رازِ لاله در شعر فارسی، به ویژه در شعر صفا – بخش دوم
۱۴ حمل (فروردین) ۱۳۹۶
با توجه به میزان مطالعۀ شعرفارسی به ویژه از زمانۀ رودکی به اینسو، کمتر شاعر فارسی زبان را سراغ توان داشت که به گونه یی برای سخن خویش به سوی نمادِ لاله یا به قول اقبال لاهوری "چراغ کهستان و باغ و راغ" روی نیاورده و از اجزای تن نازنین آن، دست مایۀ شعر خویش را فراهم ننموده باشد. این است که لاله را در برگهای شعر فارسی بسیار می یابیم با جایگاهی که پرسخن است. همین رویکرد وسیع به سوی لاله، پرسشی را هم بر می انگیزد که راز ورمز آن در چه است؟ و پاسخ یابی، حواس ما را به سوی چهره، ساختار و در مجموع ویژه گی های لاله معطوف می نماید.
برایند دیدارمان این است که: ساختارساغرگونه، چهره و دل داغدار، رنگ سرخ و عمرکوتاه دارد. این ویژه گیها و رویش آن در فصل بهار، پاسخ به پرسش چرایی رویکرد گستردۀ شاعران را میدهد.
با سخن دیگر، گل خود روی زیبایی که شاعر با انواع چهره های پرکشش، دلنشین واحساس برانگیز آن مواجه شده است، زمینۀ شاعرانه ترین رویکرد ها را برای او فراهم می آورد. این رویکردهای شاعر به سوی لاله، به نگرش او و گونۀ شعر ومضمون آن نیز پیوند دارد. چنان است که مراجعۀ ابوالقاسم فردوسی به نماد لاله، درشعری که حماسی- تراژیدی است، با منظور خیام در برخی رباعیات متفاوت است. در واقع درونمایۀ شعر است که از اجزای بسیار سخندار لاله، جایی ویا سخنی را مطلوب می داند. مثلاً فردوسی حماسه سرایی می کند:
بیابان چو دریای خون شد درست
تو گفتی که روی زمین لاله رُست
برآمد درخشیدن تیغ و خشت
تو گفتی هوا بر زمین لاله کِشت
در و دشت ها شد همه لاله گون
به دشت و بیابان همی رفت خون . . .
و در داستان جنگ بزرگ کیخسرو:
بدین داستان دُرّبارم همی
به سنگ اندرون لاله کارم همی(5)
و آنگاه که سخن ازمرگ سیاووش با تصویرصحنۀ تراژیدی مطرح است، لاله را اندوهگین واشک آلود می آورد. در این باره زیر عنوان لالۀ اندوهگین مثال می آوریم.
چه بسا که غروب برای شاعر، حریق لاله را در نظر می آورد:
درين غروب، غريبانه دل هوای تو کرد
حريق لاله ز رگهاي برگ زرد گذشت. ( 6)
از تن نازنین و دوست داشتنی لاله، شاعران شعر های تغزلی، برحسب نیاز در شعر خویش مانند اندام معشوق، جایی را مانند لب و زلف، ابرو و چشم . . . انتخاب نموده اند.
چون شکل قلب را دارد و برگهایش به سان قطره های خون اند، درهیأت نیاز شعر آگنده با درد می آید.
بار و حاصلی دیگر ندارد وعمرش نیز کوتاه وگذران است، اما همان چهرۀ عزیز وگیرای عمرکوتاه اش، جذابیت دل انگیز دارد. با تمام کوتاهی عمر، در پهنۀ شعر فارسی، با عمرطولانی زیسته است.
این که لاله را جایی داغدار می بینیم و با دل پرخون، زمانی دارندۀ خنده بر لب. در جایی هم دارندۀ شرم وحیا وخجالتی که از دیدار ریختن خون سیاووش یا نماد شهدای مظلوم دارد، همه وهمه از آن چهرۀ واندام لاله وتصویرها ونگرش های شاعرانه برخاسته اند.
دریک نگاه کلی، لاله را در شعر فارسی در این فشرده می نگریم:
- " گاهی نمادی از خون دل عاشقان است.
- سیاهی میان آن نمادی از داغی است که بر دل عاشقان مانده
- نماد باده ومی سرخ رنگ است ونشان فرا رسیدن نوروز . . .
- گاه رخ وصورت یار ودلدار را نماینده گی می کند
- زخم خون آلود و خون جانباختگان راه آزادی است.
- از میان خون می آید و می دمد. چرا که بیش تر بر سرگورستان ها در زمان نوروز می شگفد. چنان که شاهد بریدن گردن سیاووش بود و از خون فرهاد نیز بدمد. (7)
گفتیم در بهارمی روید. این موضوع یابستر زمانی رویش، عامل دیگر مراجعه به آن است. از آنجایی که بهاریه وستودن نوروز در شعر فارسی، جایگاه گسترده یی دارد، لاله که از دل طراوت انگیز وسبزینۀ فصل بهارگردن می افرازد، بیشتر جلب توجه نموده وذهن شاعر را به سوی خویش می کشاند. علاقه به پیام های نمادین بهار و رستن از دلتنگی های سرد زمستانی، لاله را در کنار توجه به سایر نمادهای همزاد بهار می نشاند.
فراموش مان نمی شود که هر چند لاله در فصل بهار می روید، اما گسترده گی روی آورد شاعرانه، توجه به لاله های خزانی را نیز بارآورده است .درغزلی که از محمد ابراهیم باستانی پاریزی با عنوان نقشبند خزان است، می خوانیم که:
چو لاله های خزانی لبم اگر شگفت
طلیعه ایست زحسرت، مگو که لبخند است.(8)
ادامه دارد
رویکردها
..................
5- شاهنامۀ فردوسی
6- واصف باختری
7- گل لاله در ادبیات پارسی نماد چیست.1392 خورشیدی. پرسی وئبلاگ.کورش محسنی
8- محمد ابراهیم باستانی پاریزی شعر نقشبند خزان .
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته