عـبـور

۲۸ قوس (آذر) ۱۳۹۶

چرا نشست به سوگ سیاه؛ سور شما؟

چرا تپید به خون؛ سینۀ جسور شما؟

به سان کورۀ خورشیدِ تیر؛ سوخت دلم

به حال شیونِ داغِ دل صبور شما

عقابکان یتیم چکادهای شکوه!

چرا تَهی شده از قله‌ها حضور شما؟

نبود خاک سیه درخور سپیدی‌تان

نبود سنگ ستم لایق بلور شما

ایا صنوبرکانی که هیچ توفانی

نبرد راه؛ به سرمنزل غرور شما!

چگونه کوچ شما را دلم پذیره شود

چگونه قصه سرایم به جمع دور شما؟

مگر نداشت یکی دست از این نظاره‌گران

که می‌گذاشت نشانی به روی گور شما؟

کسی نبود که می‌گفت هفتخوان برگی است

میان دفتر استورۀ قطور شما؟

زمام‌تان به کف کیست رخشهای نجیب؟

که بر نخاست غباری هم از عبور شما!

 

******

بیست و چهارم ماه آذر (قوس) نود و شش

کوپنهاگن







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

فضل الله زرکوب13.10.2020 - 13:00

 استوره ریشۀ عربی ندارد دوست عزیز. این واژه در بیشتر زبانها با اندکی تفاوت گویشی؛ مشترک است. شرح بیشتر آن را در یک نوشتۀ پژوهشی خواهم نوشت. زرکوب

شاهین03.01.2018 - 21:17

  استوره واژه ی اصطلاح شده ای استاره است که برای ستاره پرستان صطللاح شده و این واژه دری است و در پشتو هم « استوری » می گویند « استوره = استوری = استاره = ستاره » اساطیر الاولین « استاره های نخستین » داستان های ستاره پرستان

شاهنشاه 20.12.2017 - 03:57

  آقای فضل الله زرکوب سلام! معذرت میخواهم که شما را ناراحت ساختم، ولی بازهم بخاطر احترام مزید به شما، آیا مطابق قاعدۀ شما، میشود "فضل الله" را "فزل الله" نوشت؟ زیرا "ز" پارسیتر است نسبت به "ض". بهرحال؛ در فرهنگ فارسی عمید در جلد اول صفحۀ 151: "استور - ا.(اُ. تُ)ستور، چهارپا، چارپا، چاروا، حیوان چهارپا که سواری بدهد یا بار ببرد مانند اسب و استر." واژۀ دیگری، استوربان هم آمده که از عین ریشه است، ولی چیزی بنام "استوره" بچشم نخورد. اما در صفحۀ 157 همین جلد آمده: "اسطوره - ا. [ع] "اسطورة" (اُ. طُ. رَ)افسانه، قصه، حکایت، سخن پریشان و بیهوده، اساطیر جمع." فکر میکنم منظور شما در شعر جانانۀ شما همین "اسطوره" است. با توفیق مزید برای شما.

فضل الله زرکوب19.12.2017 - 22:18

  برای آگاهی بیشتر شاهنشاه بزرگوار باید یاد کرد که از قدیم‌الایام گفته‌اند: سخن را چو گفتی دلیلش را نیز بیاور. نیز گفته‌اند که وقتی سخن از دهانت خارج شد دیگر اختیارش به دست تو نیست. بر این اساس بهتر است انسان سخنی را که از دهان بیرون می‌کند سخته و سنجیده باشد وگرنه قدر و اعتبار صاحب‌سخن در نزد اهل سخن تنزل خواهد کرد. دوست عزیز! کسی که چالشها را نشان می‌دهد برای تکمیل کارش و برای این که در راهی قدمی بیهوده نگذاشته باشد لازم است که راکار را نیز ارائه کند. شما که در مقام نقد قرار گرفته‌اید چه بهتر که پیش از نوشتن؛ خود به فرهنگهای معتبر البته نه هر فرهنگی مراجعه و دلایل ابطال سخنان نادرست را با سند و مدرک ارائه فرمایید که در این صورت هم بر دانش خود شما و هم بر آگاهی خوانندگان و شنودگان شما افزوده می‌گردد. نخست این که استوره واژه‌ای عربی نیست بلکه در لاتین نیز ریشه دارد و story به معنای قصه و افسانه در انگلیسی و بسیاری زبانهای دیگری که ریشه در لاتین دارند همین الآن کاربرد دارد. آن و ما هذا الا اساطیرالاولین را عربها حق دارند که اینگونه بنویسند. پس وقتی که ما با زبان پارسی می‌نویسیم و می‌خوانیم چرا از حروف متداول الفبای خودمان استفاده نکنیم؟ وقتی شمت کلمۀ پشتو، زلمی، زمکه و جز آن را به زبان پارسی می‌نویسید درست نیست که از الفبای زبانی استفاده کنید که این واژگان به آن نوشته شده است. موفق باشید.

شاهنشاه19.12.2017 - 11:43

  آقای زرکوب! خیلی شعر زیبا، ولی کاربرد واژۀ "استوره" به بهانۀ پارسی سازی واژۀ عربی، در اینجا کمی مشکل آفرین است. واژههای "استوره" و "اسطوره" در معنی خیلیها از هم فرق دارد، لطفاً به فرهنگ مراجعه بفرمایید، با کمال معذرت.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فضل الله زرکوب