چرا شاه حبیب الله کلکانی را نباید اعزاز و خاکسپاری کرد!

۷ اسد (مُرداد) ۱۳۹۵

تمهید:

این پرسش که چرا شاه حبیب الله کلکانی را همانند دیگر پادشاه افغانستان، حکومت های گذشته و فعلی اعزاز و خاک سپاری نکرده اند و حاضر به این کار نیستند، ذهنم را مشغول و پر دغدغه ساخته است. هر ازگاهی فکر می کنم که چرا ندایی بخش اعظم از مردم افغانستان را دولت داران این مرز و بوم ناشنیده می گیرند و راز این ناشنیده گرفتن ندایی بزرگ حق خواهی و عدالت خواهی در چیست؟ مگر امیر حبیب الله کلکانی شاه افغانستان نبود؟ اگر نبود، با کدام منطق می توان قناعت داد جمعیتی را که وی بر آنها طبق احکام اسلامی حد اقل نُه ماه مکمل حکومت کرده است؟

ادامه بحث:

در طول تاریخ بشریت، حق فرمانروایی فرمانروایان در جهان معمولاً یا بر اساس سنت های نهادینه شده در جوامع داده شده است که این سنت ها می توانست حق فرمانروایی مبتنی بر زور باشد و یا این سنت ها می توانست حق فرمانروایی مبتنی بر ارزش های نهادینه شده در لایحه های اساسی جوامع باشد. یا هستند جوامی که حق فرمانروایی فرمانروایان را مبتنی ساخته اند به  قانون و عقلانیت ، در چنین جوامعی، حق پادشاهی را طبق قوانین تاسیسی و یا قوانین اساسی به شاهان می دهند. یا می توان از جوامعی نام گرفت که شاهان بر اساس ویژگی های کاریزماتیک و منحصر به فرد خود توانسته اند تا حق فرمانروایی و شاهی را در میان جمعیتی انبوهی از مردم کسب کنند. شاهان افغانستان از این گذر در امان نیستند، معمولا تاریخ پر دغدغه ساز افغانستان را اگر دقیق مطالعه کنیم به یک نتیجه ملموس همانا «زور» به عنوان عامل مشروعیت بخش شاهان می رسیم. از همان آغاز و شکل گیری دولت ابدالی و تاسیس افغانستان یعنی 1747 میلادی تا کنون شاهان این خطه بر اساس زور حکومت کرده اند و بر همین اساس  قدرت را از رقیبان خود گرفته اند. حتی احمد شاه ابدالی، زمانی که حکومت ابدالی را تاسیس و آغاز  به کار کرد، معمولا سیاست تطمیع و تهدید را در عرصه حکومتی در پیش گرفت. سیاست تطمیع و تهدید احمد شاه ابدالی با دو رویکرد خشن و ملایم به پیش برده می شد. شاه ابدالی، معمولا آنانیکه از امرش سر باز می زدند را زیر پای فیل کرده و دیگران را با این رویکرد خشن تهدید می نمود اما آنانیکه طبق میل او رفتار می کردند را به بهانه های فتح و غارت خزاین به هند و برخی کشورهای همجوار دیگر روان می کرد. القصه کوتاه، پس از فوت احمدشاه، وزیر او، شاه ولی خان، شاهزاده سلیمان برادر تیمور شاه را به پادشاهی بالای تخت نشاند. شاه ولی خان که خسر شاهزاده سلیمان می‌شد، درین زمان امرا و سران اقوام به واسطة تسلط شاه ولی خان بر امور، از شاهزاده سلیمان برخی شان روی گردانده و به هرات نزد تیمور رفتند. تیمور نیز با سپاهیان فراوان به قندهار رفت و قندهار را تصرف کرد و به دستور او شاه ولی خان و پسرانش را کشتند. بدین ترتیب، تیمور در سال ۱۱۸۶ هجری خورشیدی به «زور» به تخت پادشاهی رسید.

تیمورشاه در ۱۲۰۷ هجری خورشیدی در پیشاور درگذشت و جسد او را در کابل دفن نمودند. به قول بعضی مرگ وی بر اثر خوردن زهر بوده ‌است و این نخستین مرگ سیاسی در زمان حکومت درّانی در افغانستان به شمار می آید. تیمورشاه دارای ۱۰ همسر ۳۳ پسر و ۱۰ دختر بود. کثرت فرزندان تیمورشاه و نیز تعیین نکردن ولیعهد، سبب شد که بر سر جانشینی وی آشوب بر پا شود. شاهزاده زمان (پنجمین پسر تیمورشاه) تمام شاهزادگان - بجز همایون پسر بزرگ تیمورشاه و حاکم قندهار، و محمود پسر دوم و حاکم هرات - را برای انتخاب شاه جدید دعوت کرد. شاهزاده عباس نیز خود را داوطلب سلطنت کرد و طرفداران بیشتری یافت. شاهزاده زمان تمام شاهزادگان و طرفداران آنان را حبس کرد و سلطنت خود را به «زور» اعلام نمود. در همین حال، پس از کور شدن زمان شاه توسط برادرانش و خلع شدن از قدرت، محمود شاه قدرت را به «زور» گرفت و بلآخره شاه شجاع از شاخه سدوزی دودمان درانی بود که به نیرونگ و زور متحدین انگلیس» خود به تخت شاهی رسید. او پنجمین امیر افغانستان و پسر تیمورشاه درانی بود. شاه شجاع نخستین بار با برکنارنمودن برادرش شاه محمود به پادشاهی رسید. در ۱۸۰۹ او با بریتانیا -که از نفوذ ناپلئون بناپارت و روسیه به هندوستان بیمداشت- پیمان اتحاد بست. در ماه می همان سال برادرش شاه محمود توانست او را شکست دهد و به هندوستان تبعید کند. هنگامی که او در ۱۸۱۴ از تبعید رهایی یافت، الماس کوه نور را به رانجیت سینگ پیش‌کش نمود. او کوشید با یاری سیک‌ها ، قندهار را بگشاید، ولی از دوست‌محمد خان شکست خورد و گریخت. در ۱۸۳۸ او توانست در کنار پشتیبانی سیک‌ها از یاری بریتانیا نیز برای بازگشت به قدرت بهره‌مند گردد. در ۱۸۳۹ او دوباره پس از سی سال به پادشاهی رسید، ولی اتحادش با بریتانیا جنگ اول افغان را رقم‌زد. در ۱۸۴۲ میلادی شاه شجاع به دست فردی به نام شجاع‌الدوله ترور شد.

به همین منوال می رسیم به تاریخ معاصر افغانستان به ویژه دوره حبیب الله خان که پس از کشته شدن حبیب الله خان در حین عیاشی در کله گوش لغان توسط غلام بجه ای، مدتی میان فرزند حبیب الله خان امان الله خان و عنایت الله خان درگیری صورت گرفت که امان الله خان با تنبیع «زور» گونه عنایت الله خان توانست قدرت را از وی  بگیرد.

القصه کوتاه!

 می رسیم به این مقطع تاریخی که امیر حبیب الله کلکانی با سیصد جنگجوی خود، امان الله خان را  از قدرت کنار می زند و قدرت سیاسی را تصاحب می کند. هدف از بیان گذرا تاریخ در این نوشتار که حوصله ی بیشتر مباحث تاریخی را ندارد، این بود که مشروعیت در افغانستان حد اقل پس از 1747 میلادی بر اساس «زور» بوده است. یعنی شاهان افغانستان پس از تشکیل دولت ابدالی الی اکنون مشروعیت و حق فرمانروایی خود را معمولا بر اساس «زور» گرفته اند و شاه حبیب الله کلکانی هم جز شاهان است که حق فرمانروایی خود را بر اساس «زور» کسب کرد. با این حال، عقلانیت سیاسی ایجاب می نماید که شاه حبیب الله کلکانی مشروعیت داشت و مشروعیت اش را از نوک نیزه و شمشیرش گرفته بود و حق دارد همانند دیگر شاهان که چه جفایی در حق افغانستان نکرده اند به گونه ای احترامانه خاک سپاری شود. اما مهم ترین پرسش این است که چرا حکومت ها تاکنون این خاک سپاری را افتخارانه انجام نداده اند.

این مسئله بر می گردد به استبداد سیاسی که در جو فکری نظام های قبیلوی نهفته است.  استبداد که تمامیت خواهی را با خود دارد و با فکر تمامیت خواهی راه برای خاک سپاری شاه مشروع افغانستان نمی دهد. بلآخره به این نتیجه می رسیم که ضمن استبداد سیاسی و تمامیت خواهی، شاه حبیب الله اولین تاجیک بود که پس از 1747 میلادی قدرت سیاسی و تاج شاهی را در افغانستان تصاحب کرد و این نافرمانی وی از اطاعت کاذب دیگران باعث عدم اعزاز و خاک سپاری اش تا کنون شده است. در همین راستا، لودویک آدمک استاد دانشگاه اریزونای امریکا بر آنست که "علت اصلی از میان رفتنش [از میان رفتن امیر حبیب الله] تاجیک بودن او به شمار میرفت و آنرا میتوان نخستین عواملی شمرد که به بهای تاج و تختش انجامید".

شما بپذیرید یا نپذیرید حکومت در مسئله اعزاز و خاک سپاری امیر حبیب الله کلکانی تبعیض سیستماتیک را در پیش گرفته است، در حکومت آقای کرزی  سردار محمد نعیم، از بستگان سردار محمد داوود در صفحه رخنامه یا فیسبوکش یک پیام می گذارد و از حکومت کرزی می خواهد تا برای خاک سپاری مجدد داوود خان اقدام کند، حکومت کرزی بیدرنگ واکنش نشان می دهد و فرمان صادر می کند که باید به گونه ای بسیار محترمانه داوود خان رییس جمهور اسبق افغانستان مجددا با مصارف بیش از سه صد هزار دالر آمریکایی خاک سپاری شود اما شاه حبیب الله کلکانی،  شاه مشروع افغانستان که نُه ماه حکومت کرد و مردم برایش لقب «خادم دین رسول الله» را دادند تا کنون که بیش از 9 دهه از شهادتش می گذرد و مردم هی از حکومت می خواهند که وی را دوباره اعزاز و خاک سپاری کند اما حکومت ها چه در زمان کرزی و چه در زمان غنی هیچ واکنشی در خور ستایش مردمی از خود نشان نمی دهند. این یعنی اوج تبعیض سیستماتیک است که کشور را به بحران خواهد کشید.

اما چی باید کرد؟

برای دوستداران شاه حبیب الله توصیه می کنم، همانند اعضای جنبش روشنفکری به جاده ها ریخته و حکومت را به «زور» وادار سازید تا به بسیار احترام مراسم اعزاز و خاک سپاری امیر بزرگ را انجام دهد. به گفته «نور محمد ترکی» د خلق زور د خدایی زور دی، تا بلاخره طرف وادار به انجام چنین کاری شود. اگر بر همت بزرگ و رهبران تاجیک اعتبار هنوز است، این ها را نیز به جاده کشانید.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

عبدالرضانظری15.04.2023 - 10:23

 باسلام در منطقه وملک نیاکانم سنگ نوشته ای با نام حبیب اله خان شاه جهان کلاکان وجود داردوحضورایشان و معرفی امام زاده رادراین مکان تصدیق وگواهی می نماید .09044594148

فهیم02.10.2022 - 09:18

 برادر عزیز این همه جنگ کشتار بیسوادی ازخاطرهمین شاه بیسواد است

مسعود میر21.04.2021 - 13:47

 مطالعه تاریخ افغانستان مرا با مردم دوست و برادران آریایی کشور افغانستان نزدیکتر کرده از نوشته های تاریخی تان لذت بردم فقط بعنوان یک ایرانی این متن تاریخی نشان داد که افغان ها نزدیک به یکسال تجربه حکومت دینی را داشتند و باید دوباره امان الله خان را به پادشاهی می‌رساندند تا اصلاحات غیر دینی را پیاده میکرد

مصطفی24.08.2019 - 16:36

 خداوند (ج)این شاه مسلمان و خداپرست را بیامرزد

طباطبایی09.01.2018 - 11:44

 درود بر این احساس پاک تو... حرفت درست ومتین...اما آنچه اهمیت بیشتری دارد عبرت از تاریخ این بزرگان است... از درست کرده ها و نادرست کرده ها...حبیب الله کلکانی یک انسان معتقد و شجاع ودر عین حال ساده وبیسواد و کم سیاست بود... کسی که هنر مدیریت یک کاری را ندارد هرگز نباید وارد آن عرصه ومدیریت شود...میشود مانند کوری که عصا کش کور دیگر میشود... حکومت امان الله بدی هایی داشت برمنکرش لعنت ...دربرخی موارد باارزش های دینی واعتقادی تعارض داشت ...اما از ارزش های آن نباید چشم پوشی کرد... حکومت امان الله بد بود...حبیب الله بدترش کرد... یکطرف عاقل بی دین ودر طرف دیگر دیندار بی عقل قرار داشت... کدام بدتر است؟ مسلما دوم

م.عبدال30.07.2016 - 22:33

  از تناقضات مفهومی دموکراسی یکی هم ملی گرایی است

ع. قادر نیازی30.07.2016 - 18:42

  من یک تاجک استم حرکت حبیب الله کلکانی را نه تنها تایید نه می کنم بلکه آنرا میکوبم و مستحق هیچ پاداشی نمیدانم .او یک جریان مدرنیته را که با نهضت کمال اتاترک بزرگ و رضا شاه پهلوی در منطقه به جریان افتیده بود به تحریک مسلمان های رادیکال و از همه مهم پشتیبانی مخفی انگلیس ساقط کرد و افغانستان به عقب افتاد . طرفداری ازین جریان پسیف نموداری از قبیله گرایی است که در دموکراسی های رشد نیافته با تبانی با دین گرایی عقب گرا در عده ای تبارز دارد . اینجا جای بحث طولانی نیست

احمد30.07.2016 - 15:00

 مشکل حکومت افغانستان در مورد اعزاز و بخاک سپاری مجدد امیر حبیب الله خان کلکانی و آن هم بعد از نود سال این است که حقایق و رویداد های دوران شان نیز از زیر خاک با تعصبات و خیانت های نادر خان غدار بیرون میشود. تاریخ جعلی 9 دهه اخیر زیر سوال میرود .تاریخ که از حقایق چشم پوشی کرده و به نفع و میل شاهان نوشته شده است.

کندل نایبی29.07.2016 - 17:09

  رامش جان صدای تو قطعآ بی موقع است . باز سه صد نفر یا پنجصد زخمی و شهید داده خواهد شد

ايرج29.07.2016 - 12:42

  نوشته عالي و مفيد بود
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رامش نوری