون در پشت فعل پسینه ای را هست. یک جمله ای بی مفهوم و ناقص که مفعول مستقیم در آن خفک شده است.
خوش! اکنون اشتباه ی جمله را درست می سازم.
جمله بندی درست:
می خواهیم ( کلمه های را ) یاد بگیریم ( در همانها که ) حرف یکم و دوم شان نون هستند یا وجود دارند. گشایش:
( کلمه های را ): مفعول مستقیم با اشاره اش ( ی = آن
(در همانها که ): ضمیر اشاروی مفعول مستقیم با پیشوند و موصول.
طریقه ی دوم:
می خواهیم ( آن کلمه ها را ) یاد بگیریم ( در همانها که ) حرف یکم و دوم شان نون هستند.
نمی دانم که نظری نادرست کدام زبانشناس است مگر مردم ما نباید از چنین نظر های غلط زبانشناسی پیروی کنند.
پس خود نفر اول باید یک فکر کند که آیا مفعول مستقیم را کشته است یا نی؟
خوب است که من غول نیستم اگر نی در جان من هم می خورد و من هم از چنین بدعت های نادرست پیروی خواهم کرد. درست.


شاهین17.12.2021 - 05:28

  یک کمک دگر هم در جملات ضمیر انداز جانشین فاعل که در اصل مفعول است باید پشت گردان فعل یا کنست بیایید. چنین:
۱- زدم احمد را. ( جمله ای ضمیر انداز که من ندارد.)
۲- زده شد احمد《بدستم》 . ( در این جمله احمد جانشین فاعل نیست مگر دقیق در جای خود سنگین نشسته است مانند بنای معلوم مگر بی پسینه. ) و این ها زیباترین بنای معلوم و بنای مجهولی تصریفی اند. یعنی: ( زدم و زده شد. سپس در پشت شان فاعل و مفعول. ). این جملات هم آهنگی زیبا دارند و هیچگاه در جملات اشتباه صورت نمی گیرد.
زیبایی زبان پارسی!
۱ - محمود زد احمد را.
۲ - محمود احمد را زد.
۳ - احمد را محمود زد.
۴ - احمد را زد محمود.
۵ - زد محمود احمد را.
۶ - زد احمد را. کی؟ محمود.
در جملات ی بالا مفعول مستقیم از پسینه ای ( را ) شناخته می شود در هر قسمتی جمله که مفعول را ببری پس شناخته می شود و در دگر زبانها چنین نیست. از این خاطر نباید پسینه ای را از پشت مفعول کنده شود و در دگر جمله برده شود چون مفعول مستقیم شناخته نمی شود. چنین است زیبایی زبان پارسی. ( اجازه نیست! اجازه نیست! اجازه نیست که پسینه ای را از پشت مفعول برداشته شود و زبان برای نسل آینده در بیراهه کشانده شود.)
قضاوت:
۱ - احمد محمود زد. ( کدامش فاعل است و کدامش مفعول؟ )
درست برای بینایی چشمان!


شاهین15.12.2021 - 11:27

  روشن ساختن فاعل و مفعول و جانشین فاعل در جمله.
۱ - من زدم احمد را ( من: فاعل و احمد را: مفعول مستقیم یا صریح یا بی واسطه.)
۲ - احمد زده شده بدستم. ( احمد جانشین و یا نایب فاعل است که در جمله در جای من نشسته است و خاصیت فاعل را دارد از این بهر پسینه ای ( را ) را نمی پذیرد. یعنی چنین نیست:( احمد را زده شد بدستم. ). امید می دارم که چشمان فیلسوفان در باره ای پسینه ای باز شده باشند.

شاهین13.12.2021 - 04:10

  شناختن پسینه ای ( را ) در جملات چون جان زبان دری کشیدند
۱ - بنای معلوم با فعل معتدی: ( من زدم احمد را )
۲ - بنای مجهول : ( احمد زده شد بدستم )
الف : بنای معلوم: ( من زدم اورا : من زدم اش. ضمیر های مفعولی جانشین احمد.)
ب : بنای مجهول : ( آن زده شد بدستم )
یادداشت: در بنای معلوم پسینه ای را پشت مفعول و ضمیر مفعولی وجود دارد مگر در بنای مجهول پسینه ای ( را ) انداخته می شود چون آیین زبان ماست. ما هرگز نمی توانیم ( را ) را از جمله برداریم یعنی: ( من زدم احمد ) و همچنان نمی توانیم که چنین بنویسم: ( من زدم را ) چون احمد مفعول مستقیم و ضمیرش او است پس در بنای معلوم باید پشتش پسینه ای را بیاید چون فعل معتدی است. و در بنای مجهول انداخته می شود و ما هرگز نمی توانیم که پسینه ای را را از پهلوی ضمیر از جمله اصلی بکشیم و در جمله ای فرعی بیندازیم. و در بنای معلومی که یک فعل لازمی باشد هرگز پسینه ای را نمی آید. و در این جملات پسینه ای را معنی دارد: ( مراست: از من است و بر من است. را = از و بر ) و ( او زد ترا : او زدت. ترا: ات. را بی معنی مگر ضمیر فاعلی را مفعولی ساخت ) ( تاریخ را وثیقه ی سبز و شکوه را : در تاریخ در وثیقه ای سبز و شکوه. را : در ). ( را : از ، بر ، در ) ( دستش را ماچ کن: از دستش ماچ کن ). مردم چنین می کنند. جمله ای خودم اصل: ( چیزی را که داده بودی آنرا بردم = چیزی را که داده بودی بردمش ) و دگران از این جمله چنین می سازند : ( چیزی که داده بودی را بردم..... این چیست!؟؟؟؟؟ غلط است.) یعنی را اشاره ای چیز است. خوب در این جمله: ( چیزی را که داده بودی بردمش. پس باید چنین باشد: چیزی که داده بودی را بردمش. چقدر غلط و نادرست بنظر می رسد. ). خلص کلام: ( پسینه ای را پشت اسم و ضمیر و صفت و فعل باید سد در سد چسپاندگی باشد و از آنها جدایی ندارد. و از جمله اصلی در جمله فرعی هم اجازه نیست. قانون زبان ما نیست. بدعت غلط هم بدرد نمی خورد ) فردا همه اشعار شعرا در چاپ ها چنین خواهد شد. ما را تیر از زبانشناسی شما به لحاظ خدا همین چیزی را که نمی دانید زبان ما را تغییر ندهید.

شاهین10.12.2021 - 23:16

  در پیوند به واژه ای ( پث. بدلش پت. )( پت: ره )( پته: رهه یا راهه )( چینه. بدلش زینه. )( پته ی زینه: راهه ی زینه ). ( پث گاهی به پس و گاهی به پت و گاهی به پی ابدال می کند )( مگر پژ به پس بدل شده است. مانند: پژمردن و پژواک:پژواز:پس آواز. و پژجوییدن: پژوهیدن.... ) اینهم با سپث.

شاهین04.12.2021 - 22:04

  باز در باره ای حرف را که چقدر غلط و زبان دری را چگونه به بیراهه می کشانند حالانکه خودشان نمی دانند و باید بزرگان ما توجه کنند. جمله: ( انواع فساد که در حکومت قبلی صورت گرفت را به یاد دارید؟ این جمله غلط است. پس باید چنین باشد: انواع فساد که در حکومت قبلی صورت گرفت آیا آنرا بیاد دارید؟: انواع فساد که در حکومت قبلی صورت گرفت آیا به یاد داریدش؟ پس آنرا برابر به اش است که ضمیر مفعولی است که از تکرار فساد جلوگیری می کند. چون فعل معتدی است پشت آن باید حرف را بیاید. که آنرا شود.حرف را به تنهایی بی معنی است فقط ضمیر فاعلی را مفعولی می سازد که جانشین اسم می شود و برابر با اش می شود. مچم این نظر های غلط را کدام زبان شناس داده است. همین جمله ای مرا ببینند تا ذهن شان کمی باز شود. بخدا قسم که زبان را خراب می کنند بیچاره ها نمی دانند.

شاهین04.12.2021 - 04:54

  ( پث: ره ) ( پثیدن: رهیدن = منیدن: گذشتن و تیر شدن و آزاد شدن ) ( پاثیدن.ابدال: پاهیدن و پاییدن: راهیدن: مانیدن: بندیدن. راهی: بنده غلام ). جمله:( همین کتاب را از پیش رویم پث " پس " کن: همین کتاب را از پیش رویم تیر کن. ( پثیدن: رهیدن./ پاثیدن: راهیدن/ سپاثیدن: سپاسیدن. راهیدن به معنی ماندن و قید یا بند شدن است مگر رهیدن به معنی آزاد شدن است. در فرهنگ ها غلط است) ( پث + مودن = پثمودن. ابدال: پهمودن. ابدال: پیمودن = ره زدن ). واژه ای سپاس از واژه ای پث ساخته شده است. واژه ای ( سپاس در اصل سپث است. چیزی را بر کسی پث یا تیر می کنی و او از تو سپث یا تشکر می کند که با گذشت زمان سپث به سپاث و به سپاس ابدال کرده است. درست تر

شاهین18.11.2021 - 18:02

  سپاس کلمه ای دری است که چنین است: ( سپاث) و این یک مصدر پیشوندی است که پیشوند سین دارد و بدون پیشوند سین: ( پاث ابدال پاس که در انگلیسی هم pass می گویند ). کردی چی می کند؟ اکنون زبان کردی از زبان اوستایی و گاتا و زبان بلخی بالا می پرد. حالانکه خودش زاده ای زبان اوستایی است. همه مصدر های زبان پارسی از خود قاعده ای مشخص دارند و سپاس یک اسمی از مصدر مجرد نیست مگر از پاسیدن ساخته شده و پاسیدن هم مصدر مجرد نیست که از دگر مصدر ساخته شده.

علی21.10.2020 - 07:47

 سپاس در اصل یک کلمه ی کردی د آشوری است که وارر فارسی شده الان در زبان مقدونی به سپاس سیپو میگویند چون مقدونی ها زیاد با کرد ها اسوری درگیر میشدن به همین دلزل است

رسولی10.06.2020 - 04:23

 سپاس از شما برای مطلبی که در اینجا گذاشته‌اید.

پریسا22.01.2018 - 07:37

  پارسی رو پاس بداریم در محل امضاء مسئول یک اداره آیا سپاس درست است یا با سپاس
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فضل الله زرکوب