بیان مفهوم شعر به زبان ساده – بخش سوم

۲۹ جدی (دی) ۱۳۹۴

آفرینش شعر

 

الف ـ "مرز شعری" تمایز زبان شعر از زبان   گفتار روزمره  

هر نظردهنده پیرامون شعر ویا سرایش شعر، پیش از آنکه  در پیوند به آفرینش شعر سخن بگوید و یا  بخواهدخودش به عنوان شاعر شعر بسراید،لازم است که حد اقل  مرز میان شعر و نا شعر  را خوب شناخته باشد.

دلیلش هم این است که چه بسا شعرهای عرضه می شوند، به ویژه در سالهای آخر و این روز ها که شعریت در آنها  کمتر دیده می شود.  چنانکه  استاد پرتو نادری در پیرامون این  ناهنجاری ها  در جای چنین گفته است:

 "... شماری هم به نام شعر سپيد اساساً روی شعر راسياه كرده اند. من زمانی كه چنين چيز هايی را اين جا و آن جا ميخوانم با خود مينديشم كه خداوند چه شكيبايی بزرگی به كاغذ داده است.

آنها فكر ميكنند كه شعر سپيد سرزمينيست بدون مرزبان و از هرراهی كه بخواهی، ميتوانی وارد آن شوی، نه زنجير و زن به دور آن كشيده شده است و نه هم علايم خطر قوافی وجود دارد. اين امر برای عده يی كه در سرودن يك بيت موزون نفس كوتاهی وزنی ادبی دارند، ميدان ميدهد تا پراگنده گويی های زننده يی را به نام شعر سپيد تحويل خلق الله بدهند."(۱)

هرچند در کتاب موسیقی شعر استاد کدکنی ، راز تمایز شعر را ازغیرش در یک اثر برجسته مثلن غزل های حافظ و سعدی،  بیشتر مبهم و غیر قابل تعریف دانسته و می گوید :

" . . . حقيقت امر اين است كه اگر می توانستيم علت اصلی اين تمايز را در فورمول های شناخته شدهء علوم ادب يا زبان شناسی جديد برسی كنيم می توانستيم با آموزش و تعليم، حافظ های ديگری تربيت كنيم اما علوم ادب و زباشناسی فقط ساحت های محدود و معينی از يك اثر ادبی را می توانند مورد برسي قرار دهند و تمايز آن را از غيرش نشان دهند ، ولي يك  اثر  برجسته شعری، برجستگی و تمايزش در همان جايی است كه نمی توان آن را تفسير و تعليل كرد."(۲)

  اما از آنجایی که ما در این ایستگاه، در پله های ابتدایی نردبان    ( بیان مفهوم شعر به زبان ساده ) قرار داریم، بسنده میدانم  ازمباحثی پیچیده  و تحلیل ناشدنی حذر کرده و به بحث عوامل  قابل تفسیر و راه های شناخته شده را در تمایز شعر ازناشعر در سطوح آگاهی ممکن  بپردازیم.

استاد کدکنی  در کتاب موسیقی شعر این تمایز را به شکل ساده به دو بخش تقسیم نموده است، به این ترتیب:

 ۱گروه موسيقايی

"مجموعهء عواملی كه زبان شعر را  از زبان روزمره به اعتبار بخشيدن آهنگ و توازن، امتياز می بخشند و در حقيقت از رهگذر نظام موسيقايی سبب رستاخيز كلمه ها و تشخص واژه ها در زبان می شوند، می توان گروه موسيقايی ناميد و اين گروه موسيقايی خود عوامل شناخته شده و قابل تحليل و تعليلی دارند از قبيل انواع وزن، قافيه، رديف ، اجناس و حسآمیزی . . . (۳)

به گونه مثال این بیت بس معروف و دلنشن  شهریار را می نگریم. 

تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است

ای به فدای چشم تو، این چه  نگاه کردن است

کمتر کسی  از دوستداران غزل وشعر فارسی را شاید شناخت که این بیت را در ذهنش حک نکرده باشد . علت ماندگاری این بیت و تمایز و رستاخیز واژه ها از سخن عادی روزمره ما  در لطف آهنگ و  توازن  آن می باشد. اینجا  منظور شاعر که همان نیایش و ستایش نگاه مخاطبش است، بی پرده ارایه  شده است  واز اینکه  در بیت استعاره و  مجاز به کار نرقته است خواننده منظور شاعر را بی انکه زحمت درک کردن  آنرا  برای خودش هموار کند، می فهمد ...

۲گروه زبانشناسيك :

"مجموعه عواملي كه به اعتبار تمايز نفس كلمات، در نظام جمله ها، بيرون از خصوصيت موسيقايي آنها، مي تواند موجب تمايز يا رستاخيز واژه ها شود عواملي است كه در حوزه مباحث زبان شناسي و سبك شناسي جديد امروز مطرح است. از قبيل استعاره، مجاز، آركائيسم، ايجاز و حذف، حسامیزی و .." (۴)   

یعنی: واژگان در گفتار روزمره ای ما هر کدام جایگاه اصلی خویش را دارند .این نظم   واژه ها و قرار گرفتن ایشان  به جایگاه  اصلی، سبب می شود که  ما منظورهمدیگر را درک  بکنیم، اما همین نظم واژه ها در زبان  عادی قادر نیستند که به گونهٔ‌ معجزه گر حس و عاطفهٔ را برای ما انتقال بدهند .

اما وقتی یکی  از واژه ها را از جای اصلی آن جدا کرده و به عوض آن واژه ی دیگری را  به کار ببریم، این تبادله می تواند حس و عاطفهٔ را تولید  کند .درست همین تبادلهٔ آگاهانه  سخن ما را از حوزه  زبان معملولی روزمره به رستاخیز واژه ها و دنیای شعر می کشاند.

 به گونهٔ  مثال، ( با نظر گرفتن تیوری استاد کدکنی) اگر بگوییم :

 " تمام شب برف می بارید ." در اینجا  باریدن برف موضوع معمولی  است و هیچ  احساس ویژه ی را در ذهن ما انتقال نمی دهد .اما اگر  به جای واژه ی برف، واژه ی غم را  بگذاریم و بگوییم " تمام شب غم می بارید"،  در این حالت عمق اندوهی را در ظلمت یک شب احساس می کنیم . یعنی که  تغییرخوردن واژه غم به جای واژه برف ، گفتار عادی ما را به حوزهٔ شعری می کشاند.  در اینجاست که موضوعی را که می خواهیم برای خواننده و یا شنونده برسانیم، شکل  مرده را نداشته  ناگهان  قابل حس کردن می شود. در حقیقت  با بیجا کردن واژه ها از نظام اصلی شان شاعر باید حد ممکن کوشیده باشد که حس ناب و عاطفه دل  دلپذیری را برای مخاطبش انتقال دهد.

بیجا کردن یک واژه را از خانواده  حقیقی اش بنام اصل جمالشناسیک یاد  می کنیم.

پس به این اساس می توان گفت : هدف اصل جمالشناسیک ارایهٔ زیبایی و انتقال احساس است.

اما باید سخت مواظب بود که همیشه  بیجا کردن  واژه ها از جایگاه  اصلی شان و بخصوص افراط در این  تلاش نه تنها  در زیبایی  شعر کار ساز نیست، بلکه  باعث می شود که سبب حصار عبور ناشدنی   میان  شاعر و  مخاطبش  گردد.  

چنانکه استاد کدکنی  می گوید:

" شاعر که اصل جماشناسیک را رعایت نکند  و یا در استفاده از ان افراط نمایند   زبان شعر انها چیزی است که از مقوله زبان روزمره و کاربرد قاموس زبان نیست اما شعر هم نیست "(۵) 

اما ازآنجایی که در یک شعر برجسته و خوب،  نیاز معانی کم از کم به همان پیمانهٔ است، چنانکه از زیبایی بیان، لطافت سخن و داشتن آهنگ وصور،باید شاعر با جدا کردن واژه ها از جایگاه حقیقی آن و آفریدن لذت جمالشناسیک  به قلب سخن نیز چنگ زده باشد. چنانکه مخاطب برای  درک مطلب او به بیراهه کشانیده نشود ! این امر را بنام  اصل رسانگی یاد می کنیم .

 اصل رسانگی:

" ‌منظور از اصل رسانگی آن است که وقتی  یک واژه  را از جای معین آن برداشتیم و با خانواده دیگر جابجا کردیم، خواننده  در کنار لذت جمالشناسیک، با مشکل درک آن روبرو نشود"(۶)

 مرز و تمایز شعر را از غیرش با درنظر داشت از تیوری پُل والر می توان چنین شرح کرد  :

وقتی شما از من آب می طلبید ، من منظور شما را بی آنکه بی اندیشم  می فهمم و برای شما آب می دهم .در این صورت  کلام شما کاری را که برای انجام دادن آن زاده شده بود، انجام میدهد و ادای مطلب صورت می گیرد. یعنی که در کُل عمرش را زیسته است. براساس این بینیش من حرف شمارا ( آب خواستن را ) دوباره  فراموش  میکنم . اما اگر همین مطلب آب خواستن شما پوشیده با حریر واژه ها  ( شعرمقابل تفکر تجریدی ) همراه با  اهنگ دلپزیز جلوه گر می شد، آنگاه بقای کلام شما در ذهن من  بیشتر و یا حتی فراموش ناشدنی می بود. ..

با آگاهی دست یافته می توان چنین نتیجه گرفت:

 ترکیبات معینی از واژه ها  عاطفهٔ و موسیقی را تولید می کنند که سایر ترکیبات  نمی توانند، همین همنیشنی و آمیزش واژه ها،  زبان ما را از گفتار معمولی روزمره به حوزه ی شعری می کشاند ، که ما  آنها را ترکیبات شعری و رستاخیز واژه ها می نامیم.  

یلدا صبور

 

 منابع

(۱) از واژه های اشک تا قطره های شعرـ تارنمای پرتو نادری

(۲)  کتاب موسیقی شعر ص ۴

(۳) کتاب موسيقي شعر ص ٧ و ٨

(۴) کتاب موسیقی  شعر ص ۱۱   

(۵) )  کتاب موسیقی شعر ص ۱۳

(۶)  کتاب موسیقی  شعر ص ۱۴







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ریحانه17.05.2021 - 12:10

 شعر چیست نمیدانم
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یلدا صبور