دنیای نمایش

۳ دلو (بهمن) ۱۳۹۵

ز تزویـر سـیاسـت عشـق بیزار است می دانم

به خـارسـتان وحشـت گل افگار است می دانم

محـبـت در تـنــور آتـشــیـن جهــل می ســوزد

به زنـدان تعصـب جـور و آزار است می دانم

به جـای دل بود سـنگ ســیه در سـیـنۀ افـراط

لطـافـت مهــربـانی بـر ســر دار است می دانم

نـوای ارغنون و چنگ و بربط رفت از دل ها

بـه دوشــم رشــتـۀ بگـسسـتۀ تار است می دانم

ازان روزیکه عشق و دوستی محو سیاست شد

نه شور وصل و شوق روزدیدار است می دانم

متـاع عشـق و کالای محـبـت نیسـت در دل ها

درین جا نرخ سود و رنگ بازار است می دانم

زمان سـادگی های پر از صدق و صفا بگذشت

به نام عشق و دوستی مکر بسیار است می دانم

تو گـویی شـور و عشـق زنـدگانی سـینمایی شـد

بـه دنـیای نمایـش، نقـش و گفـتار است می دانم

درین جا مصرع ضرب المثل را می کنم تکرار

هـزاران گفـتـه کـم از نـیم کردار است می دانم

طـلا و قـیـمـت الـمـاس در دل هـا کـنـد غـوغـا

به هر جـا گپ دالـر حـرف دینار است می دانم

بشررا حرص وولع ثروت و زرمی برد از راه

اسـیـر قــدرت و سـرمـایـه بیمـار است می دانم

پـسـر کـشـتـنـد و دم مـار را در بـاغ بـرکـنـدنـد

حــدیـث بـاغـبــان و کـیـنــۀ مـار است می دانم







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رسول پویان