نویسندگان بزرگ قرن بیست روسیه - بخش پنجم
۲۰ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۵
ماکسیم گورکی نابغۀ سرگردان و مهاجر
ماکسیم گورکی «نام مستعار الکسی ماکسیموویچ پوشکف» 1868 تا 1936 رمان نویس، نمایشنامه نویس ومقاله نویس نامدارروسیه وجهان است که درشهر نیژنی نووگورد دیده به جهان کشود. گردیتمی ازکوچکی برچهره وی نشست، درچهار سالگی پدرپرده فروشش ودرده سالگی مادرش را ازدست داد. چند سالی به مدرسه رفت ولی بخاطرمشکلات وکسب معاش هردری راکوبید وهرکاری رامانند شاگرد کفاشی امتحان نمود. دردوازده سالگی ازخانه فرارنمود ودریکی ازکشتیهای دریای والگا ظرف شوی آشپزخانه شد. آشپز که چمدان پراز کتاب داشت وی رابه کتاب خواندن تشویق نمود. گورکی زندگی سخت وتلخ را باتمام مراحل آن ازشهربه شهری پای پیاده سپری نمود وبه کارهای مانند نقاشی شمایل، نانوایی، حمالی ومیوه فروشی پرداخت. کورکی علاقه بیش ازحد به مطالعه داشت،توصیه می نمود که لباس کهنه رابپوشید ولی کتاب نوبخرید. دربیست وچهارسالگی اولین ناول خودرا انتشارداد که موفقیتی نداشت ولی چاپ این ناول باعث پشتکاری بیشتروی گردید. درسال 1901 آثارگورکی خوانندگان فروان داشت وبارها تجدید چاپ شد. گورکی درسال 1906 به امریکا سفرکرد تا کمک مالی به نهضت انقلابی جمع آوری نماید ونویسندگان امریکا از او به گرمی استقبال نمودند.
روسیه تزاری بعد ازسرکوب نخستین انقلاب سال 1905 دچاربحران های عظیم سیاسی گردیده بود، سرکوب بیرحمانه تزار موجب خشم بیشتر کارگران به تزار گردید، اگرچه تعدادی زیادی از ازانقلابیون ازترس، دوباره به تزارپیوستند وتعدادی ازطرفداران انقلاب خاموشا نه کناره جویی نمودند. گورکی می دید که شرایط انقلابی درآستانه تکوین است. درسال 1906 رمان مادرکه ازمهم ترین شاهکاراومحسوب میگردد چاپ گردید. گورکی دراین رمان وظایف انقلاب را درآینده که چگونه شعورطبقاتی کارگران راکه نقش تعین کننده درتاریخ دارند به درک آزادی و احترام به کرامت های انسانی وزندگی زیبا که شایسته تمام افرادجامعه باشد رهبری وسازماندهی نمایند. قهرمان اصلی داستان کارگراست. داستان ازشخصیت شوهر مادر آغازمیگردد مردیکه ازمستی وخشونت برعلیه همسرش لذت میبرد، وعادت نموده است تا تمام درد ورنج روزانه ومعده تنبل خودرا بانوشیدن ودکا تحریک نماید. پاول ولاسف، قهرمان رمان بعدازمرگ پدر به طرززندگی نوین رومیآورد، او ازدرد،شکنجه وبی خوابی مادرش رنج می برد، درامور منزل با مادر خود کمک مینماید تا مانند پدرباردوش مادرنگرد وبامطالعه آثارگوناگون ازاعضای فعال جنبش کارگری میگردد وبه کارگران درعمل نشان میدهد که زندگی تنها خوردن ونوشین نیست وکارکران، سزاوار زندگی زیباتر و بهترازآن اند که اسثمارگران به آنها تحمیل نموده است.
کورکی با مطالعه آثارمذهبی به مقام وجایگاه مقدس مادر نام رمان خودرا انتخاب نموده است، ومادران را آینده سازان جامعه میداند« تنها مادران می توانند به آینده فکرکنند، چون آنها آینده رابا تولد فرزندان شان ساخته اند» مادر درجنبش کارگری بافرزندش متحد و همنوا می گردد. زمانیکه فرزندش به جرم تحریک کارگران درتظاهرات اول ماه می دستگیروزندانی میگردد. مادرپاول راه فرزند خودرا ادامه میدهد ودراعتراضات ضد دولت اززنان ومردم دعوت مینماید که فرزندان خودرا درمبارزه باستمکارانیکه مسئول خیانت های اجتماعی واقتصادی هستند تنها نگذارند.او شجاعانه ونترس اعلامیه های انقلابی وشب نامه های پسرش را پخش می نماید. ماموران تزاراورا بااعلامیه هادستگیرمینمایند ومیکوشند صدای اوراخفه نمایند وتاسرحد مرگ موردلت وکوب قرارمی دهن مادر فریاد میزند، هیچ حاکم وستمگری قادربه خفه ساختن وجدانهای بیدارنیست و نمی توانند بقای خودرا دربردگی اکثریت طولانی تر بگردانند و آخرین جمله بااین سخنان مادر خاتمه می یابد« حقیقت رانمی توان بادریای خون خاموش کرد.» آثار گورکی ازسرگردانی ودر بدری جوانی او، ایمان به قدرت مردم ، زیبا شناسی، خوشبینی به آینده وعشق به زندگی الهام میگرفت اودرآثارخود با بیان هنرمندانه، واقع گرایانه وکوبنده رئالیسم سوسیالیستی را درادبیات ترویج نمود.درآن زمان هیچکس تصورنمی توانست که این مهاجر سرگردان ودربدر وعوام مکتب ناخوانده موسس ادبیات پرولتاریای جهان گردد.رمان مادربه تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه گردیده است وبنا به گزارش روزنامه تایمزاین کتاب درلست 1001 کتاب قراردارد که پیش ازمرگ باید خواند. بعد از پیروزی انقلاب اکتوبرازسال 1918 تا1919 دامنه فعالیت های سیاسی واجتماعی گورکی وسیع تر گردید، گورکی نگرانی داشت که در موج سیل آسای انقلاب آموزه های نیک سنت گذشته ومخصوصا روشنفکران روسیه صدمه نه بینند. اوازیک طرف فعالیت های انقلابی وتنگ نظرانه بالشویکها را محکوم می نمود که به نام انقلاب مرتکب تصفیه حساب بارقبای سیاسی میگردن وازجانب دیگر مردم عوام را وحشی می نامد که درهیاهوی کاذبانه و جاهلانه اعمال بالشویکها را تبرئه می نمایند.
گورکی ازدوستان تولستوی بود مانند او تا توانست شئان خود وشئان ادبیات را باهیچ ایسمی پائین نیآورد. از همین سبب به علت اختلافی که میان او و لنین بروزنمود، درسال 1921 ناچاربه ترک کشورگردید و تا سال 1928 درآلمان به سربرد واستالین که درزمان مهاجرت درایتالیا ازشاگردان گورکی بود ازوی دعوت نمود تابوطن بازگردد. تعدادی ازمنقدین پیام گورکی را محدود به زمان خود او میدانند ولی همه درنبوغ او اتفاق نظر دارند. پیشگویی های گورکی ازروشهای آشتی ناپذیر و انقلابی بلشویکها درمقابل ناراضیان نبوغ اورا بعدازمرگ ثابت گردانید که بالشویکها با روشهای آشتی ناپذیر درگل ولای دیوان سالاری جدید وبدتر اززمان تزار زمینگیر شد وبه گفته کافکا نویسنده مشهور زنجیرهای، انسان زجردیده ازکاغذ بازی ساخته شده است. پیام گورکی در ادبیات روسی کشف دنیای تازه درعالم مردم تهیدست ومطرود شدگان اجتماعی است. گورکی یارویاور دزدان ، معتادان، فاحشه ها، بیکاران وآوراگان بی سر وپا است و درآثارگورکی آنان روح زیبا وقلب پاک دارند وقربانیان سیستم های اجتماعی اند وبشریت نباید آنها را فراموش نمایند. گورکی درتصویرآورگان ومطرود شدگان اجتماعی دچاربی انسجامی داستایفسکی است ولی پابند عشق مرتاضانه آن نیست. گورکی فاسد ترین، بدنام ترین، بیچاره ترین و جانی ترین افراد را ذاتا انسانهای سالم میداند که آرام آرام به سعادت راه می یابند، اما داستایفسکی مازوخیست است وازعذاب، رنج وشکنجه قهرمانان خود لذت می برد ودرفلسفه داستایفسکی انسان دراثر ریاضت وتحمل رنج وعذاب به سعادت دست می یابد وقهرمانانیکه که ازرنج وعذاب بردن ابا میورزند دچارجنون وجنایت میگردند. داستایفسکی متخصص روان روسها بود وبه طبیعت دوگانه آنها می نگریست و دوای درد های درونی آنان را ریاضت وصبر می دانست.
گورکی استاد ماهربه کشف دردهای اجتماعی و جسمی قهرمانان خود بود اودرآن زمان توانست نشان بدهد چه باید کرد وکی ملامت است وبا چشم پوشی ازطبیعت دوگانه انسان درجامعه نتوانست نشان بدهد که کجا باید رفت. منقدان خوبترین تخیلات هنری گورکی را دراثراو بنام « دراعماق» نقد وارزیابی مینمایند واین اثررا تکراری از آثاردیگراو نمی پندارند . گورکی این درام را درسال 1901 نوشت. دراین درام چند آدم بدبخت ودربدر را که دریک هوتل ارزان قیمت گرد هم آمده اند تمثیل مینماید. درمیان آنان دزدی است که باهمسرمالک هوتل روابط عاشقانه پیدا می نماید اما از زن مالک هوتل دلزده میشود وبا خواهرش دل می بندد .همسرمالک که از روابط عاشقانه دزد با خواهرش آگاه میگردد، بطور حیله گرانه خشم خودرا پنهان می نماید وازدزد می خواهد تا شوهرش را بکشد واوشرایط ازدواج وی رابا خواهرش مهیا میگرداند، دزد ازپیشنهاد اوخوداری می ورزد وزن جنگ وجنچالی را براه می اندازد. دزد مالک را میکشد. زن اورا به جنایت متهم می نماید.خواهرش پای اورا دراین قضیه می کشاند.دزد وزن مالک زندانی میگردند . هدف گورکی دراین اثرکشف دنیای درونی تبهکاران است که باکینه وحسادت ودروغ درسخت ترین وضع زندگی باز هم درفکرنیرنگ وتوطئه برعلیه همدیگراند. ماکسیم گورکی ازپرکارترین نویسندگان قرن بیست روسیه است آثاری دیگری او مانند، دانشکده های من ،دوران کودکی، ولگردان، کودکان آفتاب،تولد یک انسان، بیست وشش مرد ویک دختر وغیره ازمیراث های ادبی این نابغه سرگردان ومهاجرمحسوب میگردند . گورکی بنیان گذاررئالیسم سوسیالیستی وسلطان نثرنویس زحمتکشان جهان با دیدگاه وسیع وجامع براوضاع می نگریست وقلبا ازدسیسه سازی های دیوان سالاران حزبی که مانند تراموای به روی یک خط درحرکت بودند رنج میبرد وبا وجود دیدگاه سیاسی خاص، به ادبیات به عنوان واقعیت والا وفراتراز تمام تنگ نظری های ایدئولوژیکی می نگریست ومی دانست که رژیم ازقلم جادویی اودرقالب تنگ رئالیسم سوسیالیستی بهره برداری های سیاسی می نماید. اوبه عمرشصت وهشت سالگی که دلیل دقیق مرگ آن تشخیص نگردیده درگذشت. جسد اورا سوزاندند وخاکسترآن را دردیوارکریملین دفن نمودند اما پیش ازسوزاندن مغزآن را درآوردند وبه انستیتوت تحقیاتی شهرمسکو دادند.
بعدازمرگ گورکی زادگاه وی درنیژنی نووگورد وبزرگترین خیابان مسکو درجوارکریملین به نام وی مسمی گردید. بعدازفروپاشی شوروی وپیروزی دموکراتهای طرفدار به سیستم سرمایه داری نام های تاریخی شهروخیابان مسکو بنام سابق وتاریخی آنها برگردانیده شد.دموکراتها انقلاب اکتوبررا چون کودتای نامشروع بالشویکها محکوم می نمایند. درخاتمه باین طنز تاریخ بجا ست سخن خود گورکی را یاد آورگردیم« درماورای هرقبروهرسنگ قبر، یک تاریخ وبیوگرافی کامل نهفته است.»
ادامه دارد...
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته