دام سلسلۀ عشق

۳ حمل (فروردین) ۱۳۹۶

چون ذره ایكه ميكند آهنگ آفتاب

ره برده ام به خلوت بيرنگ آفتاب

در خوب و زشت دست كرم امتياز نيست

خار و خس چمن نشود ننگ آفتاب

پيك طلب، به وسعت دل بال مي زند

عالم كجاست؟ جز قفس تنگ آفتاب

افتاده گان ز آيينۀ مهر فارغ اند

چون سايه از كرشمۀ نيرنگ آفتاب

جز خنده ات علاج تحير كي ميكند؟

برشيشهء سكوت سحر، سنگ آفتاب

دل بي فروغ مهر، گرفتار غفلت است

كر ميشود ز ابر سيه زنگ آفتاب

در عرصه گاه عشق هوس هرزه تازي است

فانوس را چه مي بري بر جنگ آفتاب؟

دانش به دام سلسلۀ عشق خفته ايم

شبنم رها نمی شود از چنگ آفتاب







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



احمد دانش