توفان های درونی تولستوی، خالق جنگ وصلح
۷ سنبله (شهریور) ۱۳۹۵
درآن عصریکه که کارل مارکس پیشوای کارگران جهان هدف زندگی را زوال سرمایه داری وحاکمیت طبقه کارکرومتحد آن کشاورزان میدانست ونیجه هدف انقلاب راترکیدن عواطف وحشیانه وازبند رسته وویرانگرانه خلق میخواند ودانشمندان درفکرتکنالوژی های پیشرفته غرق گردیده بودند،تولستوی هدف زندگی راعشق به خدا ورستگاری بشر میدانست.
تولستوی درسال 1828 دردهکده یاسنایا پولیانا درجنوب شهرتولا زاده شد.دوسال داشت که مادرش مرد.درسال 1862 با
سوفیا برس ازدواج کرد. اوهمسر ویاور نمونه برای تولستوی بود وشوهرش را در آفرنیش آثارش نیز کمک میکرد،چنانچه نسخه خطی جنگ وصلح را هفت بار بادست رونویسی نمود. خالق جنگ وصلح فکرسیال ووجدان فعال داشت نقدان ادبی روسیه مینویسند که حتی عیاشی وشراب خواری های قهاردوران جوانی او نیزناشی ازخستگی های جنون انگیزاوبرای پی بردن به هدف ومفهوم زندگی بوده است. اوتمدن غربی را با جنبه های مادیگرانه آن زشت میدانست.« درمیان سالی عقل را با خدا ودانش یک سان میدانست اما عقلی را که او توصیف میکرد بیشترازدل سرچشمه میگرفت تا مغز».
درسال 1880 کتاب اعتراف رانوشت وبرگشت خودرا ازمسیحیت ارتدکس اعلام نمود و اساس مذهب تازه خودرا عشق
به مسیح واعتقاد به رستگاری بشریت بدون کلیسا دانست، روگردانیدن تولستوی ازمسیحیت اردتدکس به خشم وانزجار
شدید کلیسا مواجه واورا تکفیرنمود ودر سالهای آخرعمردست ازخانه وزندگی برداشت ودرکنج صومعه ها پناه برد ودر
تنهایی به سربرد وتنها مرگ قادر به سکون دریای متلاطم روح اوگردید. او پیش ازمرگ بعد از تکفیر کلیسا درسال 1901 به خانواده ودوستانش وصیت نمود تا ازحضور اصحاب کلیسا درمراسم تشیع جنازه وتدفین آن جلوگیری نمایند.
و دروصیت نامه خود نوشت که من ازکلیسای ارتدکس برگشته ام مذهب من عشق به مسیح واعتقاد به رستگاری بشربدون
سلطه کلیسا میباشد. سالهای آخرعمر تولستوی دوران پرآشوب بود ودر آن زمان اوجزبه خدا ازهمه چیزبیزار،خسته ورنجیده گردیده بود. درسال 1910 به عمرهشتاد سالگی سپیده دم که تمام اعضای خانواده به خواب بودند منزل را به قصد نامعلوم ترک میگوید ویاداشت کوچکی را به جا می گذارد که بروی آن نوشته بود« اگر تمام روسیه با وضع موجود بسازند من نمیتوانم این وضع را بپذیرم.» تولستوی ازندگی اسف انگیز آن زمان نا راضی ومخصوصا از وضع رقت بار کشاورزان بیشترمی نالید. اودر کتاب جنگ وصلح تصویرجامع ازوضع آن زمان میدهد، اشرافیت شکاف خورده قرن نوزدهم به زیرسقف کهنه وپوسیده فیودالی زندگی میکرد، گروهی ازنظام فیودالی منفوراند ولی درشمار، روشنفکران زخمی وسرخورده هستند که به مردم اعتقاد ندارند وتعدادی دارای افکار بشردوستانه هستند ودهقانان دلبستگی به زمین ندارند واززمین سالاران بیرحم وقسی القلب به ستوه آمده اند. تولستوی زندگی دهاتیان را بعد ازالغای بردگی دهقانان درسال 1861 نشان میدهد که چگونه دهات را ترک ودرشهرها با رنج وعذاب های تازه روبرو میگردند اما روح سرکش وکینه جویانه دارند ولی قادر به مبارزه دستجمعی نیستند وازرنج وعذاب خود به ندبه وعریضه نوشتن راضی میگردند. درباره تولستوی درعصر خودش وهم درحال حاضردیدگاه های متاقض وجود دارد ، درزمان حیات تزارها،لیبرالها، کلیسا وحتی فضای خانواده برای او تهوع آورگردیده بود اودرنامه بتاریخ 15 مارس 1905 مینویسد.« لیبرالها مرا دیوانه ضعیف العقل مانند گوگل می پندارند، انقلابی های دوآتشه ویا کاسه های داغ ترازآش مرا صوفی حراف می خوانند، ماموران رژیم به پیشانی من مهرانقلابی تندرو را می چسپانند، کلیسای مرا ابلیس خطاب می نماید، اعتراف می نمایم که ازاین حملات رنج می برم ، تمنا مینمایم که به من بدیده یک مسلمان خیرخواه بنگرید، آنگاه همه چیزها زیبا خواهد بود.» تولستوی برعلیه مزخرفات پوچ ومردم فریبانه کلیسا قیام نمود اودر نامه مینویسد.« مردم به زندگی خود معتقد ومقلد به باور های گردیده اند که مخالف به اصول، اساسات وتعالیم حضرت عیسی مسیح است. تحریف کلیسا ها درتحت شرایط موجود با تعالیم حضرت عیسی مطابقت ندارد ودرحقیقت تمام تعالیم او وارونه گردیده وتحریف تعالیم حضرت مسیح اساس بت پرستی گردیده است. کلیسا نه تنها شریک در این شرک است بلکه مردم رابه شریک نیزتشویق مینمایند.» تولستوی درکتاب رستاخیزکلیسا رامورد حمله شدید قرارداد که موجب خشم بیشتر کلیسا گردید اودراین اثرماندگار خود مینویسد« نیرنگ وفریب کودکان معصوم ومردم عوام به خاطرکسب معیشت کفر وجنایت است.»
کلیسا با مراسم پراسرارخود چون بهشت فروشی،خرافات وسحروجادو هدف رسالت حقیقی حضرت عیسی را پنهان وتحریف مینماید وجادوگری یکی ازاسرار مرموزکلیسا است. تولستوی درکتاب رستاخیزراه رسیدن به بهشت را که اصحاب کلیسا بمردم می آموخت مورد انتقاد شدید قرارداد، کلیسا بمردم میآموزد اگرتوته نان با شراب مخلوط گردد روح خدا درآن تجلی می نماید وداروی بیماری های بی درمان وآرامی روح رفتگان میگردد.
ایکا ترینا زن روسی که شوهرش مسلمان بود وفرزندان اوعلاقمند به پیروی ازدین پدر خود بودند برای آرامش خاطر به تولستوی نامه مینویسد تا بوی مشوره بدهد.« من کامل بودن اسلام رانسبت به مسیحیت ارتدکس تصدیق مینمایم وبه تعالیم حضرت عیسی مسیح برمبنای اصولی آن عشق میورزم اگربه انسان این انتخاب داده شود که بین اسلام به آن صورت بسیارصریح وروان که خدایی جزء خدای واحد وجود ندارد وحضرت محمد«ص» رسول وفرستاده آن است با تشرع بغرنج کلیسا چون تثلیث، گناه خریدن، گناه شویی وعبادتهای مبهوم یکی را انتخاب نماید طبعا هرآدم معقول اسلام راتصدیق مینماید.
طغیان تولستوی درمقابل کلیسا باعث فرار دوستان وحتی کسانیکه روابط خانوادگی با وی داشتند گردید وکاربحدی رسید که خالق جنگ وصلح ازرنج تنهایی دادمی زند که« همه ازمن روبرگردانیده اند.» بادل نا آرام فراررا به قصد منزل نا آشنا برقرارترجیح داد.درسال 1910 دربین راه درایستگاه استاپف زندگی فانی راترک گفت واورا مطابق وصیتش بدون حضور اصحاب کلیسا بطورساده دریاسنی پالیان دفن نمودند وتاامروز آرامگاه او بدون لوح ونشان صلیب باقی مانده است.
آثارتولستوی تاهنوز پرتیراژترین آثارادبی درجهان است، اما درروسیه بعد ازمرگ اوهم در رژیم های گوناگون نظریات متناقض درباره وی وجود دارد. ولادیمیرلنین کتاب جنگ وصلح را آئینه انقلاب روسیه نامید تولستوی استبداد کلیسا واستثمارانسان توسط انسان و ظلم و فشاردولت را ماهرانه ترسیم مینماید وازجانب دیگرعشق به مذهب را ترویج می نماید. نادیژدا کوروپسکایا زن لنین کتاب اعتراف تولستوی را منع نمود چون محتوای اصلی این کتاب سلطنت خدا بردلها است. اما استالین که زرنگ تروشیاد تراز هردوبود اجازه چاپ تمام آثارتولستوی راداد.
درسالهای 2001 و 2006 به مناسبت صدومین و105 مین سالروز درگذشت نویسنده دوستان وبازماندگان تولستوی ازکلیسای ارتدکس روسیه درخواست نمودند تا درحکم تکفیرتولستوی تجدید نظر نمایند، اما کلیسا این درخواست را به دلیل اینکه خود شخص باید توبه می نمود رد وازتجدید نظردرتکفیرتولستوی انصراف ورزید .
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته