سر به سر
٢١ میزان (مهر) ١٣٨٩
درمُلک خود سری شده بسیار سر به سر
مردم زدولت اند دل آ زار سر به سر
نا بِخردانِ هیچ چو مسند نشین شد ه
جا نیست بهر مردم هُشیار سر به سر
بی روزگا ر بیش شد ه اند رون مُلک
مشکل شد ست بر همه اِ مرا ر سر به سر
پولدارهای ما همه پولدارتر شد ه
افزون غریب و بیوه و نا دا ر سر به سر
حالِ وطن خرا بتر از هشت سا لِ پیش
آ ید اگر چه کُهمکِ بسیار سر به سر
آ نکو به مسند است غمِ خویش می خورد
زانروشد ست حا ل وطن زا ر سر به سر
نی شا دی است نی دَمِ خوش میزند کسی
غم با رَد ا زهمه درودیوا ر سر به سر
با آ نکه وعده ها همه از بهتری بود ه
یو م البَتَر شد ه به وطن کا رسر به سر
سرسبزی وطن همه از دست رفته است
پُر گشته جای گل همه از خا رسر به سر
از بی علا یقی که به فرهنگ میهن است
بیرون شد از وطن همه آ ثا ر سر به سر
چون رشوه گشته رُکنِ اسا سییِ دولتم
هستند از نظام همه بیزار سر به سر
آنیکه ما ر بود به خون خوردن همه
امروز گشته عفریی خونخوار سر به سر
آ غُشته در فسا د ادا ری تما م مُلک
بگذشته کا رما همه از کا رسر به سر
سویدن اگست 2010
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته