بیان مفهوم شعر به زبان ساده - بخش چهارم
۲۷ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹۵
ب : تمایز شعر از زبان گفتار روزمره ( آموزش قاعده ها)
خواننده گرامی !
در قسمت پیشین سخنی چند در پیوند به مرز شعر از گفتار معمولی روزمره داشتیم و مراد از بحث های ما آن بود تا حد اقل آگاهانه تمایز شعر از غیرشعر را بشناسیم . اکنون با شناخت مرز شعری می پردازیم به آموزش قاعده های مهم، که سبب این تمایز می شوند.
اگر به یاد داشته باشید در بخش پیشین یادآور شدیم که تمایز شعر را استاد کدکنی در کتاب موسیقی شعر به دو بخش ساده تقسیم نموده است:
۱ـ گروه موسیقایی ( وزن ، قافیه، ردیف و هماهنگی های صوتی)
۲ـ گروه زبانشناسیک ( استعاره و مجاز، حس آمیزی،کنایه ایجاز و حذف باستانگرایی،" باستانگرایی واژگانی و باستانگرایی نحوی" وصف هنری، ترکیبات زبانی، آشنایی زدایی در حوزه قاموسی، آشنایی زدایی در حوزه نحو زبان)
اینک پله به پله، نردبان این قاعده ها را می آموزیم.
قبل از همه باید یادآور شوم، از این که بحث شعری ما در این ایستگاه همان ( بیان مفهوم شعر به زبان ساده ) می باشد و این اندوخته ها مشتی از ریگستان بس پهن است و نه دانایی های ممکن در این عرصه، ازاین سبب توصیه می کنم این نبشته ها را به گونهٔ آموزه های مقدماتی در نظر گرفته و با مطالعهٔ بیشتر دانسته های خویش را در این ساحه گسترش دهید.
۱. تعریف وزن :
وزن شعر منحیث ایجاد نظم و هماهنگی در طول مصراع ها و چیدمان هجاهای هر مصراع مهمترین قسمت یک شعر است. همین آمیزش هجا ها سبب تولید موسیقی در شعرشده و ایجادگرحس شورانگیزی برای خواننده می شود. یعنی می توان گفت، شاعر با چیدن واژه ها به گونهٔ خاص و سلیس نوع موسیقی را تولید می کند که سبب دل انگیز شدن و شعریت شعر می گرد.
واحد وزن در شعر فارسی و بسياری از زبان هاي ديگر، مصراع است. هنگامی که شاعر مصراع نخست شعر را سرود بايد دیگر مصراع ها را هم در همان وزن و ریتم بسرايد.
درکتاب معیار الشعار نوشتهٔ خواجه نصرالدین طوسی در پیوند به وزن شعر چنین آمده است: تفاوت آهنگ نظم از نثر در این است که:شعر آهنگهای معینی را در خود گرداوری می کند و شکل خاصی از آنها می سازد و از تکرار این آهنگ ها وزن به وجود می آید.وی وزن را به دلیل خیال انگیز بودن، از فصل های ذاتی شعر دانسته است.
وزن روان و دلپذیر از طول پیدایش شعر تا امروزسبب ماندگاری شعر شده است. چنانکه برای مردمانی که خواندن و نوشتن را بلد نبودند و یا هم بلد نیستند، بیت ها و چامه ها از طریق گوش منتقل شده و می شود. از اینجا، به هر پیمانه یی که بیتها روان و دلپذیر باشند، به همان اندازه ماندگارتر می باشند. دوبیتی های بابا طاهر عریان مثالی برجستهٔ برای درک مطلب می تواند باشد.
خــــدایا داد از این دل داد از این دل
نگشتم یک زمان من شاد از این دل
چــــو فردا داد خــواهان داد خواهند
بر آرم مـــن دو صــد فریاد از این دل
۲. تعریف قافیه:
قافیه بخشی از کلمههایی است که در شعر تکرار میشود، به شرط آنکه قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهٔ قافیه باشد و نه به گونهٔ معینه تکرار شده باشد. اگر تمام کلمه و نه جزئی از آن به یک معنی و از یک ریشهٔ واحد تکرار شود، به آن ردیف میگویند.
به گونهٔ مثال این غزل زیبای مهدی فرجی را در نظر می گیریم:
دوستت دارم پریشان، شانه می خواهی چه کار ؟
دام بگذاری اسیرم، دانه می خواهی چه کار ؟
تا ابد دور تو می گردم ، بسوزان عشق کن !
ای که شاعر سوختی ، پروانه می خواهی چه کار ؟
مـُردم از بس شهر را گشتم ، یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می خواهی چه کار ؟
مثل من آواره شو، از چار دیواری درآ !
در دل من قصر داری ، خانه می خواهی چه کار ؟
خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چه کار ؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن ! پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار ؟
در این غزل قسمت ( انه ) که در واژه های شانه، دانه، پروانه، دیوانه، خانه، بیگانه و مردانه تکرار شده اند، قافیه می باشد و واژه های ( می خواهی چه کار ) که به یک معنی بشکل تکرار آمده است ردیف می باشد.
کاربرد قافیه ها با در نظر گرفتن قالب های شعری ( غزل، قصیده، مخمس،قطعه، مثنوی و غیره ...) فرق می کند، که ما آنرا در پله های بلند تر ( بیان مفهوم شعر به زبان ساده ) خواهیم آموخت.
آنچه در پیوند به قافیه همیشه مورد بحث بوده و شاعران با دید گاه های مختلف به آن می نگرند، اهمیت تکلم و نوشتاری جز تکرار شده ی واژه ها در قافیه یک شعر است. شماری از شاعران، لااقل تکرار دو حرف آخر واژه ( قافیه ) را از نگاه نوشتاری ملزم میدانند.
به گونهٔ نمونه غزل ماندگار حضرت بیدل را در نظر می گیریم
سوخته لاله زار من رفته گل از کـــــنار من
بي تو نه رنگم و نه بو ای قدمت بهـــــــار من
دوش نسيم مژده يی گل بسر امـــــــيد زد
کز ره دور ميرسد سرو چمن ســـــــوار من
گر به تبسمی رسد صبح بهار وعـــــده ات
آيينه موج گل زند تا ابد از غــــــــــــــبار من
گر همه زخم خورده ام گل ز کف تو برده ام
باغ حناست هر کجا خون چکد از شکار من
فرصت ديگرم کجاست تا کنم آرزوی وصل
راه عدم سپيد کرد ششجهت انتظــــــار من
عکس تحير آب رنگ منفعل است از آيينـــــه
گرد نفس نميکند هســـتی ء من زعار من
آه سپند حسرتم گرمی مــــــجمری نديد
سوختنم همان بجاست ناله نکرد کـــــــــار من
خاک طپيدنم که برد گرد مرا بـــــــــکوی تو
بندۀ حيرتم که کرد آيينه ات دچـــــــــــار من
ظاهر وباطن دگر نيست بساز اين نــشـــــــاط
تامن و تو اثر نواست نغمۀ توســـــت تار من
گر به سپهرم التجاست ور مه و مهرم آشناست
( بيدل ) بيکس تو ام غير تو کيـــــست يار م
در این بیت ها قسمت ( ار ) در واژه های ( کنار، بهار، سوار و غبار ، شکار، انتظار عار، کار، دچار،تار و یار شکل تکرار آمده است .
تقابل این دیدگاه را در کتاب موسیقی شعر استاد کدکنی از گفتهٔ سپهر کاشانی چنین می نویسد:
سپهر كاشاني توضيحی در بارهء تشابه مي دهد كه ديگران كمتر بدان توجه كرده اند. آنجا كه مي گويد: " بدانكه در قافيه آنچه بدان تكلم كنند و تلفظ نمايند، مناط است نه آنچه كتابت فرمايند زيرا كه بسيار حروف نگاشته اند و بر آن تكلم نكنند و بسيار حروف نوشته نشود و بدان تكلم كنند در هر دو صورت آنچه بدان تكلم شود مناط است و قافيه از آن پديد آيد "(1)
این سخن کاشانی را با غزلی از حضرت مولانا به اثبات می رسانیم
از آتــــش روی خــــود انــــدر دلــــم آتــــش زن
و آتــش ز دلــم بــســتــان در چــرخ مــنـقـش زن
ای جـــان خـــوش ســـاده از اصـــل مــلــک زاده
هر جا که روی خوش رو هر دم که زنی خوش زن
ای جــســم تــو را از جــان گـر فـرق کـنـد جـانـم
شــمــشــیــر بــه کــف داری بــر تـارک فـرقـش زن
ای طـــره پـــربـــنـــدت بـــگـــشـــاده گــرههــا را
ایـــن یــک گــره دیــگــر بــر زلــف مــشــوش زن
چنانکه مشاهده می نمایید در این غزل بالا دو حرف آخری واژه های ( آتش، منقش، خوش، فرقش و مشوش، از نگاه کتابت یکسان نیستند، اما از در تلفظ هماهنگ می باشند.
۳. تعریف ردیف:
عبارتست از یک واژه ( یا بیشتر از یک واژه ) که پس از قافیه اصلی به یک معنی تکرار می شود و مکمل کنندهٔ قافیه می باشد. این خواص شعری از زمان پیدایش شعر تا کنون در زبان فارسی بیشتر از همه زبان های دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. یکبار دیگرحضور ردیف را در این شعر شورانگیز زنده یاد رازق فانی می خوانیم.
بال سحر
اين شب ز بخت کيست که فردا نميشود
بال سحر که بسته که پيدا نميشود
ای دل صبور باش و به تدبير تکيه کن
از آه و ناله، درد مدوا نميشود
ديگر کشاد کار خود از غير کم طلب
اين عقده جز به دست خودت وا نميشود
بايد بهم رسيم که موجي شود بلند
هر قطره يي عليحده دريا نميشود
زاهد دعا مخوان به سر کشتگان عشق
هر بلهوس حريف مسيحا نميشود
آزاده گي به خون جگر غوطه خوردن است
هر داغ ديده، لاله ً صحرا نميشود
دل را بسوز تا سخنت دلنشين شود
انشای شعر خوب به دعوا نميشود
واژه ی( نمیشود ) در غزل بالا تکرار آمده است و ردیف گفته می شود.
۴. تعریف شرح هماهنگی های صوتی:
شرح هماهنگی های صوتی در شعر از جانب استاد کدکنی در کتاب موسیقی شعر چنین آمده است.
هماهنگي هاي صوتي همان مجموعهء عناصر آوايي ABC....
مفروض را اگر در نظر بگيريم، بلحاظ اشتراك صامت ها و مصوتهاي موجود در داخل سراسر زنجيرهء گفتار، و نه در مقاطع خاصي، امكان تناسب هاي ديگري هم در آن مي رود مثل اينكه مصوت (( او)) يا (( آ )) يا ((اي )) و مثلاً صامت سين يا شين يا ميم اگر به تناسب خاصي تكرار شود، خود جلوهء ديگري از موسيقي شعر است و عاملي در رستاخيز كلمه ها. سهم بسيار عمده از موسيقي شعر در همين بخش هماهنگي صوتي عبارات نهفته است كه اندكي از آن را قدما در مباحث مربوط به انواع جناسها مطرح كرده اند ولي حوزهء اين بخش از موسيقي زبان بسي فرارتر از حد شناخت و تشخيص قدما و مباحث علم بديع است و در زبانشناسي جديد مي تواند از راه هاي ديگر مورد مطالعهء دقيق تر قرار گيرد. مجموعهء فراخ دامن و پهناور (( طرح هاي آوايي )) هر زبان(2) .
ادامه دارد
.............................................................................................................................................
منابع
• كتاب موسيقي شعر صفحه 56
• کتاب موسيقي شعر صفحه 10
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
رضا | 07.06.2022 - 13:52 | ||
آنکه برگشت و جفا کرد و به هیچم بفروخت به همه عالَمش از من، نتوانند خرید! |
رضا | 16.07.2020 - 21:42 | ||
ز هرچه غير يار اَسْتغفرالله |
خراسان- خواف -اسماعيل خجسته | 25.05.2016 - 03:42 | ||
بسيار مفيد بود بويژه كه روان وقابل فهم توضيح داده بوديد درباره ي خود (زمينه ي علمي )مطلبي داشته باشيد |