کندز، قربانی فرهنگ طالب پروری

۱۸ میزان (مهر) ۱۳۹۴

کندز ولایت مهم و استراتیژیک در شمال کشور، به وسیله ای چند صد تروریست در موجودیت چندهزار نیرویی تا دندان مسلح سقوط کرد. طالبان و تروریستان چند ملیتی پس از کشتار دستجمعی، تجاوز گروهی، غارت اموال دولتی و غیر دولتی و به آتش کشیدن و ویرانی شهر، به همان جایی برگشتند که آمده بودند. حالا کجا رفتند و کسی هم در تعقیب و گرفتاری آنها است؟ واضح است که نیست. قضیه مختوم و به طاق نسیان در شورای امنیت ملی سپرده شده است.

باز "ماییم و موج سودا" همان حرف و حدیث تکراری و بی دوا "خارجی ها در امور داخلی ما دخالت می کنند." "لانه های تروریسم در خارج از کشور قرار دارد."

 چرا ما در امور داخلی دیگران مداخله کرده نمی توانیم؟ بخاطری که دولت های مقتدر، جاسوسان و "ستون پنجم" را در حاکمیت خود برنمی تابند!

اما، در حاکمیت و قلمروی ما، جاسوسان و ستون پنجم از پنج قاره جهان حضور دارند و به آرامش از ارگ ریاست جمهوری تا پارلمان پرسه می زنند و کسی هم پیدا نمی شود که بگوید " بالای چشمتان ابروست!"

وقتی نماینده پارلمان کشور، جنایت و تجاوز طالبان و تروریستان را در کندز و دیگر نقاط افغانستان توجیه می کند و از آن به دفاع برمی خیزد، دخالت خارجی یعنی چه! پس معلوم است که کار ما از جایی دیگری می لنگد که خوب می دانیم ولی خود را در "کوچه حسن چپ میزنیم."

فرهنگ طالب پروری و باج و خراج دادن به طالبان و ستون پنجم دشمن در نظام کنونی رشته ی درازی دارد که سرنخ آن به حاکمیت آقای کرزی می رسد. گسترش فرهنگ طالب پروری و برادر خواندگی آقای کرزی، به طالبان مشروعیت سیاسی بخشید و راه آنها را به ارگ ریاست جمهوری در مقام مشاورین و آگاهان امور سیاسی باز کرد.

وقتی نوبت به حکومت وحدت ملی رسید، در اولین فرصت به انعقاد پیمان امنیتی با استخبارات پاکستان (آی.اس.آی) لکه ننگی بر جبین خود نقش کرد؛ هنوز این لگه ننگ پاک نشده بود که معاهده ننگینی را در "دندغوری" ولایت بغلان با طالبان امضاء کرد که بر اساس آن بخشی از قلمرو دولت افغانستان را در اختیار طالبان قرار می دهد. این معاهده به طالبان فرصت داد تا با حضور مستمر و خیال راحت در این منطقه به سایر نقاط کلیدی شمال از جمله ولایت کندز لشکر کشی کند و حاکمیت و اقتدار دولت افغانستان را در سطح ملی و بین المللی به چالش مواجه بسازد.

سقوط ولایت کندز شکست سنگینی بود برای حکومت وحدت ملی در افعانستان که پس لرزه های آن تشدید اختلافات قومی و تباری را در کشور دامن زده است. یکی از روش های که تا به حال پاکستان و استخبارات آن کشور بسیار با مهارت و ظرافت بکار برده، تشدید هیستری قومی و زبانی و پکه کردن اختلافات میان اقوام کشور بوده است. فاشیستان و قبیله گراها از فضای تنش آلود اختلافات قومی در جهت منافع شخصی خود بهره برده و  سعی در چاقتر شدن آن کرده اند.

متأسفانه، فرهنگ طالب پروری و معافیت ستون پنجم در نظام کنونی که چهره بسیاری آنها روشن و شناخته شده هم است از مردم رنجدیده کشور هر روز قربانی می گیرد. کندز، نمونه ی است که در این اواخر قربانی سنت ناشایسته طالب پروری افراد معلوم الحال داخل نظام و بیرون آن شده است.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



غلام اکبر نوابی